آنکه «لائيسيته» را فرياد زد و جدائي دين و دولت را خواستار شد. آنکه به شاه اعتراض کرد که نبايد تقويم ايراني را تغيير ميدادي. آنکه به آيتالله خميني گفت که برايت در قم واتيکان درست ميکنيم. آنکه فکرش به اين چيزها ميرسيد و حرفش را ميزد، «نوکر بياختيار» لقب گرفت. آنهم از سوي کساني که خود نوکران بياختيار و بلکن بيخبر «ايدئولوژي» و مذهب بودند.روزي که سر بريدندش (پانزدهم مرداد) فرداي مشروطيت بود!ياد کشتهشدگان انقلاب مشروطه و ياد شاپور بختيار را گرامي ميداديم.روزگاري روزگاري داشتيم اين سروده را به مهندس حميد ذوالنور، ياروفادار بختيار تقديم کردهام.روزگاری روزگاری داشتيمبهر خود شهر و دیاری داشتیمدر خيابان راه ميرفتيم ما !ترس کی از پاسداری داشتيمهیچکس کاری به کار ما نداشتدست اگر در دست یاری داشتیمغم به دلها بود اما در عوضهمرهان غمگساری داشتیمکنج دلهامان به باغ آرزوبهر آزادی بهاری داشتیمحرف قانون اساسی میزدیمهم شعوری هم شعاری داشتیمنهضت مشروطه مان گر مرده بودلااقل بهرش مزاری داشتیمدر پی احیای آنچه رفته بودوه چه عزم استواری داشتیمحیف شد که عاقبت برعکس شدهرچه بهرش انتظاری داشتیمچاه را ناکنده بر سر میزدیمما که مسروقه مناری داشتیموارث صدجور بیماری شدیمگرچه دکتر بختیاری داشتیماو برای ما الفبا مینوشتما نظر بر نقش ماری داشتیماو ز لائیسیتهاش میگفت و مابا امام خود قراری داشتیم!عاقلی حرفی زد و در معنیش حیرت دیوانه واری داشتیمهادیا از خاطرات تلخ خویشکاش امکان فراری داشتیم
۱۳۸۷ مرداد ۱۳, یکشنبه
ياد شاپور بختيار و انقلاب مشروطه گرامي باد!
آنکه «لائيسيته» را فرياد زد و جدائي دين و دولت را خواستار شد. آنکه به شاه اعتراض کرد که نبايد تقويم ايراني را تغيير ميدادي. آنکه به آيتالله خميني گفت که برايت در قم واتيکان درست ميکنيم. آنکه فکرش به اين چيزها ميرسيد و حرفش را ميزد، «نوکر بياختيار» لقب گرفت. آنهم از سوي کساني که خود نوکران بياختيار و بلکن بيخبر «ايدئولوژي» و مذهب بودند.روزي که سر بريدندش (پانزدهم مرداد) فرداي مشروطيت بود!ياد کشتهشدگان انقلاب مشروطه و ياد شاپور بختيار را گرامي ميداديم.روزگاري روزگاري داشتيم اين سروده را به مهندس حميد ذوالنور، ياروفادار بختيار تقديم کردهام.روزگاری روزگاری داشتيمبهر خود شهر و دیاری داشتیمدر خيابان راه ميرفتيم ما !ترس کی از پاسداری داشتيمهیچکس کاری به کار ما نداشتدست اگر در دست یاری داشتیمغم به دلها بود اما در عوضهمرهان غمگساری داشتیمکنج دلهامان به باغ آرزوبهر آزادی بهاری داشتیمحرف قانون اساسی میزدیمهم شعوری هم شعاری داشتیمنهضت مشروطه مان گر مرده بودلااقل بهرش مزاری داشتیمدر پی احیای آنچه رفته بودوه چه عزم استواری داشتیمحیف شد که عاقبت برعکس شدهرچه بهرش انتظاری داشتیمچاه را ناکنده بر سر میزدیمما که مسروقه مناری داشتیموارث صدجور بیماری شدیمگرچه دکتر بختیاری داشتیماو برای ما الفبا مینوشتما نظر بر نقش ماری داشتیماو ز لائیسیتهاش میگفت و مابا امام خود قراری داشتیم!عاقلی حرفی زد و در معنیش حیرت دیوانه واری داشتیمهادیا از خاطرات تلخ خویشکاش امکان فراری داشتیم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر