سال گذشته وقتی سوری ها صبح از خواب بیدار شدند و رادیوهایشان را روشن کردند تازه متوجه شدند که تاسیسات تولید بمب اتمی یشان بمباران شده است، در آن لحظه که سوریها از نابودی کارخانه های اتمی خود آگاه شدند ، گرد و خاک های ناشی از انفجارها فرو نشسته بود و آنها به خوبی با چشم خود دیدند که تاسیسات تولید بمب اتمی یشان که چندین سال پا برجا و به بهره برداری نزدیک میشد فقط در چند دقیقه سوخته و خاکستر گردیده است. جهانیان نیز همه آگاه شدند ولی کسی کمترین اعتراضی نکرد . سوریه یک ضلع از مثلث اهریمنی اتم ( کره شمالی – جمهوری اسلامی – رژیم بعث سوری ) بود . با نابود شدن تاسیسات بمب اتم سازی سوریه و شروع به خود انهدامی رژیم کره شمالی ، اکنون تنها ضلع باقی مانده از مثلث اهریمنی اتم نیز نفسهای آخرش را میکشد . رژیم دینی ایران البته خطرناکترین ضلع از این مثلث اتمی - اهریمنی می باشد . بمباران تاسیسات بمب اتم سازی سوریه چند نکته را روشن کرد که مهمترین آن حمایت جامعه جهانی و بویژه کشورهای منطقه از این بمباران بود . متحدین عرب سوریه کمترین مخالفتی با این نابود سازی نکردند و کشورهای دیگر جهان هم با اسرائیل همراهی نشان دادند ، تنهایی سوریه به حدی بود که اگر چه امکان تلافی را نداشت حتی از مانورهای سیاسی در عرصه بین المللی هم جهت اعتراض باز ماند . با این وصف سوریه که در پیامد حمله به خود هیچ کاری نمیتواند انجام دهد و با سرافکندگی به پای میز مذاکره و صلح می آید و به تندی از حکومت دینی و گروه های ترور فاصله میگیرد ، آیا امکان دارد که در صورت حمله به تاسیسات بمب اتم سازی حکومت دینی ایران به حمایت و اتحاد با رژیم تهران برخاسته و علیه کشور مهاجم اقدام کند ؟ نکته مهم دیگر که بعد از بمباران تاسیسات تولید بمب اتم سوریه روشن گردید این است که دولت اسرائیل به عنوان اولین و مهمترین هدف رژیم دینی ایران ، برای حفظ امنیت شهروندانش و جلوگیری از تکرار فاجعه دردناکی همچون هولوکاست ، از کسی کسب اجازه نمیکند و آنچه را که تئوریسین هایش مفید بدانند بدون چون و چرا انجام خواهد داد . تصور رژیم دینی ایران این بود که برای حمله به تاسیسات تولید بمب اتمی اش نیاز به اجازه ایالات متحده می باشد . از این روی تمام تلاش خود را برای نزدیکی بیشتر به آمریکا انجام وعقب نشینی های گسترده ایی را در برابر آمریکا از خود نشان داد ، ازصحبت پیرامون گشایش دفتر حفظ منافع در تهران تا مذاکرات پیدا و پنهان رژیم با ایالات متحده همه و همه به خاطر این بود که رژیم تهران با استفاده از اهرم آمریکا مانع حمله احتمالی اسرائیل به تاسیسات تولید بمب هسته ایی خود گردد ، در همین راستا لابی های رژیم در آمریکا نیز تمام تلاش خود را به کار گرفتند ، با مقامات دولت آمریکا دیدار کردند ، نامه ها نوشتند ، طومار ها امضا کردند و دست آخر به خیابان آمدمد و تظاهرات کردند . همه این اقدامات به خاطر این بود که با فشار بر ایالات متحده و واگذاری امتیازات بسیار به آمریکا و غرب از حمله اسرائیل به تاسیسات تولید بمب اتم ایران جلوگیری کنند ، غافل از اینکه اسرائیل کشوری مستقل در سوی دیگر جهان است و برای حفظ امنیت خود از دیگران اجازه نمیگیرد . خواست اسرائیل این است که اگر میخواهید به تاسیسات تولید بمب اتمی ایران حمله نکنیم پس زودتر از راه دیپلماتیک جلو تولید بمب را بگیرید . اکنون مجموعه رژیم اسلامی و لابی هایش به این نتیجه رسیده اند که ایالت متحده و اروپا توان تاثیرگذاری بر سیاست های دفاعی اسرائیل را ندارند و چنانچه اسرائیل بخواهد کارخانجات تولید بمب اتم ایران را نابود کند از آنجا که به تنهایی توان چنین کاری را دارد از کسی اجازه و حمایت نخواهد خواست . حمله به تاسیسات اتمی رژیم دینی اگر چه با آگاهی ایالات متحده و غرب خواهد بود ولی با اجازه آنها نخواهد بود ، از این روی رژیم مایل است تا هزینه هایی که در واشنگتن و اروپا صرف در امان ماندن خود از حمله میکند را مسیقیما در تل آویو مصرف نماید . در حال حاضر شواهد حکایت از آن دارد که رژیم دینی ایران دریچه ایی را به سوی اسرائیل گشوده و قصد بر پایی و فعال نمودن یک لابی در اسرائیل را دارد . وظیفه این لابی تماس با اسرائیلی ها به منظور ممانعت از حمله وجلوگیری از نابودی تاسیسات اتمی رژیم اسلامی خواهد بود . معاملات پسته ایران و اسرائیل وعلنی شدن وجود یک رابطه پنهانی اقتصادی بین دو کشور برای زمینه سازی این ماجرا ، تماس لابی شناخته شده رژیم در آمریکا با مقامات اسرائیلی ، طومار نویسی وجمع آوری امضا علیه جنگ در اسرائیل ، صحبت های رئیس پیشین موساد با بخش فارسی رادیو اسرائیل ، جنجال تائید و تکذیب های اسفندیار رحیم مشایی ، از شواهد پیدایش وآغاز به کار این لابی می باشد و احتمالا در آینده نتایج چند نظرسنجی در تهران و تل آویو نیز به آن اضافه خواهد شد و سپس با صادر شدن چند فتوی از جانب مراجعی از طیف منتظری و صانعی ، دوستی ایران و اسرائیل پشتوانه شرعی نیز پیدا خواهد نمود ، حتی ادامه بازداشت و فشار بر رهبران دینی بهائیان ایران و وارد کردن اتهامات کذب به آنها نیز میتواند به منظور به خدمت گرفتن اجباری آنها در این لابی و به کار گیری بیت الاعظم بهایی ، واقع در اورشلیم باشد . خواسته های صلح جویانه ملت ایران همیشه به همانند ابزاری در دست رژیم بوده و از آن سوء استفاده شده است در اینکه ملت ایران، ملتی با فرهنگ و صلح جو بوده و سر دشمنی و کینه با کسی را ندارد ، هیچ شکی نیست اما اسفندیار رحیم مشایی ها و مثلا یحیی رحیم صفوی ها دو سر یک افعی هستند که با توجه به شرایط مختلف یکی از این دهان ها باز میشود و مطالبی را عنوان می کند. احمدی نژاد برای چندمین بار و برای اولین بار در خارج از ایران ، آن هم در گفتگو با رسانه های ترکیه ، یعنی کشوری که ارتش اش عضو ناتو می باشد هولوکاست را انکار میکند و از طرف دیگر اسفندیار رحیم مشایی ، همراهی کننده او در این سفر خود را دوست اسرائیلی ها میداند . تحلیلگران سیاسی خاتمی را لبخند خامنه ایی به غرب معرفی میکردند لابد مشایی هم لبخند احمدی نژاد به اسرائیل می باشد . تمایل ودوستی ملت ایران به اسرائیل امر جدیدی نیست ، همگرایی دو ملت ایران و یهود پیشینه تاریخی و محکمی داشته وسالها تبلیغات مخرب و جدایی افکن حکومت دینی ایران نتوانسته است تا این پیوندهای دیرینه را از بین ببرد . صحبت های اسفندیار رحیم مشایی اگر چه در وهله اول یک فرافکنی، ناشی از ترس رژیم از حمله نظامی است اما بیانگر خواست مردم ایران برای دوستی و بازگشت به ارتباطات و پیوندهای دو ملت ایران و اسرائیل نیز می باشد . در حال حاضر این تمایلات و خواسته های صلح جویانه ملت ایران وارد مرحله تازه ایی شده است تا جایی که رژیم را نیز وادار به عکس العمل کرده است ، ذهنیت جوانان ایران که بیش از هفتاد درصد از کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند بسیار فراتر از یک ذهنیت مثبت در مورد اسرائیل بوده و ایرانیان به اسرائیل بعنوان یک " ناجی " نگاه می کنند.
۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه
آیا رژیم اسلامی به دنبال برپایی و فعال کردن یک لابی در اسرائیل است
سال گذشته وقتی سوری ها صبح از خواب بیدار شدند و رادیوهایشان را روشن کردند تازه متوجه شدند که تاسیسات تولید بمب اتمی یشان بمباران شده است، در آن لحظه که سوریها از نابودی کارخانه های اتمی خود آگاه شدند ، گرد و خاک های ناشی از انفجارها فرو نشسته بود و آنها به خوبی با چشم خود دیدند که تاسیسات تولید بمب اتمی یشان که چندین سال پا برجا و به بهره برداری نزدیک میشد فقط در چند دقیقه سوخته و خاکستر گردیده است. جهانیان نیز همه آگاه شدند ولی کسی کمترین اعتراضی نکرد . سوریه یک ضلع از مثلث اهریمنی اتم ( کره شمالی – جمهوری اسلامی – رژیم بعث سوری ) بود . با نابود شدن تاسیسات بمب اتم سازی سوریه و شروع به خود انهدامی رژیم کره شمالی ، اکنون تنها ضلع باقی مانده از مثلث اهریمنی اتم نیز نفسهای آخرش را میکشد . رژیم دینی ایران البته خطرناکترین ضلع از این مثلث اتمی - اهریمنی می باشد . بمباران تاسیسات بمب اتم سازی سوریه چند نکته را روشن کرد که مهمترین آن حمایت جامعه جهانی و بویژه کشورهای منطقه از این بمباران بود . متحدین عرب سوریه کمترین مخالفتی با این نابود سازی نکردند و کشورهای دیگر جهان هم با اسرائیل همراهی نشان دادند ، تنهایی سوریه به حدی بود که اگر چه امکان تلافی را نداشت حتی از مانورهای سیاسی در عرصه بین المللی هم جهت اعتراض باز ماند . با این وصف سوریه که در پیامد حمله به خود هیچ کاری نمیتواند انجام دهد و با سرافکندگی به پای میز مذاکره و صلح می آید و به تندی از حکومت دینی و گروه های ترور فاصله میگیرد ، آیا امکان دارد که در صورت حمله به تاسیسات بمب اتم سازی حکومت دینی ایران به حمایت و اتحاد با رژیم تهران برخاسته و علیه کشور مهاجم اقدام کند ؟ نکته مهم دیگر که بعد از بمباران تاسیسات تولید بمب اتم سوریه روشن گردید این است که دولت اسرائیل به عنوان اولین و مهمترین هدف رژیم دینی ایران ، برای حفظ امنیت شهروندانش و جلوگیری از تکرار فاجعه دردناکی همچون هولوکاست ، از کسی کسب اجازه نمیکند و آنچه را که تئوریسین هایش مفید بدانند بدون چون و چرا انجام خواهد داد . تصور رژیم دینی ایران این بود که برای حمله به تاسیسات تولید بمب اتمی اش نیاز به اجازه ایالات متحده می باشد . از این روی تمام تلاش خود را برای نزدیکی بیشتر به آمریکا انجام وعقب نشینی های گسترده ایی را در برابر آمریکا از خود نشان داد ، ازصحبت پیرامون گشایش دفتر حفظ منافع در تهران تا مذاکرات پیدا و پنهان رژیم با ایالات متحده همه و همه به خاطر این بود که رژیم تهران با استفاده از اهرم آمریکا مانع حمله احتمالی اسرائیل به تاسیسات تولید بمب هسته ایی خود گردد ، در همین راستا لابی های رژیم در آمریکا نیز تمام تلاش خود را به کار گرفتند ، با مقامات دولت آمریکا دیدار کردند ، نامه ها نوشتند ، طومار ها امضا کردند و دست آخر به خیابان آمدمد و تظاهرات کردند . همه این اقدامات به خاطر این بود که با فشار بر ایالات متحده و واگذاری امتیازات بسیار به آمریکا و غرب از حمله اسرائیل به تاسیسات تولید بمب اتم ایران جلوگیری کنند ، غافل از اینکه اسرائیل کشوری مستقل در سوی دیگر جهان است و برای حفظ امنیت خود از دیگران اجازه نمیگیرد . خواست اسرائیل این است که اگر میخواهید به تاسیسات تولید بمب اتمی ایران حمله نکنیم پس زودتر از راه دیپلماتیک جلو تولید بمب را بگیرید . اکنون مجموعه رژیم اسلامی و لابی هایش به این نتیجه رسیده اند که ایالت متحده و