۱۳۸۷ فروردین ۱۸, یکشنبه

«فتنه» ؟

در یکی از سایت های اینترنتی ایرانی خواندم که کسی نوشته بود فیلم هلندی «فتنه» از هر جلوه و ویژگی هنری هم خالی بود.مشکل اصلی فیلم هایی مثل «فتنه» هر چقدر هم که هنری و با مهارت های فنی ساخته شوند این است که مبنا و اساس پیام شان را بر دو قطبی کردن دنیا و آدم های آن می گذارند. یک قطب که ذاتا و ماهیتا تاریک و خشن و بد و خطرناک است و قطب دیگری که ذاتا و ماهیتا روشن و انعطاف پذیر و انسانی است. آدم های دنیا هم با ساده ترین معیارها درون یکی از این قطب های متضاد جای می گیرند. ماهیت و ذات آدم ها هم با جایی که در این قطب ها برای شان فرض شده است تعیین می شود. آدم ها. بعنوان یک گروه همگون. بی شکل. بدون فردیت. حالا اسم این قطب های متضاد و آشتی ناپذیر را بگذاریم دو دین، دو تمدن، دو قوم، دو رنگ، دو جنس. از این دوقطبی های آشتی ناپذیر زیاد داریم. بعضی وقت ها شک می کنیم که شاید بیشتر قضاوت های حتی روزانه ی ما دنباله ی همین دو قطبی هایی هست که درون ذهن مان درست کرده ایم. بگذریم...موضوع حرفم فیلم «فتنه» بود پس سعی کنم در همانجا هم بمانم. اسم ساموئل هانتینگتون را همه شنیده ایم. همان تئوری معروف "برخورد تمدن ها". هانتینگتون می گوید ملت های شرق می توانند به تمدن مدرن برسند اما به تمدن غرب نمی توانند دست پیدا کنند. این ذات و ماهیت تمدن غرب چه چیزی است که یک بار برای همیشه تعریف شده و آدم هایی، مثل قوم برگزیده ی انجیل عهد عتیق ذاتا برگزیده (= غربی) بدنیا می آیند؟ ادوارد سعید در کتب معروف اش «شرق شناسی» به برداشت "غربی" و اروپایی از "شرق" اشاره می کند. انسان غربی با "ماهیت و ذاتی" عقل گرا و حساب گر و با تدبیر و در مقابل آن آدم شرقی با ذهنیتی "همیشه و ماهیتا" خیال پردازو احساساتی و رویاباف و قدرت پذیر و نیاز همیشگی به کنترل شدن.فیلم «فتنه» هم تلاش دارد دو قطب آشتی ناپذیری را درست کند و آدم ها را در داخل آن بسته های تغییر ناپذیر جا بدهد. همه چیز از یک کتاب شروع می شود. کتابی در مقابل کتاب دیگر (حتی اگر مستقیم به آن اشاره نشود). کتاب «فتنه» و بی نظمی و خشونت، در مقابل کتاب نظم و آرامش. خوب، خود این شروع، یک جعل تاریخی در جلو چشمان همه است. انجیل که می گوییم، "عهد عتیق" هم دارد که از پر خشونت ترین و بی رحمانه ترین متن های اسطوره ای و شبه تاریخی است. پس لزوما این متن ها نیستند که در پایه ی عمل انسان های معتقد به آن قرار می گیرند. متن های مقدس در زمینه ی فرهنگی و تاریخی هر اجتماعی قرار دارند و فهمیده و تفسیر می شوند. و این فهم و تفسیر شدن ها تابع خیلی از مسائل اجتماعی است چون آدم ها در متن اجتماع زندگی می کنند و جایگاه و منافع خودشان را دارند. فردیت ها و موقعیت شان بر درکی که از دین دارند تاثیر می گذارند. در دنیای امروز دین بخشی از هویت خیلی از انسان هاست. اما فقط بخشی از هویت شان. هر کدام از ما هویت قومی هم داریم، هویت ملی هم داریم، هویت جنسیتی هم داریم، هویت شغلی هم داریم و خیلی خرده هویت های دیگر. هر کدام از این ها با یک درجه ای می تواند مایه ی تحریک و بسیج آدم هایی بشود، بستگی دارد که در کدام شرایط تاریخی و فرهنگی و اجتماعی قرار داریم. مایه ی بسیج قوم کرد امروز هویت قومی آنهاست. هیچ کردی نمی گوید که من برای برقرار کردن مذهب سنی مبارزه می کنم. در مبارزات ملی و استقلال طلبانه هویت ملی آدم هاست که تحریک پذیر و تعیین کننده است حتی اگر رنگی از دین هم به خودش بگیرد. هویت دینی لزوما هویت محوری آدم ها در دنیای امروزی نیست. اما در شرایطی این هویت می تواند رنگ خیلی تندی به خودش بگیرد. سازنده ی فیلم «فتنه» از گسترش اسلام در اروپا می ترسد: اعداد و ارقام و منحنی جمعیت مسلمان ها و زاد و ولدشان بالا و بالاتر می رود. اما کسی پرسیده است چرا نسل دوم و سوم مهاجران مسلمان در اروپا اینقدر به هویت دینی شان اهمیت می دهند؟ اگر بگوییم ذات و ماهیت آنهاست که به نظر من خیلی ساده اندیشی کرده ایم. بگذار بگوییم که این نسل های دوم و سوم از جمله بخاطر همین برداشت های قطبی گرایانه در واقع در حاشیه ی اجتماع زندگی می کنند. بخاطر مهاجر بودن خانواده های شان نه امکانات اقتصادی و نه موقعیت تحصیلی و نه روابط اجتماعی قوی دارند که به آن تکیه کنند. این گروه را چه هویتی جز هویت دینی می تواند به هم پیوند بدهد؟ اینها نه هویت ملی دارند چون به اجتماع میزبان شان دل بستگی ندارند و نه هویت قومی چون هر کدام شان از یک گوشه ی آسیا و آفریقا می آیند: یکی از سومالی است، یکی از الجزایر و یکی از مراکش و یکی از پاکستان. تنها نقطه ی مشترک شان دینی است که لااقل در ظاهر پیوند شان می دهد. این ها عصیان گرند. اما نه بخاطر اینکه در این یا آن کتاب نوشته شده خشونت کنید. بخاطر دایره ی بسته ای که در آن گرفتارند.اما آن طرف تر دنیا، مثلا در فلسطین هم دین وسیله ی عصیان مردمانی شده و این عصیان، سازنده ی «فتنه» را نگران کرده است. مسئله ی فلسطین همیشه دینی نبوده است. مسئله ی فلسطین با اعتراض ملی به شهروند درجه دوم بودن عربها در سرزمین خودشان شروع شد. بعد از جنگ دوم جهانی و دوره ناصر مسئله ی فلسطین، دین نبود، ملی و پان عربی بود و همینطور در سال های 70 میلادی در دورانی که سازمان آزادیبخش فلسطین و عرفات قدرت گرفتند. این جنبه ی قوی دینی امروز، از دهه ی هشتاد میلادی شروع شده است. باز هم ماجرا، آن دایره های بسته و عصیان است که این بار رنگ دینی گرفته است.در دنیای امروز، مهم هم نیست که کجا زندگی کنیم، دین در زندگی های جاری مردم، بیشتر و بیشتر به حاشیه می رود. آدم ها در شهرهای کوچک و بزرگ خواه ناخواه زندگی روزانه شان بیشتر با نهادهای غیر دینی و قوانین این جهانی تنظیم می شود. اما بهرحال سنت طلبانی هستند که نگران اند و واکنش نشان می دهند حتی تا حد ترور و جنایت. چه چیز کمک می کند که آنها بتوانند همان دینی را که عملا در جامعه به حاشیه رفته دوباره به متن برگردانند و آدم ها را بسیج کنند؟ آدم هایی که سازنده ی فیلم «فتنه»، بخاطر رنگ پوست شان و مقنعه شان و محله ای که در آن زندگی می کنند و اسمی که دارند، در قطب خشن و خطرناک و بر هم زننده ی نظم، قرار شان می دهد و یک بار برای همیشه محکوم شان می کند، باز هم بیشتر به حاشیه رانده می شوند. نتیجه اش هم عصیان.امروزه در کشورهای مسلمان هستند افراد و نیروهایی که تلاش می کنند توجه و تمرکز را روی مشکلات اجتماعی و واقعی این جوامع متمرکز کنند. بعضی از این افراد و نیروها نواندیشان دینی هستند که تلاش می کنند برای دین و نقش آن در میان مردمان، تعریف دیگری مطابق با شرایط امروزی دنیای ما ارائه کنند. بعضی افراد و نیروها هم با نگاه سکولار به دین نگاه می کنند و آن را مربوط به حوزه ی عمومی نمی دانند. هر دو این نیروها زیر فشار شدید نیروهای سنتی کار می کنند. نیروهای سنتی که با عوامفریبی های عجیب تلاش می کنند مشکلات اجتماعی را توطئه ی غرب و در شدیدترین حالت بعنوان جنگ صلیبی علیه اسلام جلوه دهند. سنت گرایان هم علاقه دارند به نوعی دنیا را محل نبرد نیروهای حق وباطل جلوه بدهند.مشکل اینجاست که موضوعاتی مثل کاریکاتورهای پیامبر اسلام یا فیلم هایی مثل«فتنه» در واقع بیشتر از همه به نفع سنت گرایان و رادیکال های اسلامی در "این طرف" است که هر بار هیزمی برای شعله ور کردن آتش پیدا کنند. بازندگان اصلی اما بیشتر نواندیشان و نیروهای سکولار در جوامعی هستند که هنوز هویت دینی پر رنگ است. گویی از یک طرف سنت گرایان دینی و از طرف دیگران محافظه کاران دست راستی به هم احتیاج دارند تا موجودیت خودشان را توجیه کرده باشند. حالا چه کسی و چه تفکری «فتنه» انگیز است؟
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟

هیچ نظری موجود نیست: