۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

بزرگداشت کورش بزرگ

بزرگداشت کورش بزرگ
به پاس معجزه ی انسان مدارانه اش

بيانيه کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد به مناسبت 29 اکتبر، روز کورش بزرگ

22 اکتبر ـ 2 نوامبر (6 تا 12 آبان)
اکتبر 2008
کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد امسال نيز، همچون سال های گذشته، همگان را برای بزرگداشت کورش بزرگ، مبتکر حقوق بشر، در روز 29 اکتبر، فرا می خواند.
اين روز از آنجا برای ما اهميت دارد که که کورش بزرگ، در آن، اولين سخنان خود را درباره ی آزادی مذاهب، آزادی محل زندگی، الغای برده داری، و برقراری صلح و آشتی بيان داشته است، سخنانی که در نوروز همان سال بر استوانه ای گلين نشست، و از گذرگاه هزازه ها و قرون گذشت تا اکنون، به عنوان اثری نادر و قابل تحسين زينت بخش موزه ی بريتانيا شود و چنان فرازی از تاريخ تمدن بشری را نمايان سازد که سازمان ملل متحد نيز يک نسخه از آن را، همچنان به عنوان «اولين منشور حقوق بشر جهانی»، در ميان دو در ورودی تالارهایی به تماشا بگذارد که در آنها سياست مداران جهان به شور و گفتگو درباره ی اوضاع صلح و جنگ جهانی می پردازند. و اين محل از آن رو انتخاب شده تا نمايندگانی که وارد تالارها می شوند همواره به ياد آورند که در بيش از دو هزار و پانصد سال قبل، در دورانی که جهان در هراس جنگ و خشونت و بردگی و بيگاری و تبعيض های مذهبی می سوخت، رهبر سياسی يکی از سرزمين های آزاد و مقتدر جهان سخن از آزادی و آشتی بين ملت ها و نژادها و مذاهب گفته و، در واقع، بازگوينده ی فرهنگ درخشان و خردگرايي بوده است که مردمان سرزمين اش به آن باور داشته و او را در گهواره ای چنين شکوهمند و انسانی پروريده اند.
و جای بسيار دريغ است که اکنون، در آغاز قرن بيست و يکم، بر سرزمين مان سياست مدارانی بی خبر حکم می رانند که نه تنها هنگامی که پای در سازمان ملل می گذارند سری به اين نشانه ی با ارزش ايرانی ـ بشری نمی زنند، بلکه به راحتی فرمان به آب بستن شهر و زادگاه گوينده آن را صادر می کنند و به عمد و آگاهانه در تخريب آرامگاه او می کوشند.
اما در جاودانگی انسانی و بزرگی خردمندانه ی کورش همين بس که ـ با همه ی بی توجهی ها و ستيزه جويي هايي که حکومت ايران و وابستگانش در راستای پنهان داشتن و محو ارزش های او به عنوان يک رهبر سياسی و، مهم تر از آن، به عنوان يک رهبر فرهنگی به کار می برند، و با همه ی بی اعتنايي هايي که در مورد شناساندن منشور او به جوانان ايران می شود ـ اکنون، پس از دو هزار و پانصد و چهل و هفت سال، گفته های او، چه به عنوان گفته هاي بشردوستانه يک انسان والا، و چه به عنوان رهنمودهای رهبری هدايت گر به سوی تمدنی انسان مدار، همچنان در جهان امروز مطرح و شنودنی است. و آرامگاه او، که آگاهانه در دست تخريب روز افزون حکومت است، بی فرش و چلچراغ و تبليغات و هزينه کردن های سرسام آور، به هر مناسبتی محل ديدار هزاران هزار انسانی است که او را به پاس معجزه ی انسان مدارانه اش ـ که همانا انشای نخستين منشور حقوق بشر باشد ـ ستايش می کنند و گرامی می دارند.
ما می دانيم که در دوران نبود دولتی دلسوز، و باورمند به ارزش های فرهنگی و انسانی، وظيفه ی هر ايرانی با فرهنگی است که به عنوان نگاهبان اين ارزش ها و تحويل دهنده ی آن به آيندگان خود، در زنده نگاهداشتن و بزرگ داشتن آن ها بکوشد.
کميته نجات پاسارگاد به خود می بالد که امسال نيز، همچون سال های گذشته، به کمک اعضا، هواداران و فرهنگدوستان و باورمندان به حقوق بشر، در برگزاری اين روز بزرگ در سراسر جهان، شرکتی فعال خواهد داشت.
شما نيز در بزرگداشت اين روز همراه و ياری دهنده ما باشيد.
با مهر و احترام
شکوه ميرزادگی
کميته بين المللی نجات پاسارگاد
www.savepasargad.com
info@savepasargad.com
admin@savepasargad.com

۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

آقای گنجی ! ..... شما چرا؟

دو سه هفته پیش هفته‌نامۀ ایرانیان واشنگتن مقاله‌ای چاپ کرد که مرا بعد از سالها به‌وجد آورد. عنوان مقاله «مانیفست درماندگی» بود و نویسندۀ آن اسماعیل نوری‌علا.اسماعیل نوری‌علا را چهل و سه سال است می‌شناسم. با او زیاد حشر و نشر و نشست و برخاست نداشته‌ام اما همواره کارهایش را با شوق و علاقه خوانده‌ام و تحسین کرده‌ام. چرا که او پوینده‌ای پژوهشگر است و اگر نبود شعر امروز ما بعد از نیما تحلیلگری چون او نداشت. در سالهای 40 به من گفته شد که گروهی از شاعران جوان مکتب تازه‌ای را به‌وجود آورده‌اند که آن را «موج نو» می‌خوانند. در آن سالها من سخت با شعر اروپایی دست در آغوش بودم و این اصطلاح را که فرانسوی‌ها تازه برای شعر باب کرده بودند از آنجا می‌شناختم.La Nouvelle Vogueکه می‌شود همین «موج نو». در همین سالها بود که شعر نیمایی قد کشیده و بالیده بود و هر گروهی سعی داشتند به‌نحوی که خود می‌خواستند در این خم و چم شعر نیمائی دستی برافشانند و پایی بکوبند. بعضی‌ها هم که با شعر اروپایی آشنایی داشتند موج نویی‌های فرانسه و مشابهان آنها را در دیگر زبانها ورقی می‌زدند. نادرپور عاشق «هانری میشو» بود اما از سبکی که در پیش گرفته بود و بعدها آن را به‌نام مکتب سخن نامید قدمی فراتر نمی‌گذاشت. شاملو برای آن که فرانیمایی شود راه خود را در پیش گرفته بود. اما این جوانهای موج نویی حرف دیگری داشتند. سه‌تای آنها را از دور و نزدیک می‌شناختم. اسماعیل نوری‌علا، محمدعلی سپانلو و احمدرضا احمدی.نوری‌علا از یک ذهن منظم، سازمان‌یافته و تئوری‌پرداز برخوردار بود. مهمتر از همه نوعی حوصله و جربزۀ حضور در همۀ میدانها را داشت و بسیار کم‌هراس می‌نمود.به‌نظرم اوایل تابستان 43 بود که یک روز محمود مشرف آزاد تهرانی همکلاس دورۀ دانشکدۀ ادبیات من که با نام «م. آزاد» شعر می‌سرود و انگلیسی‌‌اش از فرانسۀ آن روزگار من خیلی بدتر بود یک مجله‌واره به‌دستم داد که روی آن نوشته بود «طرفه» و این یک مجلۀ ادبی بود. در این مجله شعری خواندم از شاعری با این نام: «الف. نون ـ پیام». تکنیک شعر مرا گرفت. وقتی از تهرانی پرسیدم این کیست؟ گفت اسمش اسماعیل نوری‌علاست و به‌ نظریه‌پردازی دربارۀ شعر علاقه دارد و بعد ما که با هم شوخی داشتیم، گفت بخواهی برای کیهان ورزشی هم مقاله می‌نویسد. عاشق نوشتن است. اما دلم نمی‌خواهد که مثل تو استعدادش را در پاورقی‌نویسی حرام کند. بیچاره رفیقمان نمی‌دانست که ما از این راه نان می‌خوریم و خجالت هم نمی‌کشیم.نوری‌علا را هرگز رها نکردم. کتابی درآورد به‌نام «صور و اسباب در شعر امروز ایران» که من جزء کتابهای دستی شعرم آن را با خود همه جا برده‌ام و حالا روبرویم نشسته است. نوری‌علا برای من همواره مثل مجسم شهامت در ابراز نظر و عقیده بوده است. تعارف ندارد. مجامله نمی‌کند و حرفی را که باور کرده است در مخمل ملاحظات تقدیم شما نمی‌کند. یک کتاب جدی دیگر از او دارم به‌نام «تئوری‌ی شعر». از موج نو تا شعر عشق که می‌تواند کتاب دستی و مرجع برای همه کسانی که به سیر شعر بعد از نیما علاقمندند، باشد. در همان سالهای موج نو من که شاید اولین معرفی گسترده از شعر معاصر فارسی را در روزنامه لوموند با همکاری و همت «بریژیت سیمون» چاپ کردم (پائیز 1968) از این موج نویی‌ها و آن سه تن که اول نامشان را آوردم، شعری از احمدرضا احمدی به فرانسه برگرداندم به‌نشانۀ آن که اعتقادی داشتم به ذوق نوری‌علا، سپانلو و احمدی.حالا نوری‌علا بعد از سالها که در لندن بوده و دکترای خود را از آنجا گرفته در آمریکاست و در ایالت کلرادو زندگی می‌‌کند و باز همان است که بود با همان صراحت‌ها و سربلندی‌ها که در او سراغ داشته‌ام. آخرین باری که دیدمش سال پیش بود در واشنگتن که سیمین خانم بهبهانی آنجا بود. او در آن زمان به‌اتفاق همسرش شکوه میرزادگی چهار صفحه‌ای در نشریه ایرانیان تهیه و چاپ می‌کرد که من با ذوق و رغبت تمام می‌خواندم. زیرا آنچه را که در کار شعر و ادب روز ایران و جهان ندیده بودم آنجا پیدا می‌کردم. دریغا که این کار ادامه نیافت ولی او همان است که بود. حالا یک مجله اینترنتی داردبه‌نام«سکولاریسم نو» www.NewSecularism.comوسایت شخصی این پویشگر ناشرپویشگران همwww.puyeshgraan.comاست.این اشاره را نوشتم که توجیه کنم مقالۀ درخشانی را که از او خوانده‌ام بدون آن که لحظه‌ای در درستی حرفهایی که زده است شک داشته باشم. آدم مورد خطاب او یکی نیست. مشابهات بسیار دارد که در این سالها دیده‌ایم. آدمهایی که دشمن عرفی‌گرایی و سکولاریسم هستند و سعی در توجیه خود و نابحق جلوه دادن گروهی دارند که در این سالها از انتهای چپ تا انتهای راست در یک نقطه‌نظر متفق‌القولند و آن این که اولا حدیث دین از دولت جداست و ثانیاً اول ایرانی هستند و سپس پیرو یکی از ادیان حقه یا ناحقه و یا حتی کفر و ارتداد، و ایران را در محدودۀ تفکر دینی نمی‌بینند و نمی‌پسندند. و به هر ایرانی حق می‌دهند که روی به هر قبله‌ای که دلش با آن است نماز بگزارد و بخواند که:سر کوی دلبر من به‌حریم کعبه ماندکه به هر طرف کنی رو، بتوان نماز کردنو ما همه این سال های دوری و دلگیری را در آفاق جهان پراکنده بودیم که بارکش غول بیابان نباشیم و به همین که اپوزیسیون هستیم و صدایمان دلی را در آن سوی جهان گرم نگه‌می‌دارد ببالیم و مطمئن باشیم که در بازار سوداگران شرف خود را به‌نام مبارزۀ سیاسی مشروط و اصلاح‌طلبانه به‌معرض بیع و شری نگذاشته‌ایم.

۱۳۸۷ مهر ۲۷, شنبه

نگرانی شدید رژیم از گسترش اعتراضات اجتماعی

در شرایطی كه علی كردان، وزیر كشور، در یك قدمی استیضاح قرار دارد و مخالفان او در مجلس دیروز از تقدیم طرح استیضاح وی با 28 امضا به هیات‌رئیسه خبر دادند، وی طی سخنانی در جمع ائمه جمعه سراسر كشور نسبت به فعال شدن جنبش‌های اجتماعی به‌شدت هشدار داد.وی در سخنان خود از خطر «تبدیل جنبش‌های اجتماعی به چالش‌های امنیتی» سخن گفت و مهم‌تر آنكه اقدامات جریان‌های دموكراسی‌خواه و مدافع حقوق بشر و نیز فعالان اینترنتی و روشنفكران را بخشی از این چالش‌ها معرفی كرد.كردان كه در آخرین روز بیستمین گردهمایی ائمه جمعه سراسر كشور در مصلای تهران سخن می‌گفت، سخنان خود را چنین آغاز كرد: در دهه‌ دوم قرن 21 در كشورهای در حال توسعه، چالش‌هایی در حال شكل‌گیری است كه اگر به هركدام از آنها بی‌توجهی شود، می‌تواند به معضلی امنیتی تبدیل شود. شاید جنس اولیه‌ بعضی از چالش‌ها امنیتی نباشد و موضوعی اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی باشد، ولی استمرار آن به چالش امنیتی برای ایران تبدیل می‌شود.وی از «چالش قومی» به عنوان «اولین چالشی كه می‌تواند یك چالش امنیتی باشد»، یاد كرد و در مقام اعلام خبری خوش به ائمه جمعه گفت: با یك اقدام بسیار وسیع و گسترده جمهوری اسلامی ایران، به‌رغم طراحی مالك ریگی برای اقدام دوباره در مرزهای شرقی كشور، موفق شدیم چهار نفر از اشرار بزرگی كه یكی از آنها همان رباینده امام جمعه فهوج بود را در یك عملیات از بین ببریم و تقریبا تمامی بازوان مالك ریگی را در دو، سه روز اخیر ساقط كنیم. خود عبدالمالك ریگی در پاكستان به صورت سیار در حال زندگی است كه امیدواریم به او نیز دسترسی پیدا كنیم.وی افزود: جنبش دوم، جنبش مذهبی است كه بحث وهابیت و فرقه بهائیت را می‌توان در این بخش تحلیل و ارزیابی كرد. به گزارش ایسنا، وزیر كشور جنبش ناسیونالیسم قومی، فرقه‌گرایی، دموكراسی‌خواهی در مقابل مردم‌سالاری دینی، سكولاریست، جنبش مجازی و اینترنتی، جنبش روشنفكری بیمار، خرافه‌گرایی، محیط زیست، مسئله‌ فمنیست و مدرنیسم در مقابل سنت را از دیگر جنبش‌های قابل توجه برشمرد.وی ادامه داد: «جنبش حقوق بشر نیز مطرح است؛ دو سال پیش از لیست ناقضین حقوق بشر خارج شدیم اما به لحاظ پرونده آن خانم و اقداماتی كه دولت كانادا انجام داد، در زیرفصل حقوق بشر قرار گرفتیم كه با اقدامات بسیار بجا و سازمانی گام‌های خوبی برداشته شد.» اشاره ضمنی كردان به پرونده «زهرا كاظمی» خبرنگار و عكاس ایرانی‌تبار كانادایی است كه در سال 82 به شكلی مشكوك در زندان اوین جان سپرد و به‌رغم پیگیری جدی نمایندگان مجلس ششم، وكلا و خانواده مقتول، دستگاه قضایی از رسیدگی جدی به پرونده خودداری كرد.كردان در ادامه هشدارهای خود نسبت به فعال شدن جنبش‌های اجتماعی، از سندیكاها و جریان‌های دانشجویی یاد كرد و گفت: جنبش دیگر، تولید سندیكاها در مقابل امكانات و سنت‌های مذهبی ما نظیر هیات‌های مذهبی و تكایا و مساجد است و جریان دانشجویی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. مشكلات آمایش سرزمین و تراكم و تمركز جمعیت در نقاط خاصی از كشور و ظهور كلانشهرها و مادرشهرها بدون داشتن برنامه نیز بسیار حساس است.وزیر كشور در ادامه به حوادث اخیر و تعطیلی گسترده بازار در تهران و شهرستان‌ها اشاره كرد و گفت: برخی نارضایتی‌های سیاسی و اجتماعی نیز باید مورد توجه قرار گیرد كه نمونه‌ بارز آن بازار است. حداقل در 50 سال اخیر بازار مدافع انقلاب اسلامی و اسلام بوده است. مثلا ماجرای مالیات بر ارزش افزوده فقط 10 هزار نفر از بازاریان ایران را در بر می‌گیرد و در قانون قبلی 7درصد مودیان مالیاتی مشمول، مالیات پرداخت می‌كردند و در اینجا فقط 3درصد پرداخت می‌كنند. یعنی درآمد برای دولت در خزانه چهار درصد كاهش پیدا می‌كند و پرداخت‌كننده‌ها 4درصد سود می‌برند. مشمولان كه كسبه و بازار را تشكیل می‌دهند، 10 هزار نفر هستند اما در قبال آن شفافیت در كشور رخ می‌دهد.وی با اشاره به امام جمعه اصفهان افزود: حضرت آیت‌الله طباطبایی در اصفهان اطلاع دارند كه به‌رغم تدابیر بسیار مناسب و دقیقی كه ایشان اعمال فرموند، هنوز ما در اصفهان مسئله‌مان حل نشده است. علت این بود كه ایشان به اتفاق استاندار محترم مسئله را حل می‌كردند ولی از تهران تماس می‌گرفتند و می‌گفتند كه چرا شما تسلیم شدید. یا در تبریز اساسا جنس موضوع، جنس مالیات بر ارزش افزوده نبود، بلكه از جنس دستورالعملی بود كه بانك مركزی برای صدور حواله‌ وجه صادر كرده بود. این نشان می‌دهد حتی از بزرگ‌ترین ابزارهای انقلاب، قدرت سوءاستفاده وجود دارد و برای انقلاب اسلامی مسئله‌ بازار مسئله بزرگ و مهمی است. البته از نظر ما مسئله، سیاسی و امنیتی نیست بلكه صنفی و اقتصادی است.وی گفت: در مورد این موضوع در شورای امنیت بحث و دستورالعمل آن را به استانداران سراسر كشور ابلاغ كردیم. خواهش ما از شما عزیزان ائمه جمعه این است كه در این موضوع نباید به سراغ مقصر رفت. باید تلاش شود این موضوع گسترش پیدا نكند و بازار پاك، سالم و مدافع اسلام و روحانیت در طول 50 سال اخیر را از جنبش ناراضی‌خواهی كشور ـ كه امروز در حال ورود به عرصه‌ بازار است و می‌خواهد بین انقلاب و پاره‌تنش فاصله ایجاد كند ـ تجزیه كنیم.وی در ادامه، هشدارهای خود را متوجه رسانه‌ها كرد و گفت: فضای رسانه‌ای می‌تواند برای ما چالش امنیتی باشد. از طریق عملیات روانی، فضای بدبینی، سیاه‌نمایی، هویت‌سازی و بی‌اعتمادی و ناكارآمدی و ایجاد مطالبات جدید این كار صورت می‌گیرد. باید مراقبت كنیم مطالباتی را طرح كنیم كه ما متقاضی آن باشیم، نه اینكه ما كارگردان باشیم؛ ما باید بازیگر باشیم. مطالبات را ما باید طرح كنیم نه اینكه برای ما طرح كنند و ما استمرار ببخشیم.وزیر كشور پس از تشریح این موارد برای ائمه جمعه، با بیان اینكه «در بخش چالش‌های امنیتی اساسا وارد خط‌كشی‌های درون كشور نشدم»، اظهار كرد: این چالش‌ها مورد اتفاق همه‌ كسانی است كه چهار اصل اسلام، انقلاب، امام و رهبری را قبول دارند و وارد حوزه درونی جریانات فكری سیاسی داخل كشور نشدم. در مورد این چالش‌ها هم باید بایستیم تا نظام اسلامی را از گذرگاهی كه در این برهه با آن روبه‌رو است به سمت مطلوب هدایت كنیم.كردان با تاكید بر اینكه «شك نكنید كه مسائلی چون هجمه به مرجعیت در داخل كشور طراحی نمی‌شود و یك عملیات روانی است»، ادامه داد: ماجرا به اینجا ختم نشد. به دنبال حمایت قاطع مقام معظم رهبری، بحث دولت را با عملیات روانی سنگینی مطرح كردند. یك جای دیگر نیز باقی مانده بود كه از آنجا نیز می‌شود بحث دینداری را پیش برد؛ قوه‌ مقننه و مجلس كه در یك هفته‌ اخیر آنجا را نیز زدند.وی ادامه داد: مراجع، روحانیت و علمای بزرگ، مورد هجمه واقع می‌شوند. دولت و قوه‌ قضائیه و مجلس نیز اینگونه مورد هجمه قرار می‌گیرند. این نشان می‌دهد كه عملیات روانی سنگین برای عدم مشروعیت جمهوری اسلامی در این مقطع طراحی شده است و متاسفانه گاهی ابزار آن عملیات روانی خودمان می‌شویم. خوب است مراقبت كنیم كه خودمان ابزاری برای عملیات روانی طراحی شده نباشیم.وی گفت: حتما در یك مقطع مناسب فعالیت چهارماهه‌ سفیر انگلیس در تهران، با بررسی همه‌ جوانب امنیتی و اطلاعاتی به اطلاع همه مردم ایران خواهد رسید كه در طول این چهارماه در تهران چه كرده است؟

اطلاعیۀ دبیرخانۀ شاهزاده رضا پهلوی در مورد شبکۀ تلویزیونی «آریامهر»

بدینوسیله به آگاهی هم میهنان عزیز می رساند که، برنامه ها و مواضع شبکۀ تلویزیونی «آریامهر» هیچگونه ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با شاهزاده رضا پهلوی و دبیرخانۀ ایشان ندارد.امیدواریم که این توضیح هرگونه شبهه ای را که ممکن است در این باره در اذهان بینندگان برنامه های تلویزیون «آریامهر» ایجاد شده باشد برطرف سازد.پاینده ایراندبیرخانۀ شاهزاده رضا پهلوی

خاتمی خواستار تغییر روشها در کشور شد

محمد خاتمی
در دوره هشت ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی، آزادی های اجتماعی در ایران بهبود یافت
محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران از وضعیت عمومی این کشور انتقاد کرده و گفته است: "این وضع، وضع مناسب ایران و جامعه ایرانی نیست و باید تغییر کند."

آقای خاتمی گفت که "آیا آنقدر که به ظواهر توجه می‌شود، به باطن جامعه که همانا اخلاق است و به امنیتی که ریشه در اعتماد و رضایت مردم از حاکمان دارد، توجه می‌شود؟ آیا ما در چنین جامعه‌ای بسر می‌بریم؟ اگر اینگونه نیست باید نگران بود و خواستار تغییر روش ها شد."

وی این انتقاداها را در دیدار برخی از نمایندگان انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد، مطرح کرده است.

رئیس جمهور پیشین ایران طی ماه های اخیر از سیاست های دولت محمود احمدی نژاد انتقاد کرده بود.

وی در دیدار اخیرش با دانشجویان بدون اشاره به آقای احمدی نژاد و کابینه وی گفته است: "اگر کسی در این رابطه حرف می‌زند قصد تضعیف ندارد، چه خوب بود کسانی که مورد اعتماد مردم قرار گرفته‌اند، خودشان متوجه قضایا باشند و با برنامه‌های درست تری مسیر را طی کنند. اگر انتقادی از سر دلسوزی می‌شود یا حرفی به زبان می آید، نباید لجاجت کرد."

رئیس جمهور پیشین ایران گفته است: "آنچه ما می‌خواهیم ایرانی سربلند و پیشرفته است که مردم در آن احساس امنیت و حرمت کنند، اندیشیدن و سخن گفتن برایشان هزینه نداشته باشد و وجود آزادی و امنیت را به راستی احساس کنند."

در هفته های اخیر برخی از گروههای سیاسی موسوم به اصلاح طلب خواستار حضور محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده شده اند.

این انتخابات ۲۲ خرداد سال آینده خورشیدی برگزار می شود.

آقای خاتمی در جریان دیدار با دانشجویان درباره احتمال کاندیداتوری اش گفته است: "در مورد خودم نمی‌خواهم بگویم که در انتخابات آتی شرکت می‌کنم یا خیر. بنده دیدگاهها و حرف‌هایی دارم که در این روزها کم و بیش درباره آنها صحبت کرده‌ام و انشاء‌الله کم کم مسأله را روشن‌تر خواهم کرد."

آقای خاتمی برای دومین بار طی هفته های اخیر از حدود اختیاراتی که قانون اساسی به رئیس جمهور ایران داده انتقاد کرده و گفته که رییس جمهور باید در اجرای وظیفه خود به عنوان ناظر اجرای قانون اساسی، ضمانت اجرایی لازم را در اختیار داشته باشد.

آقای خاتمی می گوید که قوانین حاضر درباره حقوق رییس جمهور "ناقص" است.

به گفته رئیس جمهور پیشین ایران، آیت الله علی خامنه رهبر کنونی ایران در زمان ریاست جمهوری اش برای احیای حقوق رییس جمهور تلاش کرد بود.

آقای خاتمی گفته است: " اگر این تلاش‌ها نبود تشکیلات کنونی آن [اختیارات] را هم از من می‌گرفت."

محمد خاتمی از مرداد ۱۳۷۶ به مدت هشت سال رئیس جمهور ایران بود.

وی در سال های پایانی دوران ریاست جمهوری اش طی لایحه ای به مجلس، افزایش اختیارات ریاست جمهوری را خواستار شد اما با معطل ماندن این لایحه در مجلس ششم و جنجال هایی که بر سر تصویب احتمالی آن به وجود آمد، سرانجام این لایحه از سوی دولت پس گرفته شد.

رئیس جمهور پیشین ایران پس از پایان دوران ریاست جمهوری اش و واگذاری کرسی ریاست جمهوری به محمود احمدی نژاد، هیچ پیشنهادی از سوی نهادهای مختلف حکومتی را نپذیرفت و فعالیت هایش را به ریاست موسسه گفتگوی تمدن ها و موسسه باران، دو نهاد خصوصی که وی پایه گذار آن بوده، محدود کرده است.

نظرشما در مورد این مطلبی که خواندید چیست

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

واکنش سران ایران به بحران مالی آمریکا


با بروز بحران عمیق مالی در آمریکا که بدترین وضعیت اقتصادی در این کشور از دهه 1930 تاکنون را ترسیم می کند، مقام های بلندپایه جمهوری اسلامی به آن واکنش نشان داده و تلویحا یا مستقیما نسبت به آن ابراز خرسندی کرده اند. نظر تعدادی از مقام های ایرانی درباره این بحران اینجا عینا نقل می شود.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی
"... اکنون دیگر نامی از مکتب مارکسیسم نمانده است و مکتب لیبرال دموکراسی نیز با همه هیمنه سیاسی، اقتصادی و نظامی خود، در مقابل جهانیان به زمین خورده است.
انقلاب اسلامی دو مدعی بزرگ ایدئولوژیک داشت که یکی از آنها مارکسیسم و دیگری لیبرال دموکراسی غرب بود که براساس اندیشه ها و افکار خود برای مسائل دنیا برنامه ریزی می کردند.
با فروپاشی مارکسیسم، مکتب لیبرال دموکراسی غرب دچار وسوسه سلطه تک قطبی بر جهان و پیشبرد سیاستهای خود بدون وجود رقیب شد و همه دنیا را در اختیار خود می پنداشت.
مشکلات جاری دنیای غرب نشان دهنده وضعیت اقتصادی لیبرال دموکراسی غرب است... امروز حباب کاذب پول در دنیای غرب شکسته شده و فریادهای آن به آسمان بلند شده و خود آنها می گویند دوران حاکمیت مطلق آمریکا به پایان رسیده است."
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور
"بدون تردید جهان در حال گذار به شرایط جدیدی است چرا که نمادهای شاخص دوران گذشته که اندیشه مارکسیستی و لیبرالیستی بود و از آن به عنوان پایان تاریخ نام برده می شد، به پایان راه خود رسیده اند.
جهانیان مرگ مارکسیسم را مشاهده کرده اند و امروز نیز به لطف خدا اضمحلال لیبرالیسم را شاهد هستیم.
موج توجه جهانیان به اندیشه ای که در نقطه مقابل لیبرالیسم قرار دارد، فزونی یافته است ... امروز گرایش گسترده ای در سطح جهان به سوی معیارهای دینی و ارتباط با خدا و کمالات انسانی شکل گرفته است.
امروز ماموریت ما جهانی است و معتقدیم کسانی جز اندیشمندان و علمای ایران اسلامی نمی توانند نقش محوری در هدایت بشریت به راه درست ایفا کنند.
... باید برای رفع مشکلات اساسی دنیا به دنبال حل ریشه ای مسائل باشیم که یکی از آنها اندیشه استکباری است که باید تلاش کنیم آن را با اندیشه الهی جایگزین کنیم و این ماموریت امروز ما است.
امروز اقتصاد غرب به واسطه نظام بانکی مبتنی بر ربا دچار بحران شده است. آنها راه فراری از این بحران ندارند، از این رو باید نظام بانکی را اصلاح و عقود اسلامی را جاری کنیم."
هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
"... اگر بحران اقتصادی آمریکا، تهدید جدی برای دنیای غرب است یکی از عوامل این بحران، هزینه های زیادی است که در این هفت، هشت سال درعراق و افغانستان کرده و امروز باید ۷۰۰ میلیارد دلار دیگر تزریق کنند تا از این بحران اقتصادی تا حدودی نجات یابند."
"این یک وعده الهی است و البته باید صبر کرد زیرا خدا می داند که چگونه و کی و در چه شرایطی متجاوزان را از پای درآورد."
احمد جنتی، خطیب نماز جمعه تهران
"همانطور که آمریکایی ها از بروز مشکلات در ایران خوشحال می‌شوند، خوشحالیم که اقتصاد آمریکا دچار آشفتگی شده و مشکلات آنها به اروپا نیز سرایت کرده است و نتیجه اعمال زشت خود را می بینند و خداوند آنها را گوشمالی می‌دهد."
علی لاریجانی، رئیس مجلس
"در طول دو دهه اخیر امریکایی ها معتقد به یک نوع مدیریت جهانی واحد هستند و کسی که معتقد به چنین مدیریتی است باید پاسخ گویی این بحران باشد.
از نظر ما مقدار زیادی از اشتباهات آمریکا در سال‌های اخیر عامل اصلی بوده و کشورهای دیگر نباید تاوان آن را بپردازند. "

لاریجانی: درحال بررسی درخواست مذاکره با آمریکایی‌ها هستیم

علی لاریجانی
رئیس مجلس ایران گفته است 'برخی شخصیت‌های سطح بالا و سناتورها' برای ایران نامه فرستاده اند
علی لاریجانی رئیس مجلس ایران گفته است: 'برخی نمایندگان آمریکا از جمله شخصیت‌های سطح بالا و سناتورها' نامه هایی برای ایران فرستاده اند و درخواست گفتگو با این کشور را کرده اند.

آقای لاریجانی که برای شرکت در اجلاس اتحادیه بین‌المجالس در ژنو به سر می برد گفت ایران درحال بررسی این نامه ها است.

او به زمان ارسال این نامه ها و نام افرادی که آن ها را به ایران فرستاده اند اشاره نکرده است.

اوایل سال جاری خورشیدی اعلام شد برخی نمایندگان کنگره آمریکا خواستار ملاقات با نمایندگان مجلس ایران شده اند.

تام لانتوس، رئیس وقت کمیته امور بین الملل مجلس نمایندگان آمریکا گفته بود از پیشنهاد دهندگان این دیدار احتمالی است.

وی پیش تر هم اعلام کرده بود که مایل به سفر به ایران و ملاقات با نمایندگان مجلس این کشور است.

آقای لانتوس اواسط فوریه امسال درگذشت.

در انتظار انتخابات آمریکا

واکنش مقام های ایرانی به این ابراز تمایل نمایندگان کنگره آمریکا در آن هنگام ضد و نقیض بود، اما وزارت خارجه ایران گفت چنین درخواستی اگر به صورت رسمی مطرح شود، بررسی خواهد شد.

مشخص نیست اشاره آقای لاریجانی به بررسی نامه های حاوی درخواست گفتگو که توسط 'برخی نمایندگان آمریکا' نوشته شده، به درخواست پیشین نمایندگان یادشده مربوط می شود یا خیر.

موضوع لزوم مذاکره با ایران در ماه های اخیر بارها توسط سیاستمداران و رسانه های آمریکایی مطرح شده است. از جمله سناتور باراک اوباما، نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گفته است در صورت پیروزی حاضر است بدون پیش شرط با مقامات ایران گفتگو کند.

جیم موران نماینده دموکرات کنگره آمریکا نیز چندی پیش گفته بود انتظار می رود با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و تغییر دولت آمریکا، دیدار مستقیم با مقامات ایرانی تسهیل شود.

چندی پیش همزمان با سفر نانسی پلوسی، رییس مجلس نمایندگان آمریکا به سوریه، موضوع احتمال سفر وی به تهران نیز مطرح شد؛ اما دو کشور تمایلی برای انجام این سفر از خود نشان ندادند.

از زمان گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در تهران و قطع کامل روابط دو کشور تاکنون دیدار رسمی میان نمایندگان مجالس ایران و آمریکا رخ نداده است اما نمایندگان آمریکایی دو ملاقات غیر رسمی اعلام شده با مقام های ایرانی داشته اند که هر دو مورد با واکنش هایی همراه شد.

ملاقات هایی غیر رسمی

در اولین ملاقات، مهدی کروبی رئیس وقت مجلس ششم که برای شرکت در اجلاس سالانه بین المجالس به نیویورک سفر کرده بود در بازدید از موزه متروپلیتن این شهر با سناتورهای آمریکایی روبه رو شد و به درخواست آنها برای گفت وگویی کوتاه پاسخ مثبت داد.

این اقدام آقای کروبی در شرایطی انجام شد که موضوع رابطه با آمریکا و هرگونه ارتباط میان مسئولان جمهوری اسلامی و سیاستمداران آمریکایی خط قرمز ایران، محسوب می شد.

جوزف بایدن
جوزف بایدن، سناتور دموکرات و نامزد پست معاونت ریاست جمهوری در ستاد انتخاباتی باراک اوباما، بیش از یک سال پیش با محمد جواد ظریف دیدار کرد

دومین ملاقات مربوط به دیدار سناتور جوزف بایدن رئیس کمیته امور خارجه سنای آمریکا با محمد جواد ظریف نماینده سابق ایران در سازمان ملل بود.

این دیدار که در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد صورت گرفت، برخلاف ملاقات آقای کروبی، واکنش منفی چندانی به دنبال نداشت اما درز کردن خبر آن در رسانه های آمریکا، واکنش مطبوعات دو کشور را برانگیخت.

باراک اوباما نامزد حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آقای بایدن را به عنوان نامزد پست معاونت ریاست جمهوری در صورت پیروزی خود برگزیده است.

آقای بایدن از جمله سیاستمدارن حزب دمکرات است که طرفدار گفت و گوی مستقیم با ایران محسوب می شود و تاکنون تلاش هایی نیز در این باره انجام داده است.

وزارت خارجه آمریکا پیشتر از دیدار احتمالی نمایندگان مجالس ایران و آمریکا استقبال کرده بود اما نمایندگان مجلس در ایران تاکنون برنامه ای برای انجام چنین دیداری نداشته اند.

تنها اقدام مجلس ایران برای ارتباط بیشتر نماندگان دو کشور، تصمیم نمایندگان مجلس هفتم به تشکیل گروه دوستی پارلمانی ایران و آمریکا بود که با وجود حمایت نمایندگانی از هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب، در عمل مسکوت ماند و به نتیجه نرسید.

تصویب قانون زندان‌زدایی در مجلس ایران

مجلس ایران کلیات قانونی را تصویب کرده که به موجب آن دادگاه‌ها می‌توانند برای شماری از جرائم، به جای حبس، مجازات‌های جایگزین تعیین کنند. کارشناسان این قانون را مثبت ارزیابی می‌کنند، اما اجرای آن را آسان نمی‌دانند.
مجلس شورای اسلامی ایران در جلسه‌ی روز چهارشنبه‌، ۲۴ مهر، خود کلیات قانونی را تصویب کرد که به موجب آن دادگاه‌ها می‌توانند برای شماری از جرائم به جای حبس، مجازات‌های جایگزین تعیین کنند. در صورتی که این قانون در دور دوم نیز با موافقت نمایندگان مجلس روبرو شود، دادگاه‌ها اختیار می‌یابند که بخشی از مجرمان را به جای زندان به مجازات‌هایی هم‌چون تحت‌نظربودن، انجام خدمات عمومی، پرداخت جزای نقدی روزانه و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم کنند.
مجازات جایگزین عمدتاَ در مورد جرائمی اعمال خواهد شد که تا کنون، معمولاَ مشمول ۶ ماه تا دو سال زندان می‌شده‌اند. با اجرای قانون جدید دادگاه‌ها ملزم خواهند بود که به ویژه برای جرائم غیرعمد که طبق قوانین کنونی ایران، تا دو سال زندان برای آنها در نظر گرفته ‌می‌شده، مجازات‌های جایگزین تعیین کنند و مجرم را از حبس‌کشی معاف کنند. در مواردی که محکومیت جرم غیرعمد فراتر از دو سال زندان باشد، تعیین مجازات جایگزین برای دادگاه اختیاری خواهد بود.
ایران از صدرنشین‌ها

در ايران آمار مربوط به زندانيان تا حدودی ضدونقيض است. اما اگر رقم ۱۵۰ هزار نفر که معمولاَ در گفتار و آمار مقامات قضایی کشور اعلام می‌شود را مبنا بگیریم، باز هم تعداد زندانیان ایران به قدری بالاست که ايران را در فهرست ۱۰ کشور دارای بيشترين تعداد زندانی جا داده است. در قياس با تعداد جمعيت، رقم زندانيان ايران نزدیک به ۲۳۰ در هر ۱۰۰ هزار نفر است، این رقم در مورد کشوری مانند هند، با جمعیت یک میلیاردی‌اش ۳۶ نفر در ۱۰۰ هزار نفر است.

در سال ۱۳۵۸ جمعيت زندانهای ایران ۸ هزار نفر، در سال ۶۰، ۱۳ هزار نفر و به همين ترتيب با افزايش افراطی و غيرمنطقی، امروز به نزدیک ۱۵۰ هزار نفر رسيده است. به عبارت ديگر، در حالی که افزايش جمعيت ايران در طول ۲۸ سال گذشته ۱۰۰ درصد بوده، ضريب رشد شمار زندانيان از رقم غيرقابل تصور ۱۰۰۰ درصد هم فراتر رفته است.

به باور کارشناسان، بحران‌ در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و آموزشی دهه‌های اخیر به افزایش فاحش ناهنجاری‌های رفتاری، زایل‌شدن همبستگی اجتماعی، کاهش آستانه‌ی تحمل عمومی و در نتیجه، بالارفتن ضریب قانون شکنی در ایران انجامیده است. این نیز هست که قوانین جاری کشور برای بسیاری از جرائم جزئی و غیرعمد مجازات زندان تعیین کرده‌اند. علاوه براین، در سی سال گذشته، در کنار مجرمان عادی، شمار چشم‌گیری از فعالان سیاسی و مطبوعاتی نیز روانه‌ی زندان‌ها شده‌اند. منتقدان می‌گویند که این رویکرد حاکمیت در خدمت بستن فضای سیاسی و فرهنگی جامعه و محدود کردن آزادی اندیشه و بیان بوده است.

زمینه‌های تغییر قانون

در سال‌های اخیر اما وضعیت وخیم زندان‌ها به لحاظ بهداشت، شیوع مواد مخدر،ایدز و خشونت، و نیز مشکلاتی مانند کمبود زندان، هزینه‌ی سرسام‌آور نگهداشتن زندانی‌ها و روی‌آوردن شدیدتر بسیاری از زندانیان به اعمال خلاف پس از آزادی از زندان، همه و همه سبب شده‌اند که اعمال گسترده‌ی مجازات زندان بیش از پیش زیر سوال رود.

قانون جدید که روز چهارشنبه کلیات آن به تصویب مجلس رسید، ظاهراَ واکنشی است به این وضعیت بن‌بست‌گونه در نظام کیفری ایران.

این که قانون جدید به رغم مضمون مثبت آن تا چه حد عرصه‌ی عمل امکان موفقیت بیابد، پرسشی است که برای پاسخ به آن باید منتظر زمان ماند. ولی چه پیچیدگی و ابهام‌های تفسیر‌پذیر این قانون، وچه ملزومات مالی و آموزشی اجرای آن مواردی هستند که اعمال آن را در عمل آسان نخواهند کرد. به ویژه بدون آموزش‌های عمومی و اداری گسترده، بدون تلاش برای کاستن زمینه‌های بروز ناهنجاری‌های اجتماعی و نیز بدون اعمال راهکارهایی برای تنزل ضریب خشونت و انتقام‌جویی در جامعه، اجرای قانون جدید نیز با مشکلات عدیده‌ای روبرو خواهد بود. شماری از کارشناسان این انتقاد را نیز مطرح می‌کنند که تلاش‌های کنونی برای تلطیف مجازات‌ها در ایران و کارآکردن آنها، عمدتاَ در مورد مجازات‌ زندان محدود مانده است و بدترین نوع مجازات، یعنی اعدام همچنان در این کشور جاری و ساری است و برنامه‌ای هم برای توقف و لغو آن در چشم‌انداز دیده نمی‌شود.

نگرانی شدید رژیم از گسترش اعتراضات اجتماعی

در شرایطی كه علی كردان، وزیر كشور، در یك قدمی استیضاح قرار دارد و مخالفان او در مجلس دیروز از تقدیم طرح استیضاح وی با 28 امضا به هیات‌رئیسه خبر دادند، وی طی سخنانی در جمع ائمه جمعه سراسر كشور نسبت به فعال شدن جنبش‌های اجتماعی به‌شدت هشدار داد.وی در سخنان خود از خطر «تبدیل جنبش‌های اجتماعی به چالش‌های امنیتی» سخن گفت و مهم‌تر آنكه اقدامات جریان‌های دموكراسی‌خواه و مدافع حقوق بشر و نیز فعالان اینترنتی و روشنفكران را بخشی از این چالش‌ها معرفی كرد.كردان كه در آخرین روز بیستمین گردهمایی ائمه جمعه سراسر كشور در مصلای تهران سخن می‌گفت، سخنان خود را چنین آغاز كرد: در دهه‌ دوم قرن 21 در كشورهای در حال توسعه، چالش‌هایی در حال شكل‌گیری است كه اگر به هركدام از آنها بی‌توجهی شود، می‌تواند به معضلی امنیتی تبدیل شود. شاید جنس اولیه‌ بعضی از چالش‌ها امنیتی نباشد و موضوعی اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی باشد، ولی استمرار آن به چالش امنیتی برای ایران تبدیل می‌شود.وی از «چالش قومی» به عنوان «اولین چالشی كه می‌تواند یك چالش امنیتی باشد»، یاد كرد و در مقام اعلام خبری خوش به ائمه جمعه گفت: با یك اقدام بسیار وسیع و گسترده جمهوری اسلامی ایران، به‌رغم طراحی مالك ریگی برای اقدام دوباره در مرزهای شرقی كشور، موفق شدیم چهار نفر از اشرار بزرگی كه یكی از آنها همان رباینده امام جمعه فهوج بود را در یك عملیات از بین ببریم و تقریبا تمامی بازوان مالك ریگی را در دو، سه روز اخیر ساقط كنیم. خود عبدالمالك ریگی در پاكستان به صورت سیار در حال زندگی است كه امیدواریم به او نیز دسترسی پیدا كنیم.وی افزود: جنبش دوم، جنبش مذهبی است كه بحث وهابیت و فرقه بهائیت را می‌توان در این بخش تحلیل و ارزیابی كرد. به گزارش ایسنا، وزیر كشور جنبش ناسیونالیسم قومی، فرقه‌گرایی، دموكراسی‌خواهی در مقابل مردم‌سالاری دینی، سكولاریست، جنبش مجازی و اینترنتی، جنبش روشنفكری بیمار، خرافه‌گرایی، محیط زیست، مسئله‌ فمنیست و مدرنیسم در مقابل سنت را از دیگر جنبش‌های قابل توجه برشمرد.وی ادامه داد: «جنبش حقوق بشر نیز مطرح است؛ دو سال پیش از لیست ناقضین حقوق بشر خارج شدیم اما به لحاظ پرونده آن خانم و اقداماتی كه دولت كانادا انجام داد، در زیرفصل حقوق بشر قرار گرفتیم كه با اقدامات بسیار بجا و سازمانی گام‌های خوبی برداشته شد.» اشاره ضمنی كردان به پرونده «زهرا كاظمی» خبرنگار و عكاس ایرانی‌تبار كانادایی است كه در سال 82 به شكلی مشكوك در زندان اوین جان سپرد و به‌رغم پیگیری جدی نمایندگان مجلس ششم، وكلا و خانواده مقتول، دستگاه قضایی از رسیدگی جدی به پرونده خودداری كرد.كردان در ادامه هشدارهای خود نسبت به فعال شدن جنبش‌های اجتماعی، از سندیكاها و جریان‌های دانشجویی یاد كرد و گفت: جنبش دیگر، تولید سندیكاها در مقابل امكانات و سنت‌های مذهبی ما نظیر هیات‌های مذهبی و تكایا و مساجد است و جریان دانشجویی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. مشكلات آمایش سرزمین و تراكم و تمركز جمعیت در نقاط خاصی از كشور و ظهور كلانشهرها و مادرشهرها بدون داشتن برنامه نیز بسیار حساس است.وزیر كشور در ادامه به حوادث اخیر و تعطیلی گسترده بازار در تهران و شهرستان‌ها اشاره كرد و گفت: برخی نارضایتی‌های سیاسی و اجتماعی نیز باید مورد توجه قرار گیرد كه نمونه‌ بارز آن بازار است. حداقل در 50 سال اخیر بازار مدافع انقلاب اسلامی و اسلام بوده است. مثلا ماجرای مالیات بر ارزش افزوده فقط 10 هزار نفر از بازاریان ایران را در بر می‌گیرد و در قانون قبلی 7درصد مودیان مالیاتی مشمول، مالیات پرداخت می‌كردند و در اینجا فقط 3درصد پرداخت می‌كنند. یعنی درآمد برای دولت در خزانه چهار درصد كاهش پیدا می‌كند و پرداخت‌كننده‌ها 4درصد سود می‌برند. مشمولان كه كسبه و بازار را تشكیل می‌دهند، 10 هزار نفر هستند اما در قبال آن شفافیت در كشور رخ می‌دهد.وی با اشاره به امام جمعه اصفهان افزود: حضرت آیت‌الله طباطبایی در اصفهان اطلاع دارند كه به‌رغم تدابیر بسیار مناسب و دقیقی كه ایشان اعمال فرموند، هنوز ما در اصفهان مسئله‌مان حل نشده است. علت این بود كه ایشان به اتفاق استاندار محترم مسئله را حل می‌كردند ولی از تهران تماس می‌گرفتند و می‌گفتند كه چرا شما تسلیم شدید. یا در تبریز اساسا جنس موضوع، جنس مالیات بر ارزش افزوده نبود، بلكه از جنس دستورالعملی بود كه بانك مركزی برای صدور حواله‌ وجه صادر كرده بود. این نشان می‌دهد حتی از بزرگ‌ترین ابزارهای انقلاب، قدرت سوءاستفاده وجود دارد و برای انقلاب اسلامی مسئله‌ بازار مسئله بزرگ و مهمی است. البته از نظر ما مسئله، سیاسی و امنیتی نیست بلكه صنفی و اقتصادی است.وی گفت: در مورد این موضوع در شورای امنیت بحث و دستورالعمل آن را به استانداران سراسر كشور ابلاغ كردیم. خواهش ما از شما عزیزان ائمه جمعه این است كه در این موضوع نباید به سراغ مقصر رفت. باید تلاش شود این موضوع گسترش پیدا نكند و بازار پاك، سالم و مدافع اسلام و روحانیت در طول 50 سال اخیر را از جنبش ناراضی‌خواهی كشور ـ كه امروز در حال ورود به عرصه‌ بازار است و می‌خواهد بین انقلاب و پاره‌تنش فاصله ایجاد كند ـ تجزیه كنیم.وی در ادامه، هشدارهای خود را متوجه رسانه‌ها كرد و گفت: فضای رسانه‌ای می‌تواند برای ما چالش امنیتی باشد. از طریق عملیات روانی، فضای بدبینی، سیاه‌نمایی، هویت‌سازی و بی‌اعتمادی و ناكارآمدی و ایجاد مطالبات جدید این كار صورت می‌گیرد. باید مراقبت كنیم مطالباتی را طرح كنیم كه ما متقاضی آن باشیم، نه اینكه ما كارگردان باشیم؛ ما باید بازیگر باشیم. مطالبات را ما باید طرح كنیم نه اینكه برای ما طرح كنند و ما استمرار ببخشیم.وزیر كشور پس از تشریح این موارد برای ائمه جمعه، با بیان اینكه «در بخش چالش‌های امنیتی اساسا وارد خط‌كشی‌های درون كشور نشدم»، اظهار كرد: این چالش‌ها مورد اتفاق همه‌ كسانی است كه چهار اصل اسلام، انقلاب، امام و رهبری را قبول دارند و وارد حوزه درونی جریانات فكری سیاسی داخل كشور نشدم. در مورد این چالش‌ها هم باید بایستیم تا نظام اسلامی را از گذرگاهی كه در این برهه با آن روبه‌رو است به سمت مطلوب هدایت كنیم.كردان با تاكید بر اینكه «شك نكنید كه مسائلی چون هجمه به مرجعیت در داخل كشور طراحی نمی‌شود و یك عملیات روانی است»، ادامه داد: ماجرا به اینجا ختم نشد. به دنبال حمایت قاطع مقام معظم رهبری، بحث دولت را با عملیات روانی سنگینی مطرح كردند. یك جای دیگر نیز باقی مانده بود كه از آنجا نیز می‌شود بحث دینداری را پیش برد؛ قوه‌ مقننه و مجلس كه در یك هفته‌ اخیر آنجا را نیز زدند.وی ادامه داد: مراجع، روحانیت و علمای بزرگ، مورد هجمه واقع می‌شوند. دولت و قوه‌ قضائیه و مجلس نیز اینگونه مورد هجمه قرار می‌گیرند. این نشان می‌دهد كه عملیات روانی سنگین برای عدم مشروعیت جمهوری اسلامی در این مقطع طراحی شده است و متاسفانه گاهی ابزار آن عملیات روانی خودمان می‌شویم. خوب است مراقبت كنیم كه خودمان ابزاری برای عملیات روانی طراحی شده نباشیم.وی گفت: حتما در یك مقطع مناسب فعالیت چهارماهه‌ سفیر انگلیس در تهران، با بررسی همه‌ جوانب امنیتی و اطلاعاتی به اطلاع همه مردم ایران خواهد رسید كه در طول این چهارماه در تهران چه كرده است؟

برخورد وحشیانه مزدوران رژیم اشغالگر با مردم


یکی از خوانندگان: در شهر تبریز بسیجیان در دعواهای شخصی و اصولا" هرگونه اختلافی با هرکسی از موقعیت خود استفاده سوء کرده وافراد را تهدید به بازداشت به بهانه های واهی میکنند بعنوان یک نمونه (از صدها مورد) که امروز چهارشنبه 24مهر در مقابل دیدگان من وسایر رانندگان در چراغ قرمز نزدیک مجتمع پتروشیمی اتفاق افتاد عرض میکنم: بدینگونه که پیکان سفیدرنگی جلوی پژو 206 پیچید (به گفته یک راننده ظاهرا" پژو206 بطور غیر عمد نیش ترمزی جلوی پیکان زده بود وبابت آنهم در همان چراغ قرمز از راننده پیکان عذرخواهی کرده بود) وراننده پیکان که بعدا" معلو شد بسیجی با لباس شخصی هست با سرعت پیاده شده وبطرف راننده 206 که از ماشین پیاده نشده بود حمله ور شده وبا انواع فحش واتهامات اثبات نشده مانند اوباش معتاد بنگی وغیره از طرف پذیرایی کرد و راننده 206 که بنظر آدم جاافتاده وباشخصیتی بود هیچ جوابی نداد غیر از اینکه گفت "از شما که معذرت خواستم!" که اینبار "سرباز بی شخصیت امام زمان" دست از شیشه 206 داخل برده واز گوش راننده 206 گرفت و تهدید به بازداشت کرد و راننده 206 که ظاهرا" میدانست اگر بازداشت شود مثل نمونه های بسیار حتی ممکنه جانش هم بخطر بیافته باز واکنشی نشان نداد و بسیجیه هم با تکبر وغضب برگشته و سوار ماشین خود شده و رفت.آخر سر میخوام اینو بگم که این جانوران و لاشخوران کثیف رژیم در تمام صحنه ها برخوردشان از این خفیف تر نبوده و معمولا" بسیار شدیدتر از این نمونه هست.لعنت بر این رژیم که خود را نماینده خدا میداند ودر عین حال به بندگان خدا به چشم مجرم نگاه میکند

۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه

نامه جانباز شکنجه شده در زندان رژیم به خامنه ای

گزارش دریافتی: مرتضی سپندار از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در نامه ای به آیت الله خامنه ای، اعتراض خود به بازداشت غیرقانونی در سلول انفرادی اداره اطلاعات کرج و نحوه غیرانسانی برخورد مأمورین اداره اطلاعات و زندان با وی را اعلام نمود .
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور از کرج، این جانباز ارتش در نامه خود به آیت الله خامنه ای به بازداشت غیرقانونی توسط مأمورین اطلاعات و شکنجه های رفته بر وی اشاره و می گوید : جنابعالي، بارها در سخنراني خود اعلام فرموده ايد كه: " ماهر چه داريم از بركت وجود جانبازان و ايثارگران است". اما مامورين اطلاعات کرج به من ثابت نمودند كه جانبازي چون فقير، نه تنها مايه بركت نظام نيست بلكه اسباب ناراحتي است و بايد مورد ضرب و شتم نيز قرار گيرد!!
وی در ادامه می نویسد :ماموران امنیتی به كدامين گناه مرا با پابند و دست بند و چشم بند مورد بازجويي قرار دادند؟ مرحوم امام خميني (ره) بارها فرمودند: "نگذاريد اين انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد". با اين اقدام غير قانوني و غیر انسانی اداره اطلاعات كرج، اين شبهه در ذهن من ايجاد نموده كه گويي نااهل و نامحرمي درپیکره اطلاعاتی كشور نفوذ كرده كه اينگونه، جانبازي را مورد بي حرمتي و ضرب و شتم قرار مي دهند.
این درویش جانبازدر نامه خود به رهبر ایران ضمن اعتراض به عملکرد مسئولین امنیتی و قضایی شهرستان کرج ، می افزاید : جواني نادان و ناآگاه از مسايل شرعي كه در همسايگي ما سكونت دارد ، مدام از زنان و دختران اهالي محل و همسر و دختر من عكسبرداري و فيلمبرداري مي كند. اما عليرغم گزارشات شخصي و مردمي، نه تنها مورد توبيخ مسئولين شهر قرارنمی گیرد بلكه امنيت وي نيز تضمين و تامين است!! متأسفانه این جوان و امثال وی صرفاً براي رهايي از خدمت نظام وظيفه و براي سوء استفاده از تسهيلات دانشگاهي و استخدامي در كشور، تحت لواي نام بسيج قراردارد.
سپندار در پایان می گوید : حضرت آيت الله خامنه اي؛ من با نگارش اين نامه، از جفاي رفته بر خود نزد شما مي گويم و انتظار دارم اقدامي عاجل در راستاي حفظ حقوق قانوني من جانباز و خانواده ام به عمل آوريد.

استرالیا شرکتها و افراد وابسته به رژیم را تحریم کرد

بانک سرمایه‌گذاری استرالیا RBA اعلام کرد دولت فدرال به طور مستقیم از این بانک درخواست کرده تا موسسات و بعضی اشخاص وابسته به رژیم تهران را تحریم کند.
این بانک توضیح داده که این تحریم علیه موسسات و اشخاص مرتبط با فعالیتهای هسته‌ای رژیم تهران صورت می‌گیرد که درحال حاضر نام این اشخاص و موسسات در فهرست شورای امنیت سازمان ملل وجود دارد.
قابل ذکر است وزیر امور خارجه استرالیا چهارشنبه اعلام کرد دولت استرالیا عمیقا نسبت به ادامه برنامه غنی‌سازی اورانیوم توسط رژیم تهران نگران است و استرالیا فشارهای اقتصادی علیه این رژیم را افزایش خواهد داد.
وی افزود این تحریم علیه 18 موسسه اقتصادی از جمله بانکهای ملی و صادرات و 20 نفر از افراد وابسته به رژیم تهران اعمال می‌شود.

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

مترجم بریتانیایی برای ایران 'جاسوسی می کرد'

دانیل جیمز (چپ) در کنار ژنرال ریچاردز
دانیل جیمز (چپ) در کنار ژنرال ریچاردز
در دادگاهی در بریتانیا گفته شده که یک مترجم ارتش بریتانیا در افغانستان برای ایران جاسوسی کرده است.

سرجوخه دانیل جیمز که در تهران به دنیا آمده اهل برایتون است و مترجم ژنرال دیوید ریچاردز، فرمانده پیشین نیروهای ناتو در افغانستان بود. او نام اصلی خود را پس از کسب شهروندی بریتانیا به دانیل جیمز تغییر داد.

گفته شده که او پیام های رمزی به وابسته نظامی ایران در کابل ارسال کرده که طی آن به او گفته است: "من در خدمت شما هستم."

آقای جیمز که 45 سال دارد اتهامات وارده را تکذیب کرده است.

مارک دنیس دادستان دادگاه گفته است که نقش دانیل جیمز که برای ژنرال ریچاردز کار می کرد، او را در موقعیتی یگانه قرار می داد.

در مورد او گفته شده که او فردی خیالپرداز بوده است.

آقای دنیس گفت دانیل جیمز بر این باور بوده که فرصت پیشرفت شغلی از او گرفته شده است. او بر این باور بوده که برخی افسران ارتش "نژادپرست" بودند و مانع پیشرفت او شده اند.

به گفته این دادستان، در اواخر سال 2006، وفاداری آقای جیمز به کشورش متزلزل شد و به سوی ایران، زادگاهش چرخید.

آقای دنیس افزود او با پشت کردن به افرادی که با آنها در افغانستان کار می کرد، به مامور یک کشور خارجی تبدیل شد.

دانیل جیمز سعی می کرد تا اطلاعات محرمانه را در اختیار شورشیانی بگذارد که با نیروهای اتئلاف در حال مبارزه بودند. او همچنین این اطلاعات را در اختیار افرادی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم از عوامل ناآرامی حمایت می کردند، قرار می داد.

دانیل جیمز در دسامبر سال 2006 چند ماه پس از تماس اولیه بازداشت شد. پلیس از ساک او کارت حافظه ای به دست آورد که حاوی اسناد محرمانه بود. این اسناد درباره فعالیت های شورشیان و تحرکات نظامی نیروهای اتئلاف بود.

دانیل جیمز در سال 1986 شهروند بریتانیا شد و پیش از آن معلم رقص سالسا در برایتون بود.

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

محمد خاتمی، میزبان رهبران سابق جهان

محمد خاتمی رئیس جمهوری سابق ایران، ادعاها مبنی بر سیاسی و انتخاباتی بودن همایش «دین در دنیای معاصر» را رد کرد.

این همایش امروز دوشنبه با حضور میهمانانی همچون کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل، مری رابینسون، رئیس جمهور پیشین ایرلند و رومانو پرودی، نخست وزیر پیشین ایتالیا آغاز به‌کار کرده است.

در همایش «دین در دنیای معاصر» که دو روز ادامه خواهد داشت، شخصیت‌های دیگری از جمله لیونل ژوسپن، نخست وزیر سابق فرانسه، صادق المهدی، نخست وزیر سابق سودان و جورج سامپایو، رئیس جمهور سابق پرتقال حضور دارند.

به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، آقای خاتمی گفت: «این همایش بین‌المللی از دو سال پیش برنامه‌ریزی شده است و ربطی به مسایل داخلی از جمله انتخابات ندارد.»


کوفی عنان دبیرکل سابق سازمان ملل

وی افزود: «اگر بخواهیم در عرصه انتخاباتی و سیاسی حضور داشته باشیم، باید کارهای دیگری بکنیم.»

نخستین نشست این همایش که از سوی بنیاد بین‌المللی گفتگو میان تمدن‌ها برگزار می‌شود، سال گذشته در اسلو پایتخت نروژ برگزار شده بود.
در برگزاری این همایش، مرکز صلح و حقوق بشر اسلو به ریاست کیل مگنه بوندویک نخست وزیر سابق نروژ نیز شرکت دارد.

به گزارش خبرگزاری‌ها، تشکیل کارگاه‌های تخصصی با موضوعات «مذهب، دموکراسی و افراط‌گرایی» و «مذهب و سیاست» از دیگر برنامه‌های این همایش است.

بنیاد بین‌المللی گفتگو میان تمدن‌ها سال گذشته در ژنو سوئیس تاسیس شده و هدف آن حمایت از گفتگو بین ملت‌ها، فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و ادیان مختلف تعریف شده است.
ریاست این بنیاد بر عهده محمد خاتمی است و شورای مرکزی آن متشکل از سایر کشور‌ها از جمله ایران است.

آقای خاتمی در سخنرانی امروز این همایش گفت که «آن‌چه امروز فاجعه‌‏بار است، غیبت یا کم‌‏رنگ بودن همان جوهر مشترک ادیان است.»


مری رابینسون رئیس جمهوری سابق ایرلند

کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان ملل نیز در این همایش، بر لزوم پیشگام شدن مقامات و مسئولان مذهبی و سیاسی کشورهای مختلف در محکوم کردن خشونتی که جهان امروز از آن رنج می‌برد، تاکید کرد.
آقای عنان همچنین مشکل جهان معاصر و افراطی‌‌گری‌ با نام دین را نه مشکل ادیان بلکه مشکل معتقدان آنها و فهم نادرست‌شان از مفاهیم ارزیابی کرد.

مری رابینسون، رئیس جمهوری پیشین ایرلند و کمیسر عالی کمیسریای حقوق بشر سازمان ملل، از دیگر سخنرانان این همایش، در سخنانی گفت: «باید از مذهب، روحانیت و ارزش‌های معنوی، برای صلح و نزدیکی ملل جهان استفاده کرد.»
رابینسون همچنین خواستار آن شد که راهبردی اخلاقی در کنار بررسی وضع اقلیت‌ها در کشور‌ها در نظر گرفته شود.

گیل مگنه بان داویک، نخست‌وزیر سابق نروژ و رئیس بنیاد صلح و حقوق بشر این کشور هم در سخنانی اظهار داشت: «آزادی مذهبی معنایش آزادی تغییر کردن است. ما انتظار داریم نیروهای مختلف تاثیر خود را بگذارند تا آزادی مذهب از این لحاظ رعایت شود.»

همایش دین در دنیای معاصر در حالی در ایران برگزار می شود که جمهوری اسلامی به خاطر ادامه فعالیت‌های اتمی‌اش، تحت شدید‌ترین فشار‌های بین‌المللی قرار دارد.
این کشور تا کنون از سوی شورای امنیت سازمان ملل به منظور توقف غنی‌سازی اورانیوم، سه مرحله تحریم شده است.

انقلاب اسلامی: انتخابات ریاست جمهوری امریکا همزمان شد با بروز بحران اقتصادی بسیار سخت. این بحران، امریکائیان را در برابر این پرسش قرارداده است: از کدام راه؟در ایران نیز، رژیم بر سر همین دو راهی است و هریک از گرایشهای آن می پرسند: از کدام راه؟ ادامه "دولت یکدست" که دولت مسئله ساز و مسئله بر مسئله افزا است و یا راه دادن به "اصول گرایان مترقی" و یا "اصلاح طلبان" نه برای تغییر ساختار دولت (= با حذف ولایت مطلقه فقیه) بلکه برای قابل تحمل کردن رژیم؟ بدیهی است راه حل سومی را روندگان به راست راه آزادی و استقلال و رشد بر میزان عدالت اجتماعی پیشنهاد می کنند: جانشین کردن دولت ولایت مطلقه فقیه با دولت مردم سالار و حقوقمدار از راه شرکت مردم در جنبشی همگانی. گزارش تحلیلی که از ایران دریافت کرده ایم و موضوع فصل اول است، از این سه راه حل، بحث می کند. در فصل دوم، اطلاعات و داده های دریافتی از ایران، در باره "انتخابات ریاست جمهوری" و دین گریزی که رژیم بانی و مسبب آنست و نیز رابطه سپاه و ارتش و سازمان دهی سپاه برای مهار شهرهای کشور را از نظر خوانندگان می گذرانیم. در فصل سوم، خبرها در باره بحران اتمی که همچنان ادامه دارد، با وجود این، خطر جنگ کاهش یافته است را می آوریم. یادآور می شود که "خطر ایران" از موضوعهای اصلی مبارزات انتخاباتی امریکا است، چنانکه در مناظره انتخاباتی دو نامزد معاونت ریاست جمهوری امریکا، در 3 اکتبر، بایدن، نامزد معاونت از حزب دموکرات، توضیح می داده است که پاکستان یک خطر بالقوه است بلحاظ داشتن بمب اتمی و موشکهای قادر به حمل کلاهک اتمی و خطر تسلط افراطی ها بر دولت این کشور و حال این که خطر ایران بالقوه است. در برابر، پالین، نامزد معاونت ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه، اصرار می ورزیده است که خطر اول ایران است زیرا احمدی نژاد گفته است: اسرائیل از صفحه روزگار محو خواهد شد. طرفه این که احمدی نژاد گفته است: در صورتی که مردم فلسطین موافقت با وجود دو دولت یکی اسرائیلی و دیگری فلسطینی بکنند، ایران حرفی نخواهد داشت. این سخن او، در رسانه های امریکائی سانسور شد! در فصل چهارم، قسمت اول از تحقیق در باره مافیاهای حاکم بر واواک و دیگر دستگاههای اطلاعاتی را درج می کنیم. درفصل پنجم، داده ها و اطلاعات اقتصادی را از نظر خوانندگان می گذرانیم. و در فصل ششم، خوانندگان ما خبرهای تجاوزها به حقوق انسان را می یابند:
اعتصاب چند روزه بازاریان ایران، به ویژه در اصفهان، بازتاب جهانی داشت و روزنامه «نیویورک تایمز» نیز گزارش مفصلی را به آن اختصاص داد. با توجه به این که گرانی کالا در ایران به حدود 30 درصد رسیده، مقامات دولتی بیم دارند که ناآرامی های اقتصادی کنونی در بازار جهانی وضع ایران را وخیم تر کند.


با آن که محمود احمدی نژاد دو روز پیش به فشارها و اعتراضات کسبه و بازاریان تسلیم شد و دستور داد که برقراری شیوه مالیات ارزش افزوده دست کم برای دو ماه متوقف شود، امروز اعتصاب و تظاهرات در بازار تهران و بازارهای چند شهر دیگر همچنان ادامه داشت و مقامات دولتی ادعا کردند که عوامل خارجی روی این جریان تاثیر می گذارند.
در تهران اعلام شد که حکومت ایران در یک اقدام احتیاطی، ذخائر پولی خود در بانکهای اروپائی را در روزهای اخیر بیرون آورده و از اروپا خارج کرده است. ولی آگاهان می گویند: بحران کنونی به بانکهای اروپائی محدود نمی شود، بلکه بانکهای عمده سراسر جهان را در برمی گیرد و چنین اقدامی نمی تواند بانکهای ایرانی را از آسیب احتمالی بطور حتمی دور سازد.

یک شیر و خورشید در خانه


روز بیستم آوریل 1998 یک اطلاعیه هشت صفحه ای به دفتر خبرگزاری رویتر در شهر کلن آلمان رسید که طی آن «فراکسیون ارتش سرخ» معروف به «اِر آ اِف» انحلال خود را اعلام می نمود. در این اطلاعیه از جمله چنین آمده بود: «بیست و هشت سال پیش، در روز چهاردهم ماه مه 1970 فراکسیون ارتش سرخ با یک عملیات آزادیبخش به وجود آمد. امروز ما به این پروژه پایان می دهیم. نبرد چریکی شهری در شکل فراکسیون ارتش سرخ اکنون به تاریخ پیوسته است». سه تن از بنیانگذاران اصلی این گروه، آندریاس بادر، گودرون انسلین و اولریکه ماینهوف، پس از آدم ربایی ها و ترورهای خونینی که بی خبر از آنها توسط هوادارانی که راه آنها را در پیش گرفته بودند، انجام می شد، پس از تحمل پنج سال زندان در سال 1977 دست به خودکشی زدند و یکی دیگر، هورست مالر، که اتفاقا وکالت اش را صدراعظم پیشین آلمان، گرهارد شرودر از حزب سوسیال دمکرات، بر عهده داشت، پس از گذراندن بخشی از دوران محکومیت خود در دهه هشتاد از زندان آزاد شد و به نئونازی ها پیوست! هورست مالر 72 ساله که برای اینکه نتواند در سال 2006 در کنفرانس انکار هولوکاست در جمهوری اسلامی شرکت کند، گذرنامه اش ضبط شد، چهار ماه پیش در ژوییه 2008 به یازده ماه دیگر زندان محکوم شد زیرا هنگامی که در نوامبر 2007 برای گذراندن یک دوران محکومیت به دلیل دفاع از نازیسم وارد زندان می شد، با سلام هیتلری فریاد «هایل هیتلر!» سر داد.به چپ چپ!فیلم «بادرماینهوف» (آلمان 2008) با سفر شاه و ملکه ایران در ژوئن 1967 آغاز می شود. غروب روز دوم ژوئن آنها قصد تماشای اپرای «نی سحرآمیز» اثر موتزارت در اپرای آلمان واقع در برلین را داشتند که کنفدراسیونی ها و ایرانیان مخالف رژیم همراه با دانشجویان آلمانی به تظاهرات علیه شاه و ملکه می پردازند. نه تنها پلیس بلکه افرادی که از سوی سفارت ایران به چماق مجهز شده بودند، به جمعیت تظاهرکننده حمله برده و در این میان دانشجویی به نام «بنو اونه زورگ» بر اثر شلیک گلوله پلیس کشته می شود.اولریکه ماینهوف، ژورنالیست جوانی که برای مجله چپ گرای «کنکرت» می نویسد، با همسر و دختران دوقلویش تعطیلات خود را در «سیلت» یکی از جزایر زیبا و ثروتمندنشین آلمان می گذراند که از این سفر با خبر می شود. او در ستون خود، نامه ای سرگشاده به «فرح دیبا» می نویسد و در آن وضعیت «زنان» و «زحمتکشان» ایران را به وی یادآور می گردد. نامه ماینهوف و اساسا مقالات او مورد توجه دانشجویانی قرار می گیرد که علیه «امپریالیسم آمریکا» و «اسراییل اشغالگر» مبارزه می کنند و از همین رو هنگامی که گروه «بادر- ماینهوف» شکل می گیرد، اعضای آن مانند همه گروه های چریکی و تروریستی مورد حمایت «رفقا» و «برادران» عرب و خاورمیانه ای خود قرار می گیرند و حتی برخی عملیات را با همکاری آنها سازماندهی می کنند.روندی که در چین (1949) و سپس ده سال بعد در کوبا کمونیست ها را به قدرت رساند (جنگ چریکی روستایی) بر زمینه تقسیم منابع سیاسی و اقتصادی جهان پس از جنگ جهانی دوم که توسط دو ابرقدرت آمریکا و روسیه از جمله به شکل جنگ های خونین در آسیا و آمریکای لاتین بازتاب می یافت، بسیاری از جوانان و روشنفکران را به سربازان عاصی و از جان گذشته خویش تبدیل ساخت. جوانانی که در یک جهان دو قطبی، با تکیه بر قطب «سوسیالیسم» و «کمونیسم» که مدافع «زحمتکشان» و «پرولتاریا» می پنداشتند، در برابر قطب «امپریالیسم» و «کاپیتالیسم» که پشتیبان «سرمایه داران» و «بورژوازی» می انگاشتند، زیر پرچم «خلق های ستمدیده» و «مبارزه با امپریالیسم» از هیچ جنایتی پروا نداشتند.اما در کشورهای صنعتی از جمله آلمان و ایتالیا و هم چنین ژاپن تئوری «جنگ چریکی روستایی» هیچ کاربردی نداشت. راهپیمایی طولانی چین و نبرد کوهستانی کوبا در کشورهای مدرن غربی قابل تقلید و پیاده شدن نبود. تئوری «جنگ چریکی شهری» که نطفه اش در برخی گروه های چریکی کشورهای آمریکای لاتین بسته شده بود، در اروپا به شکل آدم ربایی، هواپیمادزدی، بمب گذاری و ترورهای خیابانی به نقطه اوج خود رسید. «فراکسیون ارتش سرخ» در آلمان یکی از معروف ترین گروه های تروریستی دهه شصت و هفتاد در جهان است که به نوبه خود به رشد ابتکارات پلیسی و کنترل امنیتی در آلمان چنان یاری رساند که پس از قلع و قمع آنها، تا به امروز این کشور، البته در شبکه همکاری های اروپایی و بین المللی، توانسته است هرگونه عملیات تروریستی توسط اسلامیست ها را پیشاپیش خنثی و عاملان آنها را دستگیر نماید.آن زمان جنگ ویتنام، دخالت های آشکار آمریکا در حفظ و حمایت دیکتاتوری های جهان به ویژه در آمریکای لاتین، پایمال کردن حقوق فلسطینی ها و نپذیرفتن یک کشور مستقل فلسطینی و مهم تر از همه شکاف اقتصادی که بین دو بلوک شرق و غرب وجود داشت، سبب می شد تا گروه های تروریستی زیر عنوان نبردهای «رهایی بخش» خواست های سیاسی معینی را مطرح کنند. جذابیت سوسیالیسم و عمدتا بی خبری از آنچه پشت پرده آهنین می گذشت همراه با آرمان خواهی عدالت جویانه و نفرت از «امپریالیسم» به مثابه مسبب همه رنج های بشری، نمی گذاشت تا چپ های آن زمان، چه آنها که با عضویت در احزاب برادر بر «جوانان ماجراجو» خُرده می گرفتند و چه چریک های مسلح که اعضا و هواداران احزاب برادر را سازشکار می خواندند، دریابند که اگر مسئله بر سر «آزادی» و «عدالت» است، نه تنها در آن زمان بین دو بلوک تفاوتی وجود نداشت، چه بسا آن آزادی و عدالت در جوامع باز سرمایه داری بیشتر دسترسی پذیر می بود تا آنچه آنها با «رهایی» خود می خواستند به آن بپیوندند، بدون آنکه بدانند آن امپراتوری عظیم «کارگران و زحمتکشان» اتفاقا به دلیل ظرفیت های سرمایه داری از درون فرو خواهد پاشید و تازه پای به دورانی از سرمایه داری خواهد گذاشت که در آن اگرچه گردش تولید و مصرف بر اساس موازین جوامع پیشرفته سرمایه داری صورت می گیرد، لیکن از نظر تأمین وتضمین حقوق صنفی، سیاسی و رفاهی کارگران و زحمتکشان اش به دلیل نبودن دمکراسی، در بدوی ترین مراحل سرمایه داری در جا می زند. گروه بادر- ماینهوف بسی با تأخیر، انحلال خود را اعلام کرد بدون آنکه همتایان خاورمیانه ای شان چیزی از آنها آموخته باشند.به راست راست!آنچه ایران در همان دوران زیر عنوان «جنبش چریکی» و تفاوت آن با جنبش چپی که عمدتا توسط حزب توده ایران نمایندگی می گشت، با آن روبرو شد، در واقع تَرکِش واکنش هایی بود که در کشورهای دیگر نسبت به مسائل جهان دو قطبی بروز می کرد و عمدتا توسط دانشجویان و کنفدراسیونی ها به ایران منتقل می شد. درعین حال شکل گیری گروه های تروریستی یا چریکی در کشورهای اروپایی از جمله آلمان، یکی از مهمترین دلایل شکل گیری آنها را مبنی بر وجود دیکتاتوری از جمله در کشورهایی مانند ایران به شدت مورد تردید و تناقض قرار می داد. گروه مارکسیست بادر- ماینهوف که تاریخچه اش مملو از ترور و آدم ربایی است و حتی اطلاعیه انحلال خود را در سال 98 با سخنی از روزا لوکزِمبورگ به پایان رساند (انقلاب می گوید: من بودم/ هستم/ خواهم بود) نه تنها در دیکتاتوری شکل نگرفت، بلکه در دمکراسی اروپایی و در دوران حکومت دولت های سوسیال دمکرات و سیاستمداران برجسته ای چون ویلی برانت و هلموت اشمیت تشکیل شد که صدارت آلمان غربی را بر عهده داشتند.«موریس بلایب تروی» هنرپیشه آلمانی در نقش «آندریاس بادر» این انقلابی عاصی و عصبی، در گفتگویی تأکید می کند که فیلم قصد دارد به این نکته بپردازد که چرا جوانانی که برای جهانی بهتر مبارزه می کردند، نهایتا به «قاتل» تبدیل شدند. گذشته از اینکه آیا فیلم در این مورد موفق بوده است یا نه، این صراحت لهجه و استفاده از کلمه «قاتل» برای کسانی که نهایتا کاری جز «قتل» نکرده اند، برای وارثان «جنبش چریکی» ایران حتی فراتر از یک تابو است. برخی از آنها هنوز تأسیس خود را که در خون چند پاسبان و روستایی و انسان عادی نطفه بسته است، جشن می گیرند و پایکوبی می کنند زیرا بر خلاف آنچه در فیلم گفته می شود نه «اسطوره» بلکه «اعتقاد» است که انگیزه آنها را دیروز برای آن عملیات و امروز برای بزرگداشت آن تشکیل می دهد. مجاهدین و فداییان و گروه های چریکی (تروریستی) کشورهای دیگر با اسطوره های متفاوت اعم از مذهبی و کمونیستی دست به اسلحه می بردند، لیکن همگی در اعتقاد بود که اشتراک داشتند. اگر آنها این بخت و فرصت را نیافتند تا مانند رفقایشان در چین (1949) یا در کوبا (1959) به قدرت برسند، نوع دیگری از آنها اما، با اسطوره های دیگر ولی با همان اعتقاد مشترک و بر زمینه همان عملکرد تروریستی در ایران (1979) به قدرت رسید و بی جهت نبود که مورد پشتیبانی همه اینان، در داخل و خارج، قرار گرفت.در تروریسمی که امروز گریبان جهان را گرفته است، تفاوت بنیادین با پیشینیان آنها، نه در اعتقادی که انگیزه آن را تشکیل می دهد و نه در ابزاری که به کار می گیرد، وجود ندارد. اگر می توانستند، آنها نیز هواپیمایی ربوده و به برج های دوقلوی نیویورک می کوبیدند. تفاوت در هدف آنهاست: اگر تروریسم چپگرا در سالهای شصت و هفتاد، به دنبال اهداف سیاسی معینی بود و بطور تئوریک، راه مذاکره را برای رسیدن به توافق باز می گذاشت، تروریسم اسلامی اما هیچ خواست سیاسی معینی را مطرح نمی کند که بتوان بر سر آن به مذاکره نشست و به توافق رسید چرا که با ایمان به درستی و پیروزی راه خود، خواستار نابودی آن مجموعه ای است که علیه آن دست به اسلحه برده است. با این تروریسم نمی توان آنگونه مبارزه کرد که آلمانی ها با گروه بادر- ماینهوف کردند. فیلم «بادر- ماینهوف» که برای نامزدی جایزه اسکار نیز معرفی شده است، تصویری سطحی از آنچه به دست می دهد که زمانی جوانان سراسر جهان را شیفته خود ساخته، و نفس را در سینه دولت های اروپایی حبس کرده بود. فیلم از صحنه های بامزه نیز غافل نیست به ویژه آنجا که «چریکه» های آلمانی در برابر چشم رفقا و برادران عرب در یک اردوگاه آموزش تروریستی در اردن، برهنه حمام آفتاب می گیرند و آندریاس بادر تلاش می کند به همرزمان عرب خود بفهماند «عشق و اسلحه یکی هستند». آنها به عنوان وارثان هیپی ها و شعار «جنگ نکن، عشق بورز!» ظاهرا ترجیح داده بودند هم بجنگند و هم عشق بورزند. درست برخلاف رفقای ایرانی که به استناد خاطراتشان، عشق را با قتل پاسخ می دادند.به عنوان ایرانی اما فیلم «بادرماینهوف» تأثیر دیگری بر تماشاچی می نهد. هنگامی که تابستان سال گذشته تصادفا از خیابانی که آن را برای فیلم برداری قرق کرده بودند، می گذشتم، شعار آشنای «جاوید شاه» و «مرگ بر شاه» به گوشم رسید. فریاد ایرانیان سیاهی لشکر فیلم بود که قرار بود بعدا با معجزه تدوین و موسیقی، خشونت پلیس آلمان غربی و ساواکی ها را در سفر شاه و ملکه ایران به نمایش بگذارند. چشمم به پرچم دو کشور افتاد که به رسم معمول در کنار هم همراه با پرچم شهر برلین در باد به اهتزاز در آمده بودند. پرچم ایران درست مانند پرچم ایتالیا (و پرچم برخی چپ ها و جمهوری خواهان ایرانی!) هیچ علامتی در میان نداشت! به یکی از افراد درون محوطه ای که برای فیلمبردای بسته شده بود، گفتم: «به کارگردانتان بگویید پرچم تان عوضی است!» گفت: «چطور مگه؟» گفتم: «یک شیر و خورشید کم دارد!» و در حالی که دور می شدم، ادامه دادم: «من یک شیر و خورشید در خانه دارم، اگر می خواهید برایتان بیاورم!»امروز، پس از چهل سال، مجله «کنکرت» که اولریکه ماینهوف در آن می نوشت و مدتی نیز سردبیر آن بود، هنوز منتشر می شود. «نی سحرآمیز» تقریبا هر سال در اپرای آلمان به روی صحنه می رود. کنفدراسیونی هایی که روشنفکران و دانشجویان آلمانی را علیه رژیم شاه بسیج کرده بودند، با پشت سر نهادن سنین شصت و هفتاد چه بسا به جای «نی سحرآمیز» موتزارت به این دل خوش کرده اند که رهبر جمهوری شان زمانی «تنبک» می زد. کسی اعضای بادر- ماینهوف را «قهرمان» نمی شناسد و جوانان و دانشجویان آلمانی هم به جای آنکه وقت خود را صرف «زنان» و «زحمتکشان» و سنگسار و اعدام کودکان و جوانان در ایران کنند و نامه سرگشاده به سران کشوری بنویسند که رژیم اش تنها در همین کشور چندین مخالف خود را به قتل رسانده است، بیش از هر چیز به فکر میزان حقوق بازنشستگی شان هستند. پرچم ایران هم که تنها در دقایق نخستین فیلم برای لحظه ای دیده می شود، همچنان بدون هویت، شیر و خورشید ندارد.

۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه

گزارش نشست 43 دفتر پژوهش ح.م.ای

در بخش اخبار:* یک عضو شورای شهرداری تهران در تعریف تازه ای از کودکان خیابانی گفته است کودک خیابانی کسی است که در خیابان به دنیا آید و زندگی کند و بمیرد و بنا بر این تهران کودک خیابانی ندارد.* سن بزهکاران به سبب فقر شدید و بیکاری و اعتیاد به 16 سال کاهش یافته است.* در سی سال گذشته ایران 30 میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب کرده است، از جمله کمی بیش از پنج میلیارد دلار در 17 ساله گذشته. در همین مدت ترکیه 145 میلیارد دلار سرمایه گزاری از خارج داشته است.* سالی 2600 تن در جاده های ایران کشته می شوند.* در اعتراض به بازنشسته کردن استادان 200 تن از دانشجویان دانشگاه تهران تظاهرات کردند.* در فرحزاد جلو نماز فطر گرفته شد.در بخش رسانه ها بحث هائی که در ارتباط با جنگ طبقاتی و دمکراسی در میان چپگرایان بالا گرفته است و تلاشی که پاره ای نویسندگان برای گذاشتن "مسئله ملی" در مرکز تلاش های جمهوریخواهان می کنند مورد توجه قرار گرفت.دستور نشست، سخنرانی آقای بهروز داودیان درباره ضعف های سیاست ایران پیش از انقلاب: داودیان : در موضوع پیشنهادی من کلمه انحراف را به جای ضعف بکار برده بودم و کسانی که وارد عمل سیاسی و اجتماعی میشوند به انحرافاتی هم خواهند رسید و نمی توانند مطمئن باشند که هیچ گونه کجروی نخواهند داشت. بعد از انقلاب مشروطه بخش توسعه یا برنامه توسعه دست بالا را پیدا کرد. جامعه ای بود در خواب خرگوشی فرو رفته ، که اینک نخبگانش احساس شدیدی پیدا کرده بودند که آنرا به قبل از اسلام بکشانند و حساسیت زیاد بود که ایران رو به پیشرفت گذر کند و برآمدن پهلوی ها اجتناب ناپذیر بود و این عناصر مهم هویت آن نخبگان بود. اما اگر از زاویه توسعه نگاه کنیم سه انحراف جدی در حوزه سیاست ایران بطور اعم وجود داشت. من به انحرافات نخبگان تاکید دارم زیرا تاریخ جامعه ایران را نخبگان پیش برده اند. بخش اول جامعه شناسی است که شاهزاده به آن اشاره کرده است. در زمان شاه شور و اشتیاق عظیمی در اثر این مدرنیزاسیون در همه بخش های جامعه بود اما هم جامعه آماده پذیرش این چنین سرعتی نبود و هم نتوانستند آن را مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهند. بخش دوم انحراف روانی بود. هجوم روستائیان به شهر بخشی بر می گشت به شکل روانی و روحی نخبگان ما که با آن در گیر بودند. نخبگان جامعه و حتی شاه نگاه شان این بود که اینجا سفره ای است که از آن پدر مآبانه به شهرنشینان داده می شود و نخبگان هم خود را پدر جامعه می دانستند. شکل پدر مآبانه باعث می شد که عدم احساس تعلق به جامعه رشد کند و یک حالت استبداد فردی و یک نوع اخلاق شخصی بوجود آورد که آدم ها در تعیین و تثبیت زندگی و سیاست نقشی نداشته باشند. آن سیستم خودش پایه اخلاقی خود را تضعیف کرد و زمانی رسید که آدم هایی که در خود آن سیستم رشد کرده بودند نتوانستند از نظر روحی خود را متعلق به آن بدانند و هیچ مخرج مشترکی با آن ببینند.یکی از موضوعات بسیار با اهمیت برمی گردد به انحراف از مبانی . بعد از انقلاب مشروطه در ایران بطور مبنایی علاوه بر توسعه در جنبه های مختلف که نیاز بود و در پهلوی ها بدست آوردیم، ولی مبنای این توسعه، نهاد دولت بطور واقعی بایست تحولی در خودش به وجود که صورت نگرفت. جرقه های تغییر در نهاد دولت در زمان امیرکبیر و بعدا" توسط نخبگان دیگر زده شد که شاه در مرکز همه تصمیمات قرار دارد. ولی این مرکزیت نمی توانست همیشگی باشد باید این مرکزیت برداشته شود.اما بلبشویی که بعد از انقلاب مشروطیت به وجود آمد که هر طرف از هر طرفی می کوبید و می زد، بازبینی دولت و شکل نوینش را به پس راند. جای تعجب است که با همه توسعه بسیار زیاد در عرصه اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی این بار سنگین را با ارابه ای کهنه بحرکت درمی آوردند و در واقع ایده تغییر در دولت به عقب رانده شد و توسعه واقعی نهاد دولت از حوزه سنتی خودش خارج نشد.ما نمی توانیم آرمان ها و ارزش هایی را که در منشور حزب مطرح شده با یک دولت ورشکسته عصر سنتی به اجرا درآوریم. تمام تلاش مان باید این باشد که دولت را با مقیاس های جهانی منطبق کنیم. دولتی باشد که تمام ارزش های لیبرال دموکراسی را زنده کند. نهاد دولت عبارت است از ارگان هایی که در آن است. نوین کردن دستگاه حزبی هم شباهت هایی به این دستگاه دولت دارد. اگر یک ساختار حزبی را سازمان دهیم برآیندش همان دولتی است که نیاکان ما خواهان آن بودند. هویت حزب ما در واقع به آن پیوند خورده است؛ و این مسئولیت خانواده های سیاسی دیگر هم هست که بتوانیم در این نقطه مشترک شویم و در آن صورت خیلی از مشکلات حل خواهد شد. کمبودهای حوزه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که در گذشته وجود داشت برمی گردد به این بحث که دولت در خودش نتوانست تحول ایجاد کند و همه چیز را مورد نقد و بررسی قرار دهد. نهاد سیاست ایران تک محوری و وابسته به اشخاص محدودی بود و در واقع چون دموکراسی وجود نداشت با اینکه خیلی چیزها خوب بودند ولی تا زمانی که یک نهاد نتواند خودش را بررسی کند و تغییر دهد در کل پیشرفت نخواهد بود. به نظر من در حزب مشروطه ایران چنین تحولی را می بینیم.در پرسش ها و اظهار نظر ها موضوعات زیر پیش کشیده شد:یکی از حاضران پرسید در گفتگو از دولت آیا منظور، حکومت بود با ساختار سیاسی و قانون اساسی و دستگاه اجرائی که می تواند از احزاب مختلف باشد؟سخنران توضیح داد که دولت به معنای ساختار حکومتی و نهاد هایی و دستگاه اجرائی است و هم به معنای تحولی که به صورت فلسفی در طول تاریخ به خودش گرفته. دولت در ایران همیشه یک دولت خودکامه بوده است. یک کسی تصمیم می گرفت نهادهای زیر دست چگونه عمل کنند. نگاه من به دولت بر می گردد به مجموع یک فرهنگ که شکل گرفته است و نهادهای زیر مجموعه آن.در بخش اظهار نظر ها موضوعات زیر از سوی حاضران پیش کشیده شد:* تاریخ چه خوب و چه بد محصول پدران ما است و نباید آنرا سیاسی کرد و حقیقت را باید گفت. شکی نیست که محمدرضا شاه آدم وطن پرستی بود و خدمت های بزرگی کرد و خواستار آینده ای درخشان برای میهن بود. بزرگ ترین دستاوردها و نو آوری ها در دنباله انقلاب مشروطه در آن زمان بود. ولی یک ضلع آن، آزادی های سیاسی، را ادامه ندادند و از بین بردند. بسیاری از روشنفکران پادشاهی را سرزنش می کنند و طرفداران پادشاهی روشنفکران را. روشنفکران را به سه دسته تقسیم می شود کرد 1- روشنفکرانی که فرزندان انقلاب مشروطیت بودند مانند فروغی و تقی زاده و دیگران که ما در حزب دنباله شان را گرفته ایم. 2- روشنفکران چپگرا که از حیدر عمو اغلی الهام گرفتند و جامعه کمونیستی را می خواستند.3- روشنفکران دسته سوم که در دهه هفتاد می بینیم و به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتنداگر فرزانگان محیط را خالی کنند عرصه برای به اصطلاح روشنفکران باز می شود. روشنفکران آن زمان که به هر چه، به هر دستاورد، نه می گفتند از عرصه روشنفکری دور می افتادند. ولی چرا به انقلاب رسیدیم و چرا این انقلاب اسلامی شد و مثلا" سوسیالیستی نشد؟ استبداد و فساد و نظام حکومتی، غربگرائی و وابستگی رژیم به بیگانگان و توطئه به عنوان دلایل انقلاب آورده شده است ولی اینها از توضیح روی کار آمدن حکومت اسلامی عاجز است. چرا هیچ کدام از کشورهای دیگر انقلاب اسلامی نداشتند؟ تفاوت موقعیت انقلابی با خود انقلاب فرسنگ هاست و علت پیروزی انقلاب بحران زدگی خود حکومت بود. چرا در 1342 آن شورش به انقلاب منجر نشد؟ حکومت ها در پیروزی انقلاب ها سهم بیشتری دارند. خاطرات حسین بروجردی باور نکردنی است. اگر پادشاه در راس آن ساختار، ادامه مشروطه بود خودش نمی بایست رهبری انقلاب اسلامی را بدست گیرد در صورتی که خود شاه در کنار بختیار و خمینی گویی خواستار رهبری انقلاب بود. در بحران همیشه می خواست یا تسلیم شود و یا از کشور برود. اگر حکومت واقعا" ایستاده بود و مبارزه کرده بود شاید پیروز می شد ولی تسلیم شد. پدران مشروطه گفته بودند ما با رنج های بسیار این غول خطرناک مذهب را در شیشه کردیم و بر آیندگان است که با هوشیاری نگذارند این غول آزاد شود. آن سکولاریسم با هزار بدبختی حاصل شده بود و نه شاه حق داشت دو دستی آ ن را تقدیم کند و نه روشنفکران حق داشتند چنین کاری کنند. به همین دلیل بر توطئه بین المللی نمی باید تکیه کرد. * تقدس و نگرش مذهبی به سیاست در ذهن کسانی که اعتقاد دینی هم نداشتند چیره بود . انقلاب و سرنگونی و توهم ایجاد یک جامعه بی طبقه بخشی از این مفاهیم مقدس بودند. تمامی اقدامات اصلاحی محمد رضا شاه مورد مخالفت قرار می گرفت چون به زعم آنها انقلاب را به تاخیر می انداخت یا به رژیم مشروعیت می بخشید. در سه دوره ای که از آن دوره های مشروطیت و آزادی نام برده اند بهیچوجه برنامه و نگرشی جدی و عملی به توسعه واقعی ایران وجود نداشت. برنامه توسعه ناقص در رژیم گذشته در چشم مخالفین نمی باید اصلاح می شد بلکه باید با خود رژیم و به هر بهایی از بین میرفت. تاریخ نشان داد که آن رژیم چندان هم در برابر مخالفین نمی توانست مقاومت کند و می شد به اصلاح آن پرداخت ولی متاسفانه گفتمان شیعی – لنینیستی غالب بر روشنفکران به چیزی جز نابودی نمی اندیشید. دگم هایی مانند اینکه جامعه همیشه رو به پیشرفت و تکامل است و نمی تواند به عقب رود نیز کمک می کرد به دلخوشی که هر چه پیش آید بهتر از وضع موجود خواهد بود.* اشتباهات رژیم گذشته را نه می شود با آن کینه چپ دید و نه با آن خطا پوشی سلطنت طلبان. رژیم و اپوزیسیون در رابطه با هم بوده اند ولی می شود به گونه ای آنها را جدا از هم بررسی کرد. موضوع شرایط ایران بود، جنگ جهانی دوم بود و رفتن رضا شاه و آمدن محمد رضا شاه. موضوع مدرنیته و تجدد بود که با انقلاب مشروطیت آمد و می بینیم که فرهنگ تجدد در مردم وجود نداشت. ما خود را با حکومت بیگانه می دانستیم و تجدد و این مسائل از نظر ما ربطی به مردم نداشت و به حکومت مربوط بود. ما با همین برداشت به کشورهای غربی آمدیم ولی وقتی مالیات دادیم فهمیدیم که اینها به خودمان هم مربوط است. یک فرد بی سواد جامعه غربی به حقوق شهروندی خود آشنا است؛ ولی نه حکومت در ایران اجازه می داد و نه روشنفکران به این مسائل می پرداختند. مدرنیته یک طبقه متوسط به وجود می آورد که خواست هایی داشت و نمی شد که آزادی سیاسی نداشته باشد و همه چیز از یک نفر آمدن معلوم بود به کجا می انجامد . حکومت فردی و عدم استقلال قوه قضایی، و اقتصاد که در سطح های بالا خانوادگی می شد جامعه را ضعیف می کرد. در موضوع دین همه اش آخوند بازی بود و کمک به توسعه شبکه اسلام سیاسی.. از دستاوردهای انقلاب مشروطه فقط با ستارخان و باقر خان آشنا بودیم و نمی دانستیم حقوق بشر چیست. نیروهای چپ، رضا شاه را فقط با اقتدار تعریف می کردند. در برابر مفهوم انقلاب، مفهوم اصلاحات وجود نداشت. همه حکومت ها در ایران با خون و خونریزی آمده و رفته بودند. اصلاحات برای نیروهای مخالف کفر بود.* یکی از اشکالات بزرگ عدم پاسخگویی به سوالات مردم و عدم تشریح سیاست ها برای مردم بود. عدم ارتباط اطلاعاتی بین دولت و مردم از ضعف های قابل توجه بود. اشکال در رژیم گذشته عدم اجرای قانون بود.* روشنفکران ما همیشه دچار تناقض بودند. مثلا" میرزا حسن خان رشدیه که خیلی هم برای آموزش نوین زحمت کشید و آواره شد ولی خدا را شکر می کرد که مجبور نشد ملکی را به یک زرتشتی بفروشد. یا قاتلین کسروی و رزم آرا را که تجلیل می کردند. بیشترین افسوس بر ما مردم معمولی که در رژیم سابق تاریخ خیلی نزدیک مان را نمی دانستیم که رضا شاه چه خدماتی به مردم کرد.در نتیجه گیری از بحث ها توجه دوستان به نکته اصلی سخنان آقای داودیان جلب شد که دستگاه حکومتی پیشین می خواست همه چیز را تغییر دهد جز خودش را. دستگاه حکومتی از دوره رضا شاه خود را در یک زمینه اصلی تغییر عمده داد و از صورت سربازگیر و مالیات گیر درآورد و به صورت سازنده کشور و خدمت گزارنده به مردم درآمد. قبلا" حکومت ها، مگر در موارد استثنائی، این را وظیفه خود نمی دانستند. ولی پس از یک دوره سازندگی تغییر بنیادی مورد نظر آقای داودیان – دولت به عنوان نماینده مردم – لازم آمد که صورت نگرفت. به همین دلیل خدمات دولت حالت اربابی پیدا کرد که رعایا باید اطاعت می کردند و این نکته اساسی است.در مورد تعریف حکومت و دولت – گاهی دولت به عنوان حکومت بکار می رود و گاهی وسیع تر. رویهمرفته دولت مصرف خارجی دارد مثلا" در سازمان ملل دولت ها عضو هستند که هم شامل حکومت است و هم مردم و سرزمین. در داخل کشور ها حکومت است که تصمیم می گیرد چکار کند. آمریکایی ها برای رفع اشکال، حکومت را دستگاه اجرایی ( ادمینستریشن) می گویند و دولت قدرت حکومتی است و نماینده کشور و ملت در جامعه جهانی.موضوع بحث نشست آینده :بررسی " راه دشوار استقلال و حزب مشروطه ایران" نوشته آقای مهرداد احسانی پور

درخواست بنياد ميراث پاسارگاد از وزير فرهنگ بريتانيا

برای ثبت کردن منشور کورش در حافظه ميراث جهانیبه مناسبت 29 اکتبر، روز کورش بزرگعاليجناب آقای آندرو موری برن هايموزير فرهنگ، رسانه ها و امور ورزش دولت بريتانياتاريخ: 10 اکتبر 2008آقای عزيزشما، به عنوان بالاترين مقام دولت انگلستان در زمينه ی نگاهداری و نگاهبانی از آثار فرهنگی، در ميان گنجيه هاي بشری موجود در کشور خود، از منشوری کهن نگاهداری می کنيد که اگرچه از نظر تاريخی متعلق به سرزمين و ملت ايران بوده و از نظر اصول و قوانين موجود متعلق به کشور شماست اما در واقعيت بخشی از ميراث کل بشريت محسوب می شود. طبعاً، با آگاهی و درگيری عملی به کار نگاهداری و نگاهبانی از آن مشغوليد. اگرچه اين اثر نادر جهانی، که منشور کورش بزرگ و اولين اعلاميه ی حقوق بشر خوانده می شود، به دليل محتوای آن، يکی از بی بديل ترين اسناد تاريخی تمدن بشر است اکنون در موزه ی بريتانيا به خوبی نگاهداری می شود اما نقل و انتقال هاي گهگاهی آن که می توانند به برخی ملاحظات سياسی در ارتباط باشند، ممکن است آن را در معرض خطر نابودی قرار دهد. با توجه به آنچه آمد، بی بديل بودن اين اثر از يکسو و خطراتی که ممکن است برای آن پيش آيد، از سوی ديگر، ضرورت ثبت آن در «حافظه ی ميراث جهانی» را به شدت مطرح می کند. يقيناً خود جنابعالی، که از علاقمندان به ميراث های تاريخی و فرهنگي جهانی هستيد، اطلاع داريد که، بر اساس پيش بينی های مندرج در بنيادنامه ی «حافظه ی ميراث جهانی» که 15 سال پيش از سوی يونسکو تنظيم و اعلام شده، اين «گل نوشته» قابليت ثبت در حافظه ی ميراث جهانی را دارد. عاليجناب، ما، به عنوان نهادی غير سياسی و داوطلبانه، که عاشقانه در راه حفظ و نجات محوطه ها و آثار باستانی ايران کهن می کوشيم، از شما تقاضا داريم که، به خاطر مالکيت قانونی کشورتان بر منشور کورش بزرگ، پرونده ی اين اثر گرانبهای بشری را که پيشاهنگ انديشه ی صلح طلبی، عدم خشونت، آزادی مذاهب و ممنوعيت برده داری و بيگاری است، برای ثبت در حافظه ميراث جهانی به يونسکو بفرستيد تا پيش بينی های لازم برای جاودانه کردن اين اثر و محتوای آن بعمل آيد.با سپاس از اقدامی که خواهيد کردشکوه ميرزادگی دکتر محمدعلی دادخواهموسس و مسئول امور اجرايي بنياد رييس کانون وکلای حقوق بشر مسئول امور حقوقی بنياد رونوشت به:آقای رابرت نيل مک گروگررييس موزه بريتانياآقای دکتر عبدالکريم لاهيجینايب رييس فدراسيون بين المللی جامعه های حقوق بشر
---------------------------نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
---------------------------

پرسشی از ایرانیان طرفدار جمهوری در خارج از کشور


اکثر ما، چه جمهوریخواه و چه طرفدار نظام پادشاهی پس از ۳۰ سال تجربه تلخ سیاسی، فرهنگی‌ و اجتماعی به این نتیجه رسیده‌ایم که مخصوصا در این برهه حساس تاریخی‌ "افراط" یعنی‌ ویرانی. در این شکی نیست که در هر دو جناح هستند افراد، گروها، سازمان‌ها و احزابی که افراطی می پندارند و عمل می کنند. اما روی سخن ما و پرسش ما از آن دسته است که در ۳۰ سال گذشته به صورت جدی به اهمی ت "ایران اول" فکر کرده‌اند و به اهمی ت "یک ایران آزاد و دموکراتیک" اعتقاد دارند. پرسش این است. آیا شما جمهوریخواهان هنوز هم پس از ۳۰ سال معتقد هستید که پادشاهی می تواند از جمهوری اسلامی بدتر باشد برای ایران؟ آن هم در زمانی‌ که همه می گوییم این مردم آن مردم ۳۰ سال گذشته نیستند و ما با ملتی‌ سرو کار داریم که تجربهء سیاسی بزرگی‌ کسب کرده؟ و این ملت است که باید تصمیم نهایی را بگیرد.آیا دلیل اینکه شما می دانید شاهزاده رضا پهلوی می تواند نقش مهمی ‌ در یکپارچه کردن مبارزه ایفا کند ولی‌ حاضر نیستید که نقشی‌ که او می تواند در انسجام بخشیدن به اپوزيسيون داشته باشد را به رسمیت بشمارید از مخالف بودن شما با نظام پادشاهی است یا اینکه از ترس شما است که مبادا در روز رای گیری مردم ایران به پادشاهی به عنوان نوع حکومت رأی دهند؟ آیا پیروزی شما در سیاست های خود برای شما مهمتر است یا آزادی ایران و مردم ایران؟و بالاخره، آیا شما جمهوریخواهان می خواهید که جمهوری اسلامی شر خود را از سر مردم ایران کم کند یا هنوز هم دشمنی کردن با پادشاهی برای شما مهمتر است؟آیا شما به تجاربی که خود شما جمهوری خواهان، و مردم ایران در ۳۰ سال تلخ گذشته کسب کرده‌اند اعتقاد دارید یا نه؟ آیا شما به مردم ایران اعتقاد دارید یا نه؟ آیا شما اعتقاد دارید که پس از تجربهء "جمهوری اسلامی" دیگر نمی شود به مردم ایران یک نوع حکومت (چه پادشاهی چه جمهوری) را تحمیل کرد یا نه؟ اگر به مردم ایران اعتقاد دارید نباید امروز از حمایت کردن از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر اپوزيسيون هراس داشته باشید. مگر اینکه چیزی که شما دچارش هستید خود کامه‌گی و خود شیفتگی‌ باشد. هیچ کدام ما نمی دانیم که در یک رای گیری آزاد مردم ایران به چه نوع حکومتی رأی خواهند داد ولی‌ دست کم ما طرفداران نظام پادشاهی از اینکه اگر فردا در رای گیری آزاد مردم به جمهوری رای دادند هراسی نداریم. جمهوری خواهان اما ۳۰ سال فرصت داشتند که مشکل "رهبری" را برای طرفداران "جمهوری" حل کنند و نکردند.فرقی‌ که بین طرفدارن نظام پادشاهی و جمهوری وجود دارد این است که با تمام کمی ‌ و کاستی‌ها دست کم اکثریت طرفداران نظام پادشاهی در اینکه شاهزاده رضا پهلوی رهبر و نماد پادشاهی هستند توافق دارند. این در حالی‌ است که جمهوریخواهان هنوز پس از ۳۰ سال قادر نیستند که یک "رهبری" مشخص را به مردم ایران معرفی‌ کنند. آن هم در زمانی‌ که یکی‌ از بزرگترین در خواست‌های مردم ایران و آزادی‌خواهان این است که مشکل "رهبری" را حل کنید.نه حاضر هستید که شاهزاده را به عنوان یک رهبر سیاسی که می تواند "در پناه پشتیبانی‌ همگانی" نقش مهمی در آزادی ایران ایفا کند بپذیرید و نه قدرت معرفی‌ یک "رهبری" را که جمهوری خواهان بتوانند در کنار او یکپارچه و هماهنگ بر ضد جمهوری اسلامی اقدام کنند را دارید.در نتیجه، اگر کمی ‌ دموکرات و منصف باشید شما جمهوریخواهان باید بپذیرید که مخالفت های احساسی‌ و مسلکی شما با نقشی‌ که شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر "اپوزيسيون" می تواند ایفا کند کمک بزرگی‌ به ادامهء بقای جمهوری اسلامی کرده است. و در این میان، این مردم ایران و وطن است که با سرعت رو به نابودی می روند. وظیفهء همهء ما آزدیخواهان آن است که بهترین و کم هزینه‌ترین راه جانی برای مردم ایران را، که کمک کند مردم ایران و کشور ما از این کابوس وحشتناک و نابود کننده نجات پیدا کنند، ارائه دهیم و در کنار یکدیگر به باز‌سازی ایرانزمین بپردازیم و اجازه ندهیم که جهانیان ایران را تبدیل به یک ایرانستان مخروبه کنند.سازمان ما، به عنوان یک سازمان مردمی طرفدار نظام پادشاهی، از هر جمهوریخواهی که به ایران و ایرانی‌ و حکومت مردمی اعتقاد دارد می ‌خواهد که اول به مردم ایران و به میهن فکر کند و وجدان انسانی‌ خود را به کار گرفته و بیاید در کنار یکدیگر مشکل رهبری اپوزيسيون را یک بار برای همیشه حل کنیم. ما ایرانیان فرصت زیادی نداریم و این دور باطل بلا‌تکلیفی باید هر چه زودتر خاتمه یابد. بدون شک تاریخ قضاوت مثبتی خواهد داشت در مورد جمهوری خواهانی که جرأت این را داشتند که در بدترین زمان در تاریخ ایران از خود رشادت وجدانی نشان داده و برای شکستن این تابو (خط قرمز) تصمیمی اتخاذ کنند که به سود مردم ایران و میهن تمام شود.مسلما تصمیم نهائی در مورد نوع نظام آینده با مردم ایران خواهد بود اما مهم این است که امروز "تا کار از کار نگذشته" همهء ما کوشش کنیم تا مردم ایران را به آنجایی برسانیم که بتوانند "آزدانه در مورد سرنوشت خود رای دهند".جمهوری خواهان می توانند مشکل رهبری اپوزيسيون را با "یک تصمیم مثبت" به سود مردم ایران حل کنند. امیدواریم که توانسته باشیم این پیام را به صورت مثبت ارائه داده باشیم و امیدواریم که همهء ما متوجه باشیم که وظیفهء ما اول نسبت به مردم ایران و میهن است.بیایید در لحظاتی که ایران ما در دو راهی‌ نابودی کامل یا آزادی و پیشرفت قرار گرفته است در کنار یکدیگر به وجدان خود رجوع کنیم و در خدمت به مردم گامی مثبت برداریم و این "انقلاب مرگ" را در گورستان تاریخ ایران دفن کنیم. ایران فردا متعلق به مردم ایران است و ما باید هر کاری که از دستمان ساخته است انجام دهیم تا ایران را برای مردم ایران حفظ کنیم.و در این راستا کمی ‌بیش از این به مردم ایران اعتقاد داشته باشیم و باور داشته باشیم که آنها خواهند توانست با قابلیت ها و تجارب کسب شده از این ویرانستان یک ایران قدرتمند و سر بلند برای خود و فرزندان خود بسازند.سیاستمداری موفق می شود و نامش جاودانه می ماند که بتواند در شرایطی بحرانی‌ تصمیمی بگیرد که وزنه را به سود مردم دگرگون و سنگین کند، نه اینکه از مردم استفاده کند تا وزنه را به سود آرمان های خود سنگین کند.همهء ما در خدمت مردم ایران هستیم و در خدمت دفاع از خاک میهن و زمان آن رسیده که همهء ما این شهامت را داشته باشیم تا در این لحظات تاریخ ساز تصمیم‌های بزرگ که منجر به آزادی میهن و ملت شود بگیریم.یک سیاستمدار که خود را میهن دوست و از مردم می نامد باید توان و آینده نگری قوی داشته باشد و قدرت تشخیص و تمیيز دادن بین سیاست بد از سیاست درست. سی سال گذشته باید به ما آموخته باشد که سیاست‌های سی سال گذشته راهگشا نبوده و باید همهء ما در روابط خود با یکدیگر تجدید نظر کنیم. اگر موفق به این کار نشویم در پرتگاه و مرز "خیانت به مردم و میهن" قرار گرفته‌ایم.در قبال پشتیبانی جمهوریخواهان از نقشی‌ که شاهزاده رضا پهلوی می تواند به عنوان تنها رهبر اپوزيسيون، در جهت هم‌آهنگ کردن و شدت بخشیدن به مبارزه، ایفا کند، طرفدارن نظام پادشاهی نيز بايد، به نوبهء خود، پیمان خود را با جمهوری خواهان تازه کرده و فراموش نکنند. هیچ کدام ما بر دیگری حق بیشتری نداریم بلکه همهء ما "مردم ایران هستیم" و همهء ما برای آزاد کردن "حق خود" از اسارت و ظلم می کوشیم.و در فردای آزادی و رأی گیری برای "تعیین سرنوشت و نوع حکومت"، و حتی پس از روز رأی گیری، همهء ما مردم و ملت هستیم که باید در بازسازی ایران نقشی‌ مهم ایفا کنیم و حقوق یکدیگر را محترم بشماریم؛ زیرا بدیهی‌ است که برای نجات ایران و باز سازی، میهن ما به همهء استعداد‌ها نیاز دارد. بیایید وطن را نجات دهیم و امید برای زنده ماندن و زندگی‌ کردن را به مردم خود باز گردانیم. وطن نام فرد فرد ما را صدا می زند و به کمک ما نیاز دارد و ما نباید با یک دنده گی‌ به دشمنان ایران میدان دهیم.سازمان پرچمداران (داخل ايران)، مهرماه 1387

۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه

اعدام در ایران را متوقف کنید

در حالی روز 10 اکتبر روز جهانی علیه اعدام را گرامی میداریم که تعداد زیادی از زندانیان سیاسی در ایران محکوم به اعدام هستند و دهها کودک در زندانهای ایران kdc در انتظار مرگ بسر می برند.

گزارشها از زندانهای مختلف کشور حاکی از وجود صدها زندانی محکوم به مرگ در هر زندان است. بعنوان مثال در زندان گوهردشت کرج چند صد نفر محکوم به اعدام هستند. در زندان اصفهان نزدیک به 100 نفر در انتظار مرگ بسر می برند و از سایر زندانها آمارهایی کم و بیش مشابهی می رسد.

اعدامهای گروهی در میادین شهرها و در مقابل چشمان بهت زدۀ کودکان، زنان و مردان سالخورده به اجرا گذاشته می شود. پخش صحنه های اعدام گروهی از تلویزیون و یا چاپ تصاویر آنها در روزنامه های دولتی به امری معمولی مبدل شده است. اعلام رسمی آمار اعدامهای گروهی چند روز قبل از اجرای حکم توسط سعید مرتضوی و موارد متعدد دیگر.

در حال حاضر زندانیان سیاسی مانند فرزاد کمانگر، انور حسین پناهی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، علیرضا کرمی خیرآبادی و زندانیان دیگر محکوم به اعدام هستند.

نوجوانانی که حین ارتکاب جرم کمتر از 18 سال سن داشتند مانند علی مهین ترابی، بهنود شجاعی و ده ها نوجوان دیگر در انتظار مرگ بسر می برند.

این احکام غیر انسانی هدفی جزء ایجاد رعب و وحشت و تن ندادن به خواسته های بحق مردم چیز دیگری نمی تواند باشد.

احکام غیر انسانی مانند اعدام زندانیان سیاسی، اعدام کودکان، سنگسار و اعدامهای دست جمعی به دستور و تایید شاهرودی رئیس قوه قضائیه با توجیهات مذهبی صورت می گیرد.

علیرغم تعهدات و معاهدات بین المللی که رژیم ملزم به اجرای آنها است ولی تا بحال تمامی آنها را نقض و زیر پا گذشته است .

همزمان با روز جهانی علیه اعدام صدای اعتراض خود را در ایران و جهان برای پایان دادن به موج اعدامهای که تقریبا روزانه به اجرا گذشته میشود و ابزاری است در دست حاکمین مستبد که حکومت استبدادی خود را بر مبنای جنایتهای ضد بشری اینگونه ادامه میدهند رساترکنیم.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، اعدام زندانیان سیاسی، اعدام کودکان، اجرای حکم سنگسار و اعدامهای دست جمعی را به عنوان یک جنایت ضد بشری محکوم می کند و در روز جهانی علیه اعدام، خواستار لغو مجازات اعدام در ایران است.

19 مهر 1387 برابر با 10 اکتبر 2008


آیت الله سبحانی: تفکیک دانشجویان دختر و پسر

جعفر سبحانی و عبدالله جاسبی
به گفته آقای سبحانی، دانشگاهها باید موظف به پذیرش دانشجویان ساکن در آن محل باشند
آیت الله جعفر سبحانی، از روحانیون بلند پایه جمهوری اسلامی در دیدار با عبدالله جاسبی رییس دانشگاه آزاد از طرح تفکیک دانشجویان دختر و پسر دفاع کرده و گفته است: " تفکیک کلاس های درسی دختران و پسران اگر چه پر هزینه باشد ولی باید اجرایی شود که این امر در اتقای تقوای دانشجویان موثر خواهد بود."

آقای سبحانی همچنین از طرح بومی‌سازی پذیرش دانشجو در دانشگاه دفاع کرده و گفته است:‌ "اجرای طرح بومی ‌سازی دانشجو، باعث حفظ عفاف و حجاب می‌شود و این مسئله باید به صورت دستور العمل و بخشنامه درآمده و دانشگاهها موظف به پذیرش دانشجویان ساکن در آن محل شوند."

به گفته این استاد حوزه علمیه قم، دانشجویانی که برای تحصیل وارد شهرهای دیگر می شوند نمی توانند فرهنگ خود را با شهر محل تحصیل خود تطبیق دهند. برای همین بومی کردن دانشگاهها برای حفظ تقوای دانشجویان موثر خواهد بود.

طرح گزینش دانشجویان بومی که امسال بر اساس مصوبه ای شورای عالی انقلاب فرهنگی اجرا شد، اعتراض های گسترده ای در پی داشت. بر اساس این مصوبه 65 درصد حجم پذیرش دانشجو در دانشگاهها به صورت بومی انجام می شود.

از نظر معترضان، وزارت علوم با اجرای طرح بومی گزینی باعث شده، داوطلبان شهرستانی با وجود دارا بودن رتبه های پایین نتوانند در دانشگاههای معتبر قبول شوند.

در پی اعتراض شرکت کنندگان کنکور به روش "بومی گزینی"، سازمان سنجش ظرفیت تعدادی از دانشگاههای تهران را افزایش داد و مجلس نیز ده درصد به ظرفیت دانشگاههای معتبر اضافه کرد. این طرح به دلیل داشتن بار مالی به تائید شورای نگهبان نرسیده و قرار است مجلس مجددا آن را بررسی کند.

از نظر مجلس اجرای طرح "بومی ‌گزینی" دسترسی دانشجویان نخبه به دانشگاه‌های برتر را کاهش داده و برای همین باید تغییراتی در این طرح صورت بگیرد تا معایب آن به حداقل برسد.

آقای سبحانی همچنین بالا بودن میزان طلاق در ایران را معلول آشنایی زن و مرد در دانشگاه دانسته و گفته است:‌ "اگر ازدواج ‌های امروز منجر به طلاق می‌ شود به دلیل آشنایی زن و مرد در خیابان یا دانشگاه است در حالی که ازدواج به طریق سنتی و قدیمی استحکام بیشتری دارد."

این استاد حوزه علمیه قم به رئیس دانشگاه آزاد توصیه کرده در اداره دانشگاهها موازین اسلام را مد نظر قرار گیرد.

10 اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام

وضعيت اعدام در ايران گزارش سال 1387به مناسبت 10 اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام و در راستای انعکاس اخبار نقض گسترده، مستمر و برنامه ريزی شده حقوق بشر در ايران، فعالين و انجمن های حقوق بشر زير، گزارش خود را پيرامون وضعيت اعدام در ايران، به شرح زير به اطلاع عموم می رساند.گزارش موجود شامل ليستی از مشخصات افرادی است که در فاصله زمانی مهر ماه 1386 تا شهريور 1387 در ايران حکم اعدام در مورد آنها به اجرا در آمده است. اطلاعات مندرج در اين گزارش عمدتاً مبتنی بر اخبار خبرگزاريها، روزنامه ها و سايت های خبری متفاوت داخل کشور و برخی منابع خبری خارج از ايران است. طبق اين گزارش؛ حکم اعدام 286 نفر در فاصله زمانی یاد شده به اجرا در آمده است که نسبت به سال گذشته (و بنا بر گزارش سال 2007) 21 نفر افزايش يافته است.حکم اعدام 45 نفر از اعدام شده گان در ملاء عام به اجرا در آمده است. 14 نفر از اعداميان از زندانيان سياسی و چهار نفر زن بوده اند. از 177 نفر از اعدام شده گان که سنشان در اين گزارش آمده است؛ 3 نفر زير 18 سال سن و 64 نفر تا 30 سال سن دارند. ضمناً 13 نفر هنگام وقوع جرم کمتر از 18 سال سن داشته اند.قابل ذکر است که در فاصله زمانی تهيه اين گزارش، 237 نفر حکم اعدام دريافت کرده اند که 6 نفر از آنها به سنگسار محکم گرديده اند. که سن 26 نفر از آنها کمتر از 18 سال و 25 نفر آنها زن هستند. لازم به ذکر است که اسامی منتظرين حکم اعدام در اين گزارش نيامده است. ما از تمامی آزاديخواهان، نهادهای مدنی و فعالين حقوق بشر ايرانی و بين المللی می خواهيم که هر چه بيشتر در جهت لغو مجازات اعدام در ايران بکوشند و برای نجات جان انسانهای در خطر اعدام، اقدامات ممکن را در پيش گيرند.

۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

برای دومین روز پی در پی بازار اصفهان تعطیل بود

دوشنبه ۱۵م مهر ۱۳۸۷برای دومین روز پی در پی بخش عمده ای از بازار اصفهان تعطیل و سوت و کور بود. عده ای از طلافروشان گفته اند تا دولت تکلیف را روشن نکند آن ها مغازه هایشان را باز نخواهند کرد و در صورتی که اجباری باشد از این شغل دست خواهند کشید تا مسوولان مملکت را متوجه وضعیت نگران کننده خود کنند.ماجرا بعد از آن آغاز شد که به مغازه داران بازار خبر رسید که قانون مالیات بر ارزش افزوده اجرائی شده و از ابتدای مهرماه بر اساس آن مالیات وصول خواهد شد. بازاریان ابتدا این موضوع را در اصناف خود مطرح کردند و بعد با مقامات دولتی به بحث نشستند و چون کسی متوجه اهمیت ماجرا نشد اصناف‌ اصفهان شروع به کاهش فعالیت و در نهایت در یک اعتراض ‌جمعی اقدام به اعتصاب و تعطیلی بازارهای خود کردند.در پی این اعتراض، صبح شنبه صنف لوازم خانگی اصفهان به نشانه اعتراض خود بازار بزرگ هندوها را تعطیل کرد.این صنف معتقد است، مصرف کننده این مالیات‌ها را قبول ندارد، زیرا با اجرای این قانون ناچار است برای پرداخت سه درصد مالیات خود، این رقم را اضافه بر قیمت کالای مورد استفاده خود پرداخت کند که در نهایت منجر به کاهش قدرت خرید و کسادی بازار می‌شود.روز گذشته نیز بازار زرگرها که از پررونق‌‌ترین و پردرآمدترین بازار اصفهان است، به عنوان اعتراض حاضر به انجام هیچ معامله اعم از خرید و فروش نداشت.طلافروشان از هشت روز پیش متوجه شدند که امکان وارد کردن طلا و شمش طلا ندارند. گفتنی است که درآمد اصلی طلافروشان اصفهانی به واردات طلا و خرد کردن و شکل دادن آن است که با قانون جدید این فرایند دچار صدمه شدید خواهد شد. با ادامه این وضعیت طلا فروشی‌های کوچک نیز ناچار به اعتصاب شدند.عباسی یکی از بازرسان اتحادیه طلای اصفهان در ارتباط با این اعتصاب گفت: با اعمال این قانون از این به بعد هر کیلو طلا باید ۷۵۰ هزار تومان گرانتر فروخته شود تا فروشنده امکان پرداخت مالیات موضوعه را داشته باشد. این رقم به دوش مصرف کننده می افتد اما مهم این است که به علت بالارفتن قیمت مشتری پیدا نخواهد شد.یکی دیگر از طلافروشان اصفهان معتقد است “دولت در زمانی که با تورم و گرانی مردم را مستاصل کرده و به جای آن که درآمد نفت را بر سر سفره ها آورد فقر را آورده، فقط مانده است که اصناف را با خود دراندازد.” همین شخص می گوید: “دولت در خصوص قیمت ها تنها کار مهمی انجام داده فرستادن بچه های کم سن و سال است به عنوان بازرس قیمت به در مغازه ها؛ و کسبه سالخورده که سال ها با آبرو در آنها فعالیت کرده و اعبتاری دارند باید در حضور مشتریان جواب جوانکی را بدهند که هیچ نمیداند فقط یک کاپشن به تنش هست که می گویند احمدی نژادی است.”روزاعتصاب و تعطیلی در بازار اصفهانبازاریان اصفهان در اعتراض به اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده بازار این شهر را به تعطیلی کشاندند.به گزارش ایلنا، دو روز است بازار اصفهان به دلیل این اعتصاب در تعطیلی به سر می‌‏برد. فعالان بازار معتقدند برای این طرح فرهنگ‌‏سازی مناسب صورت نگرفته است و اصناف هنوز آمادگی اجرای آن را ندارند.رئیس مجامع امور صنفی اصفهان در گفتگو با خبرنگار ایلنا با تایید این خبر گفت: ما مخالف تعطیلی بازار هستیم اما این اعتصاب توسط صنوف انجام شده است.عباسعلی بصیرت ادامه داد: فعالان بازار به رؤسای اتحادیه‌‏های خود اعلام کرده‌‏اند که قصد اعتصاب دارند و به طور کلی این اعتصاب به صورت خودجوش صورت گرفته است.وی افزود: ما به واحدهای معترض اعلام کرده‌‏ایم که مشکلات خود را به ما بگویند تا ما به مسؤولان انتقال دهیم چراکه اعتصاب را راه اعتراض و انتقاد نمی‌‏دانیم. به همین دلیل در طول چند روز آینده موضوع را پیگیری خواهیم کرد تا با جلساتی که به کمک سازمان امور مالیاتی برگزار می‌‏کنیم مشکلات حل شود.خبرگزاری کار ایران

محاصره منزل روحانی اهل سنت؛ لباس کردی نپوشد، سخنرانی نکند

دوشنبه، 15 مهر ماه 1387 برابر با 2008 Monday 06 Octoberماموستا ايوب گنجي مولف و فعال اهل سنت و پيش نماز مسجد قباي سنندج که در تاريخ 7 بهمن ماه سال گذشته پس از سخنراني ، توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و پس از مدتي مرخصي استعلاجي به زندان مرکزي همدان منتقل گرديده بود سرانجام در تاريخ 11 مهرماه از زندان مذکور با شرايطي خاص آزاد شدند. از ايشان تعهد گرفته شده مبني بر اينکه : ايشان لباس کردي نپوشند ، به مسجد قبا نروند و سخنراني نکنند .شاهدان از محاصره منزل مسکوني اين روحاني سخن ميگويند و عملاً از تردد مردم به منزل ايشان جلوگيري به عمل مي آيد.لازم به ذکر است نحوه بازداشت ايشان که به صورت ربودن و سپس شکنجه ايشان صورت پذيرفت موجي از اعتراضات را در ميان مردم منطقه و جامعه اهل سنت ايران برانگيخت.

در سالروز ۸۰ سالگی او

اشاره: شامگاه شنبه بیست و هفتم سپتامبر امسال (۲۰۰۸ میلادی)، جشن هشتادمین سالگرد تولد داریوش همایون در یکی از هتل‌های شهر کلن آلمان برگزار شد. حدود صد نفر از روزنامه‌نگاران، دانشگاهیان، فرهنگ‌ورزان و چهره‌های سیاسی سرشناس خارج از کشور، در این جشن حضور داشتند. تازه‌ترین کتاب داریوش همایون (روزگار من) همراه با آخرین شماره نشریه تلاش (ویژه داریوش همایون) هدیه‌ای بود که کانون فرهنگی و سیاسی تلاش، به عنوان برگزار کننده جشن، تقدیم همایون و حاضران کرد. داریوش همایون، از قدیمی‌ترین روزنامه‌نگاران و از پایه‌گذاران سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران، در سال‌های دهه ۴۰ شمسی روزنامه آیندگان را در ایران پایه‌گذاری کرد. این روزنامه، با جذب بسیاری از روشنفکران سرشناس اهل قلم، در مدتی کوتاه جای خود را در ایران باز کرد، به لحاظ نفوذ اجتماعی از روزنامه اطلاعات پیشی گرفت و توانست اگر نه به لحاظ تیراژ، دست کم در زمینه جذب قشرهای تحصیلکرده و روشنفکر، با کیهان به رقابت بپردازد. آیندگان، پس از انقلاب، به خواست شخص آیت الله خمینی توقیف و چاپخانه و اموال آن مصادره شد. توقیف آیندگان در زمانی روی داد که داریوش همایون، پس از فرار از زندان، مخفی شده بود و یک شورای سردبیری با عضویت فیروز گوران، عمید نائینی، مسعود مهاجر و دو تن دیگر آن را اداره می‌کردند. مسعود بهنود، که تا چند سال پیش از آن با آیندگان همکاری داشت و مدت کوتاهی نیز سردبیر آن شده بود، در جشن هشتادمین سالگرد تولد همایون گفت: "داریوش همایون، نه تنها بنیانگذار آیندگان، بلکه بانی مکتبی بود که من از آن به عنوان مکتب آیندگان نام می‌برم". داریوش همایون، پس از سال‌ها فعالیت مطبوعاتی، مسئولیت وزارت اطلاعات و جهانگردی را در کابینه جمشید آموزگار به عهده گرفت. این اقدام، میان او و دوستانش در جامعه مطبوعات و سندیکای نویسندگان و خبرنگاران فاصله‌ای انداخت که دیگر پر نشد. داریوش همایون، که در روز ۲۲ بهمن ۵٧ توانسته بود از زندان بگریزد، پس از حدود یک سال و نیم زندگی مخفی در ایران، سرانجام موفق شد از مرز غربی کشور بگذرد و خود را به اروپا برساند. او، بعدا همراه با گروهی از همفکران خود در خارج از کشور حزب مشروطه ایران را تشکیل داد. این حزب، که اخیرا خود را یک حزب لیبرال دموکرات معرفی کرده است، بهترین شکل حکومت برای ایران را، یک مشروطه سلطنتی با الگوی نظام‌های سلطنتی اروپا می‌داند که شاهان در آن‌ها نقشی در حکومت ندارند و تنها به عنوان سمبل وحدت ملی عمل می‌کنند. پایه‌گذار آیندگان، در کنار فعالیت‌های سیاسی، به عنوان یک متفکر راستگرا، از فعالیت‌های روزنامه‌نگاری نیز باز‌نمانده و در تبعید، صدها مقاله در تبیین نظرات خود منتشر کرده است. او، با اعتقاد به ضرورت همکاری نیروهای معتقد به منشور حقوق بشر، در این سال‌ها کوشیده است با بسیاری از رهبران و کادرهای احزاب و سازمان‌های سیاسی چپ ارتباط برقرار کند. در جشن هشتادمین سالگرد تولد همایون، دهها تن از این چهره‌ها، بعضا با همسران خود حضور داشتند. در این جشن، به ترتیب مهدی خانبابا تهرانی، مسعود بهنود، علیرضا نوری زاده، سیروس آموزگار و دکتر مهرداد پاینده زندگی سیاسی و فرهنگی همایون را، از منظرهای مختلف ارزیابی کردند. پس از همه، همایون ضمن سپاس گوئی از ترتیب دهندگان مراسم و حاضران، با یک سخنرانی تقریبا ۴۵ دقیقه‌ای، نشان داد که در هشتاد سالگی، همچنان از یک نظم فکری منسجم، تفکری فلسفی و بیانی شیوا برخوردار است. سیروس آموزگار، یار و همکار قدیم همایون در آیندگان، پس از حدود نیم ساعت شوخی و مطایبه، که بدون وقفه با شلیک خنده‌های حاضران همراه بود، درباره وی گفت: "می‌توان با همه یا بخشی از افکار همایون مخالف یا موافق بود، اما، در هر حال، او را نمی‌توان نادیده گرفت". یک روز بعد، هنگامی که در هتل محل اقامت همایون، پرسش‌های صریح خود را با او در میان می‌نهم، در واکنش آرام و صمیمی و در صراحت و سنجیدگی پاسخ‌های کوتاه‌ش مفهوم سخن آموزگار را بهتر می‌فهمم. او، به راستی همان بود که مهدی خانبابا تهرانی، یک شب قبل معرفی کرده بود: "یک متفکر راست که به آنچه می‌گوید و می‌کند، پای‌بند است". در این گفت و گو، همایون، حاشیه‌روی نمی‌کند و نشان می‌دهد که معجزه ایجاز را در سخن می‌شناسد، زیرا که او، پیش از هرچیز، یک روزنامه‌نگار مانده است. از هر پاسخ او، برای من که با برخی از پایه‌های نظری او موافق نیستم، ده‌ها پرسش تازه بر‌می‌خیزد. اما او خسته است و زمان کوتاه. پس، به امید وقت و فرصتی دیگر، به "ممکن" بسنده می‌کنم: یک گفت و گوی ٩۰ دقیقه‌ای:ج/ططالعی ـ آقای همایون! شما در هشتاد سال زندگی خود شاهد فراز و فرودهای بی‌شماری در ایران بوده‌اید. اگر قرار باشد یک اتفاق را در این هشتاد سال به عنوان بزرگترین بداقبالی مردم ایران معرفی کنید، کدام است؟همايون ـ انقلاب اسلامی، به نظر من نه تنها بدترین اتفاقی بود که در این هشتاد سال افتاد، بلکه بعد از حمله عرب و ایلغار مغول، بدترین اتفاق تاریخ ایران بود. این انقلاب، جامعه ما را یک باره از نظر اخلاقی، سیاسی و اجتماعی از هم گسست و بنیادهای قدرت ایران را متزلزل کرد. جبران آن چه در این ۳۰ سال با ایران کردند، پنجاه، شصت سال طول خواهد کشید.طالعی ـ زنده یاد دکتر محمد مصدق، تا آخرین روز نخست وزیری خود، در برابر فشاری که برای خلع سلطنت بر او وارد می‌آوردند، تاکید می‌کرد که حکم نخست وزیری خود را از شاه دریافت کرده و براساس قانون به آن وفادار است. فکر نمی‌کنید اگر شاه، پیش از آن که انتظام امور از هم بپاشد و کار به مداخله خارجی بیانجامد، به سلطنت قناعت می‌کرد و اداره کشور را به دولت منتخب مردم می‌سپرد، ما اصلا نیازی به این انقلاب اسلامی نمی‌داشتیم؟همايون ـ مسلم است. دوران مصدق یکی از دو سه موردی بود که ما بخت رسیدن به یک پادشاهی مشروطه را داشتیم و می‌توانستیم به جای انقلاب اسلامی، انقلاب شکوهمندی مثل انقلاب ۱۶۸۶ انگلستان را تجربه کنیم. اگر دکتر مصدق و جبهه ملی تمرکز را روی مبارزه برای ملی کردن نفت و احقاق حقوق ملی ایران گذاشته بودند و از مبارزات داخلی چشم پوشیده بودند، ما به آن جا می‌رسیدیم و مصدق هرچه می‌خواست می‌توانست با نهاد پادشاهی بکند و پادشاه در اختیارش بود. شاه، چنان که اسناد تاریخی نشان داده است، با فشار شدید خارجی حاضر شد مصدق را برکنار کند. متاسفانه دلمشغولی به تسویه حساب‌های شخصی و سیاسی، مانع از آن شد که مصدق و شاه بتوانند با هم کار کنند و ایران را به یک نظام مشروطه برسانند که در نتیجه زمینه‌های انقلاب اسلامی فراهم نشود.طالعی ـ در سخنرانی دیشب‌تان اشاره به ضرورت انباشت ثروت برای توسعه داشتید. منظور شما بی‌تردید ثروت مولد بود. یعنی آن ثروت ملی که سبب رشد تولید و اشتغال و در نتیجه توسعه اقتصادی و سیاسی می‌شود. در حیات تاریخی ما، به نظر من یک خلاء بزرگ مانع از توسعه پایدار شده و آن عدم حضور یک دوره دست کم سی ساله حاکمیت بورژوازی ملی است. انباشت سرمایه مولد، تنها در شرایط حاکمیت بورژوازی ملی عملی است. اگر دوران مصدق ادامه پیدا می‌کرد، زمینه پر شدن این خلاء فراهم نمی‌شد؟همايون ـ منظور من از انباشت ثروت، انباشت دارائی ملی بود. یعنی زیرساخت‌ها، چه در عرصه فرهنگ و اقتصاد، چه قدرت سیاسی و چه قدرت نظامی. منظور من انباشت پول نبود. پول، بخشی، شاید هم مهمترین بخش دارائی ملی است. اما چون شما موضوع را اصولا از یک دریچه دیگر دیدید، من نظرم را می‌گویم: تولید ثروت، جز توسط بورژوازی ممکن نیست و ممکن نبوده است. امروز هم ثروت در جاهائی تولید می‌شود که به قول شما بورژوازی ملی عمل کند. در جامعه بسته، ثروت تولید نمی‌شود. این در جامعه باز و گشاده، اما نه بی‌مقررات است که انباشت ثروت عملی می‌شود. یعنی با نظارت دموکراتیک، نه مثل آنچه مثلا در بحران مالی آمریکا پیش آمده است. من، اصلا نمی‌توانم با این گزاره موافق باشم که ما بتوانیم اصلا خارج از اقتصاد آزاد ثروتی تولید کنیم.طالعی ـ شما دیشب به این نکته هم اشاره داشتید که تمرکز مانع توسعه است. دو هفته پیش من مصاحبه خانم شیرین فامیلی را با شما خواندم. در آنجا، ضمن تاکید بر ضرورت حفظ حقوق فرهنگی اقلیت‌های قومی، با ایجاد یک نظام فدراتیو در ایران ابراز مخالفت کرده و آن را آغاز از هم پاشی جامعه ایران دانسته بودید. یکی از راه‌های تجربه شده برای تمرکز زدائی و مشارکت مردم در قدرت، همین فدرالیسم است. شما، به عنوان مخالف این راه حل، کدام راه حل را برای جامعه ایران می‌پسندید؟همايون ـ منظور من این است که جامعه ما باید غیرمتمرکز شود. این به معنای تقسیم حکومت است. شما وقتی نظام حکومتی را تقسیم می‌کنید، نظام غیرمتمرکز خواهید داشت. اما فدرالیسم به معنای تقسیم حاکمیت است. ما، در ایران، با توجه به مخاطراتی که ما را از اطراف تهدید می‌کند، از نظر اصولی نمی‌توانیم حاکمیت را تقسیم کنیم. از نظر عملی هم این کار غیرممکن است، برای این که ایران یک کشور فدرال نیست. ایران را باید اول فدرال کرد و بعد از آن یک اتحادیه فدرال به وجود آورد. این کار به معنای از هم پاشیدن کشور و به جان هم انداختن اقلیت‌های قومی ساکن در آن است. به خاطر این که مرزهای زبانی ما در هم آمیخته است. این کار، باز کردن در برای مداخلات خارجی از روسیه گرفته تا آمریکا و هر کشور دیگری هم هست. فدرالیسم در بیشتر کشورهای جهان وجود ندارد، اما بیشتر کشورهای دموکراتیک جهان غیرمتمرکز هستند. اصولا دموکراسی با تمرکز نمی‌خواند. پس ایران باید غیرمتمرکز شود. فدرالیسم، برای کشورهائی که به لحاظ تاریخی از هم جدا بوده‌اند یک راه حل است. مثل آمریکا، آلمان و سوئیس. پاکستان از اول به عنوان یک کشور فدرال تشکیل شد، اما ببینید در واحدهای فدرال پاکستان چه بساطی از خشونت و دیکتاتوری و عقب‌ماندگی حاکم است؟ ایران هم همینطور خواهد شد. تصور نکنید که واحدهای فدرال نمونه‌های دموکراسی خواهند شد. به عراق نگاه کنید. دموکراسی یک روحیه و فرهنگی می‌خواهد که ربطی به این اشکال ندارد.طالعی ـ فدرالیسم اگر هم تضمین کننده دموکراسی نباشد، نمی‌تواند به تقسیم عادلانه منابع، شکوفا کردن امکانات و استعدادهای محلی و مشارکت مردم در سرنوشت خودشان منتهی شود؟ ما در قانون اساسی مشروطیت، انجمن‌های ایالتی و ولایتی را داشتیم.همايون ـ آن چه شما می‌گوئید نامش عدم تمرکز است، نه فدرالیسم. عدم تمرکز همه این امتیازات را دارد، اما قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی، که قانونی بسیار مفصل است و جزئیات را پیش‌بینی کرده، یکی از سندهای درخشان دوره مشروطیت است. مجلس اول مشروطه، همایش غریبی بود. این مجلس، ظرف دو سال، آنقدر قوانین استوار و نوین و به دردخور نوشت، که هیچوقت در تاریخ ایران تکرار نشده است. قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی قانون بسیار سنجیده‌ای است که البته امروز باید براساس تحولات تغییراتی در آن داد، اما چارچوب آن به نظر من هنوز پاسخگوی مساله عدم تمرکز در ایران هست.طالعی ـ طرفداران نظریه تمرکز زدائی، معتقدند که هر استان ایران باید این حق را داشته باشد که در زمینه مسائل فرهنگی و آموزشی، پلیس محلی و تقسیم منابع محلی خود در پارلمان محلی یا بگوئیم همان انجمن‌های ایالتی و ولایتی مستقیما تصمیم بگیرد. در اینجا، به لحاظ نظری، تفاوت زیادی با نظام‌های فدراتیو نمی‌بینیم و سپردن این اختیارات به ایالات هم سبب نقض حاکمیت مرکزی نمی‌شود. در همین آلمان، این مسائل مربوط به ایالات است، اما دولت حاکمیت خود را در زمینه مسائل امنیتی و نظامی، دفاع ملی، برنامه‌های اقتصادی کلان و سیاست خارجی، با اقتدار اعمال می‌کند. طبعا میان آلمان و ایران تفاوت‌های زیادی هست، اما وقتی مرزهای تعریف این قدر به هم نزدیک هستند، آیا گره‌گاه ما این نیست که راه‌های عملی متناسب با ویژگی‌های ایران را جست و جو نکرده‌ایم؟همايون ـ نه. میان این دو تفاوت هست. آنچه به عنوان فدرالیسم طرح می‌شود، در بافتار و کانتکس زبانی و هویت طلبی است، که کار آن به ملیت‌های جداگانه می‌انجامد. این خطرناک است. ما، زبان را نمی‌توانیم تعیین کننده هویت یک فرد ایرانی بدانیم. ایرانی صرفنظر از زبانی که به آن صحبت می‌کند و مذهبی که به آن اعتقاد دارد، ایرانی است. جمهوری اسلامی مردم را روی مذهب‌شان تعریف می‌کند. این دوستان مردم را روی زبان‌شان تعریف می‌کنند. ما، باید هرکس را در هرکجای ایران زندگی می‌کند، صاحب این حق بدانیم که به زبان مادری خودش هرکاری که می‌خواهد بتواند بکند. در طرح فدرال، مثلا در منطقه کردنشین، دیگر کسی نخواهد توانست با زبان غیرکردی زندگی کند. هرچه می‌خواهند بگویند. الان در کردستان عراق ترکمن‌ها و عرب‌ها و کردها افتاده‌اند به جان یکدیگر. در ایران هم همین خواهد شد. ما باید اصولا صورت مساله را عوض کنیم. استان‌های ایران باید مجالس ایالتی داشته باشند، شهرها باید مجالس شهری داشته باشند، اما این فرق می‌کند با آن که شما کشور را به لحاظ زبانی مرزبندی کنید.طالعی ـ زمانی که شما مسئولیت وزارت اطلاعات و جهانگردی کابینه جمشید آموزگار را به عهده گرفتید، من عضو هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات بودم. در سندیکا، دوستان قدیم شما دستخوش شوک شده بودند. آن‌ها به سختی می‌توانستند باور کنند یکی از نخستین پشتیبانان سندیکا، مسئول وزارتخانه‌ای شده باشد که یکی از وظایف آن سانسور و کنترل مطبوعات است. آیا به هنگام پذیرش این مقام، به این نکته فکر نکردید؟همايون ـ پیشنهاد وزارت اطلاعات و جهانگردی را، جمشید آموزگار به صورت ناگهانی و غیرمنتظره، در میهمانی خانه شاپور غلامرضا با من در میان گذاشت. این پیشنهاد، با سکوت و تردید من روبرو شد. همسرم (هما زاهدی) هم توصیه کرد که این پست را نپذیرم، اما طرح ایجاد فضای باز سیاسی در دستور کار قرار گرفته بود. من، پس از تامل بسیار، این پست را پذیرفتم، زیرا می‌خواستم سه طرح را پیش ببرم. اول مشخص کردن حدود سانسور که تا پیش از آن روشن نبود و همه ما روزنامه‌نگاران را گرفتار کرده بود. دوم ایجاد خانه مطبوعات ایران و سپردن آن به سندیکا و سوم انتشار همزمان هرالدتریبون در ایران. مدیران هرالدتریبون تصمیم گرفته بودند این روزنامه را همزمان در چندین کشور جهان منتشر کنند. شرط‌شان هم این بود که حکومت‌های محلی هیچ سانسوری را بر این روزنامه اعمال نکنند. من فکر کردم انتشار یک روزنامه معتبر خارجی، آن هم بدون سانسور در ایران، آغاز فروریختن سد سانسور در کشور ما خواهد بود. بخشنامه مربوط به حدود سانسور صادر شد که به موجب آن، از مطبوعات خواسته می‌شد در مسائل مربوط به دربار و ساواک محتاط عمل کنند، اما در سایر امور آزادند. اما دگرگونی‌های شتابناک مجال تحقق دو طرح دیگر را نداد.طالعی ـ آن چه در جوامع دموکراتیک سبب جلوگیری از دیکتاتوری می‌شود، وجود ابزار کنترل قدرت سیاسی، مثل احزاب، اتحادیه‌ها و رسانه‌های جمعی آزاد است. شما می‌گوئید که ما می‌توانیم در ایران یک نظام مشروطه سلطنتی شبیه اسپانیا داشته باشیم. در اسپانیای دوران فرانکو، این نهادها سرکوب شدند، اما چنان ریشه‌ای داشتند که پس از مرگ فرانکو به سرعت متشکل شدند و بنیادهای دموکراتیک را پی ریختند. ما، در ایران دارای چنین امکاناتی نیستیم. پس چه تضمینی وجود دارد که یک پادشاه مشروطه، در غیاب ابزار کنترل قدرت سیاسی، به سرعت به یک دیکتاتور تازه تبدیل نشود. جلوی چنین خطری را چگونه می‌توان گرفت؟همايون ـ فرانکو پیش از آن که قدرت را به خوان کارلوس بدهد و بمیرد، به خوان کارلوس و اطرافیانش گفت: "کسانی که اسپانیا را ترک کرده‌اند، دشمنان من بودند، نه دشمنان اسپانیا. پس باید بتوانند به کشورشان بازگردند". خوان کارلوس، با این روحیه دروازه‌های کشور را گشود. نخستین نخست وزیر او نیز یک فرانکیست فالانژ بود. ولی او و رهبر سوسیالیست‌ها، با هم کار کردند و گذار اسپانیا را به دموکراسی میسر ساختند. ایده‌آل من آنست که چنین روندی را در ایران هم تجربه کنیم، اما این که چقدر عملی باشد، می‌رسیم به مشکل شما. بله. دموکراسی بدون نهادهای جامعه مدنی، یعنی احزاب، انجمن‌ها، رسانه‌های آزاد و غیره تحقق‌پذیر نیست، اما این طور نیست که در ایران چنین چیزهائی وجود نداشته باشد. چون چپ ضعیف و جبهه ملی ویران شده است، نباید فکر کرد که ما هیچ چیزی در ایران نداریم. ما، به طور غیررسمی و یا حتی بعضا رسمی، سازمان‌های بی‌شمار مدنی داریم. یعنی نهادهائی که مستقل از قدرت، تا آنجائی که بتوانند کار می‌کنند. این‌ها منتظر فرصت هستند. چنانچه در چند سالی که فضا اندکی باز شد، دیدیم که این نهادهای مدنی چه رشد چشمگیری کردند. فقط حدود هشت هزار انجمن صنفی تشکیل شد. ایران، زمینی است مستعد. کافی است که ما سایه سنگین جمهوری اسلامی را از سر آن برداریم تا آفتاب بر آن بتابد. آن وقت خواهید دید که هزاران گل بر این زمین می‌روید. امیدواری دیگر من این است که نیروهای سیاسی خارج از کشور، بالاخره پس از سی سال بر سر و کله هم زدن، چیزی از این فضا آموخته باشند و آن را با خود به ایران ببرند.طالعی ـ اخیرا عنوان مقاله‌ای را در جائی دیدم، اما فرصت خواندن متن آن را نیافتم. عنوان این بود: "چرا لیبرال دموکرات شدیم". چرا لیبرال دموکرات شدید؟همايون ـ ما از حدود دو سال پیش دفتر پژوهش را در حزب مشروطه ایران ایجاد کردیم. نشست‌های این دفتر، هر دو هفته یک بار در تالار پالتاکی تشکیل می‌شود. در این نشست‌ها، مباحث گوناگون طرح می‌شود. از دو سه نشست پیش، این پرسش مطرح شد که رابطه ما با لیبرال دموکراسی چیست؟ کنگره حزب نزدیک است و یکی از پیشنهادها این است که عبارت لیبرال دموکرات، به عنوان صفت حزب، در منشور آن گنجانده شود. این، باید در کنگره به بحث گذاشته شود و امیدوارم که به تصویب برسد. جریان بحث‌ها، به تنظیم یک فرمول برای تعریف لیبرال دموکراسی منتهی شد. گفتیم: دمکراسی لیبرال به معنای حکومت اکثریت در چارچوب حقوق بشر است. یعنی اکثریت حق تجاوز به حقوق یک نفر را هم ندارد. پس از گشایش این بحث، این پرسش مطرح شد که چرا حزبی مثل حزب مشروطه ایران می‌گوید من لیبرال دموکرات هستم؟ در آن مقاله‌ای که شما عنوانش را دیده‌اید، به تفاوت‌هائی اشاره شده است که ما با سلطنت‌طلبان داریم. ما کجا سلطنت‌طلب نیستیم؟ آنجا که لیبرال دموکرات هستیم. ما دیدیم که بین این دو یک تمایز هست. این تمایزها را برجسته کردیم. این گرایش ما درست از بعد از انقلاب آغاز شد. بعد از انقلاب، مساله ما این نبود که برگردیم و قدرت را پس بگیریم. بلکه در جست و جوی چیز تازه‌ای بودیم که ۱۶ سال پیش به عنوان منشور حزب نوشتیم و بعدا دیدیم در عمل این همان لیبرال دموکراسی است. پس فکر کردیم حالا که چنین است، این را به عنوان صفت حزب خودمان در منشور آن بگنجانیم. طالعی ـ شما به عنوان یک مشروطه‌خواه، قانون اساسی انقلاب مشروطیت را قبول دارید یا معتقدید که باید تغییر کند؟همايون ـ در قانون اساسی انقلاب مشروطه آمده است: "مشروطیت تعطیل بردار نیست". اما مشروطیت سی سال است در کل و جزء تعطیل شده. پس تمام است. ما، البته از روح آن قانون می‌توانیم استفاده کنیم. اما اصول آن قانون متعلق به صد سال پیش است و اصلا ربطی به امروز ندارد. ما برای آینده ایران نیاز به طرح دیگری داریم. البته این طرح جدا از تاریخ ایران نیست. ما، دو سه هزار سالی در این دنیا وجود داشته‌ایم و بارهائی روی دوشمان هست.طالعی ـ به رغم سی سال قطع رابطه، سرنوشت ایران همچنان با آمریکا گره خورده است. فکر می‌کنید در صورت پیروزی کدام یک از نامزدهای انتخاباتی آمریکا، ممکن است گره‌هائی در مناسبات ایران و آمریکا باز شود؟همايون ـ رابطه ما با آمریکا بسیار پیچیده است. از نظر من، تا پایان جنگ سرد، رابطه با آمریکا بزرگترین نگهدارنده موجودیت ایران بود، زیرا خطر شوروی همواره ما را تهدید می‌کرد. آمریکائی‌ها نه تنها سایه این خطر را از سر ما برداشتند، بلکه صدام حسین را هم که یک جنگ هشت ساله را به ما تحمیل کرد، از صحنه برداشتند. یعنی اصلا مشکل استراتژیک ایران را در عمل آمریکا حل کرد. این که می‌گویند آمریکائی‌ها با سیاست‌هاشان آخوندها را تقویت کردند، درست است، اما من می‌گویم سیاست آن‌ها در نهایت ایران را تقویت کرد، زیرا آخوندها می‌روند، اما ایران می‌ماند. و آن چه پس از آخوندها می‌ماند، نه مشکل شوروی دارد، نه مشکل عراق، و نه نیاز به مسابقات تسلیحاتی. از نظر مدل اجتماعی و اقتصادی هم، چیزهائی در آمریکا هست که می‌توان گرفت، اما ما نمی‌توانیم آمریکائی بشویم. ما بیشتر به اروپائی‌ها نزدیکیم. اما در مورد نامزدهای ریاست جمهوری: چون بسیاری از دوستان حزبی ما در آمریکا از دوره‌های پیش جمهوری‌خواه بوده‌اند و هنوز هم هستند، نمی‌خواهم آن‌ها را برنجانم، ولی از منظر روشنفکری، من اوباما را ترجیح می‌دهم. اوباما اصولا طرفدار راه حل‌های دیپلماتیک است و حقیقتا توسل به زور را آخرین چاره می‌داند. او فکر می‌کند که حتی می‌تواند با روس‌ها و اروپائی‌ها کنار بیاید تا با فشار مشترک بر ایران، جلوی برنامه اتمی این کشور را بگیرند. شاید مک کین چنین انعطافی کمتر داشته باشد، اما در نهایت مساله انتخابات به ما مربوط نیست و باید منتظر بمانیم.طالعی ـ پرسش اصلی من این بود که کدامیک از این دو می‌توانند گره گشای مشکل ایران و آمریکا باشند؟همايون ـ (با مکث و خنده): من به این دلیل نمی‌خواستم پاسخ بدهم که مایل نبودم احساسات دوستان حزبی خودم را جریحه‌دار کنم، اما مشکل ایران و آمریکا در حال حاضر این است که ایران دنبال تسلیحات اتمی است، که من سخت مخالف آن هستم. زیرا ایران برای این کار هزینه فوق‌العاده سنگین سیاسی و اقتصادی و امنیتی خواهد داشت. جمهوری اسلامی ضمنا مداخلاتی هم در اطراف دنیا می‌کند. آمریکائی‌ها این مشکل را با جمهوری اسلامی دارند. مشکل جمهوری اسلامی هم با آمریکا این است که با طرح مسائلی مثل تغییر رژیم و محور شرارت، خود را مورد تهدید آمریکا می‌بیند. من طرفدار یک معامله بزرگ آمریکا و جمهوری اسلامی هستم. به این ترتیب که تضمین‌های لازم به جمهوری اسلامی داده بشود و مسائلی نظیر تغییر رژیم را هم کنار بگذارند. این مساله آمریکا نیست، مساله خود ما است و بالاخره کاری با آن خواهیم کرد. در عوض، جمهوری اسلامی هم از برنامه اتمی صرفنظر کند. امید من این است که هرکدام از کاندیداها که پیروز شدند، با توجه به مشکلات داخلی و خارجی آمریکا، ناگزیر به این راه بیافتند. تصور هم نمی‌کنم که در این زمینه تفاوت زیادی میان مک کین و اوباما باشد. طالعی ـ این معامله بزرگ میان ایران و آمریکا در نهایت به زیان مردم نخواهد بود؟ یعنی این امر نمی‌تواند باعث تثبیت بیشتر موقعیت جمهوری اسلامی و تداوم سرکوب و فشار و به عقب راندن سریعتر جامعه شود؟همايون ـ اقتصاددانان می‌گویند که اقتصاد قلمرو کمبود است. یعنی همیشه نیازهای شما بیشتر از امکانات شما است. این، در مورد سیاست هم صدق می‌کند. در سیاست، شما امکان گزینش بهترین گزینه‌ها را ندارید. سیاست اصولا برگزیدن گزینه کمتر بد است. من، در شرایط کنونی، گزینه کمتر بد را تثبیت جمهوری اسلامی می‌دانم، تا حمله نظامی و تجزیه ایران و از هم گسیختن کشور. متاسفانه این سبب خواهد شد که شب بماند. اما ما خودمان این بلا را به سر خودمان آوردیم و باید تحمل و جبران کنیم. اگر در برابر این گزینه، گزینه بهتری می‌بود، البته من آن را ترجیح می‌دادم، اما چنین چیزی وجود ندارد. جامعه باید به لحاظ روانشناختی و افکار عمومی به جائی برسد که ما بتوانیم بالاخره گزینه بهتری را داشته باشیم. طالعی ـ نظریه دیگری می‌گوید که فشار داخلی و استبداد خشک و خشن و تلاش برای اتمی شدن، حاصل ترس جمهوری اسلامی از تهدید خارجی است و اگر این ترس از میان برود، رژیم دیگر توجیهی برای سرکوب و خشونت نخواهد داشت و ممکن است راه برای رشد نیروهای مخالف داخلی هموار شود.همايون ـ موضوع اصلی برای رژیم ماندن است. با تهدید خارجی به این دلیل مخالف است که بقایش را به خطر می‌اندازد. اگر تهدید خارجی برداشته شود، حتی با آزادی عمل بیشتری سرکوب خواهد کرد. رژیم، در هر حال هرچه بتواند فشار خواهد آورد و کشور را به عقب خواهد برد و آن را امام زمانی خواهد کرد. طالعی ـ از امام زمان گفتید، یاد بخشی از سخنان دیشب شما افتادم. شما، "امام‌زاده سازی" را یکی از موانع رشد و دلایل عقب ماندن جامعه ما خواندید. اما برخی از دوستداران خودتان، دست کم در لحظاتی از مراسم هشتادمین زادروزتان، از شما امام‌زاده ساختند و شما هم اعتراض نکردید. آیا ما هر تحولی را نباید از خودمان شروع کنیم؟همايون ـ خنده‌ای بلند): در میان سخنرانان هیچکس عضو حزب ما نبود.طالعی ـ می‌دانم. اما مثلا خانم فرخنده مدرس، یا آقای دکتر مهرداد پاینده، در ستایش شما بسیار اغراق کردند. البته شما انسان قابل احترامی هستید، اما....همايون ـ (باز هم خنده‌ای بلند): ایرانی‌ها، پس از مرگ، همه محاسن را به مرده نسبت می‌دهند و هر کار بدی کرده فراموش می‌کنند. هشتاد سالگی در گذشته معادل مرگ بود. این روحیه دیشب بود!طالعی ـ ناخواسته به صحبت مرگ رسیدیم. پرسشی هست که با خودم خیلی کلنجار دارم که آیا مطرح کنم یا نه.....همايون ـ مطرح کنید.طالعی ـ همه ما روزی، جائی این جهان را ترک می‌کنیم و نمی‌دانیم چه روزی و کجا. دلتان می‌خواهد روزهای آخر عمرتان را در میهن بگذرانید یا در اینجا؟همايون ـ صحبت مرگ صحبتی بسیار طبیعی است. انسان، هرچه سنش بیشتر می‌شود، به مرگ نزدیک‌تر و آماده پذیرفتن آن می‌شود. من، برعکس دیگران که ترسشان بیشتر می‌شود، هیچ ترسی از مرگ ندارم. همه زندگی من، انگار نه انگار بوده است. مرگ هم برای من جدی نیست. آدم بالاخره می‌میرد. اشکالی هم ندارد. اما مسلم است که من ترجیح می‌دهم در ایران بمیرم. به نوه دوم خودمان که وکیل دعاوی است و دختری فوق العاده درخشان و استثنائی، گفته‌ام که پس از مرگ، مرا بسوزانند و هر زمانی که میسر بود، خاکستر مرا در ایران پخش کنند. در یک بیابان، هرجا که شد.... این، درست مثل مردن در ایران است.