۱۳۸۶ آبان ۹, چهارشنبه

.
ناگفته ها

پسرک حرفها دارد
برای گفتن
برای شکستن سکوتی
که عمری است
با او و ذرات تنش
با او و سخاوت و سنگدلی اش
- همخون شده است -
برای گفتن ناگفته ها
برای بازگو کردن
هر آنچه که نگفته است
....

اعلامیه حزب مشروطه ایران

.
روز کورش، بازشناسی سهم بزرگ ایران
بازشناسی جایگاه کورش بزرگ در تاریخ جهانی يک استثناست. پادشاهان و کشورگشایان در تاریخ فراوان بوده اند و بسیاری در اقتدار و دامنه امپراتوری های خود از کورش درگذشته اند. اینکه از میان همه آنان کورش هخامنشی چنین بزرگ داشته می شود به دستاورد های تمدنی برمی گردد که کورش بزرگ ترین نماینده آن بود. اگر بپذیریم که حقوق بشر یا به زبان دیگر دمکراسی لیبرال از دو جزء حق و آزادی ترکیب شده است آنگاه سهم بزرگ کورش و ایران هخامنشی را در پیشبرد این هردو بهتر خواهیم شناخت. در فضای عمومی فرهنگی ایران هخامنشی ــ زرتشتی که تا اشکانیان کشید، آزادی مذهبی و حق مردمان به داشتن باور های خود و احترام به فرد انسانی ــ اگرچه در چهارچوب یک نظام سیاسی بسته و استبدادی ــ یک گام بلند در حقوق بشر بشمار می رفت. آزادمنشی و رواداری ایرانی دست در دست دمکراسی یونانی همزمان خود پایه های دمکراسی لیبرال را در عرصه عمل و نظر گذاشتند.کورش آزاد منشی و رواداری آن فرهنگ را به قلمرو جنگ و سیاست برد و دو هزار و پانصد سال پیش از بیشتر جهان امروز نیز پیشتر افتاد. او لکه کشتار و تاراج و ویرانی شهر ها و برده ساختن مردمان را برای نخستین بار از جنگ زدود. کورش مسیح نبود ولی نشان داد که جنگ و سیاست نیز می تواند انسانی باشد. نظام نوین آزاد منشانه او با خودش نمرد. ایرانیان هزار سالی آن را در امپراتوری های خود نگهداشتند و به دیگران آموختند. ما در شرمساری این دوران سیاه تاریخ خود حق داریم به روز جهانی کورش ببالیم. از آن مهم تر وظیفه داریم بار دیگر فرزندانی شایسته چنان نیای بزرگی بشویم.
پاينده ايران
زنده باد ملت ايران
حزب مشروطه ايران

هلندی ایرانی تبار در معرض اعدام در ایران

شهرزاد نیوز: از هنگام دستگیری "المنصوری" در ماه مه 2006 در سوریه و استرداد وی به ایران، بارها سازمان عفو بین الملل و

دولت هلند خواهان آزادی این هلندی ایرانی تبار شده اند. با این وجود روز دوشنبه خبری منتشر شد مبنی بر اینکه او ظرف 48 ساعت آینده اعدام می شود.
عبدالله المنصوری، سال 1988 به عنوان پناهنده سیاسی وارد هلند شد و از سال 1989 به همراه همسر و چهار فرزند خود در شهر ماستریخت هلند زندگی می کرد. او از فعالین سازمان عفو بین الملل در شهر ماستریخت بود و به خاطر فعالیت هایش در سال 2001 نشان سلطنتی دریافت کرده بود. او در ماه مه (اردیبهشت) سال گذشته در جریان سفرش به سوریه به همراه 7 تن دیگر دستگیر شد. مقامات سوری اعلام کردند که وی چند روز پس از دستگیری تحویل مقامات ایران داده شده است.
تاکنون سازمان عفو بین الملل بارها خواهان حضور در جلسه محاکمه وی شده است که تاکنون با این ملاقات ها موافقت نشده است. همچین یک وکیل هلندی نیز برای سفر به ایران اقدام کرد اما موفق به دریافت ویزا نشد.
با اعلام خبر اعدام قریب الوقوع عبدالله المنصوری، احزاب سیاسی هلند خواهان مداخله دولت هلند برای توقف حکم اعدام شدند. در اتحادیه اروپا، نشست اضطرارای برای رسیدگی به این موضوع تشکیل گردید.
"ماکسیم فرهاخن" وزیر امور حارجه هلند گفت که تاکنون بارها با سفیر ایران در هلند پیرامون این موضوع گفتگو کرده است. وی افزود در حاشیه اجلاس سازمان ملل در نیویرک با نماینده ایران در مورد وضعیت پرونده "المنصوری" گفتگویی داشته است.
"هری فان بومل" سخنگوی امور خارجه حزب سوسیالیست هلند، در واکنش به خبر اخیر گفت که بی فایده نیست که ملکه هلند برای نجات جان امنصوری واسطه شود. زیرا به گفته وی نشان سلطنتی که به المنصوری داده شده است، چنین امری را ایجاب می کند. "فان بومل" چندی پیش در جریان مذاکرات پارلمانی، از وزیر امور خارجه خواستار شد که نمایندگانی از سوی این زارتخانه در جلسات محاکمه امنصوری شرکت کنند و کوتاهی گذشته را جبران نمایند.
سازمان عفو بین الملل در بیانیه مطبوعاتی که چندی پیش در مورد وضعیت المنصوری منتشر کرد، گفت که در ماه های ژوئن و ژوئیه، 4 جلسه دادگاه برای وی تشکیل شده بود. در اکتبر سال گذشته نیز کوفی عنان از مقامات ایرانی خواسته بود تا المنصوری را هرچه سریعتر آزاد کنند.
عدنان، پسر عبدالله المنصوری در مصاحبه با روزنامه های هلندی نسبت به خطری که پدرش را تهدید می کند شدیدا ابرزا نگرانی کرده است.
روززنامه هلندی "ان- ار-س" در مصاحبه ای که در اوت سال 2006، پس از دستگیر عبدالله المنصوری با پسرش با عدنان کرد، نوشت که عبدالله المنصوری ژنرال ارتش بوده و از مشاورین عفو بین الملل می باشد. او همچنین عضو حزب سبزهای هلند، و در انتخابات شهرداری های هلند، کاندیدای نمایندگی شورای شهر ماستریخت در سال 2002 بوده است. در همین مصاحبه گفته شده که المنصوری مسئول خارج کشور "جمهوری دمکراتیک الاهواز" است.
لینک مطلب
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=671

۱۳۸۶ آبان ۵, شنبه

از ما چه بر می‌آید؟

.
اکنون که مدافعان حمله امریکا به ایران به توجیه انکارآمیز افتاده‌اند و آنها که استقبال از نیرو‌های امریکائی را وعده می‌دادند دم
درکشیده‌اند، می‌توان به پاره‌ای بدفهمی‌ها ــ همه از بدیهیات بد جلوه داده شده ــ پرداخت. نخستین در موضوع سرنگونی رژیم اسلامی، که بیش از همه دستاویز شده است. ما اگر سرنگونی رژیم را با مداخله خارجی رد کنیم یک راه بیشتر نمی‌ماند ــ کمک به مبارزه مردم ایران و استفاده از همه عوامل، ازجمله پشتیبانی افکار عمومی جهانی، تا حکومت اسلامی نه در بیرون، نه به رهبری ما، نه صرفا براثر مبارزات ما، جایش را به یک نظام دمکراتیک مدرن بدهد. در فضای مه‌آلود ساده‌نگری و غرض‌ها، پی بردن به این حقیقت بدیهی ظاهرا چنان دشوار است که هنوز و بار‌ها نیاز به روشنگری دارد. میلیون‌ها از بهترین فرزندان ایرانزمین در کار نبرد همه سویه با نظام آخوندی هستند؛ زندان‌ها از آنها پر است، هزاران تن‌شان به این علت زیر خاک‌ها خفته‌اند و آنگاه کسانی نمی‌توانند بپذیرند که جمهوری اسلامی را مثلا در پاریس یا واشینگتن نمی‌توان سرنگون کرد؛ جای سرنگونی، و نه مبارزه، در ایران است و نیرو‌هایش اساسا در درون ایران. يک حقیقت بدیهی دیگر که از دریافت روشن ترین فکر ها بیرون می نماید، ارتباط میان مباررزه و سرنگونی است. مبارزه برای مبارزه نیست ــ مگر نزد پهلوانان نستوهی که به هر چه می‌کنند چنان نامی می‌دهند. مبارزه اگر معنی داشته باشد برای دگرگونی و جابجائی است. انسان تا هدفی نداشته با امری مخالف نباشد و چیز دیگری بجای آن نخواهد مبارزه نمی‌کند. اما هدف دوردست‌تر، مبارزه دراز‌تر و دشوار‌تر می‌خواهد و چه بسا به زندگانی انسان نیز نرسد و از یک نسل به نسل دیگر بکشد ــ هم اکنون یک نسل از مبارزه با جمهوری اسلامی گذشته است. جدا کردن مبارزه از اینروست که اگر سرنگونی روی نداد ناامیدی پیش نیاید و مبارزه ادامه یابد. اگر پیوسته در مبارزه به انگیزه سرنگونی بیندیشند مانند بیشتر نسل اول مبارزان خواهند شد که دل خود را به وعده‌های دو ماه و دو سال دیگر خوش می‌داشتند و به زور امید‌های دروغین در میدان می‌ماندند. چنانکه در جائی دیگر اشاره کرده‌ام ما گاه می‌باید برضد امید امیدوار باشیم و ادامه دهیم. آنان که همه در اندیشه جایگزینی هستند به این معنی که شتاب دارند هر چه زود‌تر سوار شوند چنین سخنانی را در حکم دست برداشتن از هدف سرنگونی رژیم وانمود می‌کنند. ولی در مبارزه ما مسئله این نیست که سوار شویم یا زود‌تر از دیگران سوار شویم یا به هر بها سوار شویم. در اینجا پای موجودیت ملتی در میان است. مشکل ایران در این نیست که گروهی جای گروه دیگر را به هر ترتیب بگیرند. ما برای دگرگون کردن و بهبود دادن همه "وضعیت" ایران، از فرهنگش گرفته تا سیاست و حکومتش، مبارزه می‌کنیم و طبعا دربرابر پاره‌ای مدعیان جایگزینی می‌ایستیم. هیچ جای شگفتی نیست که کسانی از مخالفان رژیم اسلامی با ما همان اندازه دشمنی می‌ورزند که رژیم. به ویژه آنها که صرفا به سرنگونی می‌اندیشند و به پیامد‌های استراتژی‌های خطرناک خود توجهی ندارند و آنها که می‌خواهند گوشه‌ای از این سرزمین را بردارند و با آن هر چه می‌خواهند بکنند ما را همان اندازه مزاحم خود می‌شمارند که حکومت اسلامی.
* * *
اگر ما در بیرون، مگر به زور بمب‌های امریکا و لشگر‌کشی از کشور‌های همسایه، نمی‌توانیم رژیم اسلامی را دست کم در یکی دو استان مرزی سرنگون کنیم از چه برخواهیم آمد؟ سودمندی تاکید بر مبارزه در بیرون آن است که به چنین بحث‌هائی مجال می‌دهد. چه بهتر می‌بود که همان بیست و چند سال پیش بجای هر روز شعار سرنگونی سردادن و برسر گرفتن جای سران حکومت با هم درپیچیدن ــ که با نزدیک شدن خطر جنگ در میان جایگزین‌سازان بالا گرفته است ــ نگاه خود را به آنچه در خدمت اکنون و آینده ایران است می‌انداختیم. درافتادن با جمهوری اسلامی از دور، پیش از هر چیز نیاز به راه انداختن یک نیروی موثر دارد ــ نیروئی که در کشاکش میان گروه‌ها هدر نشود. پس از بیست و هشت سال ما تازه داریم به نزدیکی‌های یک گفتمان مشترک، یک همرائی ضمنی برسر اصول، می‌رسیم که می‌رود در دمکرات‌منش‌ترین بخش نیرو های مخالف جائی برای کشاکش بیهوده نگذارد. واپسماندگان کاروان هنوز بسیارند و مسئله خودشان است. دیگران هنوز در مبارزه می‌باید اولویتی به این جبهه بسیار مهم برای اکنون و آینده ایران بدهند. درافتادن با رژيم از کشور‌های دمکراسی لیبرال با خود یک ویژگی نیز می‌آورد: ضرورت آموختن شیوه‌های سیاست ورزی از مردمانی که سیصد سالی از ما زود‌تر آغاز کرده‌اند. در این جبهه هم اندک پیشرفت‌هائی را می‌توانیم ببینیم؛ ولی هنوز تا رخت بربستن شیوه‌های تحریف و آوردن گفتاورد بیرون از متن و دروغبافی آشکار و تهمت از گفتار سیاسی، بسیار فاصلله داریم. در نزد یخزدگان تاریخ، کار از اینها به هیستری کشیده است که البته بر ایشان حرجی نیست. سالم کردن فضای بیرون، انداختن انرژی‌ها در مسیر سازنده‌ای که هم به مبارزات همسوئی دهد و هم تمرینی برای دمکراسی در این فرصت مغتنم باشد یکی از نخستین کارهائی است که در مبارزه از ما بر‌می‌آید. ما هیچ نمی‌باید از کمکی که بی‌اعتباری نیرو‌های مخالف بیرون به ماندگاری جمهوری اسلامی می‌کند غافل باشیم. در همه جای جهان و در ایران به ویژه، تصویر برجسته‌تر بیرونیان، منظره جماعتی است درهم افتاده که کارشان بی‌آبرو کردن یکدیگر است. پیش از جنگ بر سر اینکه چه کسی بیشتر رژیم را سرنگون می‌کند بد نمی‌بود به بهبود این منظره می‌پرداختیم. از این نظر بیرونیان جایگزینان منفی رژيم بوده‌اند ــ "ببینید چه کسانی می‌خواهند جای ما را بگیرند!" پیشبرد گفتمان مدرن و جایگزین جهان‌بینی جمهوری اسلامی بخش دیگری از سالم سازی فضای مبارزه است و به همسوئی نیرو‌ها کمک می‌کند. ما پس از سال‌ها و دهه‌ها زندگی در زیر آفتاب مدرنیته می‌باید آسان‌تر خود را از جهان قبیله‌ای و خودی و غیر خودی آزاد کنیم. جامعه ایرانی برخلاف تصور بسیاری مبارزان، آمادگی پذیرفتن پیشرو‌ترین برنامه‌های سیاسی را دارد. هیچ ملتی در پیرامون ما تا چشم کار می‌کند از کوره صد ساله ایران بدر نیامده است. يک برنامه سیاسی ملی ــ به این معنی که به همه ایرانیان بیندیشد و گسترده‌ترین مخرج مشترک را در چهارچوب دمکراسی لیبرال (محدود به اعلامیه جهانی حقوق بشر) درنظر بگیرد ــ به خوبی در ظرفیت ملی ما هست و ما در بیرون دست گشاده‌تری برای پروراندن آن داریم. آنها که مسائل انحرافی و ملت سازی و کینه زبانی را پیش می‌کشند، مانند آنها که در این هنگامه، همه ویژگی‌های یک مبارزه آلوده سیاسی را به بحث تاریخ می‌دهند از مبارزه برای سرنگونی بیرون‌اند. آگاه کردن مردم در هر جا از آنچه در ایران می‌گذرد؛ پشتیبانی از مبارزات مردمی؛ گستردن شبکه ارتباطی درون و بیرون؛ سخت‌تر کردن زندگی بر رژیم در هر جا امکان دارد؛ و بطور کلی آماده شدن برای مرحله نهائی مبارزه؛ برای پس از جمهوری اسلامی؛ و ــ در بد‌ترین سناریو‌ها ــ برای پس از پس از جمهوری اسلامی اجزاء دیگر طرح کلی مبارزه برای سرنگونی است. در این زمینه عموم مبارزان آنچه توانسته‌اند کرده‌اند و می‌کنند و تنها عیب کارشان ناتوانی از رویهم ریختن و دست کم همسو کردن مبارزات بوده است.

داريوش همايون

خبرهای حزبی

.
شورای جدید شاخه لندن
شورای جدید شاخه لندن درروز 21 اکتبر 2007 برگزیده گردید که نتیجه این انتخابات به شرح زیر میباشد:آقای تهمورث مقدم مسئوول شاخه
)آقای فریدون فرحی
(معاون شاخه)
خانم هایده توکلی
دکتر عبدالقفار احمدی
آقای شهریار
حسینی محسنی

۱۳۸۶ آبان ۴, جمعه

رضا شاه دوم 9 آبان

مبارکباد 9 آبان

رضا شاه دوم 9 آبان


در دیده ما شاه بود سایه یزدان
تا کور شود دیده بیگانه پرستان

۱۳۸۶ آبان ۳, پنجشنبه

4 ابان بر همگان خجسته باد

4 ابان بر همگان خجسته باد

زادروز جاودانه مرد تاریخ ایران
ابر مرد اریایی
شاهنشاه تاریخ ساز
اسطوره سازندگی
شاهنشاه اریامهر
بر همگان خجسته باد
دانیال هستم از طرفداران حزب مشروطه در این وبلاگ سعی می کنم حضور داشته باشم تا محلی باشد برای رابطه بیشتر و گفتگو

سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد

حسب الحال


اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است

به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد

به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن

که همچو چشم صراحی زمانه خون‌ریز است
به آب دیده بشوییم خرقه‌ها از می

که موسم ورع و روزگار پرهیز است
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر

که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است
سپهر برشده پرویزنیست خون افشان

که ریزه‌اش سر کسری و تاج پرویز است
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ

بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است