اروپا توان تاثیرگذاری بر سیاست های دفاعی اسرائیل را ندارند و چنانچه اسرائیل بخواهد کارخانجات تولید بمب اتم ایران را نابود کند از آنجا که به تنهایی توان چنین کاری را دارد از کسی اجازه و حمایت نخواهد خواست . حمله به تاسیسات اتمی رژیم دینی اگر چه با آگاهی ایالات متحده و غرب خواهد بود ولی با اجازه آنها نخواهد بود ، از این روی رژیم مایل است تا هزینه هایی که در واشنگتن و اروپا صرف در امان ماندن خود از حمله میکند را مسیقیما در تل آویو مصرف نماید . در حال حاضر شواهد حکایت از آن دارد که رژیم دینی ایران دریچه ایی را به سوی اسرائیل گشوده و قصد بر پایی و فعال نمودن یک لابی در اسرائیل را دارد . وظیفه این لابی تماس با اسرائیلی ها به منظور ممانعت از حمله وجلوگیری از نابودی تاسیسات اتمی رژیم اسلامی خواهد بود . معاملات پسته ایران و اسرائیل وعلنی شدن وجود یک رابطه پنهانی اقتصادی بین دو کشور برای زمینه سازی این ماجرا ، تماس لابی شناخته شده رژیم در آمریکا با مقامات اسرائیلی ، طومار نویسی وجمع آوری امضا علیه جنگ در اسرائیل ، صحبت های رئیس پیشین موساد با بخش فارسی رادیو اسرائیل ، جنجال تائید و تکذیب های اسفندیار رحیم مشایی ، از شواهد پیدایش وآغاز به کار این لابی می باشد و احتمالا در آینده نتایج چند نظرسنجی در تهران و تل آویو نیز به آن اضافه خواهد شد و سپس با صادر شدن چند فتوی از جانب مراجعی از طیف منتظری و صانعی ، دوستی ایران و اسرائیل پشتوانه شرعی نیز پیدا خواهد نمود ، حتی ادامه بازداشت و فشار بر رهبران دینی بهائیان ایران و وارد کردن اتهامات کذب به آنها نیز میتواند به منظور به خدمت گرفتن اجباری آنها در این لابی و به کار گیری بیت الاعظم بهایی ، واقع در اورشلیم باشد . خواسته های صلح جویانه ملت ایران همیشه به همانند ابزاری در دست رژیم بوده و از آن سوء استفاده شده است در اینکه ملت ایران، ملتی با فرهنگ و صلح جو بوده و سر دشمنی و کینه با کسی را ندارد ، هیچ شکی نیست اما اسفندیار رحیم مشایی ها و مثلا یحیی رحیم صفوی ها دو سر یک افعی هستند که با توجه به شرایط مختلف یکی از این دهان ها باز میشود و مطالبی را عنوان می کند. احمدی نژاد برای چندمین بار و برای اولین بار در خارج از ایران ، آن هم در گفتگو با رسانه های ترکیه ، یعنی کشوری که ارتش اش عضو ناتو می باشد هولوکاست را انکار میکند و از طرف دیگر اسفندیار رحیم مشایی ، همراهی کننده او در این سفر خود را دوست اسرائیلی ها میداند . تحلیلگران سیاسی خاتمی را لبخند خامنه ایی به غرب معرفی میکردند لابد مشایی هم لبخند احمدی نژاد به اسرائیل می باشد . تمایل ودوستی ملت ایران به اسرائیل امر جدیدی نیست ، همگرایی دو ملت ایران و یهود پیشینه تاریخی و محکمی داشته وسالها تبلیغات مخرب و جدایی افکن حکومت دینی ایران نتوانسته است تا این پیوندهای دیرینه را از بین ببرد . صحبت های اسفندیار رحیم مشایی اگر چه در وهله اول یک فرافکنی، ناشی از ترس رژیم از حمله نظامی است اما بیانگر خواست مردم ایران برای دوستی و بازگشت به ارتباطات و پیوندهای دو ملت ایران و اسرائیل نیز می باشد . در حال حاضر این تمایلات و خواسته های صلح جویانه ملت ایران وارد مرحله تازه ایی شده است تا جایی که رژیم را نیز وادار به عکس العمل کرده است ، ذهنیت جوانان ایران که بیش از هفتاد درصد از کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند بسیار فراتر از یک ذهنیت مثبت در مورد اسرائیل بوده و ایرانیان به اسرائیل بعنوان یک " ناجی " نگاه می کنند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر