۱۳۸۷ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

حالا نوبت تحریف وطن است!

جمهوری اسلامی در کنار کنترل شدید تمامی نهادهای سیاسی و مدنی و صنفی در ایران، از سالها پیش بطور میلیونی از یک سو برای تبلیغات سیاسی و فرهنگی در خارج از کشور و جذب یا نفوذ در میان ایرانیان مهاجر و تبعیدی، و از سوی دیگر جهت خنثی کردن فعالیت‌های آنان سرمایه‌گذاری می‌کند. به برکت وجود برخی از نیروها و افراد سیاسی که «مخالفان مدافع» رژیم هستند، و هم چنین سیاست زیرکانه وزارت امنیت و اطلاعات جمهوری اسلامی که رفت و آمد ایرانیان ظاهرا غیرخودی را به شدت زیر نظر دارد و با بازجویی‌ها و روابط پیدا و پنهان، مقاصد خود را پیش می‌برد، سفارت‌خانه‌های رژیم به فعالیت‌های علنی خود بیش از پیش گسترش می‌بخشند. این فعالیت‌ها جدا از فعالیت‌های تدارکات تروریستی است که در حال حاضر در یکی دو کشور اروپای شرقی متمرکز شده و بی تردید بدون ارتباط با سفارت‌ خانه‌های جمهوری اسلامی در دیگر کشورهای اروپا نیست.ای مرز پرگهر!چند ماهی از روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد نگذشته بود که اعلام شد دولت برای جلب و تشکل ایرانیان خارج از کشور برنامه‌هایی در نظر دارد. و کیست که نداند در همه کشورها دانشجویان و دانشگاهیان و نویسندگان و هنرمندانی وجود دارند که با کمال میل از امکاناتی که جمهوری اسلامی در اختیار آنها می‌نهد استفاده می‌کنند. از این امکانات دو طرفه، یعنی هم توبره جمهوری اسلامی و هم آخور کشور میزبان، تا کنون عمدتا افرادی در آمریکا و تا حد زیادی نیز در انگلستان استفاده می‌کردند. اینک سفارت‌خانه‌های جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر نیز زیر نام «بنیاد» و «شورا» و غیره که قرار است از یک سو بین «ایرانیان» و از سوی دیگر بین آنها و شهروندان کشور میزبان پیوند برقرار کند، به «تبلیغ» رژیم «فرهنگ‌پرور» جمهوری اسلامی و «تدقیق» اطلاعات و امکانات ایرانیان خارج از کشور برای کمک به برادران شاخه تدارکات تروریستی که کمی آنسوتر به فعالیت مشغولند، می‌پردازند.اینگونه است که سفارت جمهوری اسلامی با پشتیبانی «صمیمانه» رادیو «مولتی کولتی» وابسته به رادیو ایالتی برلین روز 29 مارس یک کنسرت «پاپ» در «خانه فرهنگهای جهان» برگزار می‌کند. چه کسی می‌خواند؟ پسر ایرج خواننده مشهور و قدیمی!گفته می‌شود در ردیف‌های جلو که گرانتر است، گوش تا گوش، سفارتی‌ها و زنان و دختران لچک به سر و پسرانشان نشسته‌ و بقیه حاضران ردیف‌های ارزانتر عقب را اشغال کرده بودند. کنسرت پاپ «به نام خدا» آغاز می‌شود و خواننده «خبر خوش» می‌دهد که جناب سفیر نیز در آنجا حضور دارند! حضور سفیر نشان می‌داد حضور اندک ایرانیان در سالن بزرگ و گران «خانه فرهنگهای جهان» نباید سبب نگرانی شود. «برادران سفارت» و «جناب سفیر» از همان حساب میلیونی دولت، هزینه برگزاری و دستمزد پسر ایرج و گروه «اکتاو» را بر عهده گرفته‌اند. دستمزدی که گفته می‌شود در برنامه‌هایی که دست دولت و افراد منسوب به آن در کار است، از دستمزد رایج بیشتر است! این دیگر راز سرپوشیده‌ای نیست که مثلا هنرپیشگان برای بازی در فیلم‌هایی که از سوی افراد بدنام مانند مسعود ده‌نمکی تهیه می‌شوند و یا موضوعات تبلیغاتی مانند «زندگی امام خمینی» چند برابر دستمزدهای معمولی را طلب کرده و می‌گیرند. بیجا نگفته‌اند همه را می‌توان خرید، فقط قیمت‌‌ها تفاوت دارند! بدبخت‌تر آن کسانی که ظاهرا بی‌ قیمت و آن هم بدون فشار و در فضای باز خارج کشور به خدمت و دفاع از جمهوری اسلامی اشتغال دارند. پسر ایرج برای اینکه «وطن‌پرستی» جناب سفیر را نیز به نمایش بگذارد، سرود «ای ایران! ای مرز پرگهر!» را می‌خواند و احساسات سفارتی‌ها چنان به جوش می‌آید که همگی به احترام «وطن» از جای بر می‌خیزند! و کیست که نداند در شرایطی که یک «غیرخودی» امکان ندارد به مقامی بالاتر از ادارات یک شهر برسد، تنها سرسپردگان معتمدی مانند احمدی‌نژاد و وزرایش امکان دارد به مقام سفارت برسند؟! و کیست که نداند تقریبا سی سال است کنسرت همگانی خوانندگان زن و پخش آواز زن از رادیو تلویزیون در ایران ممنوع است؟ این همان شاخه فرهنگی «ناسیونال اسلامیسم» است که ظاهرا برای مقابله با خطر جنگ تدارک دیده شده تا در اروپای غربی وظیفه تبلیغ و تحریک احساسات ناسیونالیستی را بر عهده بگیرد. از همین رو همه‌شان «چو ایران نباشد تن من مباد» را به شعار خود تبدیل کرده‌اند حال آنکه جمهوری اسلامی در عمل مصرع دوم آن را تحقق می‌بخشد: بدین مرز وبوم زنده یک تن مباد!به نام خدا!اگر دوران رفسنجانی، دوران اعدام‌های گروهی و ترورهای خارج از کشور بود، اگر دوران خاتمی، دوران سرکوب جامعه مدنی و قتل‌های زنجیره‌ای در داخل کشور بود، دولت احمدی‌نژاد و روحانیان و نظامیانی که با پشتوانه اقتصادی از وی حمایت می‌کنند، مجموعه اینها را در دستور کار خود قرار داده است. برای زد و بند با آمریکا و تبدیل شدن به «ژاندارم منطقه» راه دیگری وجود ندارد. البته به شرطی که آمریکا بسته «اختلال» را که جمهوری اسلامی به عنوان «اقتدار» به وی پیشنهاد می‌کند، بپذیرد. توجه کنید به این خبر که گویا ایران در «پایان» درگیری‌های بصره نقش داشته است! کسی از نقش ایران در «آغاز» این درگیری‌ها سخن نمی‌گوید! این معنایی جز عرضه «اختلال» به جای «اقتدار» ندارد. و جالب اینجاست که ظاهرا پذیرفته نیز می‌شود. مگر نه اینکه چه «اختلال» و چه «اقتدار» بدون معامله تسلیحات و ادامه بی‌پایان «چرخه تخریب و بازسازی» در منطقه، امری ناممکن است؟! اما اسلامیست‌های ناسیونالیست یک هدف نهایی را دنبال می‌کنند که اکثر سیاستمداران، روشنفکران و ژورنالیست‌های غرب آن را یا نمی‌بینند، یا دست کم می‌گیرند و یا به سودشان است که آن را به روی خود نیاورند (1). برای غربیان درک‌پذیر نیست که مؤمنان یک ایدئولوژی مذهبی- سیاسی برای خود یک هدف پانصد، هفتصد یا هزار ساله قائل باشند! برای آنها یک دوره زمانی چهل- پنجاه ساله «اُکی» است! آخر چه کسی از حالا به فکر پانصد سال بعد است؟! پاسخ ساده است: همه کسانی که به یک آرمان جهانی، به یک اتوپی و مدینه فاضله، معتقدند و از همین رو رسالتی طبقاتی، نژادی و یا آسمانی و الاهی برای خود قائلند. در این میان، رسالت آسمانی و الاهی پایدارترین، سرسخت‌ترین و عوام‌فریب‌ترین آنهاست. چرا که از یک سو خود را مجاز به کاربرد هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف خود می‌شمارد (زیرا مجوزش را از «بالا» دریافت کرده است) و از سوی دیگر امروز و زندگی کوتاه خود را تنها در چهارچوب آن دوران طولانی که سرانجام به پیروزی نهایی خواهد رسید، و پیروانش در قیامت پیروزمندان آن جهان ابدی خواهند بود، ارزیابی می‌کند. این پیروان خود را وسیله‌ای می‌شمارند برای پیشبرد آن رسالت آسمانی. خود را حلقه‌ای از یک رشته طولانی که در تاریخ و زمان جاریست می‌پندارند. از همین رو بر این باورند که چه بکُشند و چه کشته شوند، جایشان آن «بالا» و در بهشت است و هر آن کس که غیر از آنها و دشمن آنهاست، سرانجام شکست خواهد خورد حتی اگر امروز پیروز شده باشد. قدرت تروریسم اسلامی از این باور بر می‌خیزد. به محض اینکه این باور با تردید روبرو ‌شود، انگشتی که بر ضامن اسلحه یا کمربند انتحاری قرار می‌گیرد، خواهد لرزید.جمهوری اسلامی با ریشه‌های معاصرش در فداییان اسلام، در تار و پود این باور شکل گرفته و تثبیت شده است. اگر قرار باشد زد و بندی با آمریکا صورت گیرد، تنها «خدعه» و «تقیه» برای به انجام رساندن آن رسالت الاهی است. اینکه مشکلات جامعه ایران و واقعیات منطقه و سیاست بین‌المللی چه نقشی در این میان بازی خواهد کرد، موضوعی دیگر است. «انسان والا» و «نژاد برتر» نیز بر روی مشکلات و واقعیات و واکنش دیگران حسابی باز نکرده بودند.بر چنین زمینه‌ای است که باید به ارزیابی واکنش روشنفکران غرب در برابر گسترش اسلام ایدئولوژیک پرداخت و از دولت‌های اسلامی و مسلمانانی که ادعای روشنفکری و روشنگری دارند، خواست تا به جای ناله «ننه من غریبم» با تصویری که تروریست‌های اسلامی از دین خویش ارائه می‌دهند، مخالفت کنند. این اسلامیست‌های بنیادگرا هستند که در جامه تروریست و یا در مقام زمامداران کشورهای اسلامی با استناد به آیات قرآن ادعای به اهتزاز در آوردن پرچم اسلام بر بام جهان را دارند. و یا اینکه قرار است کار عظیم فتح جهان با بحث و گفتگو و «دیالوگ انتقادی» صورت گیرد؟! «تصویر غلط» از سوی خود مسلمانان ارائه شده است. تصویری که سر می بُرد، مُثله می کند، انسان های بیگناه را سوار بر هواپیما به برجها می کوبد، در متروها بمب گذاری و علیه جهان آزاد اعلام جهاد می کند و حاضر است با کشتن خود، دیگران را به نابودی بکشد. این تصویر «غلط» را خود مسلمانان با عمل ترسیم کردند و گمان نمی‌رود کسی پیدا شود که بخواهد مسلمانی آنها را انکار کند. هر کس دیگر چنین می‌کرد، بی‌تردید همین تصویر را درباره دین و ایمان و یا عقیده سیاسی خود به نمایش می‌گذاشت. چنان که گذاشتند.این «تصویر غلط» حتی توسط خود مسلمانان تئوریزه شده است. کافیست به افکار سید قطب و اخوان المسلمین تا «حکومت اسلامی» آیت الله خمینی نگاه کنیم. رشته قتل فجیع احمد کسروی و قتل های سیاسی، مانند قتل انور سادات، به قتل ها و تهدیدهای فرهنگی مانند فتوای قتل سلمان رشدی و تسلیمه نسرین و قتل مترجمان ژاپنی و ایتالیایی کتاب «آیه های شیطانی» و قتل تئو وان گوگ فیلمساز هلندی می‌رسد. آیا مسلمانان که خود این «تصویر» را در خود بازتولید کرده و به جهاد جهان می فرستند، انتظار داشتند به دلیل اینکه خود دین خویشتن را برتر از ادیان دیگر می شمارند، و حتی مدعی هستند که نه تنها تمامی پیامبران بلکه آدم و نوح و ابراهیم نیز مسلمان بوده اند و سراسر جهان نیز سرانجام به اسلام خواهد گروید، پیروان ادیان دیگر و جوامعی که دین را برای حفظ جهانی آرام و مسالمت آمیز به عرصه خصوصی رانده اند، در برابر آنها سکوت کنند؟ آیا موجی را که در تابوشکنی و پرداختن به اسطوره های اسلامی در میان هنرمندان، نویسندگان و سیاستمدارانی به راه افتاده که خود مسلمان یا مسلمان زاده هستند، نباید پاسخ و واکنش ناگزیر «دیگران» به برتری جویی و تکبر اسلامی کسانی دانست که دین را نه موضوعی خصوصی، بلکه امری عمومی و اساسا ابزاری سیاسی می‌شمارند؟امروز احمدی‌نژاد و دیگر زمامداران جمهوری اسلامی نیز چیزی جز آیت‌الله خمینی نمی‌گویند. فقط چاشنی «وطن» را به آن افزوده‌اند. خمینی بود که چند روز پس از ورود به ایران گفت: «امیدوارم یک دولت بزرگ اسلامی بر همه دنیا غلبه کند» (کیهان 26 فوریه 1979). آیا هیچ یک از مرزهای «وطن» را در این آرزو و «دولت بزرگ اسلامی» می‌بینید؟ درست همین جاست هنگامی که مردم از سیاست‌های اسلامی رژیم زده شده‌اند و موج روی آوردن جوانان به هویت و تاریخ ملی چنان اوج گرفته که رژیم با لایحه ارتداد می‌خواهد به جنگ آن برود، قرار است مفهوم «وطن» در هزارلای حکومت اسلامی چنان نشخوار شود که هم عظمت‌طلبی اسلامی آن را پنهان کند و هم تنها چیزی را که برای ایرانیان باقی مانده است، از آنها برباید: وطن! پس از تحریف مفاهیمی چون دمکراسی، جامعه مدنی، مشروطه، چپ، راست، اصلاح، و انقلاب، حالا نوبت تحریف وطن رسیده است. همانگونه که دمکراسی با دخالت دین، جامعه مدنی با کنترل امنیتی، مشروطه با ولایت فقیه، چپ و اصلاح با سرسپردگی، راست و انقلاب با سرکوب و خشونت تحریف شدند، وطن نیز در خدمت اسلام‌گرایی و با ناسیونالیسم (و نه میهن دوستی و پاتریوتیسم) آخرین ریشه‌های این مردم را از بیخ و بن برخواهد کند. و ما ایرانیان تبعیدی در برابر زد و بندهای بین‌المللی و سرمایه‌گذاری عظیم حکومت اسلامی برای کاهش وطن به چلوکباب و کنسرت پاپ و تحریف وطن در سرود «ای ایران!» که «به نام خدا» و با «حضور سفیر» تبلیغ می‌شود، بسیار تنهاییم... درد اینجاست: ما بسیاریم و تنهاییم. نه در تبعید که در وطن نیز بسیاریم و تنهاییم...-----------------------------------------------------------------------(1) من فشرده مقاله «این ناسیونال اسلامیسم است» را در پاسخ به ادعای «ترجمه غلط» جمله احمدی نژاد جهت اطلاع برای زود دویچه تسایتونگ فرستادم. کسانی که به زبان آلمانی آشنایی دارند می توانند آن را در سایت «شبکه ژورنالیستی Die Achse des Guten» که توسط چند ژورنالیست شناخته شده، از جمله هنریک ام. برودر، نویسنده اشپیگل و طنزپرداز، اداره می شود، بخوانند:http://www.achgut.com/dadgdx/index.php/dadgd/article/ellahe_bograt/
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
---------------------------
اريا مهرنگار
با درود این همیشه در تاریخ خود نشان داده که تحملی کمی در برابر سلطه بیگانه دارد و می بینیم ارام ارام این تحمل در برابر غاصبان شورشی هم رو به اتمام است اگر چه سالهای زیادی می خواهد که دوباره کمر شکسته خود را راست کنیم اما ما ملتی هستیم که همه کار می توانیم بکنیم .وقتی شاهنامه را می خوانم با تعجب می بینم نیاکان ما در افسانه های خود نیز دوران صد ساله تاریخ اکنون ما را پشت سر گذاشته اند و جمشید شاه هم مانند اعلاحضرت شاهنشاه اریامهر سراسر خدمت بود ولی ضحاکیان امدن و ملک اورا غارت کردند و ایران زمین را غرق در جنایت کردند همان چیزی که امروز می بینیم چیزی که مرا امیدوار به دیدن صبح ازادی می کند کاوه های ماهستند که به دنبال فریدون می روند اگر ان روز ایران یک کاوه داشت اینک هزاران کاوه داریم ولی مشکل ما شناختن فریدون است که کسی نیست جز شخص اعلاحضرت رضا شاه دوم پس همه با هم شمشیر را به دست فریدونیش بدهیم تا ما را از چنگال ضحاک و ضحاکیان برهاند
April 14, 2008 02:26:21 AM---------------------------
پیوند
با دورود و احترام به بقراط گرامئ تشکر از هوش و تیز بینی و غیرت شما کا ملأ با نظر شما موافق هستم و اضافه اینکه رژیم منظورش از وطن ؛ بکارگیری تارو پود وطن در جهت اهداف نامشروع و غیر انسانی و ضد مصالح وطن و ملت میباشد و اراعیه نوعی ایدولوژی عقب مانده است که بشرییت تجربه تلخی از ان بیاد دارد وحالا در ایران خود را مجودیت میبخشد در انتها این افکار ارتجاعی میبایست در ایران . اسلامی .خود را به طور عریان نمایان میساخت که برای همیشه هم تاریخ تلخش در ایران عزیز به زودی بسته میشه .ما پیروزیم چون ایرانی مدرنیم . بدورود گرامیان .
April 12, 2008 03:08:21 PM---------------------------
ساسان از کانادا
با سلام خدمت خانم الاهه بقراط از خواندن مقاله جنابعالی لذت بردم . متأسفانه رژیم جمهوری اسلامی با پولی که از فروش نفت درمیاورد سیاستهای پلید خود را زیرکانه پیش می برد . تنها چیزی که برای این رژیم اهمیت ندارد وطن است. قبل از مهاجرتم به کانادا در فرانسه زندگی میکردم و شاهد اروپاییهایی بودم که بخاطر تنفر از آمریکا حتی شخصی مثل احمدی نژاد را تأیید میکردند.. از شما صمیمانه تشکر میکنم و فکر میکنم این مسائل باید نوشته و گفته شود. با آرزوی بهترین شاد باشها
April 11, 2008 11:18:49 PM---------------------------

هیچ نظری موجود نیست: