اکونومیست: نظر واقعی آیت الله خامنه ای نسبت به محمود احمدی نژاد چیست؟
در شماره 24 ژوئیه هفته نامه بریتانیایی اکونومیست مطلبی به نقش محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور، و آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی اختصاص یافته است.
این گزارش با عنوان "چه کسی رئیس است؟ رابطه معماگونه رهبر و رئیس جمهور" انتشار یافته و با این سئوال آغاز می شود که: نظر واقعی آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، نسبت به محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور مبارزه جو و عوامگرای ایران چیست؟
اکونومیست می نویسد که پس از انتخاب آقای احمدی نژاد در سال 2005، که برای بسیاری از مردم غیر منتظره بود، عموما چنین تصور می شد که رئیس جمهور جدید فردی دست آموز است که یک مقام تشریفاتی را برعهده گرفته اما تا کنون، به وی آزادی عمل قابل توجهی داده شده به نحوی که سیاست های اقتصادی لجام گسیخته و سیاست خارجی خطرآفرین او ایران را تقریبا به طور دائم گرفتار بحران کرده است.
این نشریه می افزاید که در عین حال، حتی ایرانیان نزدیک به محافل دولتی نیز نمی توانند مشخصا بگویند که آیا رئیس جمهور در نقش دستیار مورد اعتماد رهبر خدمت می کند یا اینکه فردی خودسر با جاه طلبی های بزرگ است که خواب را از چشم آیت الله خامنه ای ربوده است؟
اکونومیست می نویسد که از نظر قانون اساسی، آیت خامنه ای زاهد مآب به وضوح فرد قدرتمندتری در جمهوری اسلامی است و هیچ تصمیم مهمی بدون تایید او اتخاذ نمی شود و برخی کارشناسان غربی معتقدند که آقای خامنه ای در حال حاضر از هر زمان دیگری در طول نوزده سال رهبری خود قدرتمندتر است و اداره کنندگان نهادهای متنفذ در ساختار پیچیده حکومتی در ایران، از جمله سپاه پاسداران، شورای نگهبان، ریاست جمهوری و مجلس از سوی آیت الله خامنه ای منصوب شده یا افرادی با سر سپردگی بی چون و چرا به او هستند.
این هفته نامه می افزاید که در عین حال، آیت الله خامنه ای از اختیارات خود به شکلی کم سر و صدا استفاده می کند به نحوی که غالبا به نظر می رسد که از امور کشور به دور است.
رئیسان جمهوری و رهبر
اکونومیست می نویسد که ظاهرا آیت الله خامنه ای از سال 1989 به بعد به خارج از ایران سفر نکرده، ندرتا با روزنامه نگاران یا مقامات غربی که به ایران سفر می کنند دیدار می کند و حتی قبل از انتخاب محمود احمدی نژاد هم، عمدا یا سهوا، تحت الشعاع رئیسان جمهور قرار داشته است.
آقای احمدی نژاد در سرتاسر جهان چنین الغا می کند که خود او رهبر اصلی ایران است تا جایی که جان مک کین، نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، گفته است که قدرت نهایی در ایران در دست آقای احمدی نژاد است، و نه آقای خامنه ای
اکونومیست
این نشریه به عنوان نمونه از محمد خاتمی، رئیس جمهور از سال 1997 تا 2005 یاد می کند و می نویسد که آقای خاتمی که افکار اصلاح طلبانه داشت، با شعار گفتگو تمدنها از جناح چپ صحنه را از رهبر ربود در حالیکه به نظر می رسد که آقای احمدی نژاد با لفاظی های گزنده علیه اسرائیل و نفی هولوکاست، از سمت راست او را به حاشیه رانده است و علاوه براین، آقای احمدی نژاد در سرتاسر جهان چنین الغا می کند که خود او رهبر اصلی ایران است تا جایی که جان مک کین، نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، گفته است که قدرت نهایی در ایران در دست آقای احمدی نژاد است، و نه آقای خامنه ای.
این هفته نامه می افزاید که در همانحال، ممکن است که آقای احمدی نژاد پا را از گلیم خود فراتر گذاشته باشد زیرا ماه گذشته، و چند هفته پس از تهدیداتش به افشای نام مقامات فاسد، یکی از متحدان عقیدتی او به نام عباس پالیزدار، که پیشتر از کارمندان مجلس بود، گفت که شماری از رهبران روحانی، از جمله چند تن از افراد نزدیک به آیت الله خامنه ای، از موقعیت خود برای سوء استفاده های چند صد میلیون دلاری از بیت المال بهره برده و حتی مخالفان خود را به قتل رسانده اند.
اکونومیست می نویسد که سالهاست که مردم ایران می دانند که روحانیون ارشد جمهوری اسلامی جیب های گشادی دارند اما افشای اسامی مفسدان توسط یکی از افراد درون رژیم مانند آقای پالیزدار اتفاقی بی سابقه بود.
شاید آیت الله خامنه ای خود را موظف بداند که به خصوص در مورد موضوع هسته ای، وحدت ملی را به نمایش بگذارد و یا ممکن است مایل باشد احساسات گاه خصمانه مردم عادی ایران نسبت به حکومت به سوی رئیس جمهور منحرف شود
اکونومیست
این هفته نامه یادآور می شود که برخی از کارشناسان غربی، از جمله گری سیک، استاد دانشگاه کلمبیا و مشاور امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری جرالد فورد، جیمی کارتر و رونالد ریگان، این واقعه را نشانه ای از جاه طلبی های آقای احمدی نژاد و به چالش کشیدن موقعیت رهبر جمهوری اسلامی و حتی نوعی کودتای خزنده توسط رئیس جمهور برای تمرکز هرچه بیشتر قدرت در دست های خود توصیف کردند.
اکونومیست می افزاید که آنچه روی داد این بود که حتی قبل به حرکت در آمدن چنین موجی، عباس پالیزدار و تعدادی از دوستان او به اتهام "نشر اکاذیب" و "تشویش افکار عمومی" بازداشت شدند و هنگامی که آشکار شد که آیت الله خامنه ای از افشاگری او به خشم آمده است، رئیس جمهور به سرعت از آقای پالیزدار دوری جست و او را فردی فاسد و بی هویت توصیف کرد.
انتقاد از احمدی نژاد و حمایت آیت الله خامنه ای
به نوشته اکونومیست، پس از این واقعه، ضد حمله علیه آقای احمدی نژاد ادامه یافت و علی اکبر ولایتی، یک از وزیران خارجه متنفذ سابق و از نزدیکان آیت الله خامنه ای، در اقدامی کم سابقه، و ظاهرا با تایید او، مقاله ای را در روزنامه فرانسوی لیبراسیون منتشر کرد و در آن سیاست های رئیس جمهور را "غیرمنطقی" خواند و صراحتا گفت که رهبر جمهوری اسلامی تصمیم گیرنده نهایی در ایران است.
این نشریه می نویسد که آقای احمدی نژاد، که معمولا فردی مبارزه جو محسوب می شود، در برابر این اهارات سکوت کرد در حالیکه یکی از مقامات ارشد سابق ایرانی که با آیت الله خامنه ای ارتباط دارد تاکید داشت که "بدون حمایت رهبر، آینده سیاسی احمدی نژاد تمام شده است."
تا زمانی که آیت الله خامنه ای شصت و نه ساله رهبری جمهوری اسلامی را در دست دارد، تغییر اساسی در سیاست خارجی ایران بسیار نامحتمل به نظر می رسد
اکونومیست
اکونومیست در ادامه می افزاید که اما در همان زمانی که به نظر می رسید آقای احمدی نژاد از چشم آیت الله خامنه ای افتاده، رهبر جمهوری اسلامی به دفاع از او برخاست و اعلام داشت که "مسئول پیشبرد موضوع هسته ای، شورایعالی امنیت ملی است که در راس آن رئیس جمهور محترم قرار دارد و آنچه که از طرف رئیس جمهور و مسئولان در خصوص موضوع هسته ای بیان می شود، مورد اجماع همه مسئولان کشور است."
به نوشته این هفته نامه، ممکن است آیت الله خامنه ای خود را موظف بداند که به خصوص در مورد موضوع هسته ای، وحدت ملی را به نمایش بگذارد و یا ممکن است مایل باشد احساسات گاه خصمانه مردم عادی ایران نسبت به حکومت به سوی رئیس جمهور منحرف شود.
اکونومیست می نویسد که در مجموع، روشن نیست که دو فردی که در راس جمهوری اسلامی قرار گرفته اند نسبت به هم چه احساسی دارند و اینکه آیا در انتخابات ریاست جمهوری در تابستان سال آینده، آیت الله خامنه ای از انتخاب مجدد آقای احمدی نژاد حمایت خواهد کرد اما هر که در این انتخابات برنده شود، تا زمانی که آیت الله خامنه ای شصت و نه ساله رهبری جمهوری اسلامی را در دست دارد، تغییر اساسی در سیاست خارجی ایران بسیار نامحتمل به نظر می رسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر