۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

تهران ميگويد هرگونه حمله ای به ايران شروع جنگ جهانی است

Iran Flagيکی از فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی ايران هشدار داده است هرگونه حمله ای به ايران آغازگر يک جنگ جهانی ميشود.

وسائل ارتباط جمعی دولتی ايران امروز، شنبه، اين هشدار سرتيپ مسعود جزايری را نقل کردند. جزايری که يک سرتيپ پاسدار است گفت زياده خواهی های لجام گسيخته آمريکا و صهيونيسم جهان را به لبه پرتگاه نزديک ميکند. وی همچنين گفت در صورت هرگونه حمله ای، رژيم های جعلی و عاريتی قبل از همه از ميان برداشته ميشوند.

تهران و واشنگتن بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی ايران با يکديگر ضديت دارند. تهران ميگويد برنامه اتمی اش برای مقاصد صلح آميز است، اما واشنگتن و متحدانش ميگويند تهران در تلاش توليد تسليحات اتمی است.

اسرائيل گفته است جمهوری اسلامی مسلح به تسليحات اتمی را تهديدی عليه موجوديت خود ميداند.

نيروی هوائی اسرائيل در ماه ژوئن مانور بزرگی انجام داد که بسياری آن را تمرينی برای حمله احتمالی اسرائيل به تاسيسات اتمی جمهوری اسلامی ايران تلقی کردند.

سازمان ملل متحد نيز سه مجموعه تحريمی عليه جمهوری اسلامی ايران برای امتناع از به اجرا گذاشتن دستورهای شورای امنيت اين سازمان در تعليق غنی سازی اورانيوم وضع کرده است.

اورانيوم غنی شده می تواند برای توليد بمب اتمی مورد استفاده قرار گيرد.

علِرضا شيخ عطار قائم مقام وزير امورخارجه جمهوری اسلامی ايران روز جمعه به وسائل ارتباط جمعی دولتی گفت هم اکنون چهار هزار سانتريفيوژ در کشور راه افتاده است . وی همچنين گفت سه هزار سانتريفيوژ ديگر به زودی در تاسيسات اصلی اتمی ايران در نطنز نصب خواهد شد . سانتريفيوژها می توانند توانائی و ظرفيت غنی سازی اورانيوم را برای جمهوری اسلامی ايران بالا ببرند.

علیرضا منتظرصاحب، متهم ردیف سوم پرونده آیت الله بروجردی صبح روز جاری (شنبه 9 شهریور ) به دادسرای ویژه روحانیت احضار و جهت اجرای حکم چهار سال زندان توا

علیرضا منتظرصاحب، متهم ردیف سوم پرونده آیت الله بروجردی صبح روز جاری (شنبه 9 شهریور ) به دادسرای ویژه روحانیت احضار و جهت اجرای حکم چهار سال زندان توام با تبعید به زندان دیزل آباد کرمانشاه ، موقتاً روانه زندان اوین شد.نامبرده در نیمه مهر 1385 بازداشت و به مدت 11 ماه در بند 209 و زندان اوین به سر برد ، وی در زمان بازداشت خود مورد بدرفتاری و شکنجه قرار گرفته بود. آقای منتظر صاحب در حکم اولیه مورخه خرداد 1386 محكوم به اعدام گردیده بود و حکم مذکور با اعتراض گسترده سازمانهای مدافع حقوق بشر نهایتاً به چهارسال زندان توام با تبعید تقلیل یافت. ایشان نهایتاً با قرار وثیقه 100 میلیون تومانی تا زمان اجرای حکم آزاد گشته بود. آقای منتظر صاحب هشتمین هوادار آیت الله بروجردی است که در طی ماه اخیر بازداشت و برای اجرای حکم روانه زندان اوین گردیده است.

آیا رژیم اسلامی به دنبال برپایی و فعال کردن یک لابی در اسرائیل است


سال گذشته وقتی سوری ها صبح از خواب بیدار شدند و رادیوهایشان را روشن کردند تازه متوجه شدند که تاسیسات تولید بمب اتمی یشان بمباران شده است، در آن لحظه که سوریها از نابودی کارخانه های اتمی خود آگاه شدند ، گرد و خاک های ناشی از انفجارها فرو نشسته بود و آنها به خوبی با چشم خود دیدند که تاسیسات تولید بمب اتمی یشان که چندین سال پا برجا و به بهره برداری نزدیک میشد فقط در چند دقیقه سوخته و خاکستر گردیده است. جهانیان نیز همه آگاه شدند ولی کسی کمترین اعتراضی نکرد . سوریه یک ضلع از مثلث اهریمنی اتم ( کره شمالی – جمهوری اسلامی – رژیم بعث سوری ) بود . با نابود شدن تاسیسات بمب اتم سازی سوریه و شروع به خود انهدامی رژیم کره شمالی ، اکنون تنها ضلع باقی مانده از مثلث اهریمنی اتم نیز نفسهای آخرش را میکشد . رژیم دینی ایران البته خطرناکترین ضلع از این مثلث اتمی - اهریمنی می باشد . بمباران تاسیسات بمب اتم سازی سوریه چند نکته را روشن کرد که مهمترین آن حمایت جامعه جهانی و بویژه کشورهای منطقه از این بمباران بود . متحدین عرب سوریه کمترین مخالفتی با این نابود سازی نکردند و کشورهای دیگر جهان هم با اسرائیل همراهی نشان دادند ، تنهایی سوریه به حدی بود که اگر چه امکان تلافی را نداشت حتی از مانورهای سیاسی در عرصه بین المللی هم جهت اعتراض باز ماند . با این وصف سوریه که در پیامد حمله به خود هیچ کاری نمیتواند انجام دهد و با سرافکندگی به پای میز مذاکره و صلح می آید و به تندی از حکومت دینی و گروه های ترور فاصله میگیرد ، آیا امکان دارد که در صورت حمله به تاسیسات بمب اتم سازی حکومت دینی ایران به حمایت و اتحاد با رژیم تهران برخاسته و علیه کشور مهاجم اقدام کند ؟ نکته مهم دیگر که بعد از بمباران تاسیسات تولید بمب اتم سوریه روشن گردید این است که دولت اسرائیل به عنوان اولین و مهمترین هدف رژیم دینی ایران ، برای حفظ امنیت شهروندانش و جلوگیری از تکرار فاجعه دردناکی همچون هولوکاست ، از کسی کسب اجازه نمیکند و آنچه را که تئوریسین هایش مفید بدانند بدون چون و چرا انجام خواهد داد . تصور رژیم دینی ایران این بود که برای حمله به تاسیسات تولید بمب اتمی اش نیاز به اجازه ایالات متحده می باشد . از این روی تمام تلاش خود را برای نزدیکی بیشتر به آمریکا انجام وعقب نشینی های گسترده ایی را در برابر آمریکا از خود نشان داد ، ازصحبت پیرامون گشایش دفتر حفظ منافع در تهران تا مذاکرات پیدا و پنهان رژیم با ایالات متحده همه و همه به خاطر این بود که رژیم تهران با استفاده از اهرم آمریکا مانع حمله احتمالی اسرائیل به تاسیسات تولید بمب هسته ایی خود گردد ، در همین راستا لابی های رژیم در آمریکا نیز تمام تلاش خود را به کار گرفتند ، با مقامات دولت آمریکا دیدار کردند ، نامه ها نوشتند ، طومار ها امضا کردند و دست آخر به خیابان آمدمد و تظاهرات کردند . همه این اقدامات به خاطر این بود که با فشار بر ایالات متحده و واگذاری امتیازات بسیار به آمریکا و غرب از حمله اسرائیل به تاسیسات تولید بمب اتم ایران جلوگیری کنند ، غافل از اینکه اسرائیل کشوری مستقل در سوی دیگر جهان است و برای حفظ امنیت خود از دیگران اجازه نمیگیرد . خواست اسرائیل این است که اگر میخواهید به تاسیسات تولید بمب اتمی ایران حمله نکنیم پس زودتر از راه دیپلماتیک جلو تولید بمب را بگیرید . اکنون مجموعه رژیم اسلامی و لابی هایش به این نتیجه رسیده اند که ایالت متحده و اروپا توان تاثیرگذاری بر سیاست های دفاعی اسرائیل را ندارند و چنانچه اسرائیل بخواهد کارخانجات تولید بمب اتم ایران را نابود کند از آنجا که به تنهایی توان چنین کاری را دارد از کسی اجازه و حمایت نخواهد خواست . حمله به تاسیسات اتمی رژیم دینی اگر چه با آگاهی ایالات متحده و غرب خواهد بود ولی با اجازه آنها نخواهد بود ، از این روی رژیم مایل است تا هزینه هایی که در واشنگتن و اروپا صرف در امان ماندن خود از حمله میکند را مسیقیما در تل آویو مصرف نماید . در حال حاضر شواهد حکایت از آن دارد که رژیم دینی ایران دریچه ایی را به سوی اسرائیل گشوده و قصد بر پایی و فعال نمودن یک لابی در اسرائیل را دارد . وظیفه این لابی تماس با اسرائیلی ها به منظور ممانعت از حمله وجلوگیری از نابودی تاسیسات اتمی رژیم اسلامی خواهد بود . معاملات پسته ایران و اسرائیل وعلنی شدن وجود یک رابطه پنهانی اقتصادی بین دو کشور برای زمینه سازی این ماجرا ، تماس لابی شناخته شده رژیم در آمریکا با مقامات اسرائیلی ، طومار نویسی وجمع آوری امضا علیه جنگ در اسرائیل ، صحبت های رئیس پیشین موساد با بخش فارسی رادیو اسرائیل ، جنجال تائید و تکذیب های اسفندیار رحیم مشایی ، از شواهد پیدایش وآغاز به کار این لابی می باشد و احتمالا در آینده نتایج چند نظرسنجی در تهران و تل آویو نیز به آن اضافه خواهد شد و سپس با صادر شدن چند فتوی از جانب مراجعی از طیف منتظری و صانعی ، دوستی ایران و اسرائیل پشتوانه شرعی نیز پیدا خواهد نمود ، حتی ادامه بازداشت و فشار بر رهبران دینی بهائیان ایران و وارد کردن اتهامات کذب به آنها نیز میتواند به منظور به خدمت گرفتن اجباری آنها در این لابی و به کار گیری بیت الاعظم بهایی ، واقع در اورشلیم باشد . خواسته های صلح جویانه ملت ایران همیشه به همانند ابزاری در دست رژیم بوده و از آن سوء استفاده شده است در اینکه ملت ایران، ملتی با فرهنگ و صلح جو بوده و سر دشمنی و کینه با کسی را ندارد ، هیچ شکی نیست اما اسفندیار رحیم مشایی ها و مثلا یحیی رحیم صفوی ها دو سر یک افعی هستند که با توجه به شرایط مختلف یکی از این دهان ها باز میشود و مطالبی را عنوان می کند. احمدی نژاد برای چندمین بار و برای اولین بار در خارج از ایران ، آن هم در گفتگو با رسانه های ترکیه ، یعنی کشوری که ارتش اش عضو ناتو می باشد هولوکاست را انکار میکند و از طرف دیگر اسفندیار رحیم مشایی ، همراهی کننده او در این سفر خود را دوست اسرائیلی ها میداند . تحلیلگران سیاسی خاتمی را لبخند خامنه ایی به غرب معرفی میکردند لابد مشایی هم لبخند احمدی نژاد به اسرائیل می باشد . تمایل ودوستی ملت ایران به اسرائیل امر جدیدی نیست ، همگرایی دو ملت ایران و یهود پیشینه تاریخی و محکمی داشته وسالها تبلیغات مخرب و جدایی افکن حکومت دینی ایران نتوانسته است تا این پیوندهای دیرینه را از بین ببرد . صحبت های اسفندیار رحیم مشایی اگر چه در وهله اول یک فرافکنی، ناشی از ترس رژیم از حمله نظامی است اما بیانگر خواست مردم ایران برای دوستی و بازگشت به ارتباطات و پیوندهای دو ملت ایران و اسرائیل نیز می باشد . در حال حاضر این تمایلات و خواسته های صلح جویانه ملت ایران وارد مرحله تازه ایی شده است تا جایی که رژیم را نیز وادار به عکس العمل کرده است ، ذهنیت جوانان ایران که بیش از هفتاد درصد از کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند بسیار فراتر از یک ذهنیت مثبت در مورد اسرائیل بوده و ایرانیان به اسرائیل بعنوان یک " ناجی " نگاه می کنند.

۱۳۸۷ شهریور ۸, جمعه

آمرین و عاملین قتل عام 1367 را مجازات نمایید

20 سال از آن مرداد گرم و خونین می گذرد مردادی که هزاران زندانی سیاسی اسیر و بیدفاع پس از سالها اسارت و تحمل شکنجه در آشویستهای که در جای جای ایران به پا کرده بودند قتل عام شددند. خبر مرک آنها هر کوی و برزن ایران را فرا گرفته بود همه مات و مبهوت از ابعادگسترده کشتارها بودند. اما بر پا کنندگان طناب دار و جوخه های مرک به این هم قانع نبودند. کودکان،همسران، مادران و پدران که در سوگ از دست دادن جگر گوشهای خود بودند، و با جلادانی وقیح که تاریخ کمترنظیر آنها رابه خود دیده بود مواجه بودند که حتی پول گلوله ای که عزیانشان را با به آن خاک و خون کشانده بودند از آنها مطالبه می کردند. خانواده ها حتی نمی دانستند که عزیزانشان چگونه و کجا به خاک سپرده شده اند برگزاری مراسم و شرکت در آن تا به امروز جرم است. اما جهانی، که مدت زیادی نبود، که از جنایات هیتلری فاصله گرفته بود و نهادها و ارگانهای بین المللی و حقوق بشری آن بر پا شده بود آنگونه که می بایست واکنش نشان نداد. و با سکوت مرگبار خود جلادان را جری تر کردند اگر چه قتل عامهای سال 1367 را بصورت پنهانی انجام گرفت. سکوت آنروز جهان در مقابل آن جنایت ،نتیجه آن سکوت، امروز آنها طناب های دار که از خفا به میادین شهرها و بر صفحات تلویزیون ها، دار زدن های گروهی را به نمایش می گذارند و حتی کودکان قربانیان آن شده اند.هر ساله خانواده ها برای گرامیداشت عزیزانشان در گورستان خاوران که بصورت تصادفی بر ملا شد، جمع می شوند ویاد آن گلگون کفنان و جاودانه ها را گرامی می دارند. ولی مامورین وزارت اطلاعات تمام تلاش و کوشش خود را بکار می برند تا از برگزاری این مراسم که سندی گویا از جنایات آنان است جلوگیری نمایند.روزها قبل از برگزاری مراسم موجی از تهدیدات تلفنی احضارها و دستگیری آغاز میشه و روز برگزاری مراسم با ایجاد موانع،یورش بردن به شرکت کنندگان،ضبط دوربینها و تلفن های همراه ،ضرب و شتم و دستگیری ادامه می یابد،وروزهای بعد از مراسم بازجویان وزارت اطلاعات بخصوص فردی با نام مستعار رحمتی با یورش به منزل و دستگیریهای گسترده به پایان می رسد.سال گذشته در جریان نوزدهمین سالگرد گرامیداشت قتل عامها تعداد زیادی از اعضای خانواده های قربانیان دستگیر و روانه زندان شدند از جمله آنها آقای علی صارمی،محمد علی منصوری،میثاق یزدان نژاد،ناصر سوداگری و محسن نادری ،خانم الهام یعقوبی و خانم طاهره پور رستم که بعضی از آنها بیش از 2 نفر از اعضای خانواده خود را در جریان قتل عام ها از دست داده اند. بجزء خانم یعقوبی و پور رستم اکثر آنها در حال حاضر بلاتکلیف در زندان اوین بسر می برند.و امروز که در آستانه بیستمین سالگرد آن جنایت علیه بشریت هستیم 3 بازمانده و شاهدان این جنایت در زندان گوهردشت کرج زندانی می باشند و باز هم با احکام سنگین و غیر انسانی توسط یکی از مجریان آن کشتار مقیسه معروف به ناصریان محکوم شده اند. آقای شیر محمد رضائی 10 سال در زندان بسر برد و بعد از کشتارهای 67 آزاد گردید ولی برادر ایشان در جریان کشتارهای 67 جان باخت.آقای حمید بنازاده و اصغر بنازاده که سالها در اسارت بودند به حکم ناصرین دوباره روانه زندان شدند.در بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 عفو بین الملل طی بیانیه ای که در آن یادآوری می کند:كسانی كه مسئول این كشتار بوده‌اند - كه یكی از بدترین تعدیات ارتكابی در ایران بشمار می‌رود - باید تحت تعقیب قرار بگیرند و در دادگاهی كه قانونی و عادی تشکیل شود، با رعايت همه تضمین‌های رویه‌ای لازم، بر اساس استانداردهای بین‌المللی دادرسی‌های عادلانه محاكمه شوند. این افراد در صورتی كه مجرم شناخته شوند باید به نحوی متناسب با خصوصیت بسیار سنگین این جنایات، ولی بدون حكم اعدام یا كیفرهای بدنی، مجازات شوند.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ضمن گرامیداشت یاد و خاطره زندانیان سیاسی که در قتل عام 1367 جانباختن، از مراجع بین المللی خواستار دستگیری ،محاکمه و مجازات آمرین و عاملین که در حال حاضر در مناسب بالای حکومتی قرار دارند می باشد.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران6 شهریور 1387 برابر با 27 اگوست

خبر فوری از خاوران

سلام دمکرات:
ساعت 9:30 دقیقه صبح
تمامی راه های منتهی به گلزار خاوران توسط نیروهای امنیتی و انتظامی مسدود شده است و کلیه ی افرادی که برای یادبود بیستمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی به خاوران رفته بودند، از جمله خانواده های قربانیان، برگردانده شده اند. همچنین کارت شناسایی و گواهینامه ی افرادی را که برای ورود به جاده منتهی به گلزار خاوران اصرار می ورزیده اند ضبط کرده و به ایشان دستور داده اند که خود را به پلیس امنیتی در میدان سپاه معرفی کنند. از جمله افرادی که می بایست خود را معرفی نمایند آقای رضا اقدسی و خانم صبحناز عمرانی می باشند. اسامی دیگران و خبرهای تکمیلی تا ساعاتی دیگر مخابره خواهد شد.

مصاحبه داریوش همایون با سامانه بنیاد پاسازگاد

رژیم اسلامی هر چه بکند به گرد عرب ها نیز نخواهد رسید که سرانجام مغلوب عنصر ایرانی شدند 1 ـ از نظر شما کوشش برای حفظ و نگاهداری ميراث فرهنگی و تاريخی و ميراث طبيعی يک سرزمين تا چه اندازه اهميت دارد؟ ــ هستی ما را پیشینه ما و پیرامون فیزیکی ما می سازد. ما فراورده سرزمین و گذشته خود هستیم. هرچه پیشینه پربار تر و سرزمین مهربان تر، مردمان خوشبخت تر. آدمیان در بیشتر تاریخ و در بیشتر کشور های جهان چنانکه می باید پاس پیشینه و سرزمین خود را نگه نداشته اند. ما خود از نمونه های بد تر هستیم. در آن دویست سال تاراج و کشتار عربان آنچه بیش از همه آسیب دید خاطره تاریخی مردم بود. ایرانیان چنان از گذشته خود بریدند که حتا فردوسی از شاهنشاهی هخامنشی (که پنج میلیون کیلومتر مربع را فرا می گرفت) آگاهی نداشت. اگر دیگران از یونانیان و رومیان تا اروپائیان بعدی نمی بودند ما هنوز تخت جمشید را در غبار افسانه ها (همان تخت جمشید) می دیدیم. آنگاه نوبت ویرانی سرزمین رسید. غزان و سپس مغولان شبکه آبیاری زیر زمینی خراسان را که از شگفتی های روزگار خود بود، ویران کردند و پیش از آنان "خیل عریان عرب" (از منظومه ای از بهار) شبکه آبیاری خوزستان را که شکرستان لقب داشت از میان برده بودند. تاخت و تاز های بیابانگردان و جنگ های داخلی، و پریشیدگی جامعه، سرزمینی را که از مرغزار ها و جنگل ها پوشیده بود کویر و بیابان گردانید. سهم خود مردم در این ویرانی پر دامنه اندازه گرفتنی نیست.اگر کار هائی که بیشتر در بیرون ایران صورت گرفت نمی بود از دوران ساسانی این چند کتاب نیز از کتاب سوزان ها و کتاب شستن های خلفای عرب و سلسه های غیر ایرانی نمانده بود. ولی آیا می توان تصور کرد که یکی از دو ابرقدرت جهانی در نزدیک پنج سده چنین میراث ادبی مختصری داشته بوده باشد؟ ما برای پی بردن به ارزش نگهداری میراث فرهنگی و تاریخی و طبیعی خود همین بس که تصور کنیم اگر گنجینه های خود را نگهداشته بودیم چه اندازه ثروتمند تر می بودیم.2ـ از آنجا که بخش بزرگی از ميراث فرهنگي، تاريخی، و طبيعی ما به شکلی عمدی و غير عمدی در حال تخريب و ويرانی است شما فکر می کنيد چگونه بايد با اين فاجعه روبرو شد؟ ــ زدودن ایران و جانشین کردن ش با اسلامی که هر چه رنگ عربی ش تند تر باشد اصیل تر خواهد بود استراتژی جمهوری اسلامی است، همچنانکه در نخستین حمله عرب بود. تا ایران در خودآگاهی ملی ما چنین جائی دارد اسلامی که این رژیم می خواهد دست بالا را نخواهد یافت. تنش میان ایران و اسلام تازگی ندارد و گناه ش به گردن متشرعان و عربزدگانی است که بجای سازگار کردن اسلام با یک فرهنگ ریشه دار و تاریخ بزرگ، در پی ریشه کنی آن فرهنگ و تاریخ برآمدند و هنوز درکارند. رژیم اسلامی هر چه بکند به گرد عرب ها نیز نخواهد رسید که سرانجام مغلوب عنصر ایرانی شدند. جهان در سده بیست و یکم است و ایران امروز ایران سده هفتم نیست. به ویژه در عرصه فرهنگ هیچ کار مهمی نه در زمینه نابودی میراث شگرف ملی می توانند و نه جلوگیری از جوشش بی سابقه جامعه ایرانی. دیگر دوران گرم کردن حمام ها با کتابخانه ها گذشته است. آنها همت خود را بر ویرانی فیزیکی آثار تاریخی گماشته اند که یا به نام سد سازی و راه سازی و عمران از میان می روند و یا می گذارند تا باد و باران کارش را انجام دهد. آنچه می توان کرد آگاهی دادن است و بسیج افکار عمومی و شرمنده ساختن کسانی که با آزمندی کوتاه بینانه خود به دزدی و تاراج آثار تاریخی چنین ابعاد ترساوری که می شنویم و می بینیم بخشیده اند. یک جبهه دیگر پیکار، یاری خواستن از مراجع بین المللی است که تا کنون در مواردی بسیار کارساز بوده است. از همه مهم تر پشتیبانی از هزاران ایرانی سرسپرده و آگاه است که در درون و بیرون دستگاه اداری از خود می گذرند تا میراث ملی را از دستبرد رژيم نگاه دارند. بر رویهم همین که بنیاد میراث پاسارگاد می کند. و می باید هر روز بر ابعاد آن افزود.3ـ آيا شما مايل هستيد که در کوشش برای حفظ اين آثار ملی و بشری ايرانزمين توان و همت خود را به کار گيريد؟ــ وظیفه هر ایرانی است که آنچه می تواند برای حفظ و ادامه ایران انجام دهد. نیاکان ما در درازای سه هزاره، زندگانی خود را سپر دفاع از ایران و ارزانی نگهبانی از "ایده" ایران کرده اند. این میهن ایرانی تنها، مرده ریگ آنان نیست؛ هدیه ما به آیندگان نیز هست. گفته اند که تاریخ یک وام شرافتی به گذشته است. ما وامدار آن گذشته ایم که این سرزمین زخمدار و آسیب دیده را با ظرفیت استثنائی که برای باززائی و والائی دارد به ما سپرده است. کار ما دشوار است ولی نه دشوار تر از بد ترین دوران هائی که از سر گذراندیم.

پیام شاهزاده رضا پهلوی بمناسبت اعدام زندانیان سیاسی

هم میهنان عزیزم،با نگرشی به کارنامۀ سیاه و سهمناک کشتار در جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۷ تا کنون، هر برگی را خونین تر و مرگبارتر از برگ دیگری می یابیم.جرم تمامی این جانباختگان صرفنظر از ایده و مرام سیاسی آنان، در نهایت معصومیت، پای بندی به اصل آزادی عقیده و بیان و ابراز آزادنۀ اعتقادات و آرمانهایشان بوده است.جلادان رژیم دستور دارند که دگراندیشان دربند را یا به ترک عقیده وادار کنند و یا بکشند و در گورستان های بی نام و نشان به خاک بسپارند.دهم شهریور ماه تنها یادآور کشتار بی رحمانۀ تاریخی نیست، بلکه حکایت از مقاومت قهرمانانه و رشادت آمیز قربانیان آن دارد. آنها با پذیرش مرگ بجای تسلیم در برابر استبداد، نقاب از چهرۀ اهریمنی رژیم برگرفتند و ماهیت ضد ایرانی و واپسگرای آنرا برملا ساختند.اکنون بر ما ایرانیان است که همواره یاد تمامی این فرزندان جانباخته و شایستۀ ایران را با هر باور و اندیشه ای گرامی بداریم و با تلاشی همبسته و پیوسته در راه رهایی میهن، روح پاکشان را شاد و خانواده هایشان را مفتخر و سربلند نمائیم.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی

۱۳۸۷ شهریور ۱, جمعه

صدور قرار کفالت 50 میلیون تومانی برای فعال جنبش زنان

تعویق دادگاه خدیجه مقدم؛ صدور قرار کفالت 50 میلیون تومانی برای آیدا سعادت
تغییر برای برابری: دادگاه خدیجه مقدم از اعضای کمپین یک میلیون امضا و همسرش اکبر خسروشاهی که قرار بود 30 مردادماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب برگزار شود به تعویق افتاد. دادگاه این عضو کمیته مادران کمپین و همسرش که در فرودین ماه سال جاری نه روز بازداشت بوده است، 13 آبان ماه برگزار می شود.
دادگاه رسیدگی به پرونده آیدا سعادت یکی از بازداشت شدگان مراسم بزرگداشت 22 خرداد، نیز در همین روز در شعبه یکم دادیاری ویژه امنیت دادگاه انقلاب برگزار شد. در دادگاه آیدا سعادت پس از بازجویی از این فعال حقوق زنان و عضو کمپین یک میلیون امضا، با تفهیم اتهام اخلال در نظم عمومی و تمرد از دستور پلیس، قرار کفالت 50 میلیون تومانی برای وی صادر شد. این در حالی است که از وی در خصوص فعالیت در سایت تغییر برای برابری نیز بازجویی به عمل آمد که این موضوع ارتباطی به موارد اتهامی مندرج در پرونده بازداشت وی نداشت.
روز دوشنبه بیست و هشتم مرداد، چهار تن از بازداشت شدگان مراسم گالری راه ابریشم در پی تماس تلفنی مبنی بر حضور در دادگاه انقلاب برای دریافت مدارک خود به دادیاری ویژه امنیت مراجعه کردند که در روندی غیر قانونی و بدون دریافت احضاریه با جلسه تفهیم اتهام و گشوده شدن پرونده های مجزا برای هر یک از این بازداشت شدگان مواجه شدند و برای سه تن از آنان ، نفیسه آزاد، سارا لقمانی و فریده غائب قرار کفالت پنجاه میلیون تومانی صادر شد و در مقابل اعتراض آیدا سعادت به روند غیر قانونی احضار به وی ابلاغیه کتبی جهت حضور در دادگاه داده شده است.
اتهام اخلال در نظم عمومی و تمرد از فرمان پلیس در حالی برای این فعالان جنبش زنان صادر شده است که مراسم گالری ابریشم در روز 23 خرداد به دلیل ممانعت نیروهای امنیتی و در پی تماس مسئولان وزارت اطلاعات و تهدید مدیر گالری برگزار نشد و در آن روز هیچ تجمعی هم شکل نگرفته بود. از سویی به اعتقاد مینا جعفری وکیل بازداشت شدگان این پرونده اتهامات عنوان شده در صلاحیت دادگاه انقلاب نبوده و دادگاه های عمومی و عادی مسئول رسیدگی به آن هستند. ناهید میرحاج، نسرین ستوده، عالیه مطلب زاده و جلوه جواهری، از ديگر بازداشت شدگان روز 23 خرداد هستند كه هنوز دادگاه انقلاب براي رسيدگي به پرونده آنها اقدامي نكرده است.
"در بيست و سوم خردادماه قرار بود تعدادی از فعالان جنبش زنان در گالری راه ابریشم تهران سالروز ۲۲ خرداد ،روز همبستگی زنان را گرامی بدارند اما آنها هنگام مراجعه به این گالری با درهای بسته و حضور نیروهای انتظامی و امنیتی و ممانعت شان برای برگزاری این نشست مواجه شدند . این در حالی است که پیش از این مدیریت این گالری فرهنگی موافقت خود را با بر گزاری این مراسم اعلام کرده بود اما با فشار نیروهای انتظامی و امنیتی مجبور شد درهای گالری را بر میهمانان و سخنرانان این مراسم ببندد."
کمیته هماهنگی برگزاری مراسم روزهمبستگی زنان برای تغییر قوانین تبعیض آمیز در اطلاعیه اي خطاب به مردم ایران بویژه زنان اعلام كرده بود : "مقامات مسوول در تمام دوسال گذشته از دادن مجوز به فعالان جنبش زنان برای برگزاری تجمع مسالمت آمیز خودداری کرده اند و هرگونه تجمع محدود آنها را نیز مورد حمله و ضرب و شتم قرار داده اند و حتی در برخی از موارد مانع برگزاری هرگونه گردهمایی این فعالان در خانه های شخصی شان شده اند.ما متاسفیم که نیروهای امنیتی از برگزاری یک مراسم آن هم با حضور جمع محدود صد و پنجاه تا دویست نفره و در یک محیط سربسته به وحشت می افتند و از برگزاری آن ممانعت می کنند."

سخنان امام جمعه تهران در باره واویلای قطع برق و آب

امام جمعه موقت تهران امروز در نماز جمعه گفت پس از جنگ كه برنامه سازندگي مطرح شد، زيربناهايی آماده كرديم که تا سال‌هاي بعد و تا نزديك امروز مشكلات زيادي نداشتيم. برق قطع نمي‌شد، آب قطع نمي‌شد، خشكسالي‌ها آن‌قدر خسارت نمي‌زد.
رفسنجانی گفت ما توانستيم با تجربه جنگ امكانات زيادي به دست بياوريم. صنعت اتوبان‌سازي، سدسازي، پل‌سازي، بندرسازي و پالايشگاه‌سازي را به دست بياوريم و اجرا كنيم. پالايشگاه بندرعباس را براي صادرات بنزين ايجاد كرديم.
رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام ادامه داد ما مي‌توانستيم آن‌قدر آب پشت سدها داشته باشيم كه ديگر برق قطع نشود و اين واويلا به وجود نيايد.

یک کشتی ایرانی در سواحل سومالی ربوده شد

ناو آلمانی امدن در خلیج عدن - خلیج عدن در شاخ آفریقا ناامن‌ترین منطقه دریایی است. کنترل این ناحیه در دست نیروهای بین‌المللی از جمله آمریکا و آلمان و کاناداست

خبرگزاری فرانسه از کوالالامپور گزارش داد که دزدان دریایی در روز پنج‌شنبه (۲۱ اوت) ، دو کشتی را در خلیج عدن در سواحل سومالی ربوده‌اند. یکی از این کشتی‌ها، باری و متعلق به ایران است و دیگری یک نفتکش ژاپنی است.
نوئل چونگ، رئیس مرکز اطلاع‌رسانی دستبردهای دریایی روز پنج‌شنبه در اداره کشتیرانی بین‌المللی در کوالالامپور اعلام کرد که دزدان دریایی دو نفتکش ایرانی و ژاپنی را در آب‌های ساحل سومالی دزدیده‌اند. وی به نام کشتی‌ها و جزئیات بیشتر حادثه اشاره‌ای نکرده است.

اداره اطلاع‌رسانی دستبردهای دریایی، نیروهای دریایی تحت رهبری ایالات متحده در منطقه را در جریان این رویداد قرار داده است. از بیستم ژوئن تا کنون شش کشتی تجاری در خلیج عدن، حد فاصل یمن تا سومالی، در دام دزدان دریایی گرفتار شده‌اند. سه‌شنبه گذشته هم یک کشتی باری مالزیایی با ۳۹ خدمه به چنگ دزدان دریایی افتاد.
بر اساس اطلاعات مرکز کشتیرانی بین‌المللی در کوالالامپور، دزدان دریای در دستبرد نخست، با گشودن آتش به روی کشتی ایرانی، کنترل آن را به دست گرفته‌اند. کمتر از یک ساعت بعد در همان محل هم نفتکش ژاپنی با ۱۹ خدمه به سرنوشت مشابه دچار شد.
رئیس مرکز کشتیرانی بین‌المللی، با اعلام این‌که در فاصله ۴۸ ساعت، سه فقره دستبرد توسط دزدان دریایی مسلح صورت گرفته، از سازمان ملل و نهادهای بین‌المللی خواست که اقدامات لازم را در این مورد انجام دهند. وی هم‌چنین به تمام کشتی‌‌هایی که در خلیج عدن در رفت‌وآمدند هشدار داد که موارد امنیتی را رعایت کنند. چونگ اعلام کرد که در تمام مواردی که تماسی از سوی ربایندگان صورت گرفته، تلاش‌ها برای رهایی خدمه کشتی‌های دزدیده‌شده انجام شده است.
سومالی با بیش از ۲۴ مورد گزارش دستبرد دریایی در ۶ ماه نخست سال جاری، پرخطر ترین مکان دنیا از این نظر به حساب می‌آید

آیا بار دیگر ایران به گروگان روسها در آمده است ؟


(خبرگزاری فارس: به گفته نماينده روسيه در ناتو، ادامه اقدامات خصمانه آمريكا و ساير اعضاي ناتو در قبال روسيه، ممكن است بر مواضع مسكو در خصوص مسئله ايران تاثير بگذارد، هرچند فعلا تصميمي در اين رابطه گرفته نشده است. به گزارش فارس به نقل از روزنامه «گازيه تا»، ديميتري راگوزين، نماينده دائم روسيه در بروكسل اعلام كرد، ادامه اقدامات خصمانه از سوي آمريكا و ساير كشورهاي عضو ناتو در قبال روسيه، مسلما عواقب جهاني در پي داشته، از جمله ممكن است روي موضع گيري مسكو در خصوص مسئله ايران تاثير گذار باشد.) مدتهاست که ایران توسط روسیه به وسیله ائی برای فشار بر روی غرب مبدل شده است. چاره مبارزان آزادیخواهی در مبارزه با این شرائط ویژه چگونه باید باشد؟آیا در ضدیت با روسیه باید یک راست به آغوش غرب رفت؟تجربه تاریخی وخرد مندانه کدام راه را به ما نشان می دهد تا آن را بر گزینیم تا سعادت و سربلندی و آزادی مردم ایران تامین گردد! در حال حاضر باردیگر موقعیت سوق الجیشی ایران به هر لحاظ به عصر قاجاریه برگشته است و روسها باردیگر در تلاشند تا همچنان ایران را زیر نفوذ تزار های نو پای کرملین نگاه دارند!در جریان این کشمکش ها تمام چپ های سنتی به کمک روسیه قدرتمند و نوین شتافته اند و همان مبارزه ضد امپریالیستی دوره گذشته را زیر چتر احمدی نژاد و روسیه نوین ادامه می دهند. شعارهای ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی چپ های سنتی از همان جنسی است که رژیم اسلامی بهره می گیرد؛ اما بدون شعائر اسلامی که حکومت اسلامی به خدمت گرفته است .جنسیت فکری و نظری بخش وسیعی از چپ های سنتی بجای مانده از دوره جنگ سرد از همان جنسیت بخش های و سیعی از حکومت اسلامی به ظاهر ضد امریکائی است که در پشت صحنه ، به گفته هوشنگ امیر احمدی میان ایران اسلامی و امریکا دائما در حال رفت و آمد هستند تا ایران جای اسرائیل را بگیرد (ایران مدعی است که اسرائیل دیگر موقعیت استراژیک و فلسفه بوجود آمدنش را در منطقه خاورمیانه از دست داده است واین نظریه در میان بعضی از سیاست مداران غربی نیز طرفدارانی دارد) و بدین خاطر امریکا دیگرلازم نیست از اسرائیل حمایت بکند بلکه از ایران اسلامی که از ذخائر نفتی و گازی و استراژیکی حساس برخوردار هست باید حمایت نماید.ایران اسلامی حاضر است در صورت به توافق رسیدن با امریکا تمام پیمانهای خود را با روسیه در بهم زدن یک چشم انکار نماید تا با داشتن سلاح اتمی و غرور اسلامی برای مانور دادن به کشور های عربی منطقه خاورمیانه به آغوش امریکا برود. اما اسرائیل در این نزاع ها و رفت آمد ها بی تابی می کند تا جایگاهش حفظ گردد که در این مورد هیچ تردیدی نیست. شاید اشخاصی مانند احمد تقو ائی ها بگویند که نامبرده از سازمان منحله پیکار بوده است و هیچ ارتباط فکری با طرفداران کمونیست روسی ندارد. اما نامبرده نیز طرفدار مائو و نفوذ چین در ایران هست و ازچپ سنتی پیرو اندیشه مائویستی و چینی حمایت می کند تا تنها منافع ملی واقتصادی چین در ایران تامین گردد!امامی کاشانی در هفته های گذشته در نماز جمعه از چین و روسیه استمداد نمود تا همچنان پشت جمهوری اسلامی بمانند. پس قدرت مافوق امام زمان کجاست تا از جمهوری اسلامی دفاع کند؟ همانطور که می دانیم یکی از اهداف اساسی انقلاب مشروطیت ، در بیش از صد سال پیش پایان دادن به منافع و تسلط بدون حد ومرز روسها برایران قاجاریه بود. روسیه تزاری توسط قزاق هایش از محمدعلی شاه حمایت می کرد و آزادیخواهان ایران را نیز سرکوب می کرد.همچنانکه روسیه در 30 سال گذشته از حکومت آخوندها حمایت بعمل آورده است ودر تمام رای گیری های سازمان ملل مبنی بر نقض حقوق بشر به نفع جمهوری اسلامی رای داده است وهیچگاه از حقوق مدنی و دمکراسی در ایران دفاع نکرده است.آنروز ها روسیه تزاری به غولی غیر قابل کنترل تبدیل شده بود و امپراتوری روسیه از شرق و غرب و جنوب تا شمال دائما در حال پیشروی بود. رؤیای رسید ن به آب های گرم خلیج فارس ایران، آنها را آرام نمی گذاشت. استعمار انگلیس برای مهار روسیه تزاری به هر د ست آویزی متوسل می شد.انگلستان که باطنا از انقلاب مشروطیت که در راه استقلال و حکومت قانون قدم برمی داشت ناراضی بود اما چون می دید انقلاب مشروطیت برعلیه تسلط روسیه بر ایران است از آن دفاع می کرد تا آن انقلاب به پیروزی برسد تا حضور بی چون و چرای روسیه تزاری پایان یابد.در نزد انگلیسیها کنار آمدن با رهبران انقلاب مشروطیت که از کشورهای اروپائی آنروز الهام می گرفتند ودر فرنگ تحصیل کرده بودند بسیار آسان می آمد تا امپراتور روسیه تزاری!در آنروزها استعمار انگلیس بر هندو ستان نیز تسلط یافته بود و هند را استعمار و استثمار می کرد اما در عین حال هند را صنعتی نیز کرده بود.در همین رابطه کارل مارکس از استعمار انگلیس در هند چون سرمایه داری را بوجود می آورد و طبقه کارگر در هند متولد می شد ،حمایت می کرد.اینک نیز روسیه همان نقش ارتجاعی دوره تزار ها را که در قرارداد 1928 میلادی موظف شده بود تا از وراثت سلطنت تنها در خاندان قاجاریه حمایت نماید باردیگر به همان شیوه برحفظ حکومت اسلامی بر ایران متعهد شده است و به نارضایتی مردم ایران از حکومت آخوند ها وقعی نمی گذارد چراکه خود روسیه نیز فاقد دمکراسی واقعی در کشورش است.در رابطه حمایت های روسیه از بقای جمهوری اسلامی، حکومت روسیه دائما در حال تجهیز آخوند ها به راکت های ماهواره ای و سلاح های فوق پیشرفته ای است که ایران را وسوسه می سازد تا به جنگ غرب و اسرائیل برود. در نهایت روسیه در اندیشه وجه المصالحه قرار دادن ایران است وایران را وسیله ای برای باجگیری از غرب به حساب می آورد!اگر انگلیس موذیانه در جهت منافع خویش از انقلاب مشروطیت که علیه حاکمیت بلامنازع روسیه بود ، حمایت می کرد اینک نیزغرب از جنبش آزادیخواهی مردم ایران ( هرچند بنظر بعضی ها ظاهری است ) که علیه منافع استراژیک روسیه نیز می باشد ، حمایت می کند.مشروطه خواهان از تضاد های انگلیس و روسیه تزاری در ایران بخوبی بهره بردند تا به اهداف ملی و آزادیخواهی مشروطیت دست یابند.شایسته است که آزادیخواهان کنونی ، به منظور رهائی مردم ایران ، از تضاد غرب و روسیه حامی استبداد در ایران( با حفظ استقلال سیاسی ) بهره ببرند تا به اهداف شان ( که آزادی و دمکراسی و سعادت مردم رنجدیده ایران است ) دست یابند!

ملی مذهبی "پیروز"



تنش میان ملی و مذهبی در نظام آخوندی هست و تا هر کدام بر سر جای شان نشانده نشوند خواهد بود؛ در سه ساله گذشته به ویژه به نظر می رسد که مذهبیان خیز نهائی را برای نابود کردن ایران و در آوردن ش به کشور امام زمان برداشته اند اندکی از جمهوری اسلامی برنیامده، نویسندگانی "انقلاب شکوهمند" را حمله دوم اعراب نامیدند و هر سال که از این بیست و نه سال گذشته درستی نظر آنها را بیشتر نشان داده است. کارزار خستگی ناپذیر آخوند های فرمانروا و هزاران و صد هزارانی که به خدمت آنها کمر بسته اند بر ضد عنصر ایرانی ــ و بر ضد آنچه از زیبائی و والائی که دست شان می رسد ــ یکی از زننده ترین جلوه های حکومت اسلامی است. انقلابی که رنگ ملی مذهبی به آن داده بودند نمی توانست ناسازگاری آشکار این بندبازی و تقلب ایدئولوژیک را تاب آورد. انقلاب، مذهبی بود و حکومت آن هر چه بیشتر زائده های ملی را پس از مصرف بدور افکند. در ایران ستیزی خمینی و پیروان ش تنها ملاحظات ایدئولوژیک در کار نمی بود. جدا از اینکه پرورش حوزه ای و حذف کردن تاریخ و فرهنگ بشری به سود یک دوره کوتاه و چند شخصیت محدود، روان های کوچک آنان را به دشمنی با هر چه جز خود شان است برمی انگیخت، ناگزیر بودند به یک ملاحظه حیاتی عملی نیز بیندیشند. آخوند ها صد سال دیر رسیده بودند. جامعه ایرانی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، دو سه سده را ــ از بسیاری جهات ــ درنوردیده بود. آنها تنها با ایرانی سر و کار نداشتند که به 1400 سال تاریخ پر افتخار و استثنائی پیش از اسلام خود سربلند بود و زخم آن حمله نخستین را هنوز بر دل داشت. اسلامی ها برای آنکه بمانند بایست هم آن صد سال و هم آن 1400 سال را نابود می کردند. بهشتی که هوشمند ترین رهبر انقلابی بود در همان آغاز کار، هم مشکل رژیم تازه را دریافت و هم چاره آن را. او گفت ما [آخوند های بی خبر و خشک مغز] نمی توانیم به اندازه یک جامعه امروزی مانند ایران برسیم؛ می باید جامعه را به اندازه خود مان برسانیم. مذهب درجا زننده ای که توانسته بودند آن را با لگد انقلاب، پنج سده به پس رانند بایست آنچه را که از پیشرفت و روشنگری و والائی در برابر می یافت در بحار الانوار دفن کند. عرب ها برای اسلامی کردن ایران دویست سال و درجات باور نکردنی خشونت و کشتار لازم می داشتند. در کشوری که توده مردم خواندن و نوشتن نمی دانست و میان مناطق گوناگون آن، چه رسد به جهان بیرون، ارتباطی نبود باز ایرانیان، عرب نشدند و گذشته خود را پاک فراموش نکردند. ایران پیش از اسلام، ایران غیر از اسلام، مانند شعله هائی از یک آتش درونی در اینجا و آنجا همچنان درخشید و در کوچک ترین فرصت از زیر خاکستر بیرون آمد و سرانجام در جنبش مشروطه با شعار زنده باد ملت ایران پیروزی نهائی خود را بر یک نگرش مذهبی که یا ایران را در برابر اسلام به چیزی نمی گرفت و یا به یاری و لطف اسلام قابل اعتنا می شمرد اعلام داشت. در دهه های پایانی سده بیستم و آستانه انقلاب الکترونیک و در جامعه ای که دیگر بی سواد نبود و دور ترین روستائیان ش نیز در احساس تاریخی ملی انباز شده بودند وظیفه ایران زدائی آخوند ها و ملی مذهبی ها بسیار دشوار تر می بود. خلخالی نتوانست تخت جمشید را ویران کند و بازرگان که گفت ایران پس از شاهنامه دیگر به گوش ها نرسید و با شاهنامه تمام شد به بی اعتنائی عمومی برخورد. این کوتاهی و بی خدمتی دیگرش را نیز بر "آدم خوبی" که او می بود بخشودند.ولی تنش میان ملی و مذهبی در نظام آخوندی هست و تا هر کدام بر سر جای شان نشانده نشوند خواهد بود. در سه ساله گذشته به ویژه به نظر می رسد که مذهبیان خیز نهائی را برای نابود کردن ایران و در آوردن ش به کشور امام زمان برداشته اند. آب بستن به آثار تاریخی، ویران کردن هر چه بتوان به بهانه ساختن نابود کرد، و گذاشتن بقیه به آسیب باد و باران، یک گوشه سیاست آنهاست، پاکسازی کتابخانه ها از آثار "خلاف سیاست" politically incorrect و نامطلوب، آخوندی کردن کتاب های درسی، اسلامی کردن، به معنی بی محتوا کردن علوم انسانی، تهی کردن دانشکاه ها از استادان، کاستن از بودجه آموزش و پرورش و سرازیر کردن منابع مالی به مسجد ها و هیئت ها و تبلیغات مذهبی، تنگ کردن عرصه بر ناشران و نویسندگان و روزنامه نگاران، گوشه دیگر آن. نبرد فرهنگی در همه زمینه ها در گرفته است و پول و تعصب و نادانی دارد کار خود را می کند.* * *اینهمه بس نیست، ایران دارد از پویا ترین و آگاه ترین ایرانیان تهی می شود. آخوند ها، بخشی آگاهانه و بخشی به طبیعت رژیم و جهان بینی آلوده خویش، و بخش مهمی هم به برکت گنج باد آورده دلار های نفتی فضائی از ایران ساخته اند که آن برجسته ترین ایرانیان نمی توانند بی دشواری زیاد در آن دوام آورند ولی می تواند بی دشواری زیاد از آن بیرون بزنند. در هر جای جهان پیشرفته فوج فوج ایرانیان را می توان دید که تازه مهاجرت کرده اند. در آماری که چندی پیش در جمهوری اسلامی انتشار یافت فرار مغز ها به سالی 180 هزار تن رسیده بود. دانشجویان ممتاز ایرانی تقریبا بی استثنا در دانشگاه های بیرون از دست می روند. از دانشاموزان برنده المپیاد های ریاضی یکی هم در ایران نمی ماند. رئیس بانک در دبی به آشنای ایرانی خود در اروپا اظهار شگفتی می کند که در کشور شما، کشوری که همه ما داریم از کف می دهیم، چه خبر است که هر که پولی به دستش می رسد به آنجا می برد. در کانادا و امریکا و استرالیا و اقتصاد های بزرگ تر جهانی البته این انتقال سرمایه از ایران چنان نمودی ندارد؛ ولی اگر گفته آن پیمانکار قدیمی ایرانی که دست از کار کشیده است درست باشد مهندسان جوان نیز در نخستین فرصت سرمایه هائی را که به کاردانی و زرنگی گرد آورده اند به بیرون می فرستند و شرکت های خود را جمع می کنند. ایران با همه امکانات کار ــ امکاناتی که بیش از پیش در ساختمان و زمین و واردات منحصر می شود ــ برای آنان زندانی بیش نیست. مردمان کامیاب همان اندازه در رها کردن ش بی تاب اند که واپس ماندگان و به جان آمدگان. از این شگفتاور تر بی اعتنائی محض رژیم به چنین خونروشی است که فراوانی درامد نفت اجازه می دهد. آخوند ها و وابستگان شان که خود دستی دراز در پول فرستادن به بیرون دارند به گشاده بودن راه های انتقال ارز بیشتر می اندیشند تا بستن آن. از این گذشته هر چه کشور از مردمان کاری و بلند پرواز تهی تر برای فرو مایگان بهتر. بهشتی زمان نیافت که تدبیر های عملی برای رساندن ایران به قامت کوتاه حکومت مذهبی بیابد ولی رهبران پس از او به آسانی راه ش را یافتند: بیرون راندن کار شناسان و مدیران و کارآفرینان و تکنوکرات ها و گماشتن خودی ها به جای آنان. یکدست کردن دستگاه حکومتی که سه دهه است به درجات گوناگون دنبال شده اکنون کمابیش به مراحل پایانی می رسد. تنها معدودی را در رده های بالائی می توان نشان داد که شایستگی مقام خود را دارند. همچنانکه در رفتار با فعالان سیاسی، رژیم آخوندی ترجیح می دهد غیرخودی ها را در بیرون مرز های ایران ببیند. بر خلاف همه دیکتاتوری های توتالیتر دیگر جمهوری اسلامی سیاست "در های باز" برای آنها که می روند درپیش گرفته است. جامعه ای می خواهند بی مدعی که هر روز از نیروی زندگی بی بهره تر و دست دریوزگی اش به حکومت دراز تر شود. تنها در چنان جامعه ای است که مذهب می تواند به پشتگرمی درامد نفت، ایران را شکست دهد و ملی مذهبی به نتیجه منطقی اش برسد. زیرا در آن ترکیب ناخجسته، مذهبی است که در تحلیل آخر دست بالا تر را دارد. مگر نه آن که ایرانی غیر مسلمان غیر شیعی، و سر تا سر ایران پیش از اسلام بنا بر تعریف، از ترکیب ملی مذهبی بیرون است؟ اصلا اگر "خدمات متقابل ایران و اسلام" مطهری، آیت الله ملی مذهبیان، نباشد چه ضرورتی برای ایران می ماند؟

۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

شبکه اطلاع رسانی افغانستان نوشت: مقامات ایرانی ادعا کرده اند که همه مهاجرین افغانی در ایران دارای بیماری های مسری بوده اند، و بدین وسیله اذهان مردم ایران را نسبت به همه مهاجرین مخدوش می سازد، و افزود: جالب توجه است که تا کنون هیچ فردی نتوانسته ادعا کند که همه ایرانی ها ازبیماریهای واگیردار مبرا بوده و یا همه افغان های دارای این چنین بیماریها هستند. اما مسؤول ایرانی این گونه وانموده کرده اند که گویا همه مهاجرین افغانی در ایران بیمارند و دولت ایران ملزم به برخورد با آنان است.
شبکه اطلاع رسانی کشور افغانستان نوشت حمله نهادهای جمهوری اسلامی به افغانها درایران به بهانه های نژاد پرستانه مختلف همچنان ادامه دارد ، و افزود: «منازل مسکونی مهاجرین افغانی در شهر شیراز ایران این هفته توسط بولدوزر تخریب شده و مهاجرین برای اخراج از ایران در اختیار اداره اتباع خارجی ایران قرار گرفتند»، و افزود: «دولت ایران هرازگاهی دست به اقدامات ناسنجیده ای در مورد مهاجرین افغانی می زند که تمامی خدمات و کمک های این کشور در افغانستان زیر سؤال می برد

احمدی نژاد در ترکیه و انتشار بیانیه مشترک

محمود احمدی نژاد در اولین سفر خود به ترکیه پس از عهده دار شدن سمت ریاست جمهوری ایران، امروز وارد استانبول شد.
در بیانیه مشترکی که امروز توسط ترکیه و ایران منتشر شد، آمده که مذاکره درباره همکاری های بیشتر در بخش انرژی ادامه خواهد یافت. این درحالی است که مقامات دو کشور بر سر امضای قرارداد چند جانبه چندین میلیون دلاری به توافق نرسیدند.
منوچهر متکی وزير امور خارجه، پرويز فتاح وزير نيرو، غلامحسين نوذری وزير نفت و اسفنديار رحيم مشايی رييس سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری رييس جمهور ایران را در اين سفر همراهی کرده اند.
او پیش از سفر دو روزه خود در گفتگو با خبرنگاران گفت: "ايران و ترکيه دو کشور قدرتمند منطقه دارای روابط دوستانه و سازنده ای با هم هستند که اين روابط پس از انقلاب اسلامی به صورت جهشی ارتقا يافته و از استحکام لازم برخوردار است. "
پم اوتول، تحلیلگر مسائل ترکیه در سرویس جهانی بی بی سی می گوید که این سفر به دلیل پروتکل موجود در مورد دیدار میهمانان خارجی از مقبره مصطفی کمال آتاتورک، بنیانگذار جمهوری ترکیه و پدر نظام سکولار این کشور، در رسانه های ایران انعکاس ضد و نقیضی داشته است.
مقامات ایران و ترکیه می گویند که قرار است گفتگوها روی روابط دوجانبه و مسائل منطقه ای و بین المللی متمرکز باشد.
تیرگی روابط در گذشته
به گفته تحلیلگران، روابط دو کشور همسایه همواره دوستانه نبوده است. اگر چه اکثریت جمعیت ترکیه را مسلمانان تشکیل می دهند اما دولت سکولار ترکیه در گذشته عقیده داشته که ایران می خواهد انقلاب اسلامی را به کشورهای همسایه صادر کند.
در عین حال ترکیه متحد نزدیک آمریکا و اسرائیل، دو دشمن اصلی ایران است. مقامات اسرائیل نیز پیشتر ناخشنودی خود را نسبت به سفر آقای احمدی نژاد به ترکیه ابراز کردند.
به نوشته روزنامه فایننشال تایمز، وزارت امور خارجه آمریکا به دولت ترکیه هشدار داده که با ایران قرارداد انرژی عقد نکند چون "ایران تلاشهای بین المللی برای توقف برنامه هسته ای این کشور را نادیده گرفته است."
اما در سالهای اخیر روابط ایران و ترکیه بهبود یافته است. این دو کشور روابط تجاری بسیار خوبی دارند و آنکارا علیرغم مخالفت آمریکا از طریق خط لوله مشترک، از ایران گاز خریداری کرده است.
مقامات دو کشور در جریان سفر آقای احمدی نژاد، به احتمال زیاد درباره همکاری های خود در مبارزه با دو گروه پ ک ک و پژاک گفتگو خواهند کرد.
ترکیه علاوه بر این از جمله کشورهایی است که از برنامه صلح آمیز هسته ای ایران حمایت می کند.

۱۳۸۷ مرداد ۲۰, یکشنبه

سکه هزار ریالی به بازار می آید


امسال در ایران پانصد میلیون قطعه سکه ضرب خواهد شد
طهماسب مظاهری، رئیس کل بانک مرکزی ایران، از ضرب سکه هزار ریالی خبر داده و گفته است این سکه ها به زودی در دسترس مردم قرار می گیرد.
گزارش ها نشان می دهد که سکه هزار ریالی (صد تومانی) در زمستان وارد بازار خواهد شد.
در طول سالهای اخیر به علت شدت تورم، از ارزش ریال پول ملی ایران کاسته شده و در فاصله چند سال اخیر به جای سکه های یک ریالی، دو ریالی، پنج ریالی، ده ریالی و بیست ریالی، سکه هایی با ارزش بیشتر ضرب شده است.
سکه هایی که اکنون از سوی بانک مرکزی ضرب می شود پنجاه، یکصد، دویست و پنجاه و پانصد ریالی است.
این سکه ها از پنج سال پیش از سوی بانک مرکزی ضرب شده اند. سکه های پنجاه و صد ریالی در سال 1383 و سکه های دویست و پنجاه و پانصد ریالی در سال 1386 ضرب شده اند.
سکه جدیدی که قرار است به زودی وارد بازار شود دو برابر بیشتر از با ارزش ترین سکه رایج قیمت دارد.
همزمان با ضرب سکه های با ارزش بالاتر، در چند سال اخیر اسکناس های درشت تر نیز چاپ شده است. برخی کارشناسان، کاهش ارزش پول و تورم را از علل چاپ اسکناس های درشت تر می دانند.
مجید صنیعی رئیس سازمان چاپ اسکناس و مسکوک بانک مرکزی ایران گفته است: "در سال جاری یک میلیارد قطعه اسکناس چاپ و پانصد میلیون سکه ضرب خواهد شد."
سالانه نزدیک به یک میلیارد و 200 قطعه اسکناس از سوی بانک مرکزی چاپ می شود که به گفته آقای صنیعی در حال حاضر بیشتر آن پنج هزار تومانی است.
حجم اسکناس های فرسوده در ایران بالاست و سالانه 600 میلیون برگ اسکناس در ایران امحا می شود که هزینه آن 175 میلیارد تومان بر آورد می شود.
میانگین اسکناس به ازای هر نفر در ایرا ن100 برگ است در حالی که استاندارد آن در دنیا 10 تا 20 برگ بیشتر نیست.
تورم قيمت ها در سال های اخير باعث شده است که دولت اسکناس های درشت تری را به منظور سهولت حمل و نقل و انجام پرداخت های به جريان بياندازد.
با افزايش قيمت ها، اين اسکناس ها نيز جوابگوی نياز مردم نبوده و ضرورت انتشار اسکناس های جديد را اجتناب ناپذیر کرده است.
به گفته آقای مظاهری، کشورهایی که در معرض تورم بالا قرار دارند ناچار باید از طریق چاپ اسکناس درشتر و یا تقویت پول خود، وضعیت را اصلاح کنند.
پیشنهاداتی برای حذف صفر از پول ملی ایران وجود دارد اما به گفته رئیس کل بانک مرکزی برخی می گویند که وضع فعلی را حفظ کنیم و با چاپ اسکناس های درشتر آن را جبران کنیم و برخی نیز پیشنهاد داده اند که تعدادی از صفرهای ریال را حذف یا نام پول واحد خود را در کل تغییر دهیم."

عدالت اجتماعی


با نگاهی به نظریه ی عدالت جان راولز
در بحث و گفتگوهای سیاسی بسیار می شنویم که از «عدالت اجتماعی» سخن می رود. اما عدالت چیست و «عدالت اجتماعی» را چگونه می توان تعبیر کرد؟ یکی از نظریه پردازان بنام عدالت اجتماعی، جان راولز فیلسوف آمریکایی و استاد فقید دانشگاه هاروارد (1921- 2002) است که در کتاب خود « نظریه ای درباره عدالت» (1971) نظریه ی مهمی درباره ی مفهوم عدالت ارائه کرده است. نظریه ی راولز عموماً نقطه عطفی در تاریخ فلسفه ی سیاسی محسوب می شود چرا که جان تازه ای به این حیطه ی راکد بخشید و بحث های تازه ای را دامن زد. در این نوشتار به بررسی مختصر نظریه ی راولز می پردازیم. فیلسوفان کلاسیک سیاسی در سنت قراردادگرایی2 (هابز، لاک و تاحدی روسو) مشروعیت حکومت را بر پایه ی نوعی قرارداد اولیه3 میان افراد تبین می کردند. راولز نیز فیلسوفی در سنت قراردادگرایی است اما برخلاف رویکرد کلاسیک این سنت، راولز قرارداد اجتماعی را نه مبنای مشروعیت حکومت، بلکه شیوه ای برای تبیین اصول عدالت می داند. نگاهی به فایده گراییپیش از راولز، متداول ترین دیدگاه نزد فلسفه ی سیاسی دنیای انگلیسی زبان، فایده گرایی4 بود. فایده گرایی به زبان ساده، این دیدگاه است که بهترین جامعه، خرسندترین جامعه است، و هدف از سیاست ها و قوانین باید بیشینه کردن خرسندی مردم باشد. از دید فایده گرا، یک عمل یا قانون هنگامی از حیث اخلاقی درست است که فایده ای در بر داشته باشد. فایده گرایی خود بر دو قسم است. فایده گرایی کنش محور5 و فایده گرایی قاعده محور6. در نظر فایده گرایان کنش محور، یک عمل فقط و فقط هنگامی درست است که بیشترین میزان فایده (یا سودمندی) را برای اشخاص ذی نفع ایجاد کند. فایده گرایان قاعده محور اما به جای «کنش» از «قاعده» سخن می گویند: یک قاعده یا قانون هنگامی درست است که بیشترین میزان فایده را برای اشخاص ذی نفع ایجاد کند. برخلاف فایده گرایان کنش محور، فایده گرایان قاعده محور می گویند که لازم نیست همه ی کنش های افراد در جهت بیشینه کردن فایده باشد. تصمیم گیری فایده گرایانهبه نظر راولز، فایده گرایی امتداد دادن تصمیم گیری عقلانی فرد به جمع است. یعنی یک ناظر بی طرف که علائق شخصی خود را برتر از علائق متفاوت افراد دیگر نمی شمارد می تواند تصمیمی بگیرد که به بیشینه کردن خرسندی همگان منجر شود. به این ترتیب علائق و ترجیحات همگان در یک سیستم بزرگ تجمیع می شوند و تصمیم گیری آن فرد بی طرف بر پایه ی بیشینه کردن خیر همگانی خواهد بود.به باور فایده گرایان، همان طور که یک فرد می تواند با این نگرش عقلانی خیر خود را فدای بیشینه کردن خیر همگانی کند، یک جامعه هم می تواند خیر (یا آزادی) برخی را فدای خیر جمعی کند. نگاهی دقیق تر به مبانی فایده گرایی و نقد آنحال بگذارید قدری دقیق تر به مفاهیم مندرج در دیدگاه فایده گرایی بپردازیم: فایده: فیلسوفان مختلف فایده را به معانی گوناگون به کار برده اند. مثلاً نزد جِرمی بنتام فایده صرفاً به معنای لذت است. اما جان استوارت میل بین لذت های عالی و لذت های پست تمایز می گذارد (و به اعتقاد بسیاری به یک دیدگاه متناقض می رسد). برخی فایده گرایان معاصر مثل R.M.Hare نیز «فایده» را به معنای ارضای علائق تعبیر می کنند و معتقدند که گستره ی این علائق فراتر از لذت و درد است. مفهوم «خرسندی» را در بالا به کار بردیم تا همه ی این تعابیر مختلف از فایده را در بر گیرد. دشواری های تعریف فایده: لذت گرایی (هدونیسم) دیدگاهی است که می گوید خیر فقط در لذت است. یک آزمون فکری می تواند نشان دهد که این دیدگاه به نظر خیلی ها نادرست می نماید. فرض کنید دستگاهی باشد به نام ماشین لذت (شبیه آنچه که در فیلم ماتریکس می بینیم). کسی که به این دستگاه وصل شود تا آخر عمر فقط تجارب لذت بخش خواهد داشت. البته این تجارب لذت بخش واقعی نیستند بلکه توهماتی هستند که توسط ماشین به شما القا می شوند. حال اگر از شما بپرسند که آیا حاضرید تمام عمر خود را درون ماشین لذت سپری کنید، چه پاسخی می دهید؟ اشخاص ذی نفع : چه کسانی را می توان ذی نفع محسوب کرد؟ بنتام معتقد بود که این مفهوم تمام موجوداتی را که قادر به لذت بردن و رنج کشیدن هستند ، از جمله جانوران، را در بر می گیرد. اما اینجا این سؤال پیش می آید که آیا فایده ی همه موجودات را باید برابر محسوب کرد یا خیر؟ فایده گرایان در این باره نظر واحدی ندارند. ارضای میل: گاهی ارضای امیال و ترجیحات آنی ما برایمان خوب یا درست محسوب نمی شود. فرض کنید میل ما بر این باشد که مقدار زیادی شکلات بخوریم در حالی که از لحاظ سلامتی برایمان مضرّ باشد. همچنین ترجیحات ما متأثر از وضعیت اجتماعی ماست، و گاهی این وضعیت حاصل دستکاری (مثلاً توسط شستشوی مغزی، یا تبلیغات) است. اگر کسی بردگی را ترجیح دهد ، دلیل نمی شود که بردگی چیز خوبی باشد. ترجیحات آگاهانه:اگر ترجیحات ما کاملاً آگاهانه و عقلانی باشند ، مشکل نادرستی ارضای میل پیش نمی آید، اما در بسیاری موارد ما در وضعی نیستیم که بتوانیم ترجیحات کاملاً آگاهانه و عقلانی داشته باشیم. مثلاً هنگامی که تحت سیطره ی یک قدرت پدرسالار باشیم، ترجیحات ما متأثر از القائات آن قدرت خواهد بود. حتی ترجیحات و علائق آگاهانه ی ما هم عموماً با علائق دیگران در هم تنیده است. مثلاً موقع یک تصمیم گیری باید از خود بپرسم که آیا علاقه ی من به رنج کشیدن دشمنان ام باید نقشی در تصمیم ام داشته باشد؟ علائق راسیستی چطور؟ بیشترین میزان : فایده گرایی یک آموزه ی معطوف به بیشینه سازی است و به همین خاطر پیامدگراست، یعنی درستی یک عمل یا قانون را بر پایه ی پیامدهای آن می سنجد. برای اینکه این سنجش امکان پذیر باشد باید بتوانیم مقایسه ی کمّی میان گزینه های رقیب انجام دهیم. مشکلات بیشینه کردن فایدهاز دید راولز، فایده گرایی تفاوت میان اشخاص را به حساب نمی آورد چرا که در نگرش فایده گرایانه، افراد صرفاً واجد ترجیحات یا علائق شان دانسته می شوند و نه دارای مدعاها و حقوق معین. به این ترتیب، از دید فایده گرایانه اشکالی ندارد اگر آزادی یک فرد را فدای لذت عده ی دیگر کنیم. به قول دِرِک پارفیت، «برای بیشینه کردن فایده، گاهی بهتر است یک صد میلیارد آدم علیل داشته باشیم تا پنج میلیارد آدم رو به راه.” پس می بینیم که با دیدگاه فایده گرایانه برای مقایسه ی فایده های متعارض افراد با چالش های جدی تجربی و نظری مواجه می شویم. در فایده باوری روابط خاص میان اشخاص به حساب نمی آیند. مثلاً از دیدگاه فایده گرایانه، خوب است که یک مادر برای بیشینه کردن فایده مندی عمل اش کودک خود را رها کند و به جای فززند خود مراقبت از پنج طفل یتیم را به عهده بگیرد؛ در حالی که چنین عملی مسلماً خلاف این قاعده ی متعارف اخلاقی است که هر کسی وظایف خاصی دارد. به علاوه از دیدگاه فایده باورانه، الزام اخلاقی وفای به عهد نیز زیر سؤال می رود زیرا اگر من پیمانی بسته باشم و شکستن آن پیمان اندک فایده ی بیشتری در بر داشته باشد، از دید فایده باور پیمان شکنی مجاز است. شروعی نو برای فلسفه ی سیاسیدیدیم که فایده گرایی به رغم جذابیت ظاهری اش، با مشکلات نظری بسیاری مواجه است. زمانی که این دیدگاه باب بود، فیلسوفان می اندیشیدند که تنها آلترناتیو فایده گرایی، پلورالیسم شهودگرایانه است که مطابق آن، اصول اخلاقی متکثر هستند و هیچ مبنای عقلانی واحدی برای متحدکردن آنها وجود ندارد. البته این نگرش مقبول بسیاری از فیلسوفان نبود زیرا شهودگرایی هیچ گونه شهودی به اصول متعارفی نمی افزود در نتیجه پلورالیسم شهودگرا هیچ کمکی به حل تعارض بین اصول متضاد نمی کرد. راولز اندیشید که بازگشت به سنت قراردادگرایی می تواند نظریه ی آلترناتیو و نظام مندی در باب عدالت ارائه دهد که از عاری مشکلات فایده گرایی و نیز شهودگرایی باشد. این ایده ی او به «نظریه ای درباب عدالت» انجامید. مفهوم عدالت و تعبیر راولز از عدالت اجتماعیاز دید راولز، جامعه اساساً «یک تعامل جمعی برای کسب منافع مشترک است» و شرکت کنندگان در این چالش جمعی علائق متعارضی دارند. پس این چالش نیازمند وضع قواعدی است تا تعیین کنند که سود و زیان های این تعامل چگونه باید توزیع شوند. در مورد نهادهای اصلی جامعه، این قواعد همان اصول عدالت اجتماعی هستند که حقوق و تکالیف هر شهروند را تعیین می کنند. در مورد اینکه حقوق و تکالیف هر شهروند چگونه باید تعیین شوند، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. این دیدگاه های مختلف و رقیب را تعابیر مختلف از عدالت می نامند. به این ترتیب، فایده گرایی یکی از تعابیر عدالت است و قراردادگرایی راولز (که «عدالت به سان انصاف» هم خوانده می شود) یکی دیگر از تعابیر عدالت است. موضوع عدالتنهادهای اصلی جامعه که موضوع عدالت هستند شامل این موارد است:قوانین اساسی: قواعد حاکم بر بیان، تجمع و غیره. تنظیمات اجتماعی و اقتصادی اصلی: قواعد حاکم بر بازار، مالیات و غیره. نکته ی شایان توجه این است که عدالت «فضیلت نخست» این نهادهاست. یعنی عادلانه بودن یک نهاد بر کارآیی آن ارجحیت دارد. به این ترتیب، اگر مدعاهای مربوط به عدالت در تعارض با دیگر ارزش های اخلاقی مانند وجه خیریه و یا سودمندی قرار گیرند، باید اولیت را به عدالت داد. پس نهایتاً حکومت مجاز است تا انحصار خود در کاربرد خشونت مشروع را به کار گیرد تا عدالت را برقرار کند. قرارداد فرضیحال چگونه می توانیم تصمیم بگیریم که چه قواعدی باید بر جامعه حاکم باشند؟ قواعد و قوانین منصفانه کدام اند؟ ایده ی راولز که برگرفته از سنت قراردادگرایی است این است که «اصولی منصفانه آنهایی هستند که هر کسی در شرایط برابر با آنها موافقت می کند». آشکار است که مردم در شرایط نابرابر و تحت ستم با قوانینی ظالمانه و تبعیض آمیز هم موافقت می کنند. مثلاً افراد معلول ممکن است با قواعد غیرمنصفانه در تقسیم منابع موافقت کنند، چرا که راه چاره ی دیگری پیش رویشان گشوده نیست و در صورت مخالفت همان سهم اندک را هم نصیب نمی برند. به همین خاطر راولز شرط برابری وضعیت بانیان قرارداد را لحاظ کرده است. در شرایط برابر و آزادانه ، که افراد موقعیت چانه زنی برابری در مذاکره داشته باشند، مسلماً قوانین غیرمنصفانه را نمی پذیرند. راولز و قراردادگرایی کلاسیکبرخلاف قراردادگرایان کلاسیک که می پرسیدند «مردم در حالت طبیعی بر سر چه چه قواعدی توافق می کنند؟» راولز می پرسد: «اگر مردم میان تفاوت های فعلی خود را نادیده بگیرند، بر سر چه قواعدی توافق می کنند؟» در قراردادگرایی تفاوت های میان اشخاص به رسمیت شناخته می شود، زیرا این نکته لازمه ی توافق بر سر اصولی است که نزد همگان مقبول باشند. پس از هیچ کس نمی توان انتظار داشت که برای بیشینه کردن خیر همگانی فداکاری کند (مگر اینکه خودش بخواهد!). اگر چه همه ی ما در جوامعی به دنیا آمده ایم که اصول آن بر پایه ی قرارداد و اختیار افراد بنا نشده اند اما، به نظر راولز، «جامعه ای که اصول عدالت را برآورده کند، می تواند به سوی جامعه ای که برپایه ی قرارداد مطلوب همگان بنا شده میل کند، زیرا این جامعه ای اصولی را رعایت می کند که افراد آزاد و برابر تحت شرایط منصفانه می پذیرند. به این معنا، افراد چنین جامعه ای خودفرمان7 هستند و الزامات جامعه شان را خواست خود می شمارند.»وضعیت نخستین در قرارداد راولزدر نظریه ی عدالت راولز صورت مسئله ی وضعیت نخستین8 چنین است: یافتن اصول حاکم بر چگونگی توزیع امور مطلوب و نامطلوب به گونه ای که این اصول برای همه ی افراد آزاد و برابر پذیرفتنی باشند. چنین اصولی برای همه احترام برابر قائل می شوند. مثلاً اصولی که فقط برای مسیحیان، یا زنان، یا کسانی که هنر را برتر از همه چیز می دانند پذیرفتنی باشند، غیرمنصفانه خواهند بود و دیگران می توانند به آنها معترض شوند. اما چگونه باید اصولی بیابیم که نزد همگان مقبول باشند؟ راه حل راولز این است که: اصولی را بیابید که نزد همه ی افراد معقول پذیرفتنی باشند. فرد معقول در این نظریه به کسی گفته می شود که خواهان بیشترین خیر ممکن برای خود باشد اما نداند که حقیقتاً چه جایگاهی در اجتماع خواهد داشت یا اهداف و اعتقادات زندگی اش چه خواهد بود. راولز چنین وضعیتی را «حجاب جهل»9 می خواند. البته افراد در پشت حجاب جهل و در وضعیت نخستین باید بدانند که چه جور چیزهایی ابزار لازم برای نیل به هر هدفی است، و همچنین باید حقایق عام مربوط به سرشت انسان و جامعه را بشناسند. از آنجا که قرار نیست این اصول عام جانب هیچ دسته و گروه خاصی (گیریم مسیحیان، زنان، یا هنردوستان) را بگیرند، نزد همگان به یک میزان مقبول خواهند بود. تعبیر عام عدالتبه باور راولز، افراد معقول در ورای حجاب جهل بر سر تقسیم آزادی ها و قدرت و خیر و شر زندگی اجتماعی توافق خواهند کرد. از آنجا که این افراد نمی دانند که حقیقتاً در چه جامعه ای خواهند زیست و چه جایگاه و نقشی در آن جامعه خواهند داشت، سعی می کنند اطمینان حاصل کنند که در هر موقعیتی که باشند مورد ستم و استثمار واقع نخواهند شد. به این ترتیب آنان به اصل برابری اذعان می کنند، اما اگر متقاعد شوند که در برخی موارد نابرابری به بهبود وضع همگان می انجامد ، این توافق می تواند در معرض بازنگری قرار گیرد. یعنی اگر نابرابری خاص به گونه ای باشد که حتی نادارترین ها به نسبت شرایط برابری کامل داراتر شوند، افراد از پس حجاب جهل با این نابرابری موافقت خواهند کرد. به این ترتیب راولز به «تعبیر عام عدالت» می رسد: «همه ی خیرهای ابتدایی اجتماعی – برابری فرصت، درآمد، ثروت، و کرامت- باید به طور برابر توزیع شوند، مگر اینکه توزیع نابرابر هر یک از این خیرها به سود بی بضاعت ترین ها باشد» اصول عدالتراولز با ملاحظه ی شروطی که برای وضع نخستین می نهد، استدلال می کند که افراد در وضع نخستین با این دو اصل مشخص تر (یا «تعابیر خاص از عدالت») هم موافقت خواهند کرد:1. هر کسی باید حقوق برابر با دیگران داشته باشد، و دامنه ی این حقوق باید تا سرحد امکان تمام آزادی های اصلی سازگار با آزادی دیگران را در بر گیرد2. نابرابری های اجتماعی و اقتصادی باید چنان باشند که الف) تصدی مقامات و مناصب باید بر پایه ی برابری منصفانه ی فرصت بر روی همگان گشوده باشد.ب) نابرابری فقط در جهت بیشینه کردن منافع کم بهره ترین اقشار باشد.این اصول تخطی ناپذیر هستند، یعنی به بهانه ی فواید اقتصادی یا اجتماعی اصل دوم نمی توان آزادی های ذکر شده در اصل اول را زیر پا نهاد. به دیگر سخن، هیچ پولی نمی تواند تاوان خسارت آزادی را بدهد – این خیرها را نمی توان در کفه ی ترازو نهاد. اصل آزادیمقصود راولز از آزادی ، آزای از قیود فیزیکی نیست، بلکه آزادی به معنای نهادی (حقوقی و قانونی) است. مثلاً یک دزد از حیث فیزیکی آزاد است که از دیوار شما بالا برود، اما از حیث حقوقی آزاد نیست. همچنین راولز (به پیروی از McCallum) آزادی را شامل سه مؤلفه می داند: فرد آزاد از قید دیگران است تا کاری را انجام دهد. برای مثال، افراد هنگامی آزادی عقیده دارند که از حیث قانونی مجاز باشد تا اخلاقیات، فلسفه یا دینی را که می پسندند انتخاب کند و بر پایه ی آن زندگی کند و دیگران قانوناً موظف هستند تا در عقاید فرد تفتیش و مداخله نکنند. چون موضوع عدالت، تنظیم ساختارهای اساسی جامعه است، آزادی هایی که باید در جامعه ی عادلانه به طور برابر توزیع شوند به این قرار هستند:آزادی سیاسی (حق رأی و حق تصدی مناصب عمومی) آزادی بیان و تجمع صیانت از کرامت روانی و فیزیکی افراد، از جمله داشتن آزادی شغل و نیز حق داشتن مالکیت خصوصی آزادی از بازداشت شدن خودسرانه (حاکمیت قانون) این آزادی ها به این معنا اساسی هستند که برای فراهم آوردن شرایط اجتماعی جهت رشد و پرداختن به دو قوه ی اخلاقی شخصیت - یعنی عقلانیت10 ( تناسب هدف-وسیله) و فرزانگی11( حقوق و خیر دیگران را همتراز خیر شخصی شمردن ) - ضروری اند. بدون این دو قوه، ما نمی توانیم کنشگران اخلاقی مسئولی باشیم لذا بر همگان است که این دو آزادی ها را تمام و کمال به رسمیت بشناسند و محترم بشمارند. البته این آزادی های اساسی می تواند در تعارض با هم قرار گیرند (مثلاً اگر قرار باشد که در همه جا بتوان تجمع برقرار کرد، حق آزادی تجمع در تعارض با حق مالکیت قرار می گیرد). لذا برای بیشینه کردن کل آزادی های برابر، باید آنها را با یکدیگر همساز کرد. راولز یادآور می شود که آزادی را با ارزش یا اهمیت آزادی اشتباه نگیریم. آزادی یک شخص ممکن است برایش اهمیت یا ارزشی نداشته باشد. مثلاً شخص فقیر ممکن است آزاد باشد که تعطیلات خود را در جزایر قناری بگذراند، اما این آزادی برایش ارزشی ندارد، چون نمی تواند از آن استفاده کند یا اینکه فقیر و غنی هر دو آزادند تا در تصمیم گیری های سیاسی مشارکت کنند، اما آزادی شخص غنی برایش ارزش بیشتری دارد، زیرا می تواند به طور مؤثرتری از این آزادی استفاده کند. در نظریه ی راولز، اصل دوم عدالت برای تضمین این است که ارزش آزادی برای همگان یکسان باشد. آزادی عقیدهراولز آزادی عقیده یا وجدان12 را با تفصیل بیشتری بررسی می کند و تبیین می کند که چرا افراد در وضع نخستین آزادی عقیده را انتخاب می کنند و آن را تخطی ناپذیر و مقدم بر بهبود شرایط اقتصادی خود می شمارند. دلیل این امر به نظر راولز آن است که افراد از ورای حجاب جهل نمی دانند که عقاید اخلاقی یا دینی خودشان، و دین و آئین رسمی جامعه شان چه خواهد بود. با این حال می دانند که عقاید شان هرچه که باشد، آن عقاید برای خودشان بسیار مهم خواهد بود، پس اگر قرار باشد در جامعه ای زندگی کنند که کیش و مذهب آنان (یا عقاید بیخدایانه شان) ممنوع باشد، یا مجبور به پذیرش آئین ها و آموزه های خلاف عقاید خود شوند، برایشان بسیار ناگوار خواهد بود. همچنین می دانند که اگر به خاطر مزایای اقتصادی عقاید خود را تغییر دهند به شخصیت و کرامت خود توهین روا داشته اند. به علاوه افراد از پس حجاب جهل هم می دانند که اگر بخت بررسی ارزش ها و آموزه های متفاوت با عقاید خود را نداشته باشند، نخواهند توانست انتخاب ها و تصمیم گیری های آگاهانه و بخردانه ای در زندگی حقیقی شان داشته باشند. با این آگاهی ها، بخردانه آن خواهد بود که افراد در وضع نخستین بر سر قواعدی توافق کنند که هر کیش و آئینی را مجاز می دارد و دیگران را وا می دارد که از تحمیل عقاید خود به فرد بپرهیزند. این قواعد به منزله ی برابری آزادی عقیده ی برای همگان است. و چون افراد می دانند در معامله ی عقایدشان با پول، بازنده خواهند بود آزادی عقیده را تخطی ناپذیر می شمارند و آن را بر مزایای اقتصادی ارجحیت می دهند. برابری منصفانه ی فرصت هابرابری صوری فرصت صرفاً به این معناست که دسترسی به موقعیت های مطلوب اجتماعی و سیاسی فقط بستگی به شایستگی های مرتبط فرد برای این مناصب دارد، نه طبقه یا نژاد یا جنسیت. کسی مانند آدام اسمیت می تواند در اینجا اضافه کند که این نگرش از دید اقتصادی نیز کارآمد است، چرا که مناسب ترین افراد را به کار می گمارد. به علاوه، این دیدگاه از نظر شهودی نیز مقبول است: عوامل تصادفی و بی ربط از حیث اخلاقی نباید تعیین کننده ی سرنوشت افراد باشند و برای فرد رجحان یا نقصانی ایجاد کنند. آشکار است که در واقع سرنوشت افراد تنها بر پایه ی قابلیت های طبیعی آنها رقم زده نمی شود، بلکه به عواملی مانند طبقه، نابرابری های تحصیلی، تفاوت میزان سلامتی و مانند آن نیز بستگی دارد. پس می بینیم که برابری صوری فرصت برای نیل به برابری حقیقی کافی نیست. برابری منصفانه ی فرصت مستلزم شرایطی بیش از برابری صوری فرصت است پس باید شامل این امور نیز باشد:اجتناب از تمرکز بیش از حد ثروت نزد برخی افراد تحصیلات مناسب برای همگان خدمات بهداشتی برای همگان اصل تفاوتبنا بر اصل تفاوت، نابرابری های اجتماعی-اقتصادی هنگامی موجه هستند که به نفع کم بضاعت ترین افراد باشند. کم بضاعت ترین افراد کسانی هستند که کمترین دسترسی را به خیرهای اصلی جامعه دارند (در عمل این دسته کسانی هستند که کمترین درآمدها را دارند). اما چگونه نابرابری می تواند در جهت منافع فقیرترین افراد باشد؟ راولز این امر را چنین تبیین می کند که کسانی که کوشش بیشتری می کنند و مهارت های بیشتری کسب می کنند، بر میزان منابع و ثروت اجتماع می افزایند. اگر هر کسی، فارغ از سهمی که به اجتماع ادا کرده، فایده ای برابر با دیگران ببرد، آنگاه دیگر افراد انگیزه ای برای سخت کوشی و بهبود مهارت های خود نخواهند داشت. به این ترتیب، برای افزودن به ثروت کل جامعه، کسانی که سهم بیشتری در افزایش ثروت و غنای جامعه دارند باید نصیب بیشتری هم ببرند، که این به نابرابری اقتصادی منجر می شود. با این حال، چون به این شیوه ثروت کلی جامعه افزایش می یابد، حتی فقرا هم نسبت به زمانی که سخت کوشی بی پاداش بماند، از بهره ی بیشتری می برند.
--------------------------------------------------
1. Antti Kauppinnen استاد فلسفه ی سیاسی در دانشگاه های هلسینکی و سنت آندروز
2. contractarianism3.
The original contract4
. utilitarianism5.
act utilitarianism6
. rule utilatarianism7
. autonomous8
. The Original Position9.
The veil of ignorance10
. rationality11
. reasonableness12.
liberty of conscience

۱۳۸۷ مرداد ۱۳, یکشنبه

ياد شاپور بختيار و انقلاب مشروطه گرامي باد!


آنکه «لائيسيته» را فرياد زد و جدائي دين و دولت را خواستار شد. آنکه به شاه اعتراض کرد که نبايد تقويم ايراني را تغيير ميدادي. آنکه به آيت‌الله خميني گفت که برايت در قم واتيکان درست ميکنيم. آنکه فکرش به اين چيزها ميرسيد و حرفش را ميزد، «نوکر بي‌اختيار» لقب گرفت. آنهم از سوي کساني که خود نوکران بي‌اختيار و بلکن بي‌خبر «ايدئولوژي» و مذهب بودند.روزي که سر بريدندش (پانزدهم مرداد) فرداي مشروطيت بود!ياد کشته‌شدگان انقلاب مشروطه و ياد شاپور بختيار را گرامي ميداديم.روزگاري روزگاري داشتيم اين سروده را به مهندس حميد ذوالنور، ياروفادار بختيار تقديم کرده‌ام.روزگاری روزگاری داشتيمبهر خود شهر و دیاری داشتیمدر خيابان راه ميرفتيم ما !ترس کی از پاسداری داشتيمهیچکس کاری به کار ما نداشتدست اگر در دست یاری داشتیمغم به دلها بود اما در عوضهمرهان غمگساری داشتیمکنج دلهامان به باغ آرزوبهر آزادی بهاری داشتیمحرف قانون اساسی میزدیمهم شعوری هم شعاری داشتیمنهضت مشروطه مان گر مرده بودلااقل بهرش مزاری داشتیمدر پی احیای آنچه رفته بودوه چه عزم استواری داشتیمحیف شد که عاقبت برعکس شدهرچه بهرش انتظاری داشتیمچاه را ناکنده بر سر میزدیمما که مسروقه مناری داشتیموارث صدجور بیماری شدیمگرچه دکتر بختیاری داشتیماو برای ما الفبا مینوشتما نظر بر نقش ماری داشتیماو ز لائیسیته‌اش میگفت و مابا امام خود قراری داشتیم!عاقلی حرفی زد و در معنیش حیرت دیوانه واری داشتیمهادیا از خاطرات تلخ خویشکاش امکان فراری داشتیم

پیام شاهزاده رضا پهلوی بمناسبت یکصد و دومین سالگرد جنبش مشروطیت

هم میهنان عزیزم،
ملت ایران یکصد و دومین سالگرد انقلاب مشروطیت را که آغاز عصر آزادیخواهی، پشت کرد به قرون وسطی و احیای فرهنگ غرور آفرین ایرانی در عصر تمدن صنعتی نوین بود، در شرایطی جشن میگیرد که یک نظام ضد ملی و اشغالگر بنام «جمهوری اسلامی» برکشورما چیره گشته است و با ترور و سرکوب بیرحمانــۀ مردم، عوامفــریبی مــذهبی، تــرویج خرافات و تاریک اندیشی و بحران آفرینی های پی در پی در منطقه به حیات ننگین و مافیایی خود ادامه میدهد و اکنون نیز با تهدید به دستیابی سلاح هسته ای می رود که ایران را به کام مرگبار یک ماجرای جنگی بسپرد.هم میهنان عزیزم،من هم مانند همۀ ایرانیانی که به خوشبختی ملت و سرافرازی ایران می اندیشند، معتقدم که راز پیشرفت ما در گرو دو اصل مهم است:حق حاکمیت مردم و جدایی دین از حکومت (سکولاریزم)، این دو اصل بنیادی درهمانحال که میراث گرانبهای مشروطیت اند، مشعلی فروزان اند که مسیر نسل های آینده را تابناک میسازند.بنابراین، تداوم ره آوردهای حیاتبخش انقلاب مشروطیت میسرنیست، مگر آنکــه رژیم ضـد ملی و آزادی کُش کنونی که متاسفانه پایمال کنندۀ این دو اصل مهم است را به گورستان تاریخ روانه سازیم.ولی آیا پدران و مادران ما و یا هیچ ملتی توانسته اند بدون آرمانخواهی، بدون دلاوری و فداکاری زنجیرهای اسارت را از دست و پای خود بگسلند و به سعادت و خوشبختی دست یابند؟آزادی و حق گرفتنی است! مائیم که باید به عوامل بدبختی و اسارت خود و به آنچه که زندگانی تک تک ما را تلخ و سیاه کرده است، پایان بدهیم! مائیم که باید حرکت کنیم تا برکت آسمانها به ما روی آورد. از انقلاب مشروطیت بیآموزیم و بی هراس و یکپارچه بپاخیزیم و مطمئن باشید که حکومت جباران پایدارنیست و پیروزی از آن ماست!
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی