۱۳۸۷ دی ۶, جمعه

پیام شاهزاده رضا پهلوی درپشتیبانی از اعتراضات دانشجویان در روزهای اخیر

هم میهنان عزیزم،باردیگر فریاد آزادیخواهی و حق طلبی جوانان آزاده و آگاه ایرانی از سنگر فرهنگ ساز دانشگاه برخاست و بانگ رسای آن خواب سنگین سرکوبگرانِ «مردم ستیز و ایران خوار» را آشفته ساخت. آنچه در دانشگاه ها گذشت، جنبش فرزندانِ «انقلابی» بود که جز خفقان، فقر و ظلم ارمغانی دیگر برای آنها نداشت.فریاد دانشجویان پیامی بود که از درون سینۀ مردم محروم جامعه برخاست و در سنگری قوی بنام دانشگاه نیرو گرفت و در این میان سرود آزادی و آگاهی دوباره خوانده شد و آوای آن از کوی و برزن دانشگاه به دامان شهر و روستای ایران روان گردید.ایران خاستگاه آزادی است و آزادی «این ارمغان ایران به جهانیان» که با خوی ایرانی پیوندی دیرینه دارد، گمگشته ای است که از آن فرهنگ ما است و ناگزیر به همت شما جوانان دوباره به زادگاه خود بازخواهد گشت.دانشجویان عزیز،صدای حق طلبانۀ شما در سراسر جهان طنین انداز شده و نموداری از اراده و عزم راسخ نسلی است که تشنۀ آزادی است. اطمینان داشته باشید که مردم ایران در این راه با شما همگام خواهند بود و راه را برای استقرار یک حکومت دموکراتیک، سکولار و ملی هموار خواهند ساخت.با درود فراوان به همۀ رهروان راه رهایی، من هم بنام یک ایرانی آزادیخواه در همه جا و به ویژه در سنگر دانشگاه با شما جوانان ایرانی که با اندیشه های نوین خود خون جوانی را در فرهنگ کهنسال ایران زمین می دمید، همراه و هم پیمان هستم.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی

اگر مسیح زنده بود، یا در بند 209 بود یا در صف اعدامی ها

پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری اسلامی
متن کامل پیام تبریک احمدی نژاد بمناسبت کریسمس
بسم الله الرحمن الرحیم
ولادت حضرت عیسی ابن مریم، کلمه خدا و پیامبر رحمت را به پیروان ادیان ابراهیمی به ویژه پیروان حضرت مسیح و مردم انگلستان تبریک عرض می کنم. خداوند متعال همه عالم را برای انسان خلق کرد و انسان را برای خودش. استعداد رسیدن به قله کمال انسانی را در وجود همه انسان ها قرار داد و از همه بشر خواست تا با تلاش و مجاهدت حرکت کند؛ هم در این دنیا زندگی سعادتمند را برپا کند و هم زندگی جاوید و ابدی آخرت را برای خودش بسازد . در این مسیر سخت و طولانی رسیدن از خاک تا خدا، او انسان را تنها نگذاشت؛ برجستگانی از بهترین خلق خود، پیامبران را برای هدایت انسان فرو فرستاد.شعار همه پیامبران دعوت به خداپرستی، عشق و برادری و عدالت در زندگی جامعه بشری است. حضرت عیسی ابن مریم پرچمدار عدالت خواهی، عشق به مردم و مبارزه با ظلم و تبعیض و بی عدالتی است.همه مشکلات بشر در طول تاریخ به دلیل دوری از این پیام پیامبران و تبعیت از شیاطین است. امروز هم که جامعه بشری با مشکلات فراوان و بحران های پی در پی و بسیار پیچیده مواجه است؛ علت و ریشه را باید در جدایی او به خصوص دوری برخی از دولت ها و قدرتمندان از تعالیم پیامبران الهی به خصوص حضرت مسیح دانست.بحران های اجتماعی، خانواده، بحران اخلاقی و سیاسی و اقتصادی که عرصه زندگی را بر بشریت تنگ کرده و فشارهای زیادی را به ملت های گوناگون وارد می کند؛ همه ناشی از فراموش کردن پیامبران و فراموش کردن خدا و قطع ارتباط برخی از حاکمان با آسمان است . امروز اگر حضرت مسیح حاضر بود؛ بدون تردید در کنار ملت ها و در مقابل قدرت های زورگو و بداخلاق و توسعه طلب قرار داشت. امروز اگر حضرت مسیح بود؛ بدون تردید پرچم عدالت و عشق به انسان ها را در برابر جنگ طلبان و اشغالگران و تروریست ها و زورگویان عالم بلند می کرد . بدون تردید اگر حضرت عیسی امروز بود؛ با سیاست های ظالمانه نظامات اقتصادی و سیاسی حاکم بر جهان به مبارزه بر می خواست؛ همانگونه که در زندگی خود این کار را انجام داد. راه حل مشکلات امروز بازگشت به دعوت انبیای الهی است و راه حل بحران ها تبعیت از پیامبران است که فرستاده خدا و برای سعادت بشر هستند . امروز آرام آرام، اراده عمومی ملت ها بر تغییر و تحول اساسی در حال شکل گیری است. مطالبه تغییر و مطالبه تحول و مطالبه بازگشت به اصول انسانی به سرعت به یک مطالبه عمومی ملت ها تبدیل می شود.پاسخ به این مطالبه باید حقیقی و واقعی باشد. مقدمه تحول، تحول در اهداف و نیت ها و جهت گیری ها است. اگر اهداف سلطه طلبانه با بسته بندی جدید و ظاهر زیبا و فریبنده جدید مجددا بخواهد بر ملت ها تحمیل شود؛ بیداری ملت ها در مقابل آنها خواهد ایستاد. خوشبختانه امروز به موازات تشدید بحران ها و تشدید یاس آفرینی ها، یک موجی از امید در حال رشد و نمو است؛ امید به آینده روشن، امید به برپایی عدالت، امید به صلح واقعی و امید به دستیابی به حاکمان صالح وپاک و عاشق مردم و خدمتگزار مردم و این همان وعده الهی است . ما معتقدیم حضرت مسیح به همراه فرزندی از پیامبر گرامی اسلام خواهد آمد و جهان را به نقطه مطلوب یعنی دنیای سرشار از عشق و برادری و عدالت رهنمون خواهد ساخت و ماموریت همه پیروان مسیح و پیروان ادیان ابراهیمی، حرکت در این جهت و زمینه سازی برای تحقق وعده الهی و آن دوران شیرین و دوست داشتنی است.امیدوارم اراده جمعی ملت ها با همگرایی در آینده نه چندان دور به تحقق بپیوندد و با عنایت خداوند متعال آن دوران درخشان بر جامعه بشری حاکم بشود.مجددا میلاد حضرت مسیح را به همگان تبریک می گویم و سالی سرشار از دلخوشی، شادکامی و صلح و برادری را برای جامعه بشری مسالت دارم. موفق و سربلند باشید.

پادشاهی و رهبری

بحث در باره نقش شاهزاده وارث پادشاهی پهلوی بار دیگر بالا گرفته است، و نه صرفا از سوی بخشی از هواداران پادشاهی. آن هواداران استدلال می کنند که مبارزه بی رهبری نمی شود و برای این "کشتی کژ و مژ" سکانداری لازم است.. مردم در ایران نمی دانند و کسی را می خواهند که به آنها بگوید چه کنند. در بیرون گروه های سیاسی اثر چندانی ندارند. در خود ایران نیز چنان کسی نیست. ده سال پیش خاتمی بود ولی او بی اعتبار شده است پس می باید جای ش را با شاهزاده پر کرد. اینان با همه تکیه خود بر نیاز مردم در ایران به رهبری، در ته دل می دانند که دوری از خاک میهن با خود محدودیت هائی می آورد؛ و تکیه را بر نقش رهبر در بسیج کمک اخلاقی غرب برای پیکار آزادی و حقوق بشر مردم ایران می گذارند. در این استدلال ها مسلما واقعیتی هست. اگر کسی باشد که اکثریتی از او پیروی کنند نیروی بزرگی شکل خواهد گرفت و از جمله بهتر خواهد توانست نظر جهانیان را به مردم ایران و مشکلات و آرزو های شان برگرداند. ولی رهبری با نامزدی برای یک مقام سیاسی تفاوت دارد. این استدلال ها مال زمانی است که رای گیری در میان باشد. مردم به رهبر رای نمی دهند؛ به رهبر روی می آورند. به یک تعبیر رهبر ظاهر می شود؛ به نقطه ای می رسد که مردمان احساس می کنند کار شان بی حضور الهام بخش و فرهمند او نمی گذرد. یک گونه دیگر رهبری نیز هست ــ رهبری بر پایه همرائی consensus گروه یا شخصیتی با نیرو های سیاسی دیگر در یک داد و ستد سیاسی. در بحث های کنونی به نظر می رسد که این گونه رهبری بیشتر در نظر است. زیرا از رهبری فرهمند charismatic دست کم هنوز سخن نمی توان گفت. اما یک نگاه به منظره سیاسی ایران دشواری ها را نشان می دهد. چنانکه در فرصت های دیگر اشاره شده است نیرو های سیاسی مخالف حکومت انقلابی در ایران را با هیچ انقلاب دیگری نمی توان مقایسه کرد. در انقلاب های دیگر شکست خوردگان بودند که با پیروز مندان به مبارزه می پرداختند. در انقلاب اسلامی نه تنها شکست خوردگان، بقایای رژیم کهن، بلکه بیش از آنها پیروزمندان انقلاب به تندی به صف مخالفان پیوستند. در انقلاب های دیگر نیز چنان پیروزمندانی بودند که نبرد قدرت را باختند ولی رژیم انقلابی، اگر ماند، توانست آنها را به عنوان نیروی سیاسی نابود کند. در انقلاب اسلامی آن عناصر به اندازه ای پر شمار و گوناگون بودند که خوشبختانه با همه دد منشی حکومت انقلابی و کشتار های هولناک، تقریبا دست نخورده ماندند. طیف مخالفان رژیم در بیرون ایران بیشتر انقلابیان پیشینی هستند که گاه نمی دانند بیشتر می خواهند با رژیم پادشاهی بجنگند یا جمهوری اسلامی. از درون ایران هیچ کس آگاهی درستی ندارد. این اندازه هست که هیچ جنبشی را نمی توان نشان داد که ادعا های کسان را تایید کند. اینکه پادشاهی هنوز به عنوان یک نیروی سیاسی هست، واقعیتی است که نشانه ای بیش از شدت مخالفتی که بسیاری از مخالفان جدی جمهوری اسلامی با آن می ورزند لازم ندارد. در سه دهه گذشته از همه کوشش ها بیش از این بر نیامده ایم که بخش کوچکی از این دشمنی ها و ناسازگاری ها را تخفیف دهیم. بیست و پنج سال روشنگری در اینکه شکل حکومت پادشاهی یا جمهوری اهمیتی ندارد و تکیه را بر نظام سیاسی دمکراتیک می باید گذاشت تازه دارد به نتیجه ای می رسد. اندک اندک گروه هائی را می توان یافت که جمهوریخواهی را با دمکراسی مترادف نمی گیرند و می پذیرند که پادشاهی نیز می تواند در یک دمکراسی لیبرال باشد. ولی آنان نیز به آینده پادشاهی لیبرال دمکرات در ایران بدگمان هستند و می ترسند هواداران پادشاهی به تندی تسلیم غرائز استبدادی خود شوند و دمکراسی را قربانی شاهپرستی کنند. می باید انصاف داد که رفتار سلطنت طلبان، حتی مشروطه خواهانی که در تعهد شان به دمکراسی و حقوق بشر تردید نمی توان داشت هیچ کمکی به برطرف کردن این بدگمانی نمی کند. واکنش خشمگین و گاه کینه توزانه آنها به هر انتقاد؛ و شیفتگی و از خود بیخودی که در موقعیت هائی از آنان دیده می شود ویژگی های یک طبقه سیاسی مسئول نیست. همانند های آنان در گرایش های دیگر نیز به همچنین.ما ناگزیریم این واقعیت را بپذیریم که بیشتر فعالان سیاسی در بیرون، و بخش نامعلومی از مخالفان رژیم در درون ــ به ویژه کسانی که سی سال پیش در دشمنی با پادشاهی زندگانی های خود را نیز به آتش کشیدند ــ از دسترس هواداران رهبری شاهزاده بیرون اند و نمی خواهند وارد ترتیباتی شوند که دورادور هم به سود امر پادشاهی باشد. علت همان واقعیت پادشاهی به عنوان نیروی سیاسی است که انقلابیان پیشین را می رماند.. اصرار هواداران پادشاهی و خود شاهزاده به اینکه امروز موضوع پادشاهی در میان نیست ــ که حقیقتا هم نیست و به رای آینده مردم بستگی دارد ــ ممکن است اعتماد کسانی را جلب کند ولی بی میلی ها را چاره نخواهد کرد ــ چرا بازگشت پادشاهی را برای مردم پذیرفتنی تر سازند؟ هواداران پادشاهی این ملاحظات را می دانند و به این نتیجه رسیده اند که نمی باید وقت خود را صرف مخالفان رژیم پیشین کنند. این نظر البته درست نیست؛ و کوشش های ما برای دگرگون کردن فرهنگ سیاسی ایران، و بدر آمدن از فضای دشمنی و کشاکش، بی هیچ توهمی درباره همکاری، می باید دنبال شود. اما نسل تازه ایرانیان پس از سی سال، دور از آن عوالم سیر می کنند و منطقا می باید پذیرفت که نگاه شان به خود شان دوخته است. در این تصویر نا مساعد یک عامل تازه پیدا شده است که می تواند به طرح کلی شاهزاده کمک کند. پاره ای از مهم ترین سازمان های قومی در "کنگره ملیت ها" در کنار استراتژی چپ خود، از یک سالی پیش به استراتژی راست روی آورده اند. این سازمان ها آماده اند دشمنی سنتی خود را با پادشاهی در برابر شناخته شدن فدرالیسم، دست کم به عنوان یک گزینه، به فراموشی بسپارند و به اقداماتی که در سویه رهبری و شورای رهبری در جریان است روی خوشی دهند. اما بیش از آن بستگی به گردن نهادن به خواست "ملیت های ایران" برای اداره مناطق خود مختار تا حد حق تعیین سرنوشت خواهد داشت. البته آنها امتیازات را یک جا نمی خواهند و آماده اند ارفاق کنند ولی پایان راه آشکار است. همچنانکه در گفتار پیشینی نشان داده شد هر رهبری که برگرد چنین سازش هائی شکل گیرد هم گفتمان ملیت های ایران فدرال را در میان سلطنت طلبان چه فرمان یزدان چه فرمان شاه جا خواهد انداخت، و هم مشکل پادشاهی خیل انبوه مخالفان را پیش از اینکه به رای گیری برسد برای آنان حل خواهد کرد. آنچه می ماند افرادی از این سو و آن سو، چند تنی از انقلابیان پیشین، ولی اساسا از میان هواداران پادشاهی، هستند که اشتیاق فراوان برای رهبری و شورای رهبری نشان می دهند و در اینجاست که گرفتاری دیگر رخ می نماید: در برابر هر هموند خوشحال شورای رهبری صد ناراضی و مخالف تراشیده خواهد شد. اگر شاهپرستان در سی سال گذشته از سازمان دهی خود بر نیامدند یکی از اینجا بوده است که زیر بار پایگان (سلسله مراتب) نمی روند و ارتباط مستقیم با مرکز قدرت را می خواهند. حق هم با آنهاست. اگر بنا بر رهبری و فرمانبری است بیش از یک رهبر نمی توان داشت. از این گذشته مشکل سازمان دهی هواداران و ارتباط با اجزای پراکنده پیش می آید ــ آن هم در بسیار موارد از چند هزار کیلو متری. یک گروه آخری هم هست ــ سخنگویان و نویسندگانی که شاهزاده را به رهبری نیز می پذیرند ولی برای برطرف کردن تناقض پادشاه-رهبر شرط می گذارند که هر کمترین نشانه ارتباط با پادشاهی را از خود و پیرامون خود بزداید، تا بتواند مخالفان پادشاهی را نیز در برگیرد. اما خود در تناقضی دیگر افتاده اند که می باید بدان پرداخت.

۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبه

عقب نشینی دولت احمدی نژاد در مقابل اعتراض کارگران

عقب نشینی دولت احمدی نژاد در مقابل مبارزات کارگران کیان تایر-البرزخبرهای رسیده از کارگران کارخانه کیان تایر – البرز حاکیست که تحت فشار پیگیرانه اعتراضات کارگران این کارخانه، دولت احمدی نژاد وادار به عقب نشینی شد.این گزارشات حاکیست که در روز جمعه، 29 آبان ماه، کارگران این کارخانه توانستند مبالغی برابر با دو ماه از هفت ماه حقوق معوقه خود را از حسابی که بدین منظور باز شده بود، مجموع مبلغ ده میلیون ریال، برداشت کنند. اما تاریخ و چگونگی پرداخت باقیمانده ی طلب کارگران هنوز نامعلوم است.همچنین در روز شنبه 30 آذر ماه نیز هیئتی که خود را نمایندگان "سازمان حمایت از صنایع" معرفی می کردند به کارخانه مراجعه کرده و با بیان اینکه برای کمک به راه اندازی تولید این کارخانه منصوب گشته اند، در دفاتر مدیریت مستقر گشته اند. این هیئت بلافاصله پس از استقرار با نمایندگان کارگران و سرپرست های بخش های مختلف تولیدی این کارخانه وارد جلسه شده و امید می رود که نتیجه این جلسات راه اندازی مجد خطوط تولید این کارخانه باشد.کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری ضمن تبریک به موفقیت نسبی مبارزات کارگران کارخانه کیان تایر – البرز خاطر نشان می سازد که بسیاری از مطالبات کارگران این کارخانه همچنان باقی مانده و کارگران باید خاطر داشته باشند که عقب نشینی کنونی دولت احمدی نژاد نتیجه حاصله از مبارزات متحد و پیگیرانه ی ایشان بوده است و کارگران می بایست همچنان روحیه یکپارچگی، وحدت و مبارزه ی خود را برای دست یافتن به پیروزی های بیشتر حفظ کنند.کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگریاول دیماه 1387

فدرالیسم؟ گول میزنید یا تعارف میکنید؟

سیاست کم خردانه، سیاست نا آگاهانه و سیاست با افق نگاهی کوتاه چیزی از سیاست بی پدر و مادرانه کمتر ندارد زیزا نتیجتآ جملگی به افتضاح می فرجامند.چند سالیست که شوخی فدرالیسم و واژهً ملیتهای ایران به جای اقوام ایرانی از سوی برخی از گروههای قومی اپوزیسیون مطرح شده و رفته رفته اینروزها به بحث گذارده میشود تا شاید به جدیت بپیوندد. جالب اینجاست که اگر چه این قبیل واژه ها به گوش برخی از مخاطبین جذاب و تحرک آور میباشند ، در اصل برای مطرح کنندگان و سیاستمداران آن اقوام جاه طلبی بیش نیست و برای اینکه مردم ایران کم خردانه، ناآگاهانه و بدون دورنگری به دام یک افتضاح تاریخی دیگری نیافتند میبایست تعارف را کنار گذاشته و نگاهی عمیقتر بر لایه های گوناگون جوامع قومی کشور بیافکنیم و بسنجیم که سوا بر موقعیت جغرافیایی کشورو نیز فرصت طلبیهای تجزیه طلبان که دائماً کشور ما را تهدید میکند آیا چنین جوامعی(اقوام) که هنوز غرق در مشکلات فرهنگی ، اجتماعی ، مذهبی و سنتی هستند اصولا آمادگی چنین گزینه ای را دارند؟ و یا اینکه سیاستمداران هنوز زیربنای خانه را نریخته میخواهند بر بام خانه قدم بنهند؟ اینک باید دید آنان که از یک حکومت فدرال برای فردای ایران دم میزنند اصولا چه نیتی در سر دارند؟ آیا هدف جاه طلبی های شخصی است؟ (سیاست بی پدر و مادر) ، آیا ساده اندیشی است؟ (کم خردانه) ، آیا از اطلاعات نارس است؟ (نا آگاهانه) ، و یا اینکه انقدر درگیر توجه به یک قدمی خود هستند که توانائی دورنگری را ندارند. هر چند که در واقع فرقی هم نمیکند که در کدامین دسته جای دارند زیرا که مهم نتیجهً نهائی است که در تمامی این موارد جز ویرانی و افتضاح چیزی ندارد.فدرالیسم؟ گول میزنید یا تعارف میکنید؟ باید قبول کرد که نه کشور ما آنقدر توسعه یافته است که قدرت اجرای فدرالیسم را بدون اینکه ایران را به ایرانستان مبدل کند داشته باشد و نه عرف مردم در جوامع قومی کشور ما هنوز به آن درجه آگاهی و دانش سیاسی، اجتماعی رسیده اند که عقل خود را تسلیم فرهنگ خان سالاری و پیشوایان قومی، مذهبی خود نکنند.ما مشگلی با عدم تمرکز قدرت در حکومت آیندهً ایران نداریم اما یکپارچگی ایران را به هیچ قیمتی نمی فروشیم و هیچ قوم ایرانی را به نام ملیت ایرانی نمی شناسیم.در جوامعی که هنوز هر گونه حق شکنی فردی با مداد مذهب و سنت و فرهنگ رنگین میشود ،و خان سالاری، پدر سالاری، برادر سالاری، شوهر سالاری سنت و تربیت و غیرت خانواده هاست ، زن هنوز نمی داند حقوق انسانی اش چیست چه برسد به اینکه برای بدست آوردنش حق تلاش داشته باشد ، و همین سالارها خود مرکز قدرت خانواده ها و اجتماع خود هستند، چه نوع حکومت فدرال سالمی را میشود پیاده کرد؟پس می بایست نخست جامعه را از بن آگاه و آماده نمود و به دست کم دو- سه نسل این رخصت را داد که ایرانی آزاد و لیبر ال را تجربه کنند و در نهایت این بحث را به نسلهای پخته شدهً آیندگان سپرد.کافیست سیاستمداران به اصطلاح هوا خواه عدم تمرکز قدرت به قدرت خود در خانوادهً خودشان نگاهی بیاندازند و ببینند که آیا همسران و فرزندان خودشان اختیار حق طلبی دارند؟ هنوز برخی از همین آقایان که اکنون در اروپا هم زندگی میکنند و بخش تحصیلکرده و روشنفکر را هم تشکیل میدهند به گفتهً خود (رسم ندارند) همسرشان، زن خانه بر سر میز شامی که برای میهمانان شوهرش چیده است بنشیند. حالا اگر شوهر هم اجازه بدهد دیگر آن زن اعتماد به نفس همنشینی و همزبانی با میهمانان را ندارد. حالا با چنین جامعهً سنتگرائی آیا از آن زن دنباله رو میشود انتظار نمایندگی دولت فدرال را داشت یا از آن مرد قدرت طلب؟آیا منطقی تر این نیست که پله را یکی یکی بالا برویم و پیش از اینکه این واژه های دلفریب را در افکار مردم بکاریم به آموختن حقوق فردی، انسانی، شهروندی بپردازیم و با این سنتهای کاذب و واپسمانده مبارزه کنیم؟مشگل ما ایرانی ها این است که غربی می اندیشیم اما میخواهیم حتمآ شرقی زندگی کنیم. می خواهیم کشوری آزاد و دمکرات و لیبرال داشته باشیم اما به خود میبالیم که زنجیرهای استبدادی و دست وپا گیر رسم و رسوم و سنتهای اشتباه فرهنگی و مذهبی را همچنان به نسل بعدی آویزان میکنیم. پس بهتر است دست از این شوخیهای جدی نمای سیاسی برداشته و در عوض سیاستی سالم بر پایه های بیانیهً بین المللی حقوق بشر بنا کرده و برای توانمند کردن فرد فرد همهً شهروندان ایرانی کوشا باشیم.
پاینده ایران و ایرانی

۱۳۸۷ دی ۱, یکشنبه

رفسنجانی: وارد کردن اعراب به پرونده هسته ای توطئه است

اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، وارد کردن اعراب به پرونده هسته ای ایران را توطئه جدید غربی ها دانست.
آقای رفسنجانی امروز در حاشیه نشست "پژوهش در دفاع مقدس" به خبرنگاران گفت: "غربی ها قصد دارند تا از این طریق، از وضعیت موجود در منطقه سوء استفاده کنند."
اشاره رئیس جمهوری پیشین ایران به دیدار وزرای خارجه کشورهای پنج بعلاوه یک با نمایندگان کشورهای عربی در باره برنامه هسته ای جمهوری اسلامی است.
وزرای خارجه و نمایندگان گروه ۱+۵ که شامل پنج عضو دایمی شورای امنیت و آلمان است، اواسط دسامبر امسال در نیویورک با نمایندگان شورای همکاری خلیج فارس، عراق و اردن و مصر ملاقات کردند. در این دیدار تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس شرکت نداشتند و به نوشته روزنامه واشنگتن تایمز، بحرین و قطر، دعوت به عمل آمده را رد کرده و نماینده ای به این نشست اعزام نکردند.
آمریکا می گوید برنامه هسته ای ایران تهدیدی برای جهان به شمار می رود و از این رو خواهان همکاری این کشور ها برای منزوی کردن ایران است. ایران طی سال های اخیر با کشورهای حاشیه خلیج فارس روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی برقرار کرده و تلاش کرده تا نگرانی های آنها را در مورد مقاصد هسته ای خود برطرف کند، اگرچه برخی کشورهای عربی از افزایش نقش ایران در منطقه نگران هستند.
دیدار نمایندگان کشورهای عربی با گروه پنج بعلاوه یک از سوی آیت الله خامنه ای، رهبر ایران نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. آقای خامنه ای در باره این دیدار گفته است: "این حداکثر کاری است که دشمن می تواند بکند."
رهبر جمهوری اسلامی برگزاری این جلسه را "تلاش بیگانگان برای وادار کردن سران برخی دولتهای عربی به مقابله با حقوق هسته ای و دیگر خواستهای ملت ایران" توصیف کرده است.
آمریکا به همراه اسرائیل، ایران را متهم می کنند که در تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای است، امری که همواره از سوی ایران رد شده است.ایران دستیابی به انرژی هسته ای را از حقوق خود می داند و می گوید برنامه هسته ای این کشور تنها مقاصد صلح آمیز دارد.
شورای امنیت سازمان ملل تا کنون چند قطعنامه علیه ایران به تصویب رسانده که در این قطعنامه ها خواهان تعلیق فعالیت های غنی سازی اورانیوم شده اما ایران این درخواست ها را رد کرده است.

۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

گزارش نشست 46 دفتر پژوهش

به دلیل سنگینی دستور نشست، بررسی کنگره هفتم حزب، بخش خبر و رسانه ها انجام نگرفت.عموم حاضران از نتیجه کنگره و اصلاحاتی که در منشور و اساسنامه انجام گرفت اظهار خشنودی کردند ولی مهم ترین دستاورد کنگره را روحیه همکاری و توافق در عین شدید ترین برخورد های نظری در کنگره دانستند.. در کنگره هفتم بر سر افزودن عبارت دمکراسی لیبرال یا لیبرال دمکرات بر مقدمه منشور پر حرارت ترین بحث ها درگرفت به طوری که در 14 سال تاریخچه حزب سابقه نداشت. با اینهمه سرانجام به اتفاق آراء تعهد حزب به دمکراسی لیبرال تصویب شد و در پایان کنگره اثری ازآن برخورد ها نمانده بود.اما چنانکه از سوی یکی از هموندان اشاره شد اصلا نیازی به آن همه صرف وقت و انرژی نمی بود. زیرا در قطعنامه رفراندم و نظام سیاسی پس از جمهوری اسلامی که در کنگره پنجم صادر شد صریحا عبارت دمکراسی لیبرال به عنوان نظام حکومتی مورد نظر حزب آمده است و در قطعنامه کنگره ششم یک بار دیگر این پایبندی تاکید شده است. شدت بحث ها در کنار ویژگی های دیگر گفتار پاره ای هموندان نشان داد که هنوز میان غریزه حزب و تفکر آن شکافی هست که می باید پر شود. تاکید بر دمکراسی لیبرال یکی از مهم ترین اقداماتی است که در این جهت انجام گرفته است. حزب ما مشروطه خواه است ولی مشروطه را در قالب ایدئولوژی دموکراسی لیبرال می شناسد و می شناساند. از این پس کسانی که به درستی می پرسند ما چگونه مشروطه خواهانی هستیم پاسخ روشن تری خواهند داشت. با توجه به برداشت محدودی که بسیاری کسان از مشروطه به عنوان شکل پادشاهی حکومت دارند و سر و صدائی که مشروطه خواهان اسلامی راه انداخته اند و مقصودشان مشروط کردن ولایت فقیه است صفت دمکراسی لیبرال هر سوء تفاهمی را در پیرامون حزب از میان خواهد برد.در همین زمینه در بررسی گفتگوی گروهی از مسولان حزبی با برخی اعضای کنگره امریکا در حاشیه کنگره اظهار نظر شد که دیگران چندان با نظرات ما آشنا نیستند و می باید بر ویژگی های دمکراتیک و لیبرال حزب به معنی پایبندی به اعلامیه جهانی حقوق بشر بیشتر تکیه کنیم.بخش عمده گفتگو ها بر اظهارات شاهزاده در کنگره تمرکز یافت. هم ارز قرار دادن فدرالیسم با موضوعاتی که در آینده می باید به رای آزاد مردم گذاشته شود امتیاز غیر لازمی به سازمان های قومی است که می کوشند نه تنها فدرالیسم را برای ایرانیان پذیرفتنی سازند بلکه آن را با عدم تمرکز و اساسا با خود دمکراسی یکی بشمرند.. ار نظر حزب فدرالیسم لزوما ربطی به دمکراسی ندارد و یکی از اشکال عدم تمرکز است که برای کشوری مانند ایران خطرناک است و از این گذشته اسباب آن فراهم نیست. زیرا فدرالیسم در جاهائی است که ماهیت های سیاسی و جغرافیائی مجزا به میل خود یا به دست قدرت های خارجی در یک دولت فدرال یکی می شوند و هر کدام بخشی از حاکمیت خود را به آن دولت فدرال وا می گذارند.. ما در ایران از کدام ماهیت های مجزا صحبت می کنیم که قرار است بخشی از حاکمیت خود را به دولت فدرال واگذار کنند؟ راه حل فدرال برای ایران به معنی تقسیم کشور به مناطق زبانی مجزا و تشکیل واحد سیاسی و جغرافیائی تازه ای به نام دولت فدرال ایران است. چنان ترتیباتی بی پاکشوئی قومی و جنگ داخلی و مداخلات خارجی امکان نخواهد داشت. مشروطه خواخی و پادشاهی مشروطه از آغاز با حفظ یکپارچگی و یگانگی ملی ایران، با دفاع از کشور ایران برای ملت ایران یکی شناخته شده است و هر انحرافی از این اصل برای ایران و برای مشروطه خواهی خطرناک خواهد بود. هر فرد ایرانی به عنوان انسانی که به خودی خودش و نه به دلیل زبان یا مذهبش می تواند امور روستا و شهر و استان خود را اداره کند و به هر زبانی بخواند و بگوید و بنویسد و انتشار دهد و دارای هر اعتقاد مذهبی باشد و با هر ایرانی دیگر از نظر حقوق برابر باشد. هیچ لازم نیست ما برای تمرکز زدائی و دادن حقوق مدنی و فرهنگی به "افراد وابسته به اقوام" که در میثاق های پیوست اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است کشور خود را پاره پاره کنیم و ایرانیان را به دست بیگانگان به جان یکدیگر بیندازیم.با همه آرزوئی که برای هم اندیش شدن ایرانیان داریم واقعیات سیاسی به گونه ای است که می باید نخست بتوانیم مفهوم دگراندیشی را دریابیم به این معنی که بدون قربانی کردن اصول خود حق و احترام دیگرانی را که با ما هم اندیش نیستند و متاسفانه بسیار فراوان اند رعایت کنیم. دگر اندیشی به این معنی بسیار بر هم اندیشی به معنی دادن امتیاز به "هویت طلبان" به هزینه یکپارچگی و یگانگی ملی ایران برتری دارد. فدرالیسم در هیچ سند سازمان ملل متحد به عنوان یک حق نیامده است و آن سازمان بزرگ ترین مدافع استقلال و یکپارچگی کشور هاست. هیچ صلاح نیست که ما فدرالیسم را به عنوان موضوعی که می تواند مانند مثلا شکل حکومت یا قانئن اساسی مصوب مجلس موسسان آزاد به رفراندم گذاشته شود جا بیندازیم. شناختن و توافق کردن بر اصولی که جامعه آینده ایران می باید بر آنها ساخته شود نسخه پیچیدن نیست. ما اگر نتوانیم به یک همرائی بر سر دمکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایران یکپارچه و یگانه برسیم بر سر چه می خواهیم همکاری کنیم ــ باز همان وحدت کلمه و یک کسی حرفی بزند و همه دنبالش بیفتند؟ مخالفت با فدرالیسم مانند دفاع از عرفیگرائی یا سکولاریسم، موضوع اصولی است نه موضوع چانه زنی و مذاکره. حزب نشان داده که مستقل است و برای ما ایران بیش از همه چیز اهمیت دارد.در دنباله بررسی کنگره یکی از شرکت کنندگان تذکر داد که در آینده می باید در هنگام سخنرانی ها به ویژه از سوی میهمانان نظم بیشتری رعایت و به هموندان تذکر داده شود. سپس به نقش دفتر پژوهش و سوء تفاهم هائی که هنوز در این باره هست پرداخته شد. در کنگره چند تن گله داشتند که دفتر پژوهش اختصاصی است. ولی آن هموندان باید توجه داشته باشند که از بس دفتر پژوهش از هموندان حزب برای شرکت در بحث ها دعوت کرد دیگر این کار را کنار گذاشت ولی شرکت دردفتر هیچ جنبه اختصاصی ندارد و در های آن بر روی همرزمان باز است. اعتراض دیگر در کنگره این بود که در دفتر موضوعاتی طرح می شود که نظر کنگره یا شورای مرکزی نیست. اما نظر دفتر پژوهش را با شورای مرکزی یکی دانستن سوء تفاهم است. روحیه عمومی حزب آزادی بیان و عقیده است. باید به خودمان اجازه دهیم خلاف منشور حزب نیز ،چه رسد شورای مرکزی، در دفتر پژوهش صحبت کنیم و پیشنهاد بدهیم. بیرون رفتن از روحیه حزب به هیچ بهانه درست نیست.ایران باید جامعه ای باشد که مردم بتوانند حرف های شان را بزنند. حقیقت هم همیشه در یک جا نیست.دبیر کل حزب تذکر داد که اگر هموندان حزب در دفتر ها و کمیته های حزبی شرکت نکنند هیچ اعتراضی نمی توانند به ترکیب این نهاد های حزبی داشته باشند.در پاسخ این پرسش که آیا فدرالیسم همان انجمن های ایالتی ولایتی دوران مشروطه است که کسانی وانمود می کنند، توضیح داده شد که انجمن های ایالتی و ولایتی صورتی است از عدم تمرکز یا تمرکز زدایی که در میثاق های اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است و مردم در هر محل – نه روی تفاوت زبانی بلکه از نظر جغرافیایی تقسیم می شوند و هر کسی هر جا نشسته امور آنجا را اداره می کند، یعنی استان های ایران که در آن زمان ایالت می گفتد و همین طور شهر ها و روستا ها. آن قانون بسیار جامع و مترقی بود و ما روایت نوشده آن را زیر عنوان حکومت های محلی آورده ایم. در عدم تمرکز حاکمیت را تقسیم نمی کنیم چون حاکمیتی نیست که تقسیم شود حاکمیت همیشه دست دولت ایران بوده است از ایرانشهر دولت ساسانی و پیش از آن به اشکال دیگر. ولی حکومت به امور محلی تقسیم میشود مثلا" در شهر و روستا که نام آنرا حکومت های محلی گذاشته ایم که به نظر ما بهترین عنوان است.دستور نشست آینده، نقش شاهزاده در مبارزه با اشاره به سخنرانی آقای دکتر نوری علا در کنگره.

نگاهی به هفتمين کنگره حزب مشروطه ايران

مهمترین مطالبی که در کنگره مورد تأکيد قرار گرفت؛ تعهد حزب به دمکراسی لیبرال برای آینده ایران، و دفاع از یک پارچگی و استقلال ایران در برابر جدائی خواهان و نیروهای که امروز خود را هویت طلب می نامند. تلاش ـ آقای پاشائی، هفتمين کنگره حزب مشروطه ايران در پانزدهمين سال پايه‌گزاری حزب در آمريکا برپا شد و شما مجدداً به مقام دبيرکلی حزب انتخاب شديد. ابتدا بابت اين امر به شما تبريک می‌گوئيم. بعنوان دبيرکل پيشين که اين کنگره را تدارک ديديد، بايد ابتدا از شما بپرسيم که آيا از روند برگزاری و نتايج کنگره راضی هستيد؟ مهمترين تصميم‌گيريها چه بود؟پاشائی ـ خیلی ممنونم از محبت شما. امیدوارم در انتخاب مجدد به همراه دوستان حزبی بتوانیم حزب را در جهت اهدافی که کنگره تعیین کرده است، پیش ببریم. در مورد اینکه از روند کار کنگره راضی بودم؛ باید بگویم ما در حزب دارای روحيه و روش خاصی هستيم. با اين توضيح که با خود عهد کرده ایم از کاری که می کنیم راضی نباشیم و پس از انجام هر کاری، به هر اندازه خوب، تلاش کنیم در آینده آن را بهتر انجام دهیم. و به اين ترتيب خود و حزب مان را به طرف سالمتر و بهتر شدن پیش ببریم. ما فکر می کنیم؛ راضی بودن از کاری ممکن است موجب درجا زدن شود. اما از این روحيه عمومی حزب که بيرون بیائیم، من به سهم خود از برگزاری کنگره بسیار راضی هستم. مهمترین نکته یی که در این کنگره برای من جدید بود و می‌توانم بر آن تکيه کنم،روحيه دمکراتیکی بود که در حزب وجود دارد و بر کنگره هم حاکم بود. اعضای شرکت کننده در کنگره در عین حال که بر سر مسائل بطور جدی بحث و گفتگو و تبادل نظر می کردند و روی نظرات و مواضعی که فکر می کردند درست است، ايستادگی کرده و ذره ای کوتاه نمی آمدند، اما روز یکشنبه ساعت 5 بعدازظهر وقتی رای گیری در مورد مصوبات کنگره و اساسنامه و منشور حزب و هم چنین انتخاب اعضای شورای مرکزی صورت گرفت، همه چیز تمام شد . آن بحث های تند و تیز و جدی تمام شد. به عقیده من اين نشانه روحیه دمکراتیکی است که بر اعضای حزب حاکم می باشد. اين که اعضا روی نظرات خود بایستند و تلاش نمایند دیگران را نیز متقاعد کنند، ولی وقتی رای گیری شد و نظر اکثريت و نتايج آرا مشخص شد، رای را بپذیرند. به نظر من این روحیه خوبی و ارزشمندی است. شاید اگر نه بیشتر از مصوبات کنگره ارزش داشته باشد، ولی به همان اندازه با ارزش است. روحیه انعطاف پذیری روحیه احترام به دمکراسی و روحیه احترام به رای دیگران. این آن روش و روحيه ‌ایست که ما در تجربه سیاسی خود، بخصوص در روحيه ايرانی، کم داشته ايم، اين که اگر فرد به مطلبی معتقد باشد و روی آن جدل و بحث کند، حرف بزند و بنویسد، ولی وقتی جمعی به آن رای مخالف داد، با گشاده رویی و خوشرویی آن رای را بپذیرد و همه چیز در آن رای گیری تمام شود و برخلاف گذشته سیاسی جامعه ایران از رای نیاوردن سخنان و نظراتمان دلگیر و آزرده نشویم. من امیدوارم این روحیه جا بیفتد و بتواند کمک کند به اینکه ایران آینده را بطرف دمکراسی هدايت کند و بتوانيم با رای مردم کارهایمان را پیش ببریم. و اما مهمترین نکات در مصوبات کنگره به عقیده من تغییراتی در منشور و اساسنامه حزب بود که از چند ماه پیش از کنگره در دفتر پژوهش، اعضای حزب بر سر آنها بحث و گفتگو کرده و بحث ها را به شاخه های خود برده بودند. در داخل شاخه ها نيز در باره آنها بحث های داغی صورت گرفت. مهمترین مطالبی که در کنگره مورد تأکيد قرار گرفت؛ تعهد حزب به دمکراسی لیبرال برای آینده ایران، و دفاع از یک پارچگی و استقلال ایران در برابر جدائی خواهان و نیروهای که امروز خود را هویت طلب می نامند. همچنين مخالفت با جنگ احتمالی و خطر حمله نظامی به ایران که در محافل مختلف در مورد آن صحبت می شود. همينطور مخالفت با دستیابی ایران به سلاح اتمی و بالاخره تعهد به دمکراسی و اعلامیه حقوق بشر از مواردی بودند که در کنگره روی آنها بحث شد و در نهایت مورد تائید اعضای شرکت کننده در کنگره قرار گرفت و مجدداً برآنها صحه گذاشته شد.تلاش ـ از گزارشات هفتگی دفتر پژوهش حزب مطلع شديم که قرار بود از سوی اين دفتر پيشنهاد تغييراتی در اسناد رسمی حزب مبنی بر اضافه کردن عنوان «ليبرال دمکرات» به نام حزب به کنگره هفتم ارائه گردد. اما از قطعنامه کنگره برمی‌آيد که تغييرات اساسی در اين رابطه صورت نگرفته است. آيا اساساً اين پيشنهاد در کنگره مطرح شد و مورد بحث و بررسی قرار گرفت؟پاشائی ـ همانگونه که اشاره کردم در دفتر پژوهش از 4 یا 5 ماه پیش در مورد لیبرال دمکراسی بحث می شد و منجمله همین موضوعی که شما بدان اشاره کردید. در همان دفتر پژوهش در باره اضافه شدن واژه لیبرال دمکرات به نام حزب و یا تغییر نام حزب و یا کم شدن چیزی از نام حزب، بحث و بررسی هائی انجام شد اما مورد توافق قرار نگرفت و از سوی شرکت کنندگان در دفتر پژوهش رد شد. آنچه که در کنگره پیشنهاد شد همان چیزی بود که در حقیقت دفتر پژوهش خودش پیشنهاد کرد و آن عبارت بود از تاکید ما بر دمکراسی لیبرال که و بعد از بحث و گفتگو مورد تائید قرار گرفت و در منشورحزب منظور شد. ولی در مورد اضافه شدن آن به نام حزب و یا تغییر نام حزب در خود دفتر پژوهش بعد از بحث و بررسی در همانجا این مطلب مورد موافقت قرار نگرفت و پیشنهاد شد که در متن اساسنامه تاکید به دمکراسی لیبرال شود که در کنگره تصویب شد.تلاش ـ حق باشماست از گزارشات دفتر پژوهش هم مشخص بود که مخالفت خیلی بالایی در برابراضافه کردن واژه لیبرال دمکرات به نام حزب وجود دارد. از گزارشات غير رسمی وسخنان اعضای حاضر در کنگره چنين برمی‌آيد که پيشنهاد تکميل نام حزب با عنوان ليبرال دمکرات با اکثريت قاطعی در کنگره رد شد. در اين باره صحبت از رأی منفی 95 درصد از مجموعه آراء ارائه شده به کنگره است. اين بدان معناست که اکثريت قاطع اعضای حزب مايل نيستند حزب با عنوان ليبرال دمکرات شناخته شود و اين مسئله برای ما قابل فهم نیست که اگر حزبی بر ارزشهای ليبرال دمکراسی تکيه می‌کند تعهد خودش را به اين ارزش ها اعلام می کند، چرا از این اکراه دارد به همان نام شناخته شود؟ استلالها برای اين مخالفت قاطع چه بود؟ پاشائی ـ استدلالهایی که بیشتر مطرح شد این بود که عملکرد حزب، رفتار و کردار حزب و منش آن در یک جامعه سیاسی بیش از نام آن حزب مطرح است و بیش از نام آن ارزش دارد. انسان می تواند رفتارش به گونه ای باشد که با نامش نخواند. در گذشته سیاسی ایران بوضوح و به دفعات این مورد دیده شد که احزاب و یا سازمانهایی وجود داشتند با نامهای بقول معروف خیلی مردم فریب نامهائی مردمی که در آن از توده های مردم سخن گفته می‌شد، از جمله معروف ترین آنها حزب توده ایران که به تعبیری حضورش برای مراقبت و حفاظت از منافع توده های مردم بوده ولی در نهایت کارش چيز دیگری بود. به عقیده دوستان ما نام حزب یک طرف است و عملکرد حزب طرف دیگر. ما معتقدیم که عملکرد ما دقیقا ـ یا لااقل تلاش می کنیم ـ هر چه نزدیکتر به دمکراسی لیبرال و التزام به حقوق بشر باشد. این مسئله به نظر ما خیلی بیشتر از تغییر نام ارزش دارد. در عین حال که همه دوستان می دانند ما معتقد به اهداف جنبش مشروطیت هستیم و معتقد به ترقی و پیشرفت و مدرنیته، دمکراسی و تمام اهدافی که در انقلاب صدسال پیش ایران پدران مشروطه به آنها احترام می گذاشتند و به آنها معتقد بودند. صد سال است که ملت ما برای این خواسته ها مبارزه می کند، مبارزه ما در ادامه مبارزه آنهاست. خوب دوستان لزومی نمی دیدند برای حزبی که برای آن خواسته ها و برای رسیدن به آنها مبارزه می کند، نام اصلی و اوليه حزب خود را تغییر دهند و نام جدیدی انتخاب کنند. علاوه بر اين معلوم نیست اینگونه تغییرات کجا می خواهد متوقف شود و تا کجا باید باصطلاح پیش رویم. شاید 5 سال دیگر و یا 8 سال دیگر با یک نگاه دیگری ـ فرض بفرمائيد حزب به ایران رسید و در ایران بود ـ خواست در مورد مثلا بیمه های درمانی نظراتی را ارائه دهد که شاید نگاهی چپ تر باشد خوب باید آنموقع اسم خودمان را عوض کنیم وسوسیال دمکرات بگذاریم. بعقیده دوستان ما آنچه اهمیت دارد رفتار حزب است، نه نام حزب. کسانی که این بینش را دارند و تشخیص می دهند، می توانند به رفتار حزب نگاه کنند و ببینند که ما چگونه عمل می کنیم. ما در عین حال در نوشتارهای خودمان بارها بر لیبرال دمکراسی تاکید کرده‌ ایم و بازهم تاکید می کنیم. اين تأکيد این بار در متن منشور قید شد و تا به این حد را دوستان کافی می دانند و به آنهم رای دادند. در عین حال مطلبی را که می توانم بگویم که بر بسیاری از اعضای ما در هنگام رای دادن اثر داشت ـ البته کمتر به زبان آمد و یا کمتر کسی روی آن انگشت گذاشت ولی از ميان گقته ها می شد آن را برداشت کرد ـ فشاری بود که از بیرون در این مورد به حزب می آمد. و شاید این فشار از بیرون مقاومت بیشتری را در حزب بوجود آورد. البته می گویم در این مورد کسی صحبت نکرد ولی می شد از لابلای گفته ها این احساس مقاومت در برابر فشار از بیرون را متوجه شد و فهمید.تلاش ـ البته آقای پاشایی حتما مطالعه و توجه کرده اید؛ در چند سال اخیر بحث های بسیار گسترده ای در مورد آرمانها و ایده های مشروطیت وپیوند آنها با لیبرال دمکراسی صورت گرفته است. از قضا آقای همایون رایزن حزب مشروطه ايران و از پايه‌گزاران حزب، یکی از پیشگامان این بحث هستند که بسط و در ک مدرن از آرمانهای مشروطیت با ارزشهای لیبرال دمکراسی انطباق دارد. و انتظارافزودن عنوان لیبرال دمکرات به نام حزبی که خود را حزب مشروطه ايران می‌نامد، نيز در پيوند با اين درک قابل فهم و توضيح است. علاوه بر اين مسئله تغيير نام سالهاست که در حزب مطرح است. و اما همانطور که گفتم استناد ما بیشتر به گزارشاتی است که از بحث های دفتر پژوهش ارائه شده است. طبق اين گزارشات يکی از بيشترين دليل مخالفت اين است که افزودن اين عنوان موجب تضعیف و کم رنگ شدن وجه طرفداری از نظام پادشاهی از سوی حزب خواهد شد. طبعاً برداشتی که از این نوع استدلال می شود این است که حزب بیشتر از آنکه مایل باشد خود را بعنوان لیبرال دمکرات بشناساند، می خواهد بعنوان یک حزب طرفدار نظام پادشاهی شناخته شود و نام مشروطه برای اين اعضا با طرفداری از پادشاهی بيشتر ارتباط دارد تا با طرفداری از ارزشهای دمکراسی ليبرال. پاشائی ـ به عقیده من اکثریت حزب هیچ مغایرتی بین دمکراسی لیبرال و نظام پادشاهی نمی بینند. همانطوریکه در بسیاری از احزاب اروپایی و کشورهای اروپایی هم طرفداران نظام پادشاهی هستند در حالی که کشورشان را بصورت دمکراسی لیبرال اداره می کنند. بحث دمکراسی لیبرال هم در آنجاها بسیار قوی است. و در بسیاری موارد هم دولت را در دست دارند. نگاه ما به دمکراسی لیبرال روشی است برای اداره کشور. روشی است برای اینکه چگونه کشور را اداره کنیم. ما مغایرتی بین این دو با هم ما نمی بینیم. ولی همانطور که به فشارهای بیرون اشاره کردم؛ ـ که البته کسی در مورد آن مستقيماً صحبت نکرد ولی می شد از لابلای گفته ها فهمید ـ گفته می شد که اگر حزب تغییر نام بدهد، گسترش اعضا در حزب بسیار زیاد خواهد شد و صدها عضو از اقصا نقاط ایران و دنیا به شما ملحق خواهند شد. در این مورد یکی دو بار بحث پیش آمد و اين نظر وجود داشت که اگر قرار است ما فقط بدلیل گسترش تشکیلات حزب و گسترش اعضای حزب نام حزب را تغییر دهیم، خوب گسترش حزب در شرایط کنونی را ما بیشتر در طیف طرفداران نظام پادشاهی می بینیم و دلیلی ندارد که برای گرفتن عضو و زیاد شدن اعضا نام حزب را تغییر دهیم. و در میان حزب کسی آمادگی گسترش اعضا حزب را ندارد. در این مورد بخصوص بحث پیش آمد، کسانی استدلال می کردند که اگر نام حزب تغییر کند موجب پیوستن نیروهایی به حزب خواهد شد. اما پاسخ ها در این بخش این بود که در شرایط امروز عضوگیری و سربازگیری ما در حزب و برای پیوستن به حزب در طیف کسانی است که به پادشاهی مشروطه معتقدند و این تغییر نام اینقدر ارزش ندارد که ما بخاطر گسترش میدان سربازگیری بسمتی برویم که نمی دانیم چه آینده ای در پیش خواهیم داشت. بحثی که در حزب درگرفت در این مورد بود و نه در باره ایدئولوژی لیبرال دمکراسی. خیر! در اين باره بحثی صورت نگرفت. چون نگاه این بود که این دو با هم مغایرتی ندارد و هیچکدام یعنی نظام پادشاهی با لیبرال دمکراسی منافاتی ندارد. و الزامی هم ندارد که حتما این باشد یا آن. هر دو اینها می توانند با هم باشند. ما می توانیم مثل کشورهای اروپایی ایران آینده را هم با یک نظام پادشاهی مشروطه اداره کنیم و هم در روش کشورداری با نظام دمکراسی لیبرال عمل نمائیم. تلاش ـ اجازه دهید با یک نتيجه‌گيری و جمعبندی کوتاه از این قسمت بگذریم. برداشت ما از توضیحات شما این است که حداقل در مسئله عضوگیری طبق اساسنامه و منشور حزب طرفداری از نظام پادشاهی برای داوطلبان عضويت اصل است، زيرا ميدان عضوگيری شما تنها در داخل نیروهای طرفدار نظام پادشاهی است. اما از این موضوع می گذریم و به موضوع دیگر می پردازیم.از رويدادهای ديگراين کنگره حضور شاهزاده رضا پهلوی در اين گردهم‌آئی رسمی حزب بود. آيا اين حدس ما درست است که ايشان برای نخستين باربود که در نشست رسمی ـ سازمانی يکی از گروههای طرفدار نظام پادشاهی شرکت نموده‌اند؟ يا اين که ايشان تا کنون در جلسات رسمی و علنی تشکل‌های ديگر طرفدار سلطنت حضور داشته‌اند؟ پاشائی ـ اجازه دهید قبل از اینکه به این سئوال بپردازم به جمعبندی شما برگردم. جعمبندی شما به عقیده من چند اشکال داشت. یکی اینکه من معتقد نیستم و نگقتم که الزام پیوستن به حزب طرفداری از نظام پادشاهی است. خیلی از دوستان ما در حزب قبلا در نگاه سیاسی چپ بودند، امروز نگاه کردند و دیدند شاید در حزب جایگاه بیشتری برای سخن گفتن و عمل کردن و اداره کشور وجود دارد. من گفتم که دوستانی در حزب اینگونه استدلال می کردند. البته در دفتر پژوهش و نه در کنگره. اگر ما واژه لیبرال دمکراسی را بر نام حزب بیافزائیم باعث گسترش اعضا حزب خواهد شد. طبیعتا هر حزبی مایل است که اعضای بیشتری داشته باشد. چرا که قدرت سیاسی بیشتری بدست می آورد. پاسخی که به این دوستان داده می شد این بود که ما از آن میدان سربازگیری که قرار است در آینده در برابر ما قرار بگیرد که خبر نداریم و ارزيابی نداريم و امتحان هم نکرده‌ ایم. تا به امروز اعضا حزب از جبهه ای بوده اند که به نظام پادشاهی مشروطه معتقدند و درست نیست که ما این دو را در برابر هم قرار دهیم و بگوئیم این را رها کنیم و به آن بچسبیم. به همین دلیل ما روش حزب و عملکرد حزب را برمبنای همان اعتقادمان به نظام پادشاهی مشروطه و قوانین حقوق بشر و دمکراسی لیبرال قرار می دهیم. طبیعتا هر معتقد به نظام پادشاهی و هر عضو غیر معتقد به نظام پادشاهی اگر این اساسنامه و منشور را مطابق میل خود دانست و خواست هایش را برآورده نمود و بر اين باور شد که حزب ظرفی است که می تواند در آن با گشاده دستی و با امکانات آن کار کند، خوب می تواند به حزب بپیوندد. در پاسخ گفته می شد؛ نباید به خاطر پیوستن اعضا اضافه کردن لیبرال دمکرات به نام حزب را بپذیریم.در مورد حضور شاهزاده، ایشان قبلاً در یکی از نشست های موسس حزب مشروطه شرکت کرده بودند، حدود 16 سال پیش. و بعد از آن من بیاد ندارم که در هیچ نشست رسمی یا کنگره هیچ سازمان سیاسی ديگری شرکت کرده باشند، البته تا آنجایی که حافظه من اجازه می دهد. احتمالا اولین باری بود که در یک کنگره رسمی شرکت کردند. به عقیده من ایشان سالیان سال تحمل کردند و نگاه کردند به کردار، منش حزب و عملکرد حزب و طبیعتا بعد از این همه سال به این نتیجه رسیدند که خوب آمدن در این جمع مغایر با نگاه و اهدافشان در مورد پلورالیسم و آزادی احزاب و کثرت گرایی نیست و به همین دلیل فکر می کنم در این کنگره شرکت کردند. البته من دلایل ایشان را نمی دانم ولی تصور من و برداشت من این است.تلاش ـ حضور ايشان با استقبال شديدی از سوی مسئولين، نمايندگان و اعضای حزب حاضر در کنگره روبرو گرديد، همچنين سخنان نسبتاً مفصل شان. اين سخنان به دفعات با دست‌زدنهای حضار قطع شد. ايشان در کنار برخی مسائل کلی به نکاتی اشاره داشته و بر آنها تکيه نمودند که بعضاً به نظر می‌رسد با مواضع رسمی حزب اختلافات آشکاری داشتند. به عنوان نمونه بر اساس اين گفته‌ها، از نظر ايشان نظام فدرالی می‌تواند به عنوان يک گزينه در آينده ايران به رأی گذاشته شود، يا حداقل اين وعده‌ئی است که از سوی ايشان به سازمانهای قومی که به گفته خودشان با آنها نشست و برخاست و مذاکره دارند، داده می‌شود. حال آن که حزب در مواضع رسمی خود پذيرش فدراليسم قومی ـ زبانی را مقدمه تجزيه ايران دانسته و به شدت با آن مخالف است. پرسش ترديد‌آميزی که در اينجا پيش می‌آيد اين است که آيا مواضع مدون، رسمی و بيرونی حزب با مواضع واقعی بدنه و اکثريت اعضای حزب هماهنگ و يگانه هست يا نه؟ اين پرسش از آنجا پيش می‌آيد که سخنان شاهزاده در مقاطع مختلف با دست‌زدن اعضا روبرو گرديد که اين خود می تواند نشانه تأئيد باشد. آيا اين برداشت صحيح نيست؟پاشائی ـ همانطور که اشاره فرمودید حزب مشروطه ایران بر روی مسئله یک پارچگی ایران بشدت تاکید دارد و با استواری ایستاده است و در نوشته ها و اسناد حزبی بارها به این مطلب اشاره شده که مواضع ما با موضوع فدرالیسم نزدیکی و تطابق ندارد. برای اینکه ما می دانیم این لغت شاید در بسیاری از کشورها کارکرد داشته باشد ولی در ایران پایه و آغاز جدایی خواهد بود و می تواند برای آینده ایران بسیار مضرر باشد. همانطور که لغت هایی مثل ملل ایران می تواند پایه و زمینه سازی بکند برای نیروهایی که در آينده استناد کنند که ایران دارای ملل مختلف است و اين موضوع در جاهای مختلف گفته شده است و از اين استنادات استفاده های مورد نظر خود را بکنند. به همین دلیل ما با این مطالب بشدت مخالفیم. در مورد گفته شاهزاده در کنگره اگر اشتباه نکنم ایشان در صحبت سی دقیقه ای خود بسیاری مطلب را گفتند مثلا در مورد همرائی و همکاری نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و مهم نبودن اينکه ما واقعا به چه اندیشه سیاسی گرايش داريم، طرفدار پادشاهی هستیم یا طرفدار جمهوری، مهم مبارزه با جمهوری اسلامی است و سرنگونی این حکومت است. مهم همکاری نیروهای مختلف است و مهم احترام گذاشتن به یکدیگر است و بسیاری مطالب دیگر که همانطور که خودتان هم اشاره کردید، بسیاری از اين سخنان با کف زدن های حضار و شرکت کنندگان در کنگره مواجه شد. چون تمامی این گفته‌ها با نظرات حزب، با اساسنامه و منشور آن تطبیق می کنند. اگر اشتباه نکنم ایشان یک جا لغت فدرالیسم را استفاده کردند و در آن لحظه هم من یاد ندارم که کسی دست زده باشد یا دست زده باشند. البته بعدا نيز در جمعبندی های خود گفتند؛ آن چه که من امروز می گویم نظر من است. و يک هفته بعد هم در مصاحبه با آقای میبدی، تا آنجا که من شنیدم، این مطلب را باز و روشن کردند که ایشان خود به آن روش معتقد نیستند. در هر صورت اگر ایشان هم احتمالا بفرمایند که با فدرالیسم موافق هستند، نظر ایشان است و حزب نظر خودش را می دهد. حزب اصولا با فدرالیسم مخالف است و با استفاده از این لغتها هم در فرهنگ سیاسی هیچ موافقتی نداریم. چرا که می دانیم در اینده مطمئنا می تواند مورد سوء استفاده کسانی شود که نيات ديگری دارند.تلاش ـ البته به نظر ما صحبتهای ایشان حلقه های بهم پیوسته ای بود. سخن ایشان در باره فدرالیسم بعنوان گزینه ای که در آینده ایران می تواند به رای گذاشته شود، بيشتر به وعده ای می‌ماند برای نگه داشتن نیروهای قوم گرایی که مسئله فدرالیسم قومی ـ زبانی را برای آینده ایران مطرح می کنند، در جبهه مبارزه برعلیه جمهوری اسلامی است. اتفاقا سئوال بعدی ما برمی گردد به یکی ديگر از موارد اختلاف مواضع رسمی و بیرونی حزب با سخنانی که شاهزاده در کنگره اعلام کردند، که به نوعی به همين حفظ هر نيروئی در جبهه مبارزه با حکومت اسلامی باز می‌گردد.ايشان از همان آغاز ميان ايرانيان خط پررنگی کشيدند و گفتند جامعه ما به دو دسته تقسيم می‌شود: کسانی که با رژيم هستند و کسانی که با اين رژيم نيستند. اتفاقاً اين گفته‌ايشان با استقبال شديد حضار روبرو شد. بدون اين که توجه شود حزب مشروطه ايران اتفاقاً در مورد محورهای همرائی و همکاری بسيار حساس است و از مخدوش شدن مبارزه و همسو شدن با هر نيروئی به صرف مبارزه با جمهوری اسلامی پرهيز دارد. به عنوان نمونه خود شما از مخالفين سرسخت شرکت در کنفرانس پاريس بوديد. زيرا آنجا را مرکز تجمع نيروهای ضد تماميت و يکپارچگی ايران می‌دانستيد و اين را در مصاحبه‌ئی با تلاش به صراحت اعلام داشتيد. اين مغايرتها را چگونه توضيح می‌دهيد؟ مواضع رسمی حزب چيست آنچه که در نوشته‌ها و متون می‌آيند يا آن سخنانی که در انطباق با مواضع نيستند، عليرغم اين با ابراز احساسات تأئيدآميز مواجه می‌شود. آن هم نه از سوی توده حزبی بلکه از سوی کسانی که سرآمدان حزبی و افراد دارای حق رأی در کنگره هستند و قاعدتاً انتظار می‌رود که به مواضع رسمی حزب مسلط باشند و مغايرت‌ها را تشخيص دهند.پاشائی ـ همانطور که می دانید یکی از کارهایی که ما در کنگره هایمان انجام داده ایم دعوت از میهمانانی است که در روز اول کنگره بعنوان سخنران حضور دارند. و معمولا هم این سخنرانان بیشتر از جبهه مخالف حزب می باشند و دعوت می شوند. در این کنگره هم ما همین کار را انجام دادیم. فکر می کنم در همین رابطه شاهزاده در آنجا صحبت کردند. شما بهتر از من می دانید یکی از مشکلات عمده ما در این سالها دعوای بین خانواده های سیاسی بوده و این مانع اتحاد بوده و در خیلی از مواردی که خیلی از این خانواده های سیاسی که مثل هم فکر نمی کنند و نظرات متفاوت سیاسی دارند کسانی در بین آنها این شناخت را دارند که بگویند ما این اختلافات را باید کنار بگذاریم. حتی در میان طیف خودشان این جرات را ندارند کسانیکه دارای قلمهای رسا و توانمند هستند ولی جرات نمی کنند به همفکران خودشان به دوستان خودشان بگویند که ما باید برویم و با فلان سازمان یا گروهی که برخلاف نظر سیاسی ما فکر می کند ولی مخالف جمهوری اسلامی است با هم متحد شویم و با هم کار کنیم. من فکر می کنم تاکید شاهزاده در اینمورد و در اين بخش از سخنانشان نه بر هر نيرو و سازمان و تشکیلات بلکه براین بود که ما نباید این اختلافات جزیی را عمده کنیم. مقدمه را با این مطلب آغاز کردند که ما نباید اختلافات جزیی را آنقدر بزرگ کنیم. حتی به این مطلب هم اشاره کردند که از شنيدن لغت دگرانديش بدشان می‌ آيد. گفتند که ما دگراندیش نداریم و ما همه مثل هم فکر می کنیم. تاکید ایشان براین بود که باید اختلافات را کنار بگذاریم. اگر به دمکراسی و حقوق بشر و آینده ایران فکر می کنیم بیائیم و همگی در یک صف بایستیم. در مخالفت با جمهوری اسلامی و فکر می کنم تاکید ایشان بر این نکته بود و نه براین نکته با جدایی طلبان یا سازمانهایی که به نبرد مسلحانه معتقدند، سازمانهایی که می خواهند به ضرب اسلحه نظر و عقاید خود را بر جامعه تحمیل کنند، کار کنیم. به عقیده من نصیحتی بود از طرف ایشان به بسیاری از مبارزین گردن فرازی که با همه تنومندیشان جرات همکاری با مخالفین را ندارند.

تلاش ـ آقای پاشایی با تشکر از شما

یک نظامی مخالف ایرانی در ترکیه ناپدید شده

به نوشته روزنامه حریت چاپ ترکیه، یک نظامی گریخته از ایران بنام محمد رضا آرین توسط عوامل ناشناس که گمان میرود مامورین امنیتی جمهوری اسلامی باشند در شهر مرزی وان ترکیه ربوده شده و مدت یک ماه است از وی خبری در دست نیست .***
سایت ترجمه اخبار ترکیه: به نوشته روزنامه حریت، محمدرضا آرین یک نظامی بلندپایه ایرانی است که سه ماه قبل به همراه همسر و دو دخترش از ایران به ترکیه گریخته بود. وی از جانب نهادهای امنیتی به مرگ تهدید شده بود و به همین دلیل به ترکیه گریخت.
محمدرضا آرین بعد از ورود به ترکیه به بخش پناهندگی سازمان ملل دفتر وان مراجعه کرده و درخواست پناهندگی داده بود. آرین مدتی بعد ضمن مراجعه به دایره عالی حقوق بشر وان گفته بود از سوی عوامل اطلاعاتی ایران در وان تحت تعقیب می باشد.
رئیس بخش پناهندگان دایره عالی حقوق بشر وان می گوید یک ماه است که از این نظامی ایرانی خبری در دست نیست.

۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

اختلال شديد در شبكه اينترنتي كشور

از اواخر هفته گذشته به دليل قطعي فيبر نوري كشور در منطقه فجيره امارات، يكي از بزرگترين قطعي‌هاي شبكه اينترنت در كشور رخ داد و به احتمال فراوان اين مشكل تا روزهاي آينده وجود خواهد داشت.به گزارش خبرنگار فناوري اطلاعات خبرگزاري فارس اختلال و قطعي در شبكه اينترنت كشور كه از پنجشنبه گذشته آغاز شده به گفته مسئولان شركت زيرساخت تا روزهاي آينده نيز ادامه خواهد يافت.اين اختلال به قطعي فيبرنوري در خليج فارس و منطقه فجيره امارات مربوط مي شود و به موجب آن تقريبا كل شبكه اينترنت كشور با اختلال رو به رو شده است.به گفته مسئولان مركز پشتيباني فني شركت زيرساخت در حال حاضر تنها از طريق كشور تركيه ارتباط اينترتي كشور برقرار است.يكي از مسئولان اين مركز به فارس گفت: در حال حاضر پهناي باند اينترنت كشور از طريق تركيه در حال تأمين است كه آن نيز به هيچ وجه پاسخگوي نياز مشتركان نيست.وي ادامه داد: پيش بيني مي شود اين اختلال كه تقريبا كل شبكه را مختل كرده است تا روزهاي آينده ادامه يابد.به گزارش فارس اين اختلال به گفته اكثر ISP ها موجب كندي و عدم ارائه مناسب سرويس به مشتركان شده است.قطعي فيبرنوري در دريا موضوع تازه‌اي نيست و هر از چندگاهي رخ مي‌دهد ولي گويا اين بار اين قطعي به دليل دريافت بيشترين پهناي باند كشور از اين منطقه، شبكه زيرساخت كشور را با مشكل جدي مواجه كرده است.* تامين پهناي باند از تركيهمحمد طاهر شمس معاون نگهداري و مديريت شركت ارتباطات زير ساخت كشور در همين رابطه به خبرنگار فناوري اطلاعات فارس گفت: فيبرنوري كشور در فجيره امارات قطع شده است و به دليل اينكه بار اصلي شبكه زيرساخت كشور در اين منطقه قرار گرفته است شبكه زيرساخت و اينترنت كشور دچار اختلال شده است.وي گفت: در حال رايزني و مكاتبات با طرف‌هاي اماراتي براي حل اين مشكل هستيم.شمس تأكيد كرد: براي اينكه شبكه زيرساخت كشور دچار آسيب نشود و كندي شبكه اينترنت تا حدودي برطرف شود در حال رايزني با تركيه براي افزايش پهناي باند دريافتي هستيم.معاون فني شركت ارتباطات زيرساخت تصريح كرد: با افزايش زيرساخت و پهناي باند از تركيه شبكه اينترنت كشور به زودي روان‌تر مي‌شود.وي افزود: قطعي فيبرنوري در فجيره امارات نيز با رايزني و مكاتبات با طرف‌هاي خارجي بزودي برطرف مي‌شود و شبكه به حالت عادي برمي‌گردد.

تشویق به بسیجی کردن اقتصاد کشور

علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و ناظر ولی فقیه رژیم بر سیاستهای کلی نظام، در همایش "اصل 44 و موانع و راهکارها" که توسط بسیج دانشجویی دانشگاههای استان تهران بر گزار می شود، از بسیجیها خواست تا با فشار به دولت برای خصوصی سازی، خود وارد فعالیتهای اقتصادی شوند. او گفت: "اگر کسی به سیاستهای اصل 44 و سند چشم انداز عمل نمی کند و مانع اجرای آنها می شود، چه کسی باید وارد این میدان شود؟ چرا حضورتان در این زمینه جدی نیست؟"او درحالی که سعی می کرد تا هرچه بیشتر بسیجیها را حریص کند و دهن آنها را آب بیاندازد گفت: "چرا بدنه بسیج اقدام به تشکیل تعاونی نمی کند؟ می توانید اتوبان بسازید، نیروگاه بسازید و زیر مجموعه های صنعت نفت را به دست بگیرید، چرا که آنجا هزاران صنعت پر سود خوابیده است."او که به قدرت پنهان بسیج واقف است و توانمندیهای آنان را عرصه‌های امنیتی و نظامی می داند می گوید: "شما را نمی توانند متهم کنند که کار انتخاباتی و سیاسی می کنید. به هر حال بسیج در خدمت آقا (خامنه ای) است و موضع آقا را هم همه می دانند."رفسنجانی در گذشته و زمان ریاست جمهوری خود، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را به عرصه اقتصادی وارد کرده و زیان امنیتی و نظامی کردن آنرا به مردم چشانده است. او اکنون با تطمیع بسیج سعی دارد تا آنها را هم علیه دولت احمدی نژاد که مجری یکدست سازی حکومت است برانگیزد و هم آنان را به پیاده نظام خود جهت سهم خواهی باند خویش تبدیل کند. دولت احمدی نژاد و افرادی میلیاردی همچون صادق محصولی، محصول سیاستهای گذشته رفسنجانی هستند. ورود باندهای اطلاعاتی و سپاه پاسداران به عرصه اقتصادی و در دست گرفتن گلوگاه هایی همچون فرودگاه ها و اسکله های بی نام و نشان، واردات بی رویه اجناس بنجل و نابودی کارخانجات داخلی، بخشی از سیاست امنیتی و نظامی کردن اقتصاد توسط رفسنجانی است. حال با توجه به دستاوردهای تا کنونی او که چیزی جز نابودی اقتصاد کشور نیست، رفسنجانی سعی دارد با وعده های نان و آب دار بسیج را نیز به این عرصه وارد کرده و بخشی از اقتصاد فلج و بیمار کشور را به دست شبه نظامیان خودسری که هیچ خدایی را بنده نیستند بسپارد. با این حساب از هم اکنون می شود اینگونه گفت که اقتصاد کشور که با تسلط امنیتیها و پاسداران بر آن، به روزگار فعلی یعنی فلج کامل در آمده است، با سهیم کردن بسیج در آن می تواند به کلی فرو بپاشد. هزینه بذل و بخشش رفسنجانی را مردمی می پردازند که برای لقمه ای نان مجبور به چند شیفت کار هستند اما همچنان در فقر و نداری دست و پا می زنند.

پیام شاهزاده رضا پهلوی درپشتیبانی از اعتراضات دانشجویان در روزهای اخیر


هم میهنان عزیزم،باردیگر فریاد آزادیخواهی و حق طلبی جوانان آزاده و آگاه ایرانی از سنگر فرهنگ ساز دانشگاه برخاست و بانگ رسای آن خواب سنگین سرکوبگرانِ «مردم ستیز و ایران خوار» را آشفته ساخت. آنچه در دانشگاه ها گذشت، جنبش فرزندانِ «انقلابی» بود که جز خفقان، فقر و ظلم ارمغانی دیگر برای آنها نداشت. فریاد دانشجویان پیامی بود که از درون سینۀ مردم محروم جامعه برخاست و در سنگری قوی بنام دانشگاه نیرو گرفت و در این میان سرود آزادی و آگاهی دوباره خوانده شد و آوای آن از کوی و برزن دانشگاه به دامان شهر و روستای ایران روان گردید.ایران خاستگاه آزادی است و آزادی «این ارمغان ایران به جهانیان» که با خوی ایرانی پیوندی دیرینه دارد، گمگشته ای است که از آن فرهنگ ما است و ناگزیر به همت شما جوانان دوباره به زادگاه خود بازخواهد گشت.دانشجویان عزیز،صدای حق طلبانۀ شما در سراسر جهان طنین انداز شده و نموداری از اراده و عزم راسخ نسلی است که تشنۀ آزادی است. اطمینان داشته باشید که مردم ایران در این راه با شما همگام خواهند بود و راه را برای استقرار یک حکومت دموکراتیک، سکولار و ملی هموار خواهند ساخت.با درود فراوان به همۀ رهروان راه رهایی، من هم بنام یک ایرانی آزادیخواه در همه جا و به ویژه در سنگر دانشگاه با شما جوانان ایرانی که با اندیشه های نوین خود خون جوانی را در فرهنگ کهنسال ایران زمین می دمید، همراه و هم پیمان هستم.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
۲۱ آذرماه ۱۳۸۷

۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه

در نبردی طولانی برای حقوق بشر

به مناسبت 10 دسامبر روز تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشردر شصتمین سالگرد تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، یاد زنان و مردانی که با وجدانی پاک و استوار در جانی بی باک و هوشیار، در تاریکنای حکومتهای ترور و وحشت و در خونبارترین دوره های تاریخی، در دفاع از انسانیت و حقوق بشر، درفش روشنگری را بر افراشتند و فریاد آزادی و عدالت را سر دادند، گرامی باد. اعلامیه جهانی حقوق بشر از پایه ای ترین حقوق مدون جهانی در تاریخ معاصر است. در سال 1948 با برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پاریس در روز 10 دسامبر، اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب رسید. سازمان ملل متحد خواستار رعایت مفاد این اعلامیه از طرف همه کشورها شد. این اعلامیه که پس از جنگ جهانی دوم برای پی ریزی بنای صلح تصویب شد دستاورد قرنها مبارزه کوشندگان راه آزادی و حقوق انسانی است. مفاد این اعلامیه که به عنوان سند پایه ای حقوق جهانی بشر است حتا از طرف دولتمردان کشورهای امضا کننده به کمال رعایت نشد و متاسفانه امروز می بینیم که حقوق بشر قربانی منافع اقتصادی و طبقاتی شده و به راحتی لگد مال می شود. سیر تحولات در راستای تحقق بخشیدن به اندیشه های انسانی نشان می دهد که نبردی طولانی و پیوسته برای انجام این امر در پیش است. کاستلیو در مقاومت در برابر حکومت دینی ژان کلون در سال 1562 میلادی به درستی گفت: «آیندگان از خود خواهند پرسید: چه شد پس از آن که روشنای صبح یک بار بر دمیده بود ما دیگر باز مجبور شدیم در ظلمات روزگار بگذرانیم.» سخنان این مبارز دوران روشنگری در اروپا ما را به یاد استبداد دینی حاکم بر ایران می اندازد. مستبدانی که در قرن بیست و بیست و یکم با پایمالی دستاوردهای یک انقلاب، حکومت وحشت بر پا کرده اند و با استفاده از تمامی ابزارهای سرکوب، جزمواره های ارتجاعی خود را به مردم تحمیل می کنند. کسانی که به نام دین و به نام خدا، جنایت می کنند.سه دهه استبداد، کشتار و جنایت در ایران، نتوانسته ایده های آزادیخواهی و عدالتخواهی را از بین ببرد. دستاورد مقاومت دلیرانه زنان و مردان مبارز ایران زمین طی سه دهه، در فریاد دانشجویان با شعارهایشان «مرگ بر دیکتاتور» ، «ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم» و «زنده باد آزادی» خودنمایی می کند. حقوق بشر، حقوقی جهانشمول است و همه مردم با هر مذهب، نژاد و رنگی که دارند باید از این حقوق برخوردار شوند. حکومتهای مذهبی قصد دارند مفاد این اعلامیه را تحت عنوان «شرایط فرهنگی و مذهب» تغییر دهند و مردم را از این مفاد محروم می کنند. به همین جهت تحقق این حقوق جدالی است بین ارتجاع و ترقی، و راهی طولانی برای تحقق اندیشه های آزادگی و همچنین حفظ دستاوردهای آن است. همدردی انسانی در برابر ظلم و استبداد و هماوردطلبی در برابر نظم موجود را طلب می کند. در سالگرد جهانی تصویب اعلامیه حقوق بشر یاد نویسنده و مترجم گرانقدر، محمد جعفر پوینده از کوشندگان حقوق بشر را گرامی می داریم که توسط ماموران جمهوی اسلامی به قتل رسید. محمد جعفر پوینده کتاب «اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه ی آن» به قلم «گلن جانسون» را در سال 1377 به فارسی ترجمه کرد.

۱۳۸۷ آذر ۱۸, دوشنبه

«نجات کشور» از چی؟ از کی؟


اگر به یاد داشته باشید، احمدی نژاد و کسانی که پشت او را داشتند، با شعار «می شود و می توانیم» پای به «انتخابات» ریاست جمهوری اسلامی در تابستان 1384 (2005) گذاشتند. واقعا هم توانستند آنچه را می خواستند به کرسی بنشانند: ریاست جمهوری احمدی نژاد و غلبه بر رقبای خودی. اما همین «شدن» و «توانستن» را نیز به اعتراف سران خود رژیم از جمله رفسنجانی و کروبی و خاتمی و همچنین نامزدهای ناتوانی چون معین و غیره مدیون اقدامات سازمان یافته سپاه و بسیج و تقلب های گسترده ای بودند که از آن پس «خواب» را در تمامی رأی گیری های آینده تا زمانی که جمهوری اسلامی باقیست، بر چشم همگان و به ویژه نامزدهای این مراسم حرام کرد. ولی آیا واقعا «شد» و آنها «توانستند»؟! رؤیای بدون تعبیربرای پاسخ به این پرسش، نخست باید دید این «شدن» و «توانستن» از جانب چه کسانی مطرح می شود و برآورنده انتظارات و توقعات کدام گروه های اجتماعی است. چه چیز شد؟ چه چیز را توانستند؟ کسانی که توانستند «انتخاب» خود را شدنی کنند، با چه هدفی رقبا را از میدان به در کردند؟اگر هدف و مسئله تنها بر سر ریاست جمهوری فردی به نام احمدی نژاد می بود، واقعا هم شد و آنها توانستند. لیکن گمان نمی رود در هیچ جای جهان کسانی بخواهند مقامی را قبضه کنند، صرفا به این دلیل که آن مقام را قبضه کرده باشند. آنها قطعا از به دست آوردن این مقام و قدرتی که به سبب آن حاصل می شود، به دنبال هدفی هستند. کسانی هم که با شرکت کردن در رأی گیری ها فکر می کنند با آرای خویش این افراد را به این مقام ها می رسانند، قطعا انتظارات و توقعاتی از آنها و این قدرت دارند. اینکه انتظارات رأی دهندگان با اهداف به قدرت رسیدگان تا چه اندازه همخوانی دارد، بماند. ولی اینکه احمدی نژاد رییس جمهوری شد و حامیانش توانستند قوه مجریه را نیز مانند قوه مقننه و قضاییه در اختیار خود بگیرند، تا به امروز با پشتیبانی همه جانبه سیدعلی خامنه ای به عنوان رهبر سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی، با هدف بازگشت به آرمان ﮬای انقلاب اسلامی و تأمین اقتدار حکومت در داخل و خارج توضیح داده می شود.نکته اما در اینجاست که اگر خود انقلاب اسلامی و پیروزی آن با اکثریت قاطع مردم مدهوش و روشنفکران نشئه همراهی می شد، و همین نیز سبب «اقتدار» و «اهمیت» آن گشته بود، شعار بازگشت به اهداف آن پس از تقریبا سی سال جز اندکی از خودی ها را به دنبال نتوانست و نتواند کشید آن هم در شرایطی که از هر چیزی جز «اقتدار» و «اهمیت» این رژیم می توان سخن گفت. فراموش نکنیم که سرکوب داخلی به شکل قلع و قمع دگراندیشان و مخالفان، و آزار خارجی به شکل پشتیبانی از تروریسم و تلاش برای دستیبابی به بمب اتمی در فرهنگ سیاسی هرگز به «اقتدار» و «اهمیت» تعریف نشده است.در این میان، رؤیای اصلاحات، خوابی بود که در واقعیت تعبیر نشد. این رؤیا اگرچه تا مدتها بخشی از مردم و مخالفان تا کشورهای غربی و حتی ایالات متحده آمریکا را به خود مشغول و امیدوار ساخته بود، لیکن در یک تجربه هشت ساله نشان داد از امامزاده اصلاحات هیچ معجزه ای بر نمی خیزد. مردمی که دو بار با امید به پای صندوق های رأی کشانده شده بودند، بسی زودتر از کشورهای خارجی دریافتند، آرای خود را هزینه یک خیال کرده اند. خیال اینکه جمهوری اسلامی به «اصلاح» خویش بپردازد و از این طریق آرزوی «تغییر» را میسر سازد. تغییر خویش! در این رؤیای شیرین اما نه تنها حسابی برای کابوس مقاومت کنندگان در برابر «اصلاح» و «تغییر» باز نشده بود، بلکه اساسا آنچه «رأی دهندگان اصلاحات» می پنداشتند با آنچه «انتخاب شدگان اصلاحات» در نظر داشتند، زمین تا آسمان تفاوت داشت. این همه در حالی بود که هم مقاومت کنندگان و هم «انتخاب شدگان اصلاحات» از یک پشتوانه قوی ساختاری و مبتنی بر قانون اساسی برخوردار بودند، حال آنکه آرزوی رأی دهندگان به «اصلاحات» کلبه کاغذینی بود که در مسیر باد و بر شن بنا شده بود.هنوز هم معلوم نیست کسانی که هم چنان دم از «اصلاحات» می زنند، چرا در زمان همان «رییس جمهوری اصلاحات» بار و بندیل خود را بسته و راهی خارج شدند و چرا سالهاست از اینجا و با پشتیبانی مادی و معنوی کشورهای خارجی که رسانه ﮬای خود را دست و دلبازانه در اختیار آنها گذاشتند، تلاش می کنند به مردم بقبولانند آن تجربه مشترک که به فرار آنها از کشور انجامیده، برای مردم اما هنوز کافی نیست. این مردم همچنان باید بیازمایند و امیدوار باشند تا همان فردی که نقش خود را در مقام ریاست جمهوری اسلامی با واژه «تدارکاتچی» تعریف کرد، و یا یک فرد مشابه، باز هم زیر عنوان «اصلاحات» این بار معجزه کند. ولی آخر ای مسلمانان، در کجای جهان می توان از ریاست قوه مجریه و نمایندگان نشسته بر کرسی های قوه مقننه که همگی به حفظ قانون اساسی و گردن نهادن بر آن سوگند یاد می کنند، انتظار داشت خلاف آن و یا در جهت تغییر آن اقدام کنند؟! و اگر چنین چیزی امکان دارد، چرا در طول هشت سال تسلط بر دو قوه مقننه و مجریه، کاری از پیش برده نشد؟این همان چیزیست که به اصطلاح اصلاح طلبان خارج کشوری از نثر تاریخ بیهقی تا نثر آمیخته به هزل و هجو، در باره اش سکوت می کنند! آنها سکوت می کنند که اگر «اصلاحات» به این معنی باشد که برای تحقق آن باید از مرزهای قانون اساسی و ساختار جمهوری اسلامی عبور کرد، پس سوگندخوردگان به آن هرگز نمی تواند چنین کنند، مگر آنکه در برابر نظام بایستند. و اگر به این معنی است که این «اصلاحات» چیزی جز در چارچوب قانون اساسی کنونی نیست، که خب، همین انواع و اقسام اصولگرایان و خود این احمدی نژاد هم می توانند! و این در حالیست که خود آنها همین را هم نتوانستند! واقعیت بدون تفسیراگر حجت الاسلام محمد خاتمی توانست با سخنان نرم، سیاست سخت حکومت اسلامی را چه در داخل (سرکوب مطبوعات و دانشجویان و قتل های زنجیره ای) و چه در خارج (پشتیبانی از حماس و حزب الله و تلاش مخفیانه برای به دست آوردن بمب اتمی) پیش ببرد، احمدی نژاد توانست با سخنان سخت، سیاست نرم را به ویژه در رابطه با آمریکا (و حتی اسراییل) در پیش گیرد.این همه را جز در چارچوب رقابت های درونی و جنگ قدرت خودی های رژیم و هم چنین تلاش برای بقا نمی توان ارزیابی کرد. اگر کسی بر این گمان است که فردی از درون این نظام خواهد توانست کاستی های ساختاری این رژیم را در جهت دمکراتیزه شدن سیاسی و اقتصادی چنان از میان بردارد که هم خود بماند و هم نظام، در این صورت باید برای این فرد، چنان ویژگی هایی قائل شود که اولا بتواند تمامی سدهای پیش روی تا رسیدن به تأیید نامزدی ریاست جمهوری خود را پشت سر بنهد، و ثانیا در مرحله رأی گیری، از سدهای سازمان یافته گروه های مافیایی بگذرد، و ثالثا در آخرین مرحله، همان اصلاحاتی را به اجرا در آورد که زنان و جوانان در سالهای 76 و 80 به امید آن به پای صندوق های رأی رفتند و آن هم در شرایطی که تنها یک معجزه خواهد توانست آنها را تابستان آینده به پای همان صندوق ها بکشاند. و خودمانیم، این دیگر نامش «اصلاحات» نیست!امروز دیگر «اصلاح» و «انقلاب» هر دو رؤیاهای تعبیرناشده ای هستند بر بستر واقعیتی که نیازی به تفسیر ندارد. جمهوری اسلامی پس از سی سال که از انقلابش می گذرد، هنوز گریبانش در چنگ «رهبر انقلاب اسلامی» و «دادگاه های انقلاب اسلامی» و «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و غیره است. «انقلاب فرهنگی» به شکل سرکوب و پاکسازی و یا اساسا بستن راه رشد و ترقی به سوی شهروندانی که از خودشان نیست، همچنان ادامه دارد. «انقلاب پی در پی» به ویژه در شرایطی که نسل های جدید به میدان می آیند، به جمهوری اسلامی اجازه نمی دهد تا اندکی به «اصلاح» خود بیندیشد و خود را با نیاز زمان تطبیق دهد. اصلاح این رژیم از بیرون و یا از درون خود، همان اندازه ناممکن است که انقلاب علیه آن. سرنوشت محتوم فروپاشی در آخرین سال های قرن بیستم بر پیشانی نظام هایی حک شد که راهشان به سوی اصلاح و انقلاب، هر دو، بسته شده است. آن کشورهایی که اپوزیسیون اتکاپذیری داشتند، توانستند خود را زودتر جمع و جور کنند و هن و هن کنان راه آزادی سیاسی و اقتصادی در پیش گیرند. آنهایی که نظام و جامعه شان چنان از درون گسسته بود که نمی شد سخنی از اپوزیسیون به میان آورد، مجبور شدند به پس مانده های حتی امنیتی رژیم پیشین بسنده کنند و سردمداران فروپاشی را از صحنه سیاست برانند تا در گوشه ای خاطرات خود را بنویسد. «نجات کشور» نخستین چیزیست که در چنین شرایطی بر زبان از جمله خود زمامداران جاری می شود. آنها اما نمی گویند «نجات کشور» از دست چه کسی و در برابر چه چیزی؟ اگر فقط به لعن و نفرین «شرایط» بپردازند، آنگاه بلافاصله مورد پرسش قرار می گیرند که این «شرایط» چرا، چگونه و توسط چه کسانی به وجود آمد؟ آنها نمی توانند حساب خود را از به وجود آورندگان شرایط کنونی نیز جدا کنند، چرا که در تمام این سالها مردم جز نام اینها چیز دیگری نشنیده اند. آنها کس دیگری را به بازی نگرفته اند که حالا بتوانند کاسه و کوزه «شرایط» را بر سر آنان بشکنند. اگر هم «شرایط» را انکار کنند و همه چیز را در بهترین حالت ممکن تبلیغ نمایند، آنگاه بر فاصله نجومی خود از مردم خواهند افزود. کلاف سر در گم «شرایط» و مشکلات را با دروغ و تبلیغ و شعار نمی توان دور زد.ایران در شرایطی که رؤیای انقلاب نیز درست مانند اصلاحات هر امکانی را برای تعبیر از دست می دهد، به بازیگرانِ سیاسی نیاز دارد تا نجات کشور را با هدایت جامعه به سوی دمکراسی و حقوق بشر میسر سازند. در صحنه سیاست جمهوری اسلامی اما نه بازیگرِ سیاسی بلکه تا بخواهید سیاستمدارِ بازیگر وجود دارد. وای به حال کشوری که «نجات» آن به شعار انتخاباتی تبدیل شده باشد.

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

كارهاي بسياري براي محدود كردن برنامه‌ي هسته‌يي ايران بايد انجام شود

باراك اوباما در توضيح اولويت‌هاي سياست خارجي خود مدعي شد كه كارهاي بسياري براي محدود كردن برنامه‌ي هسته‌يي ايران و كره شمالي بايد انجام شود.به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، باراك اوباما، رييس‌جمهور منتخب آمريكا روز دوشنبه هنگامي كه انتخاب هيلاري كلينتون به عنوان وزير امور خارجه‌اش را اعلام كرد، با تكرار اتهامات غرب مبني بر نظامي بودن برنامه‌ي هسته‌يي ايران مدعي شد: كارهاي بسياري وجود دارد كه بايد براي جلوگيري از گسترش تسليحات هسته‌يي به ايران و كره شمالي، تحقق يك صلح دائم بين اسراييل و فلسطين و تحكيم كردن موسسات بين‌المللي انجام گيرد.به گزارش خبرگزاري رويتر، آمريكا و برخي متحدان اروپايي‌اش مدعي‌اند كه تهران تحت پوشش برنامه هسته‌يي صلح‌آميز خود در تلاش براي دستيابي به تسليحات هسته‌يي است و در همين راستا تاكنون تحريم‌هايي را عليه تهران اعمال كرده‌اند تا ايران را متقاعد به تعليق تسليحات هسته‌يي‌اش كنند...