سیاست کم خردانه، سیاست نا آگاهانه و سیاست با افق نگاهی کوتاه چیزی از سیاست بی پدر و مادرانه کمتر ندارد زیزا نتیجتآ جملگی به افتضاح می فرجامند.چند سالیست که شوخی فدرالیسم و واژهً ملیتهای ایران به جای اقوام ایرانی از سوی برخی از گروههای قومی اپوزیسیون مطرح شده و رفته رفته اینروزها به بحث گذارده میشود تا شاید به جدیت بپیوندد. جالب اینجاست که اگر چه این قبیل واژه ها به گوش برخی از مخاطبین جذاب و تحرک آور میباشند ، در اصل برای مطرح کنندگان و سیاستمداران آن اقوام جاه طلبی بیش نیست و برای اینکه مردم ایران کم خردانه، ناآگاهانه و بدون دورنگری به دام یک افتضاح تاریخی دیگری نیافتند میبایست تعارف را کنار گذاشته و نگاهی عمیقتر بر لایه های گوناگون جوامع قومی کشور بیافکنیم و بسنجیم که سوا بر موقعیت جغرافیایی کشورو نیز فرصت طلبیهای تجزیه طلبان که دائماً کشور ما را تهدید میکند آیا چنین جوامعی(اقوام) که هنوز غرق در مشکلات فرهنگی ، اجتماعی ، مذهبی و سنتی هستند اصولا آمادگی چنین گزینه ای را دارند؟ و یا اینکه سیاستمداران هنوز زیربنای خانه را نریخته میخواهند بر بام خانه قدم بنهند؟ اینک باید دید آنان که از یک حکومت فدرال برای فردای ایران دم میزنند اصولا چه نیتی در سر دارند؟ آیا هدف جاه طلبی های شخصی است؟ (سیاست بی پدر و مادر) ، آیا ساده اندیشی است؟ (کم خردانه) ، آیا از اطلاعات نارس است؟ (نا آگاهانه) ، و یا اینکه انقدر درگیر توجه به یک قدمی خود هستند که توانائی دورنگری را ندارند. هر چند که در واقع فرقی هم نمیکند که در کدامین دسته جای دارند زیرا که مهم نتیجهً نهائی است که در تمامی این موارد جز ویرانی و افتضاح چیزی ندارد.فدرالیسم؟ گول میزنید یا تعارف میکنید؟ باید قبول کرد که نه کشور ما آنقدر توسعه یافته است که قدرت اجرای فدرالیسم را بدون اینکه ایران را به ایرانستان مبدل کند داشته باشد و نه عرف مردم در جوامع قومی کشور ما هنوز به آن درجه آگاهی و دانش سیاسی، اجتماعی رسیده اند که عقل خود را تسلیم فرهنگ خان سالاری و پیشوایان قومی، مذهبی خود نکنند.ما مشگلی با عدم تمرکز قدرت در حکومت آیندهً ایران نداریم اما یکپارچگی ایران را به هیچ قیمتی نمی فروشیم و هیچ قوم ایرانی را به نام ملیت ایرانی نمی شناسیم.در جوامعی که هنوز هر گونه حق شکنی فردی با مداد مذهب و سنت و فرهنگ رنگین میشود ،و خان سالاری، پدر سالاری، برادر سالاری، شوهر سالاری سنت و تربیت و غیرت خانواده هاست ، زن هنوز نمی داند حقوق انسانی اش چیست چه برسد به اینکه برای بدست آوردنش حق تلاش داشته باشد ، و همین سالارها خود مرکز قدرت خانواده ها و اجتماع خود هستند، چه نوع حکومت فدرال سالمی را میشود پیاده کرد؟پس می بایست نخست جامعه را از بن آگاه و آماده نمود و به دست کم دو- سه نسل این رخصت را داد که ایرانی آزاد و لیبر ال را تجربه کنند و در نهایت این بحث را به نسلهای پخته شدهً آیندگان سپرد.کافیست سیاستمداران به اصطلاح هوا خواه عدم تمرکز قدرت به قدرت خود در خانوادهً خودشان نگاهی بیاندازند و ببینند که آیا همسران و فرزندان خودشان اختیار حق طلبی دارند؟ هنوز برخی از همین آقایان که اکنون در اروپا هم زندگی میکنند و بخش تحصیلکرده و روشنفکر را هم تشکیل میدهند به گفتهً خود (رسم ندارند) همسرشان، زن خانه بر سر میز شامی که برای میهمانان شوهرش چیده است بنشیند. حالا اگر شوهر هم اجازه بدهد دیگر آن زن اعتماد به نفس همنشینی و همزبانی با میهمانان را ندارد. حالا با چنین جامعهً سنتگرائی آیا از آن زن دنباله رو میشود انتظار نمایندگی دولت فدرال را داشت یا از آن مرد قدرت طلب؟آیا منطقی تر این نیست که پله را یکی یکی بالا برویم و پیش از اینکه این واژه های دلفریب را در افکار مردم بکاریم به آموختن حقوق فردی، انسانی، شهروندی بپردازیم و با این سنتهای کاذب و واپسمانده مبارزه کنیم؟مشگل ما ایرانی ها این است که غربی می اندیشیم اما میخواهیم حتمآ شرقی زندگی کنیم. می خواهیم کشوری آزاد و دمکرات و لیبرال داشته باشیم اما به خود میبالیم که زنجیرهای استبدادی و دست وپا گیر رسم و رسوم و سنتهای اشتباه فرهنگی و مذهبی را همچنان به نسل بعدی آویزان میکنیم. پس بهتر است دست از این شوخیهای جدی نمای سیاسی برداشته و در عوض سیاستی سالم بر پایه های بیانیهً بین المللی حقوق بشر بنا کرده و برای توانمند کردن فرد فرد همهً شهروندان ایرانی کوشا باشیم.
پاینده ایران و ایرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر