۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

شرکت رایزن نظامی سفارت آلمان در رژه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی


آلمان سفیر خود در ایران را به برلین فراخوانده است تا در باره‌ی شرکت رایزن نظامی سفارت در مراسم رژه نیروهای مسلح ایران توضیح دهد. سفارت‌خانه‌های اروپایی توافق کرده بودند که اعضای آنها در این مراسم شرکت نکنند.آلمان هربرت هونزویتس، سفیر خود در ایران، را به برلین فراخوانده تا در باره‌ی شرکت رایزن نظامی سفارت در مراسم رژه نیروهای مسلح ایران توضیح دهد. روز شنبه، ۶ شهریور، یک سخنگوی وزارت خارجه‌ی آلمان، در گفتگو با هفته‌نامه‌ی اشپیگل ضمن تأیید خبر فوق، گفت که فرانک- والتر اشاین‌مایر، وزیر خارجه‌ی آلمان "به شدت عصبانی" است و انتظار می‌رود آقای هونزویتس روز دوشنبه برای ادای توضیحات، وارد برلین شود. حضور رایزن نظامی آلمان در مراسم رژه‌ی نیروهای مسلح ایران به مناسبت سالروز آغاز جنگ عراق علیه این کشور، در تناقض با توافق سفارت‌خانه‌های کشورهای عضو اتحادیه‌ی اروپا در ایران بوده است. بنا به این توافق، هیچ یک از وابستگان نظامی این سفارت‌‌خانه‌ها اجازه‌ی شرکت در مراسم یاد شده را نداشته‌اند. در این مراسم شعارها و پلاکات‌هایی با مضمون « اسرائیل نابود باید گردد» به چشم می‌خورد. هربرت هونزویتس به داشتن روابط دوستانه با ایران معروف است. به نوشته‌ی اشپیگل، احضار وی به برلین تلاشی است برای یافتن پاسخ به این سوال که آیا وی توافق سفرای اتحادیه‌ی اروپا را صریح وشفاف با رایزن نظامی سفارت در میان گذاشته است یا نه. بازگشت سفیر ایران به تهران خبر احضار سفیر آلمان از تهران در حالی انتشار می‌یابد که محمد مهدی آخوندزاده، سفیر ایران در آلمان نیز در حال بازگشت به تهران است. علت این بازگشت، پایان‌یافتن مأموریت آخوندزاده در سفارت ایران در برلین است. او قرار است معاونت آسیا و اقیانوسیه‌ی وزارت خارجه‌ی ایران را عهده‌دار شود و جای خالی‌اش در برلین را علی‌رضا شیخ‌عطار، قائم‌مقام کنونی وزارت خارجه پر کند. خبرگزاری مهر روز جمعه، ۵ شهریور، گزارش داد که آخوندزاده دردیداری برای خداحافظی با گرهارد شرودر، صدراعظم سابق آلمان، وی را برای دیدار از ایران دعوت کرده است. شرودر که همچنان در محافل اقتصادی و سیاسی آلمان صاحب نفوذ به شمار می‌رود، ظاهراَ در واکنش به این دعوت، ابراز امیدواری کرده که در آینده‌ای نزدیک از ایران دیدن کند. انتقاد تند اشتاین‌مایر از اظهارات احمدی‌نژاد خبر فراخوانی سفیر آلمان در ایران در حالی انتشار می‌یابد، که یک روز پیش‌تر، فرانک‌- والتر اشتاین‌مایر، وزیر خارجه‌ی آلمان در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل شدیدأَ به اظهارات محمود احمدی‌نژاد حمله کرد و آنها را «غیرمسئولانه و غیرقابل قبول» خواند. انتقاد اشتاین‌مایر بیش از همه متوجه سخنان ضد اسرائیلی احمدی‌نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل بود. اشتاین‌مایر گفت که این «اظهارات آشکارایهودی‌ستیزانه‌» برایش غیرقابل تحمل شده و باید به صورت جمعی محکوم شود. تأکید بر لزوم اقدام ایران به شفاف‌سازی برنامه هسته‌ای‌اش نیز یکی دیگر از نکات سخنرانی اشتاین‌مایر بود.

صدها فعال مدنی خواستار توقف احکام اعدام در ایران شدند

بیش از یک هزار و ۴۰۰ فعال فرهنگی و اجتماعی در نامه‌ای خطاب به آیت‌الله محمود هاشمی شاهرودی رییس قوه قضائیه ایران، خواستار توقف احکام اعدام همه متهمان به‌ ویژه زندانیان سیاسی شدند.

در این نامه، با اشاره به ابهامات موجود در برخی از احکام منجر به اعدام از جمله پرونده یعقوب مهر نهاد، روزنامه نگار بلوچ، اصرار بر ادامه «سياست‌های خشن و غير انسانی» و «تساهل در سلب حق حيات انسان‌ها» ، عامل وارد شدن «آثار سوء جبران‌ناپذير و لطمات شديد بر وجدان عمومی و احساس دينی جامعه» و «تشديد و باز توليد خشونت در جامعه» و تهدید وحدت ملی و انسجام اجتماعی خوانده شده‌ است.

امضاکنندگان نامه خطاب به رییس دستگاه قضایی ایران گفته اند: «تشدید صدور و اجرای احکام اعدام در ماه‌ های اخیر، که در مواردی با نادیده گرفتن قوانین، آیین ‌نامه ‌ها و بخشنامه ‌های جاری همراه بوده است، و ابهامات موجود در برخی احکام صادره، لزوم کنترل و نظارت بیشتر بر صدور و اجرای احکام سنگین، به‌ ویژه اعدام را ضروری کرده‌ است.»

پیشتر کمیسریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد با ابراز نگرانی از افزايش تعداد اعدام‌ها در ايران، گفته بود که ايران از ابتدای سال جاری ميلادی تا ابتدای سپتامبر بيش از ۲۲۰ نفر را اعدام کرده است که در ميان آنها، نام شش نفر از افرادی که در نوجوانی مرتکب قتل شده ‌اند وجود دارد.

در نامه فعالان مدنی آمده‌است که ابهامات موجود در برخی احکام صادره، لزوم کنترل و نظارت بیشتر بر صدور و اجرای احکام سنگین، به‌ ویژه اعدام را ضروری کرده‌است

سازمان عفو بين‌الملل نیز که مقر آن در لندن قرار دارد، در گزارش مربوط به سال ۲۰۰۷ خود درباره اعدام در جهان، اعلام کرده بود که ايران رتبه دوم را در تعداد اعدام‌ها در این سال به خود اختصاص داده ‌است. بر اساس این گزارش در سال ۲۰۰۷ دست کم ۳۱۷ نفر در ايران اعدام شده ‌اند و این میزان در چين ۴۷۰ نفر بوده ‌است.

درخواست توقف احکام زندانیان سیاسی

فعالان مدنی در نامه خود به رییس دستگاه قضایی ایران، علاوه بر مخالفت با اجرای حکم اعدام در مورد متهمانی که در زمان وقوع جرم در سنین کودکی بوده ‌اند، یا متهمان عادی که این حکم متناسب با جرم آنها نبوده، به شماری از زندانیان سیاسی که در انتظار اجرای اعدام هستند، از جمله فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، ارسلان اولیایی، انور حسین‌ پناهی، و حبیب ‌الله وکیلی اشاره کرده و از آقای شاهرودی خواسته اند در مورد توقف این احکام به ‌ویژه در مورد زندانیان سیاسی «اقدام عاجل» به عمل آورد.

امضاء کنندگان که در میان آنها چهره ‌های روزنامه‌ نگار و فعال سیاسی نیز دیده می ‌شود، کميته پيگيری بازداشت‌های خودسرانه را به عنوان نماينده خود جهت پیگيری وضعيت زندانيان یاد شده معرفی کرده‌اند.

سياست اعدام در جمهوری اسلامی همواره مورد انتقاد گروه‌های حقوق بشری در جهان بوده و سازمان‌های مدافع حقوق بشر مانند سازمان عفو بين‌الملل بارها با محکومیت اجرای مجازات اعدام در ايران، اعلام کرده‌اند که مجازات اعدام راهکاری مؤثر برای کاهش جرم نیست.

اصرار بر صدور و اجرای احکام اعدام در ایران در حالی است که مجمع عمومی سازمان ملل نیز در سپتامبر سال ۲۰۰۷، با اکثريت آراء قطعنامه‌ای را تصويب کرد که بر اساس آن مجازات اعدام بايد برچيده شود.

اعتراض به ادعای احمدی‌نژاد در مورد اعدام کودکان

در همین حال کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، با اعتراض به ادعای رییس جمهور ایران در مصاحبه با نیویورک‌ تایمز که گفته بود قوانین ایران ۱۸ سالگی را سن مسئولیت کیفری در مجازات‌ های سنگین تعیین کرده و «بچه‌ها در ایران اعدام نمی ‌شوند» اعلام کرد، ایران تنها کشوری است که نوجوانان بزهکار را در سال ۲۰۰۸ میلادی اعدام کرده است.

به گفته سخنگوی کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، در ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامی، به صراحت سن بلوغ جنسی، سن مسئولیت کیفری تعیین شده و در قوانین ایران سن بلوغ جنسی برای پسران ۱۵ سال و برای دختران ۹ سال است.

وی همچنین به مواردی از اعدام متهمانی که در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال داشته ‌اند از جمله بهنام زارع و محمد حسن ‌زاده اشاره کرده است.

کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران همچنین ضمن تأکید بر توقف بدون قید و شرط مجازات اعدام کودکان در ایران، خواستار رعایت الزامات مندرج در پیمان‌های بین ‌المللی حقوق بشر از سوی ایران شده‌است.

طبق ماده ۳۷ کنوانسيون حقوق کودک و بند ششم ماده پنج ميثاق بين‌المللی حقوق مدنی و سياسی که به تصويب ايران نيز رسيده است، اعدام افرادی که در زمان ارتکاب جرم سن شان زير ۱۸ سال باشد، ممنوع است.

ايران در سال ۱۳۷۲ کنوانسيون حقوق کودک را پذيرفته و در سال ۱۳۵۴ به ميثاق بين‌المللی حقوق مدنی و سياسی پيوسته است.

در هر دو سند بين‌المللی به صراحت، دولت‌ها از اعمال مجازات مرگ برای اطفالی که در زمان ارتکاب جرم سن آنها کمتر از ۱۸ سال بوده، منع شده‌اند.

احمدی نژاد: در سازمان ملل پیام انقلاب را به جهانیان منتقل کردم

پايگاه اطلاع‌رساني رياست جمهوري: محمود احمدی ‌نژاد روز یکشنبه در نشست مشترك هيأت دولت و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي كه در نهاد رياست جمهوري انجام شد، گفت دولت نهم براساس آمار و ارقام مستند در مقايسه با بقيه دولت‌ها بسيار موفق بوده است اما علي‌رغم اين موقعيت‌ها عده‌اي بيرون از دولت و مجلس به تبليغات منفي عليه دولت مي‌پردازند و معتقديم جوسازي عليه اقدامات دولت و زير سوال بردن ارزش‌ها ناشكري است.
احمدي ‌نژاد با تأكيد بر اينكه دولت و مجلس همدل و در كنار هم هستند، تصريح كرد: بايد تلاش كنيم پرچم عزت ايران اسلامي را در داخل و خارج كشور در بالاترين نقطه به اهتزاز درآوريم و در كنار هم، اهداف انقلاب و ارزش‌ها را به پيش ببريم.
وي در بخش ديگري از سخنان خود با ارائه گزارشي از سفر به نيويورك و شركت در مجمع عمومي سازمان ملل متحد، خاطر نشان كرد: صحنه نيويورك يك فرصت تاريخي است كه بايد از آن براي انتقال پيام انقلاب به جهانيان استفاده برد.
احمدي‌نژاد با اشاره به اينكه امپراتوري آمريكا با استفاده از قدرت اقتصادي و توانمندي نظامي 300 ميليون نفر را در آمريكا با تبليغات يكسويه ايزوله كرده است، اظهار داشت: به منظور شكستن اين ديوار سنگين رسانه‌اي و نيز درگير كردن دشمن در خانه‌اش اهداف خود را براي اين سفر ترسيم كرديم و در برنامه‌هاي مختلف به دنبال رساندن پيام‌ انقلاب اسلامي به مردم جهان و به خصوص مردم آمريكا بوديم.
وي با اشاره به اينكه در صحنه جهاني همه منتظر شنيدن پيام انقلاب و جمهوري اسلامي ايران هستند، گفت: امروز ديگر سخنان ديگران در رسانه‌هاي جهاني كم‌رنگ شده و حتي انعكاس پيدا نمي‌كند اما به محض حضور ايران، تكاپوي رسانه‌ها بيشتر مي‌شود و همگي به دنبال گرفتن خبر از ايران هستند و امسال با استفاده از اين فضاي رسانه‌اي زير سوال بردن بنيان ليبرال دمكراسي و مطرح كردن انديشه ديني را در برنامه خود داشتيم.
رئيس‌جمهور افزود: در جهان دو بت به نام آمريكا و اسراييل درست شده بود كه كسي قادر نبود به آنها نزديك شود، اما به فضل الهي و ايستادگي ملت ايران امروز هيمنه اين دو بت شكسته شده است.
احمدي‌نژاد با اشاره به اينكه رژيم صهيونيستي و آمريكا از سال گذشته همه توان خود را بكار گرفتند تا مانع از رسيدن پيام ملت ايران به گوش جهانيان شوند، تصريح كرد: گرچه سنگين‌ترين تبليغات را به راه انداختند اما به فضل الهي و با وجود همه تبليغاتي كه انجام شد در تظاهرات اصلي كه در مقابل سازمان ملل متحد برگزار كردند حداكثر جمعيتي كه توانستند جمع‌آوري كنند به هزار نفر نمي‌رسيد.
وي تأكيد كرد: امروز به فضل الهي گوش شنوا براي شنيدن آرمان‌هاي ملت ايران چندين ميلياردي شده است و آرمان‌هاي امام(ره) و رهبري عزيز در حال تحقق است.
رئيس‌جمهور تصريح كرد: دوران امپراتوري آمريكا به پايان رسيده است و بايد دست به دست هم بدهيم تا به لحاظ آرماني و تئوري، خلائي كه در دنيا ايجاد مي‌شود را پر كنيم.

احمدی نژاد از ترس دانشجویان در دانشگاه حاضر نشد

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، علیرغم آن که در روزهای گذشته در رسانه ها و خبرگزاری های مختلف از جمله صداوسیما اعلام شده بود آیین بازگشایی دانشگاه ها صبح امروز با حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران برگزار می شود، صبح امروز به طور ناگهانی اعلام شد حضور وی در این مراسم لغو و به جای او پرویز داوودی، معاون اول احمدی نژاد، در این مراسم حاضر می شود.
گزارشها حاکیست از صبح امروز نیروهای انتظامات و حراست دانشگاه های مختلف تهران از جمله دانشگاه علامه، امیرکبیر، خواجه نصیر و… جهت کنترل دانشگاه تهران به این دانشگاه آورده شده بودند و مقابل کلیه درهای ورودی دانشگاه علاوه بر چک شدن کارت های دانشجویی توسط گیت های امنیتی، نیروهای انتظامات نیز در چند نوبت کارت دانشجویان را کنترل می کردند و به افرادی که دانشجوی دانشگاه تهران نبودند اجازه ورود به دانشگاه را نمی دادند.
نیروهای انتظامی و امنیتی همچنین در داخل و اطراف دانشگاه، خصوصا اطراف محل برگزاری مراسم، حضور داشتند.
محمود احمدی نژاد همچون سال گذشته حاضر نشد در دانشگاه حضور یابد و با دانشجویان رو در رو صحبت کند.
فعالین دانشجویی دانشگاه تهران قصد داشتند در صورت حضور احمدی نژاد در این دانشگاه تلاش کنند تا خود را به سالن برگزاری مراسم برسانند.

حمله شدید مشاور احمدی‌نژاد به رئیس سابق بانک مرکزی

مشاور اقتصادي احمدی نژاد بيان اينکه رييس کل جديد بانک مرکزي بايد خانه تکاني کند، تاکيد کرد: در صورت انجام نشدن اينکار، سياست هاي بانک مرکزي دوباره با شکست روبرو خواهد شد.

"مرتضي تمدن" در گفت وگو با ايرنا در خصوص عملکرد "طهماسب مظاهري" در بانک مرکزي اظهارداشت: سياست هاي انقباضي مظاهري در بانک مرکزي به منظور کنترل نقدينگي و کاهش تورم، همراه با موفقيت کامل نبود.

وي تصريح کرد: نبايد در سياست هاي انقباضي به سمت سياست هاي انجمادي رفت و بدنه توليد و کار آفريني در کشور را با آسيب روبرو کرد.

وي با بيان اينکه سياست چند قفله کردن بانک مرکزي بدون توجه به اولويت ها و سياست هاي اقتصادي کشور در عرصه توليد و اشتغال منجر به رکود در بخش هاي مولد اقتصاد شد، افزود: سياست هاي بانک مرکزي مي بايست ميان فعاليت هاي اشتغالزايي و توليد و اموري که در خدمت دلالي و واسطه گري قرار مي گيرد، تفاوت قائل شود.

تمدن همچنين ابراز اميدواري کرد که سياست هاي يکجانبه گرايي و سياست هاي انقباضي در دوره رييس کل جديد بانک مرکزي، تجديد نظر شود.

مشاور اقتصادي رييس جمهور در ادامه هشدار داد: توجه افراطي به توصيه هاي بانک جهاني توسط مديران بانک مرکزي براي کشور خطرات جدي درپي خواهد داشت.

وي با اشاره به اينکه در بانک جهاني عليه اقتصاد ملت ايران عددسازي و سياه نمايي براي منفي نشان دادن وجهه ايران در جهان مي شود، گفت:‌ عدد سازي هاي بدون پشتوانه علمي توسط دست اندرکاران بانک جهاني نبايد به عنوان مبنا و اساس تصميم گيري هاي بانک مرکزي قرار بگيرد و ما بايد خودمان براساس واقعيت هاي داخل کشور برنامه ريزي کرده و آمار و ارقام ارايه دهيم.

تمدن تاکيد کرد: کارگزاران بانک جهاني دلسوز و ناجي اقتصاد ايران نيستند.

وي اظهارداشت:‌ گزارش هاي بانک مرکزي که خارج از حد اعتدال و متعارف و براساس آمار و ارقام بانک جهاني تنظيم شد، به نوعي تصنعي بوده است.

مشاور اقتصادي رييس جمهور همچنين از ديگر عوامل منفي عملکرد مظاهري را تکيه بيش از حد وي بر اصالت دادن به گزارش مديران بانک هاي دولتي عنوان کرد و گفت: بانک مرکزي مي بايست خود راهبر و سياستگذار امور بانکي و پولي باشد و نه آنکه تسليم محض گزارش هاي دريافتي باشد که اين موضوع در گذشته ضربات سختي بر پيکره بخش مولد اقتصاد کشور وارد کرد.

۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

انتشار گزارش حسابرسي از تخلفات احمدي نژاد در شهرداري تهران

27 شهریور 1387
انتشار گزارش حسابرسي از شهرداري تهران، که رييس جمهور احمدي نژاد و هوادارانش به شدت سعي کردند تا از ‏انتشار آن جلوگيري کنند نشان دهنده شکل گيري جبهه تازه اي در داخل جناح راست عليه احمدي نژاد است که در اين ‏گزارش نشان داده شده که در سه سال شهرداري تهران بارها و بارها از قوانين تخلف کرده است که اسناد برخي از آن ‏ديگر در دسترس نيست.‏
مقدمه گزارش، به نظر محمد علي نجفي عضو انجمن شهر تهران و رييس سابق سازمان برنامه "به علت وجود موارد ‏متعدد اقدام برخلاف قوانين و مقررات مالي شهرداري و نيز عدم دسترسي به بسياري از اسناد و مدارک مربوط به ‏منشاء قانوني پرداخت ها و... از آن جا که کارشناسان با اعلام «عدم اظهارنظر»، اقدامات انجام شده را تاييد نکرده ‏اند"، نشان مي دهد که چنان آشفتگي در سيستم مالي حسابداري شهرداري به وجود آمده که امکان يافتن نواقص و ‏کاستي ها و سوء استفاده هاي احتمالي وجود ندارد.‏
به نوشته روزنامه اعتماد "شوراي شهر تهران" اين حسابرسي را با همه نواقص و کاستي هايي که به علت نبود اسناد ‏هزينه ها و دسترسي نداشتن حسابرسان به اسناد مالي تهيه شده بود، تاييد کرد و باز هم اين محمدعلي نجفي بود که ‏برخي از ناگفته هاي آن را شرح داد. ‏
مواردي از قبيل پرداخت بيش از 25 درصد کل برخي قراردادها به عنوان پيش پرداخت، عدم کسر 10 درصد حسن ‏انجام کار، تقسيط عوارض به اقساط بيش از 36 ماهه، عدم احراز صلاحيت برخي از پيمانکاران، پرداخت هاي خلاف ‏ضابطه به عنوان کمک به افراد موسسات مختلف، از اين جمله تخلفات انجام شده اند. به گفته نجفي همچنين "گروه ‏ديگري از اشکالات مربوط به برخي سوءاستفاده ها است که بايد به جد مورد پيگيري واقع شود. مثلاً گفته مي شود در ‏مواردي، کساني که در پروژه هاي مشارکت با شهرداري دخيل بوده اند، پس از پايان پروژه سهم شهرداري را ‏نپرداخته اند و متاسفانه اقدامي هم براي استيفاي حقوق شهرداري نشده است."‏
حسابرسي دوران شهرداري احمدي نژاد بعد از آن صورت گرفت که اعضاي انجمن شهر سابق فاش کردند که سيصد ‏ميليارد تومان هزينه بدون سند در اين دوره صورت گرفته است. عوامل سابق شهرداري که الان در دولت حضور ‏دارند، از آن زمان با تبليغات وسيع همه چيز را ناشي از ناکارآمدي سيستم مالي شهرداري دانسته و هر نوع تخلفي را ‏رد کرده اند، اما مواردي مانند مصرف گاز [ از پانصد ميليون به پنج برابر] نوشابه [ تا اندازه هفتصد ميليون تومان در ‏يک سال]، عجيب تر از آن هستند که بتوان آنها را عادي تلقي کرد.‏
پيچيدگي سيستم مالي شهرداري، که مي تواند به تعمد ايجاد شده باشد، گرچه مانع از اثبات تخلف ها شده، اما مواردي که ‏گزارش کارشناسي بدانها اشاره کرده و از داخل حسابرسي ها استخراج شده از جمله اينهاست:‏‏
‏- به موجب مفاد تبصره 57 بودجه سال 82 شوراي شهر تهران، شهرداري را مکلف کرده بود حداکثر طي شش ماه ‏اول سال 82 نسبت به تهيه و تدوين نظام حسابداري تعهدي براي شهرداري اقدام کند، ولي اين نظام مالي تا سال 85 ‏اجرا نشده است.‏
‏- شهرداري تهران دو فقره وام بدون مجوز شوراي شهر تهران به شوراي هماهنگي سازمان تبليغات اسلامي و موسسه ‏قرض الحسنه بسيجيان پرداخت کرده است.‏
‏- مستنداتي مبني بر احراز صلاحيت پيمانکاران به منظور انطباق مبلغ قراردادهاي منعقده با رتبه بندي آنها ارائه نشده ‏است.‏
‏- 31 ميليارد تومان درآمد حاصل از جرائم ماده 100 به صورت کامل در رويدادهاي مالي شهرداري ثبت نشده است.‏
‏- سازمان هاي شهرداري مانده حساب خود را در پايان سال مالي به حساب هاي شهرداري واريز نکرده اند.‏
‏- 139 ميليون تومان برخلاف ماده 73 قانون شهرداري ها خارج از شهر تهران در شهر بم صرف شده است.‏
‏- 4.5 ميليارد تومان برخلاف دستورالعمل اجرايي بودجه براي پرداخت ترميم حقوق، پاداش به پرسنل، کمک به ‏مساجد، ارگان ها و برگزاري مراسم و اعياد ملي و مذهبي پرداخت شده است.‏
‏- پرداخت 738 ميليون تومان کمک به موسسات عام المنفعه، 143 ميليون تومان کمک به افراد بي بضاعت و 640 ‏ميليون تومان کمک به موسسات خصوصي.‏
‏- 25 پروژه با 5/15 ميليارد تومان اعتبار مصوب در بودجه حذف و 106 پروژه با هزينه 35 ميليارد تومان فاقد ‏اعتبار مصوب اجرا شده است.‏
در محدوده رسيدگي هاي به عمل آمده، برخي از هزينه هاي انجام شده جمعاً به مبلغ 5/1 ميليارد تومان در انطباق با ‏رديف بودجه مصوب به شرح زير هزينه نشده اند: کمک به موسسات عام المنفعه 738 ميليون تومان، کمک به افراد ‏بي بضاعت 143 ميليون تومان و کمک به موسسات خصوصي 640 ميليون تومان.‏
‏ به علاوه، انتشار 6 ماهه صورت مالي درآمدها و هزينه ها انجام نشده است، و گزارش اصلاحيه بودجه سال مالي 82 ‏نيز به حسابرسان ارائه نشده است. اين در حالي است که کل درآمدهاي شهرداري در اين سال 950 ميليارد تومان و ‏هزينه 824 ميليارد تومان است. بودجه جاري مصوب سال 82 معادل 307 ميليارد تومان و عملکرد شهرداري 273 ‏ميليارد تومان است. بودجه مصوب عمراني 623 ميليارد تومان و هزينه ها در اين بخش 531 ميليارد تومان است.‏
‎‎سال 83؛ پنج ميليارد تومان هزينه تلفن‎‎‏‏
در گزارش حسابرسي که روزنامه اعتماد بخشي از آن را استخراج کرده است آمده:‏
‏"به موجب يک قرارداد بهره برداري از بازارهاي سنتي و شهربازي در منطقه 20 به موسسه خيريه امام علي واگذار ‏شده است که با توجه به بررسي ها ضمن آنکه مجري شرايط قرارداد را رعايت نکرده اجاره دريافتي نيز کمتر از ‏ميزان اجاره مشخص شده توسط کارشناسان است."‏
به نوشته اين روزنامه، اين موارد در دفترها ثبت نشده: بيست ميليارد تومان وام ازدواج به زوج هاي جوان [ که ‏مصرف آن در جريان انتخابات رياست جمهوري معلوم شد]، يک ميليارد تومان بابت پرداخت قسمتي از تاوان يک ‏ملک به صورت نقدي،350 ميليون تومان سرمايه گذاري در سازمان سرمايه گذاري و مشارکت هاي مردمي ‏شهرداري؛ 301 ميليارد تومان درآمد از جرائم ماده 100.‏
پرداخت 5/2 ميليارد تومان برخلاف دستورالعمل اجرايي بودجه براي پرداخت ترميم حقوق، پاداش به پرسنل، کمک به ‏مساجد، ارگان ها و برگزاري مراسم اعياد ملي و مذهبي از ديگر موارد ذکر شده در گزارش است.‏
ساير موارد مورد اشاره گزارش عبارتند از: پرداخت هاي ديگري به مسجد امام سجاد 50 ميليون تومان، شوراي شهر ‏‏75 ميليون تومان، دانشگاه تهران 98 ميليون تومان، اردوي راهيان نور 126 ميليون تومان، انتخابات مجلس 41 ‏ميليون تومان، سازمان بسيج اساتيد 50 ميليون تومان و جمعيت دفاع از آزادي فلسطين 113 ميليون تومان، شوراي ‏هماهنگي سازمان تبليغات اسلامي 100 ميليون تومان، سرمايه گذاري در سازمان سرمايه گذاري و مشارکت هاي ‏مردمي 350 ميليون تومان، کالابرگ به نيروي انتظامي 100 ميليون تومان، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي 100 ‏ميليون تومان و ستاد نماز جمعه شهري 81 ميليون تومان. جمع مبالغ اهدايي 731 ميليون تومان است.‏
روزنامه اعتماد تصريح کرده: "هزينه هاي حوزه معاونت اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران شامل 5/39 ميليارد ‏تومان کمک به سازمان فرهنگي و هنري است که با توجه به دستورالعمل اجرايي بودجه برخي از هزينه هاي انجام شده ‏از اين محل به شرح زير در انطباق با ضوابط و موازين مقرر نيست: بهسازي و تجهيز مجموعه فرهنگي نيروي ‏مقاومت منطقه غرب 200 ميليون تومان، تجهيزات ورزشي بسيجيان 150 ميليون تومان، مطالبات شرکت شهروند ‏‏5/3 ميليارد تومان، تعميرات مجتمع ناحيه مقاومت بسيج غرب 220 ميليون تومان، انجام فعاليت هاي ايام شعبانيه يک ‏ميليارد تومان، تجهيز و مرمت دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي 500 ميليون تومان، بازسازي سالن الغدير و کوي ‏دانشگاه 106 ميليون تومان، بنياد فرهنگي مهدي 300 ميليون تومان، برگزاري مسابقات ورزشي بانوان کشورهاي ‏اسلامي 200 ميليون تومان. جمع اين مبالغ 9/5 ميليارد تومان است."‏
‎‎گزارش نشده ها‎‎‏‏
مطابق گزارش منتشره: 137 باب انواع مستغلات ساختماني به ارزش تقريبي 5/5 ميليارد تومان به اجاره گذاشته شده ‏که از اين بابت 26 ميليون تومان درآمد شناسايي و در حساب ها ثبت شده است. با توجه به متناسب نبودن حق الاجاره ‏دريافتي با ارزش املاک واگذاري شده در غياب شواهد و اطلاعات کافي رعايت صرفه و صلاح شهرداري احراز نشده ‏است.‏
گزارش مي افزايد: به دليل ضعف و نبود نظام کنترلي اقدامات لازم براي پيگيري به موقع وصول درآمدهاي متعلقه در ‏موعد مقرر زماني به عمل نيامده است و در نتيجه اطلاعات موثر درباره درآمدهاي واصل شده و مانده تعهدات سازمان ‏ها و شرکت ها در سيستم درآمدي شهرداري توليد و منعکس نشده است. نبود اين اطلاعات منجر به امکان نداشتن ‏قضاوت در مورد نوسان عمده درآمد به شرح جدول است.‏
پرداخت 502 ميليون تومان بابت هزينه جذب و آموزش پرسنل مورد نياز ادارات کل اجرائيات شهر تهران به نيروي ‏انتظامي فاقد مجوز و رديف اعتباري بدون رعايت تشريفات مقرر آيين نامه مالي شهرداري انجام شده است.
‏گزارش هاي توجيهي اجراي 89 پروژه فاقد اعتبار مصوب اوليه به عنوان پروژه هاي اضطراري به مبلغ 33 ميليارد ‏تومان ارائه نشده است.
‏تعدادي ملک مسکوني متعلق به شهرداري در اختيار افراد حقيقي قرار گرفته که نحوه واگذاري، مبالغ حاصل از ‏واگذاري و نيز مجوز واگذاري مشخص نشده است. گزارش تطبيقي بودجه و هزينه هاي شهرداري به شرح زير است.
‏در سال 83، کل درآمدهاي شهرداري 1098 ميليارد تومان، هزينه ها هزار ميليارد تومان، بودجه جاري مصوب 478 ‏ميليارد تومان، هزينه 428 ميليارد تومان، بودجه عمراني مصوب 915 ميليارد تومان و هزينه 574 ميليارد تومان بوده ‏است.‏
‎‎سال 84‏‎‎‏
‏گزارش حسابرسي از شهرداري تهران تصريح دارد:‏
امکان شناسايي139 ميليون تومان مانده حساب از بابت مابه التفاوت 888 ميليون تومان وجوه پرداختي و 748 ميليون ‏تومان اسناد هزينه از بابت پرداخت به خانواده شهدا و ايثارگران به دليل ارسال نشدن به موقع اسناد هزينه در انطباق با ‏ماهيت آن ميسر نيست.‏
‏15 ميليارد تومان وام ازدواج به زوج هاي جوان اختصاص داده شده است که تا تاريخ تهيه اين گزارش اطلاعات ‏درخواستي در مورد جمع مبالغ پرداختي، جمع وام هاي رسيده و معوق ارائه نشده است.
‏نتايج حاصل از بررسي 400 ميليارد تومان جرائم ماده 100 حاکي از ثبت نشدن کامل رويدادهاي مالي مرتبط با آراي ‏صادره در دفاتر شهرداري تهران است.‏‏
مجوز پرداخت وام به موسسه قرض الحسنه بسيجيان تحت عنوان وجوه اداره شده، ارائه نشده و نحوه و زمان بازيافت ‏آن مشخص نيست.‏
از 139 ميليارد تومان بودجه توسعه حمل و نقل عمومي تهران حدود 58 ميليارد تومان براي توسعه فضاي سبز و ساير ‏تاسيسات شهري استفاده شده است.‏
مبلغ 18 ميليارد تومان از بابت 47 پروژه مصوب در فعاليت هاي عمراني حذف و مبلغ 2/3 ميليارد تومان از بابت 17 ‏پروژه اضافه شده است.‏
مبلغ 25 ميليارد تومان تحت عنوان هزينه هاي پيش بيني نشده عمراني به تکميل پروژه هاي نيمه تمام و اجرايي پروژه ‏هاي اضطراري 66 پروژه اختصاص داده شده که 60 مورد از اين پروژه ها بدون اعتبار مصوب اوليه بوده است.‏
نتيجه حسابرسي ها در پايان به اين جا مي رسد که بر مبناي گزارش تطبيقي بودجه و هزينه هاي جاري، در سال 84 ‏کل در آمدهاي شهرداري 1165 ميليارد تومان، هزينه ها 1323 ميليارد، بودجه مصوب جاري 557 ميليارد تومان، ‏هزينه هاي جاري 520 ميليارد تومان، بودجه مصوب عمراني 913 ميليارد تومان، و هزينه هاي عمراني 802 ميليارد ‏تومان بوده است.‏

مراسم بزرگداشت داریوش همایون برگزار می شود

مجموعه فرهنگی ـ سیاسی تلاش به مناسبت فرارسیدن هشتادمین سالگرد آغاز زندگی داریوش همایون و به پاس خدمات ایشان به فرهنگ و سیاست ایران، مراسم بزرگداشت ایشان را در تاریخ 27 سپتامبر 2008 برگزار می کند.





مجموعه فرهنگی ـ سیاسی تلاش به مناسبت فرارسیدن هشتادمین سالگرد آغاز زندگی داریوش همایون و به پاس خدمات ایشان به فرهنگ و سیاست ایران، مراسم بزرگداشت ایشان را در تاریخ 27 سپتامبر 2008 برگزار می کند.

این مراسم با حضور سخنرانانی از جامعه فرهنگی، سیاسی و روزنامه نگاری و با شرکت میهمانانی که از سوی تلاش دعوت شده اند برگزار می گردد.

«من و روزگارم در گفتگو با بهمن امیرحسینی»، زندگینامه داریوش همایون که از سوی تلاش منتشر شده و هم چنین نشریه شماره 30 تلاش که به همین مناسبت تهیه و منتشر گردیده در این مراسم در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت.

ــ این مراسم بطور زنده از طریق پالتاک ـ اطاق تلاش ـ پخش خواهد شد.

آدرس پالتاک: Asia/Africa/Australia/Iran Talash Iran

برای اطلاعات بیشتر می توانید از طریق: E-Mail: talashnews@hotmail.com با ما تماس بگیرید.

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۸۸-۱۳۸۷

هم میهنان عزیزم،
دانش آموزان، دانشجویان و فرهنگیان عزیز و آگاه میهن

آغاز سال تحصیلی جدید را به همۀ شما عزیزان شادباش می گویم.

با آغاز سال تحصیلی جدید، فصل جدیدی از آموختن، آگاهی، خِرَد گرایی و عمل به مسئولیت های علمی، ملی و آزادیخواهی آغاز می شود، خصوصا که این فصل، با آئین باستانی «مهرگان» همراه است که جلوه ای از جوانی و سرشاری و یاد آور پیوندهای ملی و تاریخی ما ایرانیان است.

رژیم خودکامۀ جمهوری اسلامی در حالی که از پاسخگویی به ابتدایی ترین حقوق مشروع هزاران آموزگار و معلم دلسوز و شریف، درمانده با وجود شدیدترین سرکوب ها و وحشیانه ترین شیوه ها، نتوانسته است فریادهای آزادیخواهانه و عدالتجوی میلیون ها دانش آموز و دانشجوی آگاه و مبارز را خاموش سازد لذا، «سیاست پادگانی رژیم در دانشگاه ها» با هوشیاری دانشجویان مبارز، شکست خورده است، چرا که دانشگاه های ایران – همواره – سنگر واقعی آگاهی، خِرَد گرایی و آرمان های آزادیخواهانۀ ملت ایران بوده است. و هم از اینروست که سال تحصیلی جدید نیز، فصل جدیدی در مبارزه علیه استبداد مذهبی و اختناق سیاسی حاکمان ضد ایرانی بشمار می رود.

در آغاز سال تحصیلی جدید به همۀ هم میهنان عزیزم و خصوصا به دانش آموزان و دانشجویان مبارز، نوید می دهم که بزودی با همدلی و همبستگی ملی ایرانیان وطن دوست (از طیف های مختلف فکری) گام های نوینی در راه رهایی میهن برداشته می شود و فصل نوینی در مبارزات ملت بزرگ ما آغاز خواهد شد که صدای آزادیخواهانه و عدالتجوی شما جوانان و دانشجویان مبارز نیز – به یُمن این همبستگی ملی – طنینی جهان تاب خواهد یافت.

با این نوید پُر امید و با بزرگداشت خاطرۀ همۀ دانشجویان شجاع و دربند، آرزو می کنم که سال تحصیلی جدید، سال پیروزی های بزرگ باشد.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی

۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

آيت الله بروجردي توسط مامورين امنيتي به سازمان صدا و سيما برده شد

صبح امروز دوشنبه 25 شهريور 1378 آيت الله سيد حسين کاظميني بروجردي، بدون اطلاع قبلي توسط مامورين امنيتي از زندان اوين به سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي برده شد. و در حضور مامورين اطلاعات و دادگاه ويژه و جمعي از خبرنگاران روزنامه هاي دولتي از جمله روزنامه جام جم مصاحبه اي با ايشان صورت گرفت ولي ايشان حاضر نشد که پاسخهاي ديکته شده و فرمايشي را بگويند و درعوض حقايق مهمي را در رابطه با شکنجه هاي خود و يارانش در بندهاي مخوف اوين فاش نمودند و ضمنا ايشان سخناني را در راستاي براعتقادات خود مبني بر جدايي دين از سياست ، لغو مجازاتهاي اسلامي و برقراري يک رفراندوم آزاد سياستهاي حاکميت را به نقد کشاندند.
اين عمل موجب خشم مامورين اطلاعات گرديد و دوباره ايشان را به زندان اوين بازگرداندند. لازم به ذکر است که درنيمه رمضان 85 در سحرگاه چنين روزي آيت الله بروجردي به همراه خانواده و جمعي از هوادارانش مورد هجوم مامورين گارد ويژه و نيروهاي لباس شخصي قرار گرفت و از آن زمان تاکنون ايشان در زندان اوين تحت شکنجه هاي روحي و جسمي قرار دارد. گفتني است 8 تن از هواداران ايشان به نامهاي مسعود سماواتيان، مهرداد سوري، حسن هريسچيان، محمدرضا صادقي، علي اربابي، عليرضا منتظرصاحب، مجيد الستي و حبيب قوتي، هم اکنون در زندان اوين بسر مي برند .
شايان ذکر است که اخيرا پزشک ايشان ، دکتر حسام فيروزي و سازمان عفو بين الملل و ساير نهادهاي حقوق بشري ضمن ابراز نگراني از وضعيت به شدت وخيم جسمي آقاي بروجردي خواستار اجازه درمان به وي گرديدند که البته کوششهاي وکلا ، خانواده و فعالان حقوق بشر تا کنون براي اخذ اجازه رسيدگي و تامين نيازهاي پزشکي به شدت مورد نياز آيت الله بروجردي به مداواي وي منتهي نگرديده است.

۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

یازده میلیون ایرانی فرم یارانه را پر نکردند

ازدحام در پایگاه های مرکز آمار برای ارائه فرمهای اقتصادی خانوارها
با پایان مهلت ثبت نام خانوارهای ایرانی در طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار، مرکز آمار ایران گزارش داده که حدود 60 میلیون نفر برای دریافت یارانه نقدی، پرسشنامه های خود را پر کرده اند.
جمعیت ایران حدود 71 میلیون نفر است به این ترتیب حدود 11میلیون نفر در طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوار برای دریافت یارانه شرکت نکرده اند.

بر اساس گزارش مرکز آمار 16.5 میلیون خانوار در طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی شرکت کرده اند.

آخرین سرشماری جمعیت نشان می دهد که در ایران حدود 17.5 میلیون خانوار زندگی می کنند به این ترتیب حدود یک میلیون خانوار فرم اطلاعات اقتصادی خانوار را پر نکرده اند.

مرکز آمار تاکید کرده که تمدید طرح امکانپذیر نیست اما برای کسانی که نتوانسته اند فرم خود را به پایگاه های جمع آوری مرکز آمار تحویل دهند، مکان هایی در نظر گرفته خواهد شد که در آینده زمان و مکان آن اعلام می شود.

مدت زمان اجرای طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی یک ماه در نظر گرفته شده بود اما در پایان مهلت به دلیل آنکه بسیاری از خانوارها نتوانسته بودند فرم خود را تحویل پایگاه های مرکز آمار بدهند، مرکز آمار به شهروندان تهرانی چهار روز و به شهرستان ها دو روز مهلت داد تا فرم خود را تحویل دهند.

فرم اطلاعات اقتصادی خانوار

این فرمها مقدمه نقدی کردن یارانه هاست که اجرای آن حدود یک ماه پیش در قالب طرح "جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارها" آغاز شد و در روز پنج شنبه 21 شهریور پایان یافت.

این فرمها در واقع پرسشنامه ای است که سرپرست خانوارده باید اطلاعاتی نظیر درآمد ماهانه، واحد مسکونی ملکی یا اجاره ای، سطح زیر بنای واحد مسکونی، ارزش تقریبی واحد مسکونی، ارزش دیگر املاک و مستغلات و تعداد خودروی شخصی را در اختیار مرکز آمار بگذارد.

فرمها در اختیار خانواده ها قرار گرفت و سرپرست خانواده باید بعد از پر کردن این فرمها، آن را به پایگاه های مرکز آمار که اکثر آنها در مدارس مستقر شده بودند، تحویل می داد.


دولت سالانه حدود ۹۰ هزار میلیارد تومان (معادل یکصد میلیارد دلار) به صورت یارانه پرداخت می کند و اکنون در صدد است با به دست آوردن اطلاعات اقتصادی خانوارها، یارانه ها را به صورت نقدی به حسابشان واریز کند



یارانه های نقدی

ایران سالانه مبالغ هنگفتی بابت کالاها و خدمات یارانه ای هزینه می کند اما این حجم عظیم نتوانسته تاثیر چندانی در وضعیت افراد کم درآمد بگذارد.

از نظر دولت، یارانه ها به درستی بین طبقات مختلف توزیع نمی شود و به همین دلیل نتوانسته به بهبود وضعیت طبقات کم درآمد در درازمدت منجر شود.

برآوردها نشان می دهد که دولت سالانه حدود ۹۰ هزار میلیارد تومان (معادل یکصد میلیارد دلار) به صورت یارانه پرداخت می کند که بخش عمده آن را یارانه مواد سوختی تشکیل می دهد و اکنون دولت در صدد است با به دست آوردن اطلاعات اقتصادی خانوارها، یارانه ها را به صورت نقدی به حسابشان واریز کند.

با اجرای این طرح، یارانه ها حذف شده و کالاها با قیمت تمام شده در اختیار مردم قرار می گیرد.

برخی کارشناسان اقتصادی انتقاداتی به این طرح وارد کرده اند. به عقیده این گروه از اقتصادانان، نقدی کردن یارانه ها بدون تغییر در سایر بخش های اقتصاد زیانبار است و می تواند عواقب جبران ناپذیری به دنبال داشته باشد.

از نظر این گروه، اگر یارانه ها به صورت نقدی پرداخت شود، می تواند سبب نارضایتی مردم از یک سو و افزایش تقاضا از سوی دیگر شود.

انتقاد اصلی به نحوه پرداخت یارانه هاست و دولت معتقد است که اقشار پردرآمد جامعه از یارانه ها استفاده بیشتری می کند در حالی که یارانه ها باید حامی افراد کم درآمد و فقیر جامعه باشد.

با همین نگاه دولت در صدد است تا دهک های بالای جامعه را که درآمد بیشتری دارند از دریافت یارانه محروم کند.

سهم فقرا و ثروتمندان

بین کارشناسان در زمینه نحوه پرداخت نقدی یارانه ها اختلاف نظر وجود دارد و برخی معتقدند که این پول فقط باید به حساب افراد کم درآمد و فقیر واریز شود و بقیه خانوارهای ایرانی باید قیمت های واقعی کالاهای مصرفی را بپردازند.

در مقابل عده ای از کارشناسان بر این باورند که امکان شناسایی دقیق میزان درآمد وجود ندارد و تلاش های دولتی برای به دست آوردن میزان توانایی مالی دولت دقیق نخواهد بود بنابر این دولت باید به تمامی خانوارهای ایرانی سهم یکسان بپردازد.

یکی از انتقاداتی که به شیوه فعلی پرداخت یارانه ها وارد شده این است که افراد پردرآمد و برخوردار، به دلیل مصرف بالاتر، سهم بیشتری از یارانه ها می برند و سهم کمی به افراد کم درآمد و فقیر می رسد.

در چنین شرایطی به باور برخی کارشناسان، اگر از پولی که دولت بابت یارانه پرداخت می کند به تمامی افراد جامعه به میزان یکسان پرداخت شود، گروه های پردرآمد که سهم مصرف آنها از انرژی و کالاهای اساسی بیشتر است ناچارند بقیه نیاز خود را به قیمت های واقعی تامین کنند.

هنوز نحوه پرداخت نقدی یارانه ها مشخص نیست و دولت نیز نتوانسته تاکنون برنامه مشخصی در باره نحوه و میزان دقیق پرداخت یارانه های نقدی ارائه کند.

بخدا من فرعون نیستم

‏ تیتر اول روزنامه کیهان این جمله "حضرت آیت الله خامنه أی" را به مهمترین مطلب قابل بحث هفته سوم شهریور ماه ‏‏1387 مبدل می کند: "ما آمده ایم فرعونیت را براندازیم."‏
و مصطفی تاج زاده می گوید: "طالبان از تبار خوارج اند؛ یعنی انقلابیون تنگ‌نظر، متعصب، خشن و اهل تكفیر و ‏تفسیق كه معتقدند جز با توسل به قهر و خشونت نمی‌توان با كفر مقابله كرد و مشتاقانه آغاز جنگ‌های صلیبی را انتظار ‏می‌كشند. به اعتقاد اصولگراها طالبان و القاعده امریكایی هستند زیرا با عملكرد خود بیشترین خدمت را به جنگ طلبان ‏آمریكایی كرده‌اند.حق آن است كه عملیات تروریستی القاعده بویژه علیه شهروندان غیر نظامی بهانه‌ها و زمینه‌های لازم ‏را برای امنیتی و نظامی كردن فضای خاورمیانه و اشغال افغانستان و عراق به دولت آمریكا داده است."‏
‏ و ماهم باذکر این نکته که طالبان عریان ترین چهره" فرعونیت" هستند، پرسش تاج زاده را از خوانندگان محترم تکرار ‏می کنیم: "روش و بینش كدام جریان سیاسی در ایران بیشترین شباهت را با دیدگاه، مواضع و عملكرد طالبان دارد؟"‏
و اضافه می کنیم: "کدام جریان در ایران بر سر رهبری جهان اسلام با طالبان و باهمان روش های طالبان رقابت دارد ‏که داد امین الظواهری ـ مردشماره دو القاعده- را در می آورد؟"‏
‏ القاعده و طالبان که در حکومت نیستند. کیهان از مقام رهبری نقل قول می کند: "حضرت آیت الله خامنه ای، مخالفت ‏نظام اسلامی با «ظلم و استكبار و استبداد بین المللی و استبداد داخلی» را مبنای دشمنی زورگویان جهانی با ملت ایران ‏برشمردند."‏
‏ و دریکی از سرمقاله های سوپر طالبانی خود می نویسد: "سال آینده، چهارمین دهه از حیات مبارك انقلاب اسلامی ‏آغاز می شود. از این جهت سال1388، چشم اندازی است برای دیدن افق ده ساله تا سال 1397 شمسی. اینكه در پس ‏فراز و فرود 30 سال گذشته كجا ایستاده ایم، ویژه اینكه فرصت و موقعیت امروز جمهوری اسلامی به یقین در 30 سال ‏گذشته چه از نظر داخلی- استحكام حاكمیت، رویش انبوه نیروهای باانگیزه، اراده ساختن كشور، هماهنگی قوا، اقبال ‏عمومی- و چه از نظر خارجی و درماندگی ها و شكست های فاحش قدرت های متخاصم، بی سابقه است."‏
این هفته در مورد "درماندگی و شکستهای فاحش قدرت های متخاصم" با زهم خبر های تازه هست. نیکلاسرکوزی، ‏رئیس جمهور فرانسه که بشار اسد را بازهم میانجی ارسال پیام قرار می دهد، تکرار می کند: "اصرف نظر از اینکه چه ‏کسی در اسرائیل سر کار باشد، یک روز صبح ممکن است دریابیم که اسرائیل حمله کرده است."‏
باراک اوباما، نامزد حزب دمکرات برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، بازهم دستیابی ایران به سلاح هسته ای را ‏غیر قابل قبول می خواند. شبکه تلویزیونی فاکس نیوز این سخنان را چنین نقل می کند: "اگرچه اوباما گفته است که به ‏تهران پیشنهاد مذاکره خواهد داد، اما هرگز راه حل نظامی را در این زمینه از روی میز برنداشته است. دستیابی ایران ‏به سلاح هسته ای تغییر دهنده روند بازی خواهد بود. جهان باید به صورت جدی به ایران برای برنامه هسته ای اش ‏فشار آورد، قبل از آنکه اسرائیل احساس کند خود باید کاری انجام دهد."‏
در مورد" موقعیت امروز جمهوری اسلامی" هم آنقدر حرف و حدیث و سند هست که جای انکار باقی نمی گذارد. حسن ‏روحانی که حرفهای مفصلی می زندو خواستار انتخاب رئیس جمهور"با تدبیرتری" می شود، درحالیکه سیر نزولی ‏قیمت نفت شروع شده، سئوال دیگران راتکرار می کند: "در آمد نفت کجا رفت؟" منظورش 190 میلیارد دلار ناقابل ‏است که ارزنی از آن را این هفته مقام رهبری و رئیس جمهور صرف امور خیریه می کنند. بقیه اش هم راباید ‏درجاهائی نظیر این پیدا کرد: "ایران خود را آماده تحویل گرفتن سیستم های مدرن "اس- 300 " دفاعی روسیه می کند. ‏این اقدام در چارچوب قرارداد محرمانه ای که در سال 2005 میان جمهوری اسلامی و مسکو به امضاء رسید انجام می ‏شود."‏
و این درحالی است که علی ربیعی ـ از مهره های کلیدی امنیتی درجمهوری اسلامی- از عقب ماندگی مردم می نالد:" ‏متاسفانه در جوامعی همچون ما هیچكس از عقب ماندگی و توسعه‌نیافتگی خجالت نمی‌كشد. شرم از فقر و نداری وجود ‏ندارد. حتی برخی شرمساری خود را در مسائل دیگری تعریف می‌كنند. اما به اعتقاد من برای هر كسی چه نخبه سیاسی ‏و چه روشنفكر باید این مسئله مطرح باشد كه مردم فقیراند و با مشكلات بسیار بزرگ اقتصادی روبه‌رو هستند."‏
نمایندگان مجلس هم محو"نور" شده اند تا هم قادر به دیدن "بی بی" نشوند و هم رای خود را "کور کورانه" به کوزه ‏مربوطه بریزند.به گزارش سایت محافظه كار"جهان" علی کردان در دیدار نمایندگان آذربایجان شرقی درباره ماجرای ‏روز رای اعتماد خود گفت: "در آن روز مجلس پر از نور شده بود و من نور خدا را در فضای مجلس کاملاً مشاهده می ‏کردم! در این ماجرا از بی بی (اشاره به حضرت فاطمه س) کمک گرفتم و وی در جریان رای گیری همراه من بود."‏
‏ شیخ کروبی هم منتظر نوبت است تا برای نامزدشدن درانتخابات از رهبر کسب اجازه و احتمالا نورکند که تا حالا فقط ‏نصیب بسیجی وکمیته چی سابق شده است.‏
حتی کیهان که لابدسهمش به موقع نرسیده به فروش گاز "باقیمت مفت" توسط عوض علی کردان اعتراض می کند. ‏عوض علی که هم معلوم نیست دیپلم دارد یا نه، بجای مدرک دکترا، قرآن را رو می کند وگوید که استخاره اش خوب ‏آمده است. عدم مخالفت رهبری هم هنگام کسب اجازه کارپردازش احمدی نژاد برای انتصاب کردان حتما به همین دلیل ‏بوده است. و همه اینهاربطی به استبداد ندارد و عین دموکراسی است.‏
روزنامه اعتماد ملی هم همه مسائل اقتصادی راجمع می بندد و عنوان سرمقاله اش را چنین انتخاب می کند: "ماشین ‏اقتصاد در باتلاق."‏
‏ و هنوز خبرهای دیگری هم از "موقعیت" جمهوری اسلامی هست. خبر می رسد: "شرکت ایران خودرو، بزرگترین ‏شرکت خودروسازی ایران با مشکلات مالی مواجه شده و مقامات وزارت صنایع درصدند با همکاری بانک ها و گرفتن ‏وام، این مشکلات را برطرف کنند."‏
جانشین فرمانده نیروی انتظامی می گوید: "قتل های خانوادگی 20 درصد افزایش پیدا کرده است."‏
ارگان سازمان ملی جوانان می نویسد: "روزانه 300 نوجوان در ایران معتاد می شوند."‏
و یک اس ام اس که بعد تبدیل به ای میل می شود، سیاهه مفصلی را برای نشان ابعاد "موقعیت" جمهوری اسلامی ‏دراختیار عموم می گذارد:‏
‏"‏‎ ‎تابلو شد
‏ مبارزه با بد حجابی شروع شد
‏ تحریم های امریکا شروع شد‏
‎ ‎بنزین سهمیه بندی شد
‎ ‎قیمت پودر لباسشوئی 3 برابر شد‏‎. ‎
‎ ‎قیمت برنج هم كه دست نخورد‎!!‎
‎ ‎بدلیل مشكلات اقتصادی و... سرانه مطالعه از 20 دقیقه به 10 دقیقه كاهش یافت‏‎. ‎
‎ ‎سوبسید آب و برق، گاز و شیر حذف‎ ‎شد
فرمانده تهران بزرگ در خانه عفاف دستگیر شد‎ ‎
استاد به دانشجو تجاوز کرد
بد سابقه ترین مدیر کشور و همکار احمدی نژاد مدیر سایپا شد‎.‎
‎ ‎دولت به جای مشاوره با اقتصاد دانان با قصابان و بقالان مشورت کرد‎.‎
قیمت خانه در تهران از پاریس گرانتر شد‎.‎
برداشت از ذخیره ارزی 12 برابر شد‏‎.‎
تورم به 21 درصد رسید‎.‎
مردم ایتالیا و فرانسه توی خیابون علیه دولت ایران و تروریست بودنش تظاهرات کردند‎.‎
زمزمه خلیج عربی شروع شد‏‎.‎
طرح توریستی سفرهای استانی رئیس جمهور و وزرا شروع شد‎.‎
دانش آموزان ایرانی موفق شدند در زیر زمین خانه شان انرژی هسته ای درست کنند‏‎.‎
استادان دانشگاه مخالف دولت اجبارا بازنشسته شدند‎.‎
تمامی صنایع و کارخانه های دولتی به کنسرسیوم ها و مافیای داخلی فروخته شد‏‎.‎
ایران از نظر کسب و کار در رده صد و بیست و چهارم قرار گرفت‎.‎
کشور ما از نظر تورم در خاور میانه اول شد‎.‎
سیل مهاجرت مردم به اولین کشور ممکن روانه شد.‏
رئیس جمهور کشور موفق به دیدن هاله نورانی هنگام مذاکرات هسته ای شد‏‎.‎
طرح تقسیم عادلانه !!! دریای خزر که تاریخ دانان آن را برابر با قرارداد ترکمانچای می دانند اجرا شد‏‎.‎
آمار اعتیاد در کشور به بالاترین رقم در طی 50 سال اخیر رسید‎.‎
کراک و انواع مواد مخدر به آسانی در دسترس مردم قرار گرفت‏‎.‎
درصدی از مردم که زیر خط فقر قرار می گیرند به 40 درصد رسید‎.‎
بدترین نتیجه در طول شركت در المپیك برای ایران رقم خورد‎.‎
سد سیوند آبگیری شد.‏
بیماری وبا شیوع پیدا کرد..."‏
‏ ودرست بخاطر این "موقعیت" تابناک است که صادق زیبا کلام مانند بسیاری دیگر اصرار دارد که محمد خاتمی برای ‏‏"نجات وطن" نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود.‏‎ ‎
و بیچاره وطن که گام به گام بیشتر به سوی فاجعه می رودو شهریوری که به جانب خزان وزمهریر روان است.‏

کمونیست ها تازه سرمایه داری را کشف کرده اند!

به راستی چه چیز معیار و تعیین کننده مناسبات بین کشورها در سیاست بین المللی است؟ چه عناصری نقش یک کشور و قدرت یا ناتوانی آن را در این مناسبات رقم می زند؟ هنگامی که سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت، برای نخستین بار در تاریخ جوامع بشری این امکان به وجود آمد تا دولت های متنوع جهان که بسیاری از آنها الزاما نمایندگان ملت های خود نبوده و نیستند، در یک نهاد فراگیر گرد هم آیند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد بیش از هر چیز نقش نمادین دارد و چیزی بیش از دیدارهای سالانه در آن رخ نمی دهد. نهادهای وابسته به این سازمان و معاهدات مصوبه آنها بیشتر با مسائل عینی سر و کار دارند. در این میان نقش شورای امنیت که پنج کشور قدرتمند جهان، آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و انگلستان، در آن عضویت دائم دارند و سه عضو ابرقدرت آن با برخورداری از حق «وتو» گاه تصمیات آن را با انسداد روبرو می سازند، بیش از بقیه از اهمیت برخوردار است. تا کنون اگرچه تقاضای عضویت آلمان در این شورا پذیرفته نشده است، لیکن این کشور توانسته به مثابه بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا و بزرگترین کشور صادرکننده کالا در جهان، به عنوان عضو مشورتی جای پای خود را در آن محکم کند. حال آنکه تقاضای کشورهای قدرتمندی چون ژاپن تا کنون همواره بی پاسخ مانده است. در چین شرایطی تقاضای جاه طلبانه حکومت جمهوری اسلامی برای عضویت در شورای امنیت که مستند بر هیچ قدرت اقتصادی و نظامی و تاریخی نیست، بیش از پیش آدم را به یاد نقش خرمگس معرکه می اندازد.

برادران بزرگ

گذشته از سازمان ملل و شورای امنیت و هم چنین نهادهای بین المللی در زمینه همکاری های اقتصادی و نظامی، گاه مجموعه هایی شکل می گیرند که در شکل و پیوند رسمی نسبت به یکدیگر قرار ندارند. برای نمونه در زمینه حل مسائل سیاسی از جمله در مورد درگیری های خاورمیانه و صلح میان فلسطین و اسراییل، یک مجموعه چهارگانه وارد عمل شد و با ارائه «نقشه راه صلح» تلاش کرد تا جامعه جهانی را بطور مؤثر وارد روند پایان دادن به درگیری های فرساینده خاورمیانه نماید.

نگاهی به این مجموعه چهارگانه شامل اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد، آمریکا و روسیه یک بار دیگر نشان می دهد کشورهایی که در چند دهه گذشته به عنوان ابرقدرت در دو قطب جنگ سرد قرار گرفته بودند، با وجود فروپاشی بلوک شرق، هر یک به تنهایی در کنار مجموعه هایی چون اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد ابراز وجود کرده و قدرت خود را به نمایش می گذارند این در حالیست که روسیه به مثابه کشوری که در اروپا قرار دارد (هنوز) عضو اتحادیه اروپا نیست و در عین حال هر یک از دو کشور آمریکا و روسیه با عضویت در شورای امنیت سازمان ملل متحد و داشتن حق وتو، در این نهاد مهم بین المللی نیز رأی قاطع خود را دارند.

با قرار دادن قدرت های چهارگانه در کنار گروه پنج بعلاوه یک (پنج کشور عضو شورای امنیت به اضافه آلمان) معلوم می شود جامعه جهانی تلاش می کند با تکرار بازیگران سیاسی در منظومه های مختلف، در جستجوی تأثیرات معین برآید. فقط چین کمی خارج از دایره قرار می گیرد که در عمل نیز علاقه چندانی به موضوعاتی مانند سرنوشت سیاسی خاورمیانه، اعم از رابطه فلسطین و اسراییل و یا ایران و اسراییل، نشان نمی دهد و این کمبود نامحسوس را با حق وتوی خود در شورای امنیت و همچنین عضویت در باشگاه اتمی جبران می کند.

نقش روسیه اما در دوران جنگ سرد نیز با چین اساسا متفاوت بود که دلایل آن را باید در نقش قدرتمند و تاریخی این کشور و قرار داشتن آن در اروپا و نزدیکی آن به قدرت های اروپایی در طول قرون گذشته و هم چنین تلاش همواره ناکام اروپا در تصرف این سرزمین سرد جست. چین و روسیه اما هر دو، چه در زمان مائو و استالین و جانشینانش و چه پس از آن، اثبات کرده اند در پیشبرد اهداف خود هرگز از به کار گرفتن مشت آهنین کوتاهی نخواهند کرد. از تبت و تایوان تا میدان تیان مین، از چچن و اوستیای جنوبی تا تئاتر مسکو، رهبران هر دو کشور اوج خشونت خود را آن هم علیه شهروندان غیرنظامی نشان دادند بدون آنکه صدایی از به اصطلاح طرفداران جنبش صلح که برای زندانیان ابوغریب و گوانتانامو گلو پاره می کنند، کوچکترین صدایی شنیده شود. اگر این نقطه قوت دمکراسی است که در جوامع باز می توان علیه اقدامات ضد حقوق بشری دولت های آمریکا و اروپا به صدای بلند اعتراض کرد، لیکن نمی توان نادیده گرفت که کشورهایی مانند چین و روسیه با سرکوب خشن آزادی بیان، در عین حال از لطف سکوت به اصطلاح طرفداران دمکراسی و صلح نیز برخوردار می شوند. هرگز یک نفر علیه جنایات دولت روسیه در چچن و راندن ساکنان اوستیای جنوبی و یا کشتار تئاتر مسکو و تانکهای میدان تیان مین برای تظاهرات به خیابان های اروپا و آمریکا نیامد و پلاکاردی به دست نگرفت. اگر روزی می شد به دلایل ایدئولوژیک، یک بام و دو هوای طرفداران به اصطلاح صلح و دمکراسی را به احترام عرق جبین طبقه کارگر توجیه کرد، امروز که در روسیه و چین سالهاست خشن ترین نوع سرمایه داری پیش برده می شود (زیرا به دلیل نبود لیبرالیسم و دمکراسی، کارگران از هیچ گونه امتیاز و قوانینی که در جوامع آزاد سرمایه داری از آنها برخوردارند، بهره ای نمی برند) معلوم نیست این سکوت زشت را جز عشق یکسره و نوستالژی دوران کودکی نسبت به «برادران بزرگ» به چه چیزی می توان تعبیر کرد.

خرمگس معرکه

اگر پس از جنگ جهانی دوم، تقسیم سیاسی جهان به دو بلوک شرق و غرب به یک جنگ سرد انجامید که با واقعه داغی چون اتمی شدن کشورهای قدرتمند همراه بود، در بیست سال گذشته، پس از فروپاشی بلوک شرق، موضوع بر سر تقسیم اقتصادی جهان است.

آن تقسیم سیاسی با مرزهای کاملا خط کشی شده همراه بود، تقسیم اقتصادی جهان اما هیچ خط و مرزی را پذیرا نیست. مرزهای اقتصادی، چیزی جز بی مرزی سود و سرمایه نیست. و در جهان ناهمگونی که در کشورهای مختلف گاه شیوه و نرخ تولید و مصرف در آنها در فاصله نجومی نسبت به یکدیگر بسر می برند، تحمیل این بی مرزی، گاهی سبب درگیری هایی می شود که جدایی طلبی یا استقلال خواهی، تروریسم و یا درگیری های مذهبی و عقیدتی فقط پوشش سیاسی آن به شمار می رود.

چندیست کمونیست ها تازه سرمایه داری را کشف کرده اند. روسیه در اوستیای جنوبی و آبخاز نه به دنبال حقوق ساکنان این دو دیار و به اصطلاح حق استقلال آنها بلکه در پی چیدن مهره هایی برای یک دور بازی جدید است که اقتصاد در آن نقش بارز را بازی می کند و مانند تمامی قرونی که از آغاز صنعتی شدن جهان می گذرد، انرژی در آن اهمیت تعیین کننده دارد.

اینکه روسیه به دنبال سازمان دهی یک سازمان متشکل از کشورهای صادرکننده گاز (مانند اوپک) است، تنها در همین چهارچوب قابل بررسی است. اگر دلخوری های برادرانه چین و روسیه در دوران جنگ سرد آنها را از یکدیگر دور نگاه داشته بود، امروز نزدیکی جغرافیایی آنها به یکدیگر و نیاز هر دو به منابع و ساکنان همدیگر (به مثابه نیروی کار و بازار مصرف) آنها را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می سازد. نکته مهم در اینجاست: این بار بر خلاف دوران جنگ سرد، جهان از نظر اقتصادی دچار انشقاق نیست. یک بار دیگر باید تکرار کرد: کمونیست ها تازه سرمایه داری را کشف کرده اند! و این کشف، جهان را از نظر اقتصادی و تئوری هدایت کننده آن، یکپارچه می سازد. از همین رو، همزمانی جهانی شدن با فروپاشی بلوک شرق مطلقا تصادفی نیست. سرمایه داری نمی توانست بدون فروریختن مرزهای سیاسی، بی مرزی خود را تحمیل کند.

در چنین شرایطی، تلاش رژیم جمهوری اسلامی برای اتمی شدن درست به کسی شبیه است که بلیط سوخته در دست داشته باشد. جهان تقریبا همزمان با پایان جنگ جهانی دوم، و شروع جنگ سرد، آغاز به اتمی شدن کرد. آمریکا از سال 1945، روسیه از 1949، انگلستان از 1953، چین از 1964، فرانسه از 1964 و اسراییل از 1967 خود را به تسلیحات اتمی مجهز ساختند. پیوستن پاکستان و هند به باشگاه اتمی اما در سال 1998 یعنی پس از پایان جنگ سرد و همزمان با فروپاشی بلوک شرق صورت گرفت. هنگامی که اول ژوییه 1968 پیمان منع گسترش سلاح های کشتار همگانی توسط آمریکا، اتحاد شوروی و انگلستان به امضا رسید، جهان در اوج جنگ سرد بسر می برد. نخستین پنج کشور اتمی که توانستند این پیمان را به تدریج به امضای صد و هشتاد کشور دیگر برسانند، در مورد اتمی شدن اسراییل، پاکستان و هند، که هیچ کدام پیمان یادشده را امضا نکرده اند، در برابر کار انجام شده قرار گرفتند. اسراییل طی جنگ شش ساله با اعراب، و دو کشور هند و پاکستان طی درگیری های فرساینده علیه یکدیگر به این یقین رسیده بودند که فقط بمب اتمی آنها را حفظ خواهد کرد. این همان یقینی است که رژیم جمهوری اسلامی به ویژه در نخستین سالهای جنگ با عراق در اوایل دهه هشتاد به آن رسید و همان زمان فعالیت خود را جهت گردآوری دانش و اطلاعات و ابزار اتمی آغاز نمود.

اندک اطلاعاتی که اخیرا در مورد جاسوسی در شبکه قاچاق اتمی منسوب به عبدالقدیر خان پاکستانی منتشر شده اند، نشان می دهند رژیم ایران با خرج میلیاردها دلار از کیسه مردم ایران، و با ریسکِ قرار دادن ایران در آستانه یک جنگ تا کجا بازی خورده است. آنچه خبرگزاری های جمهوری اسلامی این روزها درباره به کار انداختن سانتریفوژها منتشر کردند، ظاهرا واکنشی به همین گزارش فروش قطعات خراب به ایران بوده است. جمهوری اسلامی با دانش قاچاق و قطعات ناکار می خواهد اگر نمی تواند جایی در جرگه قدرتمندان بیابد، دست کم با پیوستن لنگان به باشگاه اتمی، اقتدار ذهنی خود را تحقق ببخشد. وسوسه قدرت به بیماری مزمن حکومت اسلامی تبدیل شده است. حال آنکه درگیری قفقاز با وجود همه خط و نشان هایی که سه چهار طرف برای یکدیگر می کشند، نشان داد، رژیم ایران را در بازی «بزرگان» جایی نیست. اگر رژیم ایران یک حکومت کمونیست یا چیزی مشابه رژیم بلاروس (روسیه سفید) لوکاشنکو می بود، شاید روسیه بزرگ برایش کمی از خود مایه می گذاشت. اگر رژیم ایران یک حکومت غرب گرا یا چیزی مشابه ترکیه و افغانستان می بود، شاید آمریکا و اروپا برایش کمی از خود مایه می گذاشتند. اما یک رژیم اسلامی برای هر دو طرف که منافع سیاسی و اقتصادی شان به ویژه پس از کشف سرمایه داری توسط کمونیست ها، پیوند استراتژیک خورده است، هیچ سودی در بر ندارد جز آنکه هر بار آن را دستاویز معاملات خود و امتیاز گرفتن از یکدیگر قرار دهند بدون آنکه چیزی در این میان به رژیم ایران برسد. شاید هم روزی برسد که رژیم اسلامی نیز مانند رژیم های کمونیستی چیزی را کشف کند!

نشست 41 دفتر پژوهش ح.م.ای

در بخش خبر ها و رسانه ها:

90 در صد از 400 هزار کودک خیابانی در تهران بی سوادند.
وزیر کار آمادگی برای جذب 300 هزار کارگر خارجی را اعلام کرد در حالی که نرخ بیکاری در ایران بالای 20 در صد است.
به گفته جانشین رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر 31 در صد تولیدات مواد مخدر افعانستان به ایران وارد می شود و سالی 700 تن از آن در ایران به مصرف می رسد.
کارخانه های لوازم خانگی با 60کمتر از در صد ظرفیت کار می کنند.
تا اردیبهشت امسال کاهش سپرده های مردم در بانک ها به 1320 میلیارد تومان رسیده است.
صفائی، یکی از مقامات سپاهی صراحتا دخالت سپاه و بسیج را در انتخابات تایید کرد.
یکی از سازمان های چپ از احتمال برقراری یک دیکتاتوری دیگر پس از جمهوری اسلامی اظهار نگرانی کرده است.

در ادامه بحث های اصلاح اساسنامه حزب با توجه به پیشنهاد تازه شاخه برمن در مورد برکناری هموندان از حزب توضیح داده شد که عضویت در یک حزب سیاسی جزء حقوق بشر نیست و اگر کسی نخواست یا نتوانست در عضویت حزبی بماند حقی از او پایمال نشه است. هموندان حزب می توانند هر لحظه بخواهند حتی بی خبر از حزب بروند و اگر دل شان خواست بر ضد حزب فعالیت کنند. حزب هم باید حق داشته باشد که اگر عضویت هموندی را زیان آور تشخیص داد او را برکنار کند ــ البته پس از تحقیقات و دادن حق دفاع. برای این کار هم مرجعی صلاحیتدار تر از شورای مرکزی نیست که برای اداره عمومی حزب و تصمیم گیری در اموری به مراتب مهم تر، از سوی کنگره انتخاب می شود.
دستور نشست ارتباط یک حزب لیبرال دمکرات با امر پادشاهی بود و هموندان نظرات خود را به ترتیب زیر بیان کردند:
ادعای پاره ای جمهوریخواهان که گویا جمهوریخواهی مساوی دمکراسی است نادیده گرفتن صد جمهوری دیکتاتوری و ده بیست پادشاهی دمکرات در جهان است. ما پادشاه را به عنوان نماد همبستگی می خواهیم.

یک حزب سیاسی ارتباط خاصی با جمهوری یا پادشاهی ندارد. ما شاهزاده را به عنوان کاندیدای پادشاهی اعلام کرده ایم و پایش هم ایستاده ایم ولی موضوع مهم اندیشه های یک حزب است. ما شاهزاده را وسط نگذاشته ایم که از او برای خود استفاده کنیم و مانند دیگران نیستیم که اگر او با امری موافق بود موافق هستند و اگر چیزی نگفت مخالفت می کنند. حزب ما می خواهد به نیروی اندیشه و روش خود توده های مردم را جذب کند و سبب شود که پادشاهی هم در ایران زمینه بهتری پیدا کند.

برقراری پادشاهی امروزی و متجدد هیچ منافاتی با معرفی ما به عنوان یک حزب لیبرال دمکرات ندارد. ما در انگلستان می بینیم که بلر با پیشینه چپ افراطی می آید و نخست وزیر می شود و به میهن خود و به پادشاهی خدمت می کند.

در کشور هائی مانند ایران که تاریخ کهن و اقوام گوناگون دارند یک نماد همبستگی ملی بسیار سودمند بوده است. در ایران پادشاهی ریشه های عمیق دارد و باید از آن برای تقویت همبستگی ملی استفاده کرد. در سوئد روی شیر های آب تاج پادشاهی دیده می شود و از لیبرال ترین دمکراسی هاست.

در ایران خیلی ها از دیکتاتوری کنونی ناراضی هستند و دنبال یک رضا شاه دیگر می گردند که با قدرت کار ها را از پیش ببرد. ولی ما تجربه یک انقلاب زشت را داریم که
به علت ضعف جامعه مدنی و نبودن رواداری در فرایند سیاسی روی داد. پادشاهی نیروی مثبتی در جامعه بود ولی مردم به حساب نمی آمدند. لیبرال دمکراسی یعنی گذاشتن فرد انسانی و نه هیچ ماهیت دیگری در مرکز تفکر سیاسی و سازمان دادن جامعه برای حفظ حقوق افراد. پادشاهی و جمهوری به یک اندازه می توانند در این قالب جا بیفتند. برای ایران پادشاهی مناسب تر است.

مثال هائی که دوستان می آورند با شرایط امروزی ما که در مبارزه هستیم و در کشور خود نیستیم نمی خواند. امروز پادشاهی بیش از همه به مبارزه کمک می کند. مخالفان ما هم از حزب نمی ترسند. ترس شان از پادشاهی است. مسلم است ما طرفدار شکل اروپائی پادشاهی هستیم و این هم یکی از نقطه های قوت ماست. حالا باید ببینیم چگونه از این موضوع استفاده کنیم.

در بحث پادشاهی یک نگاه تاریخی هست که خیلی قدیمی است و شامل بهترین و بزرگ ترین و بالا ترین می شود، و یک نگاه امروزی و روشنگرانه هم هست که نظر ماست. ما تاریخ را گرامی می داریم ولی تاریخ مال امروز نیست. باید زیربنائی باشد که متزلزل نشود. در قانون اساسی امریکا بود که حقوق بشر ذکر، و مبانی قانونی لیبرال دمکراسی گذاشته شد. در ایران تنها دیدگاه تاریخی دارند و به علت آشنا نبودن با دمکراسی تنها راه حلی که به نظر شان می رسد رضا شاه و نادر شاه است ولی این اشتباه است چون پس از آنها کشور از هم پاشید. باید دنبال راه حلی باشیم که با یک تغییر همه چیز از بین نرود. همه چیز را در یک نفر متمرکز کردن خطرش این است که اگر آن یک نفر به فرض محال در میان نباشد چه باید بکنیم؟

ما در منشور حزب تکلیف خود را با آینده روشن کرده ایم. گذشته هم نه قابل تکرار است نه می باید تکرارش را خواست. نباید دنبال اوضاعی برویم که باز سی سال همین بلا سر مان بیاید. این گونه هم نیست که همه در ایران مثلا طرفدار پادشاهی یا جمهوری باشند.

هر قدر پایه های حزب اصولی تر باشد دوام آن بیشتر خواهد بود. مردم ایران دیگر همین جوری دنبال پادشاهی یا غیر آن نخواهند رفت. و زیر و بم افکار حزب یا فرد را جستجو می کنند.

هنگام تشکیل حزب اصولی مورد نظر بوده و در اساسنامه و منشور هم آورده شده است و مذاکره در باره آن اتلاف وقت است. هدف ما یک رژیم مشروطه پادشاهی دمکراتیک است و تا زمانی که این اصول برجاست کسانی که آمده اند خواهند ماند.

اصول ما تغییر نکرده است ولی راه های بهتر رسیدن به هدف را باید در نظر داشت. ما دنبال تکامل بیشتر هستیم. چگونه توضیح دادن منشور مهم است.

ما از آغاز هوادار پادشاهی بوده ایم و می بینیم که بخش عمده ای از مردم طرفداران این طیف هستند و ما هم برای افزایش طرفداران پادشاهی فعالیت می کنیم ولی چه بهتر که نگاه خود را به پادشاهی و برنامه های مان را برای اداره کشور بیشتر و بهتر توضیح دهیم.جذب مخالفان البته لازم است ولی اولویت را باید به جوانان و مردم در خود ایران بدهیم. یکی از خواست های طرفداران ما در ایران این است که برای شان کلاس آموزشی بگذاریم. ما باید اول به این گروه ها بپردازیم و اگر امکانش بود به سراغ مخالفان هم می رویم.

بد ترین مخالفان ما بیشتر در طیف استبدادی چپ و راست یافت می شوند، از جمله کسانی که در حزب هم از بنیان گزاران بوده اند. ما در بحث خود به نیرو های دمکراسی و حقوق بشر توجه داریم. گروهی از فعال ترین هموندان حزب در گذشته از طرفداران پادشاهی نبوده اند.

انسان با پیشرفت علوم گام به گام با تقدس زدائی توانست خود و جهان را دگرگون کند. پادشاهی هم از آسمان به زمین آورده شد. دیگر سلطنت ودیعه ای الهی نیست. یک حزب لیبرال دمکرات پادشاهی را در مفهوم مدرن آن می فهمد و دیگر با فرمانروائی ارتباط پیدا نمی کند. ما به تقدس گرائی اعتقادی نداریم. همه چیز قابل بحث و نقد است. این روز ها بیستمین سال کشتار 16 شهریور 1367یادآوری می شود. ولی با همه محکوم کردن این فاجعه و دل سوزی برای قربانیان و بازماندگان آنها نمی توان اعضای سازمان های انقلابی چریکی را در آن موقع آزادیخواه دانست. نگاه ما به پادشاهی و لیبرال دمکراسی به هم پیوند ارگانیک دارد. اصل دمکراسی لیبرال است و دعوای پادشاهی و جمهوری موردی ندارد.

منشور ما خوشبختانه هنوز دارای شمول و انعطافی است که نگذاشته است کهنه شود و کاملا با نیاز های زمان سازگاری دارد. در شانزده سال گذشته هیچ انتقاد جدی از آن نشده است و ما نیازی به تغییر آن نداریم ولی استدلال و روشنگری و طرز بیان را همیشه می توان بهتر کرد. این بحق ها هم ذهن ما را باز تر می کند هم در بیرون خوانندگان و طرفدارانی دارد و برای هواداران ما در ایران نیز بررسی بخش سخن روز سامانه حزب می تواند سودمند باشد. لیبرال دمکرات هنگامی که این منشور نوشته می شد در زبان سیاست ایران جائی نداشت ولی منشور یک سند لیبرال دمکرات است و این اصطلاح بی آنکه نیاز به تغییر نام حزب داشته باشیم صفت ما شناخته شده است و خواهد شد.
در موضوع پادشاهی در بحث دوستان دو نگرش را می شد تشخیص داد. نگرش سودجویانه و نگرش اصولی. نگرش سودجویانه می گوید باید پادشاهی را با توجه به اینکه وضع مردم در آن زمان بهتر بوده است محور قرار داد و تکیه را روی آن گذاشت تا بعد در ایران به دمکراسی و لیبرالیسم سیاسی برسیم. نگرش اصولی ضمن تایید این نظر که پادشاهی در مبارزه عامل سودمندی است سه اصل را در نظر دارد: 1 ــ سخنی بگوئیم که در همه موارد بتوانیم پایش بایستیم. 2 ــ پادشاهی را مصرف و خراب نکنیم، چنانکه بسیاری از هواداران پادشاهی در این دهه ها کرده اند. 3 ــ اندکی هم در اندیشه آینده ایران باشیم و به دست خود از هم اکنون اسباب استبداد و تقویت روحیه استبدادی را فراهم نکنیم. ترسی که از قول یکی از سازمان های چپگرا نقل شد بجاست. با این ضعف سیاسی و اخلاقی جامعه ما، و عقب ماندگی، غلبه هوچی گری و فرصت طلبی در سیاست ایران بیم آن می رود که باز دچار دیکتاتوری شویم.
حتی با نگرش سودجویانه هم نمی باید اصول را فراموش کرد. در موضوع کشتار و فاجعه شهریور 1367 که پیش کشیده شد کسانی می آیند و حرف هائی می زنند و پذیرفته هم می شوند ولی ما باید صرفنظر از اینکه سخن به نام چه کسی است نظر ی را که درست می دانیم بگوئیم. کار ما رفع و رجوع و توجیه و از آن بد تر تایید هر چه گفته می شود نیست. برای سلطنت طلب معمولی سخن مهم نیست، چه کسی می گوید مهم است. ما درست برعکس هستیم. بعد هم در مورد سودمندی نگرش سودجویانه مبالغه نباید کرد. گذر زمان و جابجائی نسلی را باید در نظر داشت. در این سه دهه صد ها سازمان خواستند از این سرمایه استفاده کنند و اثری از آنها نماند. طرفداری پادشاهی به تنهائی نتوانسته است گروه های بزرگی را جلب کند یا گرو های کوچک را نگهدارد. قدرت ما در این بوده است که پادشاهی را در قالب یک برنامه فراگیر لیبرال دمکرات عرضه کرده ایم. تا دورنمای سرنگونی رژیم در افق پدیدار نشود و مردم امیدی به تغییر اوضاع نداشته باشند به هیچ عنوان از جمله پادشاهی نمی توام مردم را جمع کرد. نگرش سود چویانه محئودیت های زیاد دارد ولی نگرش اصولی در همه حال مایه نیرومندی است.
آیا پادشاهی را می توان در قالب لیبرال دمکراسی فکر کرد؟ اشکال مهمی که جمهوریخواهان می گیرند این است که مقام موروثی دمکراتیک نیست. حالا صرفنظر از اینکه نه موروثی خودبخود غیر دمکراتیک است نه غیر موروثی لزوما دمکراتیک می شود، امروز جمهوری های موروثی هم پیدا شده اند. پاسخ ما دو تاست. نخست نمونه های عملی که بسیاری از خود این جمهوریخواهان هر روز در اسکاندیناوی و بریتانیا و کشور های دیگر ی با آن سر و کار دارند. دوم سیر پادشاهی در اروپا اصلا از استبداد مطلقه به لیبرالیسم و بعد دمکراسی لیبرال بوده است. در سده هژدهم در اروپای مرکزی و شمالی ما پادشاهی هائی را می بینیم که در آنها از انتخابات و مجلس تصمیم گیر خبری نیست و لی حقوق افراد جامعه به مقدار و درجه بالا حفظ می شود. از سده نوزدهم تا بیستم آن پادشاهی هائی که ماندند هم پارلمانی و دمکرات شدند، هم نظام سیاسی با اعلامیه حقوق بشر انقلاب فرانسه سازگار گردید. آنچه پادشاهی را لیبرال دمکرات می کند. این است که نهاد های حکومت کننده انتخابی و نه موروثی هستند نه برای همه عمر. نمایندگان و سناتور ها و نخست وزیران و وزیران وقتی دوره شان تمام شد می روند و به هر وسیله به مقام شان نمی چسبند. این چیزی است که ما در تاریخ خود تجربه نکرده ایم و اصل دمکراسی است. بقیه اش هم حقوق بشر است که باز به هیچ بهانه و عنوان نمی توان از افراد سلب کرد.
اینکه چرا ما به عنوان حزب هوادار پادشاهی، لیبرال دمکرات شدیم می ماند برای نشست بعدی دفتر پژوهش:
یکشنبه 13 سپتامبر 2008

۱۳۸۷ شهریور ۲۱, پنجشنبه

کاریکاتور؛ نماز جماعت سران مافیا

گرانی غذايی به روايت بانک مركزی رژیم

روزنامه دنیای اقتصاد: اگرچه اخبار و گزارش‌هاي ميداني از وضعيت قيمت موادغذايي در روزهاي منتهي به آغاز ماه مبارك رمضان حاكي از افزايش نرخ برخي مواد بود، اما برخي مسوولان سعي مي‌كردند با تكذيب اين اخبار اين‌گونه القا كنند كه هيچ اتفاق خاصي در بازار نيفتاده است. در اين گزارش نتايج تحقيقات بانك مركزي از متوسط قيمت برخي از مواد پرمصرف خوراكي در تهران در هفته قبل از آغاز ماه مبارك آمده است تا قضاوت در اين باره بر عهده خوانندگان گذاشته شود.

در هفته مورد گزارش، در گروه لبنيات قيمت پنير غيرپاستوريزه افزايش يافت و بهاي ساير اقلام اين گروه بدون تغيير بود. قيمت تخم‌مرغ افزايش يافت و شانه‌اي 2500 الي 34000ريال فروش مي‌رفت. در گروه برنج بهاي برنج وارداتي غيرتايلندي و برنج داخلي درجه يك كاهش جزئي ولي قيمت برنج وارداتي تايلندي و برنج داخلي درجه دو افزايش يافت. برنج وارداتي تايلندي و غيرتايلندي در ميادين زير نظر شهرداري عرضه نمي‌گرديد. در گروه حبوب قيمت نخود و عدس افزايش ولي بهاي ساير اقلام اين گروه كاهش جزئي يافت. در خواروبارفروشي‌‌هاي مستقر در ميادين زير نظر شهرداري اقلام حبوب عرضه نمي‌گرديد.

در هفته مورد بررسي، در ميادين زير نظر شهرداري تهران سيب زرد لبنان، پرتقال درجه يك، انجير، آلو، شليل، شبرنگ و لوبيا سبز عرضه نمي‌گرديد، ولي بقيه اقلام ميوه و سبزي تازه را كه تعدادي از آنها از نظر كيفي در سطح پاييني قرار داشتند، به نرخ مصوب سازمان ميادين ميوه و تره‌بار شهرداري مي‌فروختند. ميوه‌فروشي‌هاي سطح شهر اقلام مرغوب ميوه و سبزي تازه را عرضه مي‌نمودند كه در گروه ميوه‌هاي تازه قيمت سيب گلاب، آلو و گلابي كاهش ولي بهاي ساير اقلام اين گروه به ويژه پرتقال درجه يك و طالبي افزايش داشت. در گروه سبزي‌هاي تازه قيمت گوجه‌فرنگي و سيب‌زميني پايين آمد و قيمت ساير اقلام اين گروه به ويژه خيار و لوبيا سبز بالا رفت. در اين هفته قيمت گوشت تازه گاو و گوساله و گوشت مرغ افزايش ولي قيمت گوش گوسفند كاهش جزئي يافت. در هفته مورد بررسي، قيمت قند، شكر، چاي خارجي و روغن نباتي جامد و مايع كاهش يافت. در هفته مورد گزارش، در گروه لبنيات بهاي پنير غيرپاستوريزه 2/1درصد افزايش ولي قيمت ساير اقلام اين گروه ثابت بود. بهاي تخم‌مرغ 8/6درصد افزايش داشت.

در گروه برنج، قيمت برنج وارداتي تايلندي و برنج داخلي درجه 2 به ترتيب 6/2درصد و 5/0درصد افزايش ولي بهاي برنج وارداتي غيرتايلندي و برنج داخلي درجه يك به ترتيب 6/0درصد و 7/0درصد كاهش يافت. در گروه حبوب بهاي نخود 4/1درصد و عدس 4/0درصد افزايش ولي بهاي ساير اقلام اين گروه بين 2/0 تا 8/0درصد كاهش داشت.

در هفته مورد گزارش، در گروه ميوه‌هاي تازه قيمت سيب گلاب 8/0درصد، آلو 9/3درصد و گلابي 2/14درصد كاهش ولي بهاي ساير اقلام اين گروه بين 7/0درصد تا 8/26درصد افزايش داشت. در گروه سبزي‌هاي تازه قيمت گوجه‌فرنگي 2/1درصد و سيب‌زميني 3/3درصد كاهش يافت ولي قيمت ساير اقلام اين گروه بين 5/0درصد تا 1/12درصد افزايش داشت. همچنين قيمت گوشت گوسفند 1/0درصد كاهش ولي بهاي گوشت تازه گاو و گوساله و گوشت مرغ به ترتيب 8/0درصد و 7/0درصد افزايش يافت.

در هفته مورد گزارش، بهاي قند 6/0درصد، شكر 1/1درصد، چاي خارجي و روغن نباتي جامد هر يك 1/0درصد و روغن نباتي مايع 3/0درصد كاهش داشت.

چرا این چراغ به خانه روا نیست ؟

برای اثبات یک ادعا گاهی به دلایل بسیار اصلن نیازی نیست .یک رژیم دینی واپسگرا 30 سال پیش با بهره گیری از علایق مذهبی مردم بر همان مردم سوار شد و چنان گرده ای از مردم مسلمان کشید که روزی صد بار آرزوی مرگ خود می کنند.

آیا این حکومت ضد ملی و ضد ایران نیست ؟ اگر نه پس چگونه می توان سیاست و شیوه حکومت داری خامنه ای را توضیح داد :

"سرمايه : بر اساس توافقنامه امضا شده بین ایران و نیجریه، ایران تا چهار سال آینده 30 هزار دستگاه واحد مسکونی در شهرهای مختلف نیجریه می سازد. بر اساس توافقنامه امضا شده ایران و نیجریه، ایران تا چهار سال آینده 30 هزار واحد مسکونی در شهرهای مختلف نیجریه احداث خواهد کرد. قرار است این واحدهای مسکونی برای اقشار کم درآمد و طبقه متوسط نیجریه احداث شود. ارزش این قرارداد بیش از 200 میلیارد دلار نیجریه برآورد شده است."

این در شرایطی است که خود ملت ایران در بسیاری از استان های سیستان و کرمان و یزد و خوزستان، در دخمه ها و کپرها و حلبی آباد ها در بی آبی و بی برقی و مثل انسان های اولیه بدون تسهیلات آموزشی و بهداشتی گرفتار نان شب اند .

یا به این مورد اخیر توجه کنید :

"فارس: مديركل نوسازي تجهيز و توسعه مد‌ارس لرستان گفت: همزمان با بازگشايي مدرسه‌ها ساخت 47 پروژه نمازخانه در مد‌رسه‌هاي راهنمايي دخترانه و متوسطه پسرانه با اعتبار 35 ميليارد ريا ل آغاز مي‌شود."

واين در حالی است که بنا به نوشته جام جم 7500 مدرسه استيجاری در کشور وجود دارد که بسيار از آنها در حال ویران شدن قرار دارند و شدیدن نيازمند باز سازی و نوسازی هستند!

در شرایطی پول خزانه این ملت گرفتار هزاران درد و گرسنگی و بیماری، صرف مسجد سازی و طرح های امام زمانی می شود که بهداشت و سلامتی ملیون ها دانش آموز ایرانی در چنبره خطرات متعددی گرفتار است .

این تنها یک نمونه :

"رسالت : رئيس اداره سلامت نوجوانان، جوانان ومدارس وزارت بهداشت، از تدوين سياست كلان براي مدارس مروج سلامت و دستورالعمل شپش سر(بوكلت پديكولوز) دانش آموزان خبرداد... دكترگلايول اردلان، در گفتگو با ايسنا، با اشاره به شيوع فراوان شپش سر در دانش آموزان روستايي به علت تجمع درفضاي فيزيكي سربسته وعدم رعايت كامل بهداشت فردی تدوبن شد ..."

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بود فردایی !

۱۳۸۷ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

افزایش تجاوز جنسی به کودکان رهاشده و خیابانی

انجمن حامیان کودکان رها شده و خیابانی در ایران اعلام کرد که این کودکان هرچه بیشتر مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند و اگر دختر هستند، حامله می شوند. اخیرا نوزدانی که از این تجاوزها و روابط نامشروع به دختران خیابانی بی سرپرست بدنیا می آیند، شدیدا افزایش یافته است.

ایلنا: موسس انجمن حامیان کودکان کار و خیابان با اشاره به رشد سنی کودکان کار و خیابان به سمت جوانی، در مورد افزایش تولد نوزادان خارج از چارچوب خانواده از سوی این افراد هشدار داد.

خجسته حسینی‌پور گفت: تاکنون ۱۰ سال از بروز پدیده کودکان کار و خیابان در ایران می‌گذرد و کودکان سال‌های پیش به جوانانی تبدیل شده‌اند که به علت محرومیت از حمایت‌های دولتی، از داشتن زندگی خانوادگی سالم بی‌بهره‌‏اند.

او تاکید کرد: این افراد از باشرافت‌ترین اقشار جامعه هستند اما در شرایطی که هیچ‌گونه تربیت و آموزش صحیحی در مورد آنها صورت نمی‌گیرد بسیاری به مردان و زنان خیابانی تبدیل می‌‏شوند.

او مصداق سخنان خود را افزایش تعداد کودکان خردسال خیابانی در سال جاری نسبت به سال‌‏های اخیر بیان کرد و گفت: افزایش کودکان آنقدر زیاد است که به‌طور عینی می‌‏تواند مشهود باشد. رئیس هیات مدیره انجمن حامیان کودکان کار وخیابان با این توضیحات از آنچه «عملکرد ضعیف دستگاه‌های مسوول در برابر این کودکان» خواند انتقاد و اضافه کرد: با این وجود آمار بزه در کودکان کار و خیابان نسبت به آسیب‌‏هایی که با آنها دست به گریبان هستند بسیار پایین‌‏تر است و در واقع این افراد در مقایسه با بسیاری از گروه‌ها کمترین تهدید را به جامعه وارد می‌‏کنند.

حسینی‌پور از سوی دیگر از نبود هیچ‌گونه آمار در زمینه کودکان خیابانی ابراز ناخرسندی کرد و گفت: آمارگیری در این مورد باید در قالب طرحی ملی و ضربتی انجام شود. او به بروز چالش‌‏های جدید ناشی از گذشت زمان و افزایش سن کودکان خیابانی اشاره کرد و افزود: باید تمام مسوولان دولتی و غیردولتی از هم‌اکنون اقدامات پیشگیرانه و درمانی برای بروز این چالش‌‏ها انجام دهند.

کمیته حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کُرد: گزارش روز چهاردهم

18 شهریور 1387
بنا به به گزارش روز چهاردهم
اخباری که در روز چهاردهم اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کُرد درزندان های ایران به دست ما رسیده است :
زندانیان همچنان بر اعتصاب غذای خود پافشاری می نمایند؛و خواستار رسیدگی به درخواست های خود هستند.
گزارشات رسیده از زندان سنندج وخامت حال ارسلان اولیائی وانور حسین پناهی را تائید می کند. این دو فعال سیاسی که در تاریخ 15 مرداد ماه سال جاری حکم نهائی اعدام خود را از دادگاه انقلاب سنندج به اتهام همکاری و عضویت در اپوزیسیونهای فعال سیاسی کُرد دریافت نموده اند،از شروع اعتصاب به همراه دیگر زندانیان مدنی و سیاسی در زندان سنندج به اعتصاب نامحدود اقدام نموده اند.
گفتنی است ، وضعیت جسمی این دو فعال سیاسی در شرایط مساعدی نیست ؛ و رو به وخامت گرائیده است. در همین خصوص گفتگویی با مادر انور حسین پناهی انجام داده ایم ، که به شرح ذیل است:
از ایشان در خصوص آخرین خبرهایی که از فرزندشان دارند پرسیدیم ، در جواب گفتند :در آخرین ملاقاتی که با وی داشتیم ، از و ضعیت نامناسب زندانیان و زندان برایمان سخن گفت که گویا به طور دست جمعی اقدام به اعتصاب غذا - برای احقاق حقوق اولیه خود- نموده اند. در ادامه این گفتگو مادر انور حسین پناهی به وضعیت نامناسب و بغرنج فرزندش اشاره کرد که از ضعف جسمی و درد های ناشی از حضور طولانی او در بازداشتگاههای امنیتی رنج می برد.
و همچنین اشاره به این نکته کرد، که انور دارای سه فرزند است؛و از لحاظ روحی در وضعیت نامناسبی به سر می برند و برایشان غیر قابل درک می باشد که پدرشان در زندان به سر میبرد و اخیرا نیز حکم اعدامش صادر گردیده است. وی همچنین از وضعیت نامناسب اقتصادی خانواده انور خبر داد و گفت که انور حتی خرج پدرو مادرش را بر عهده داشت و با دستگیریش ما و فرزندانش در وضعیت نامناسب مالی قرار گرفته ایم.
وی در جواب سوالی در مورد انتظار از مردم و سازمانهای حقوق بشری گفت :انچه که من از فرزندم می دانم و در طول این 35 سالی که براش مادری کردم تا حالا از فرزندم هیچ گونه خلافی ندیدم . او همیشه در فکر کمک به مردم و همشهریانش بوده و در کارهای جمعی و بیشتر برای مشکلات روستا پیش قدم می شدند و این را تمامی اهالی روستا شاهد هستند. حالا هم از دستگیری وی نزدیک 2 سال می گذرد تمامی مشکلات بر سر ما و فرزندانش آمده است.حالا هم می گوییم که جان و زندگی انور در خطر است و از تمامی دوستانی که چه در داخل و چه در خارج کشور مشغول فعالیت حقوق بشری هستند در خواست حمایت را داریم و از مسئولان قضایی ایران هم می خواهیم جانب عدالت و انصاف رارعایت کرده و فرزندمان را به جمع خانواده اش باز گردانند.
یکشنبه 18 شهریور1387 برابر با 7 سپتامبر 2008

زندانیان سیاسی را آزاد کنید

کمترین وکوچکترین حق یک انسان آزادی بیان است. اگرشخص حتی ازاین کوچک وجزئی محروم باشد باچه امیدی میتواند به زندگی ادامه دهد؟ در جامعه‌ای که آزادی بیان نیست آزادی عمل هم نیست. هنگامیکه انسان مجاز به انجام هیچ کاری نباشد مخصوصا اگر او یک اندیشمند باشد مثلا یک معلم و یک دانشجو و یا یک خبرنگار و هراندیشمند دیگری که بنوبه خود میتواند برای جامعه کشوری که در آن زندگی میکند مفید باشد وجودش را ناامیدی فراخواهد گرفت. چیزی دردناکتر از این نخواهد بود که شخصی که دارای دانش بسیار باشد قابلیت استفاده از دانش خود را نداشته باشد. چنانچه اندیشمندان و متفکران از هر نوع فعالیت محروم باشند جامعه آن کشور روز بروز از هر نظر تنزل پیدا میکند وچنین جامعه ای در آینده در برابر خطر قطعی قرار خواهد گرفت. کودکان و نوجوانان هیچ چیز یاد نخواهند گرفت. آنها با ترس و وحشت بزرگ میشوند و در هیچ مورد و هیچکس اعتماد بنفس نخواهند داشت. در حقیقت احساس امنیت هم نخواهند کرد. در نتیجه جامعه چنین کشوری لحظه به لحظه افت خواهد کرد. سایر کشورها مخصوصا آنهائیکه رقیب هستند و بطور دائم تمایل دارند که برای همیشه سوپرقدرت باشند از این ضعف استفاده کرده تا جائیکه بتوانند منابع طبیعی و غیرطبیعی چنین کشور متزلزلی را به غارت خواهند برد. این ضعف نه فقط امنیت مالی و روحی و روانی مردم معمولی را به خطر می اندازد بلکه خود رهبران را نیز به خطر می اندازد. رهبر خوب باید قادر باشد قبل از هر چیزی خود را از درون رهبری کند و بعد به ملتش توجه کند. وظیفه یک رهبر خوب اینست که ملت خود را بجائی هدایت کند که هرگز بهتر از آنجا ندیدند و نرفتند. رهبر خوب این نیست که فقط نامش رهبر باشد بلکه اعمال او مهم است. رهبران خوب زمانی میتوانند کشور را بسوی پیشرفت و ترقی هدایت کنند که قدرت درک انتقادهای درونی را داشته باشند. انتقادی که هدفش بازگوئی نقاط ضعف واخلال عمل میباشد انتقادی است مثبت و سازنده. رهبر خوب اینگونه انتقادات مثبت را که حتی به جهت خود بیان شده باشد خفه نکرده, بلکه از آن بعنوان یک وسیله ای برای بازساختگی و تکامل استفاده خواهد کرد. رهبران خوب باید آنقدر متخصص در کارشان باشند که زمان حال را چنان امیدوار کننده به ملت نشان دهند که دید بهتری برای آینده روشنتری داشته باشند. رهبر خوب باید استعدادهای ملتش را شکوفا و آشکار کند نه اینکه سرکوب کند. هنگامیکه یک ملت سرکوب میشود بهانه خوبی است برای رقبا که به منافع آن کشور دستبرد زنند و ملت بیچاره و بیگناه در فقر و ناآگاهی و بدبختی دست و پا زند. کلمات و جمله هائی که از دهان رهبران خارج میشود نمونه ای است برای اشخاص دیگر که راه و روش آنها را تقلید کنند. مخصوصا" اشخاص ساده و روستا نشین توجه بسزائی به مقامات بالا دارند و سبک آنها را پیگیری میکنند.

آیا این انسانی است که در بعضی از روستاها و حتی شهرهای بزرگ یک دختر نوجوان توسط خانواده‌اش سنگسار شود؟ بدلیل اینکه عاشق شده و یا لباسی مورد علاقه پوشیده است؟ این عمل کاملا " شیطانی و حیوانی است که حتی در آدمهای اولیه که به هزاران سال پیش مربوط میشوند اتفاق نیفتاده است. هر کلمه و جمله ای که از دهان یک شخص خارج میشود ارزش دارد و دیگر قابل برگشت نیست. بهمین دلیل کسی باید رهبر شود که لایق باشد. رهبر یعنی کسی که قبل از هر چیز به وطن و مردم کشورش بطور مثبت و مفید بیاندیشد. باید شخصیتی باشد که کشورش را در پیشرفت روزبروز توسعه دهد نه اینکه آنرا هزاران سال به عقب برگرداند. رهبر باید هدایت کننده باشد نه انحدام کننده. رهبر باید یک دوست باشد نه یک هیولا. رهبرانی که لایق نیستند حتی با اعمال ظلم بینهایت خویش, عاقبت الامر زندگی بطور طبیعی بی لیاقتی را به آنها ثابت خواهد کرد. هرآنچه سر دیگران آورند بدون شک روزی بسر خویش و یا نسلهای آینده‌شان خواهد آمد.

چینی‌ها میگویند: برای کاشتن برنج یکسال زمان لازم است و برای کاشتن درخت 10 سال و برای کاشتن انسان 100 سال لازم است. آیا دانشجوئی که هنوز حتی به سن 25 سالگی نرسیده مستحق چنین مجازاتی است که او را به زندان بیافکنند و شکنجه دهند؟ زندان خود شکنجه ترسناکی است دیگر شکنجه کردن چیست؟ پس فرق انسان با حیوان چی میتواند باشد؟ رهبرانی که با ملت خود اینگونه وحشیانه رفتار میکنند بدون تردید دارای عقده‌های درونی و کمبودهای روانی هستند که باید بسرعت معالجه شوند. نمونه رهبران روانی در تاریخ کم نیست. رهبرانی از قبیل امپراطوریهای رومی, مغول و رهبران این سده و سده قبل, از قبیل استالین و چائوچسکو لوشویج و صدام حسین و بارزتر از همه هیتلر که فجایع تاریخی آنها برای همه ما کا ملا بارز وآشکارست. سرنوشت تلخ اینگونه رهبران و مهمتر از آن فجایعی که بر ملت خود و سایر ملتهای دیگر منجر شده اند بایستی سرمشقی برای رهبران امروزی باشد.

شخصی که امر به شکنجگی میکند و یا خود به این کار زشت و غیرانسانی تن می ورزد باید سالها در بیمارستان روانی بستری شود که امنیت خود و دیگران در خطر نباشد. رهبرانی که به خشم خود وفادار هستند به میهن و ملت بی وفا خواهند بود. رهبر خوب قبل از هر چیز باید آدم باشد یعنی مفید باشد و به کسی آسیب نرساند . او باید قادر به عشق و علاقه به دیگران باشد. به این معنی که چنانچه جوانی ابراز عقیده‌ای کرده که به مقامات بالا برخورده باید به آن جوان محبت شود و ترس از او دور شود. او نیز به اندازه ای که توانائی دارد سعی میکند برای کشورش مفید باشد. رهبری که با ظلم و ستم با ملت خود رفتار میکند به فکر کشور خود نیست بلکه فکر قدرت طلبی و داشتن تسلط کامل بر دیگران است. چنین رهبری به ملتش احترام نمیدهد خود نیزاحترام شخصی ندارد.

کشوری موفق است که بین رهبران او و ملتش تفاهم فکری باشد. رهبرانی که حتی با اندیشمندان وطن خود اینچنین ناپاک رفتار میکنند رهبر نیستند بلکه خائن و پست هستند. رهبرانی که گذشت و بخشش ندارند آنهم درمورد جوان و نوجوان به هیچی ایمان ندارند. دوست ندارم وارد بحث مذهبی شوم اما آیا همین رهبران نیستند که خود را مذهبی و پایبند اصول اخلاقی و شرافت میدانند؟ آیا مذهب دستور داده که جوانی که فقط یک پلاگ در دست گرفته و یا با یک جمله ابراز عقیده‌ای کرده با بدترین وضع در زندان بماند و زیر شکنجه کشته شود؟ مذهب برای ارشاد و راهنمائی انسان آمده نه برای کشت و کشتار. واضج است که در هیچ کتاب مقدسی دستور ظلم و ستم داده نشده است. الا اینکه عده ای شیاد و حیله گر بنام کتاب مقدس با بیان جملاتی مانند کافران را بکشید و یا سر ببرید اهداف شخصی خود را پیش میبرند. چنانچه درکتابهای مذهبی چنین درج شده باشد که انسان بطور دائم عزا و ماتم بگیرد و با دیدن کوچکترین خطا از جوان و نوجوان و یا زن و مرد او را به بند بکشند و با وضع فجیعی او را بکشند پس مذهب موهوماتی بیش نیست. اگر انسان مجاز نباشد که بطور دلخواه لباس بپوشد و بهیچ عنوان حق دل بستن به دیگری نداشته باشد پس مفهموم زندگی چیست؟

انسان آزاد بدنیا آمده و باید آزاد هم از دنیا رخت بربندد. خود زندگی بطورطبیعی برای هرشخصی مشکلات کم و بیش دارد دیگر جنایات و بهم ظلم کردن چیست؟ اشخاصی که عادت به عزا و ماتم و شیون دارند هیچکس جلو آنها را نگرفته مانعی بر راه آنها حائل نشده میتوانند از صبح تا شب گریه و زاری کنند و شیون سردهند ولی به شرط اینکه مانع آزادی دیگران نشوند. آنها باید بدانند که برای اینگونه مشکلات روانی راه‌های بسیاری هست که شرح آنها خارج از حد این نوشته است. چنانچه به درمان نیاندیشند عواقب آنها فجیع خواهد بود. از قبیل خودکشی. متاسفانه مشکل آن است که حتی خود, خودکشی نخواهند کرد بلکه عده ای بیگناه را به خودکشی واگذار میکنند. چنین اشخاص پلیدی در هر نوع خرابکاری مهارت دارند. آنها نوجوانان را شستشوی مغزی میدهند که برای رسیدن به اهداف غیرانسانی خود بجای آنها کشته شوند. چنین شیاطینی باید بدانند که ظلم پایدارنیست و روزی رسد که به سرنوشت بینهایت تلخی گرفتار شوند.

دست ازسرجوانان و زنان ومردانی که تنها گناه آنها زندگی کردن است بردارید. آیا بهتر نیست که از تاریکی دور شویم و به روشنائی رو ببریم؟ تازمانیکه امید هست زندگی خواهد بود. بجای تنبیه کردن جوانان به آنها باید امید داد وارشاد کرد. در حقیقت رهبران یک کشور یعنی پدران هدایت کننده. این جوانانی که روز و شبشان در زندانها به سیاهی میگذرد بچه ها و برادرهای شما هستند. آنها نیز پدران آینده نسلهای شما خواهند بود. آنها امید کشورهستند نباید ناامید شوند. به آنها محبت کنید و اجازه دهید که ایران و جهان از اندیشه‌های زیبای آنها بهره‌مند شوند.

شخصی که رهبر میشود باید از بچگی درمحیط آزاد و با فرهنگ وتمدن بزرگ شده باشد. چندان مهم نیست که از نظر مادی تحت چه شرایطی زندگی کرده است. اما حداقل باید به اندازه کافی از محبت خانواده واطرافیان بهره مند شده باشد به اینصورت که تا حدودی شاد بزرگ شده باشد که بتواند زیر دستان را نیز شاد کند. چنانچه توجه کرده باشید در امریکا و نیز دراروپا هرسال یک یا چند دانشجو که معمولا" از نظر هوش در سطح بالائی است ناگهان یک روز با اسلحه ای به همکلاسیها‌یش حمله میکند و چندین نفر را بدون هیچ دلیلی به قتل میرساند. این مشکل بزرگ دلیل آن غیراجتماعی بودن آن دانشجوست. بدون شک در زمان بچگی در محیط یاس آوری بزرگ شده است که باعث کمبودهای روانی و عقده‌های درونی او شده. بنابر این دانستن فرمول فیزیک و شیمی و حل کردن چندین مسائل ریاضی تنها برای یک شخص کافی نیست که بتواند ریاست و یا رهبری بعهده بگیرد. زیرا که بطور طبیعی خصلت ناپسند خود را به بچه های آن کشور منتقل میکند. بچه هائی که در محیطی عاری از شادی و نشاط بزرگ میشوند آینده خوبی نخواهند داشت.

رهبران خوب زشتیها را به زیبائی تبدیل میکنند. به ملت یاد میدهند که به خرافات ایمان نداشته باشند. بچه ها و نوجوانان را طوری تعلیم میدهند که بجای حزیان به حقیقت پی ببرند. چنان فضائی پرازامید درست میکنند که به زندگی بیاندیشند نه به مرگ. جوانان را بجای آنکه تنبیه کنید آنهم بصورتی وحشیانه به آنها محبت کنید. هرچه که انسان تقدیم میکند بهمان صورت نیز پس خواهد گرفت. غرور انسان افکاری است مخرب که باید دور شود و رفتاری پسندیده جایگزین غرور بیجا و تعصب خشک گردد. انسان به عشق و محبت نیاز دارد نه به زجر وعذاب. عشق و محبت هر دو سازنده ابدی هستند که نمیتوان آنها را ویران کرد. جائی که محبت نیست حزیان هست یعنی هیچ و پوچ است. جائی که مهربانی نیست فضا نیست هوا نیست یعنی زندگی نیست.

فرض براین باشد که جوانی و یا زن و مردی مرتکب خطائی شده باشد آیا میتوانید شخصی را روی زمین پیدا کنید که هرگز خطائی نکرده باشد؟ مسلما جواب منفی است. آیا کسی که دستور شکنجه میدهد و یا خود به این کار پلید و خبیث دست میزند دارای خانواده و فامیل نیست؟ آیا فرزند ندارد؟ فرض کنیم که اصلا" خانواده و فامیل هم ندارد. آیا قلب ندارد؟ قلب او احساس ندارد؟ انسانی که هیچ احساسی ندارد نمیتوانیم او را انسان بنامیم بلکه حیوانی است درنده که باید در قفسی در با غ وحش نگهداری شود. یا اینکه در زندان باشد حتی شاید لازم و ملزوم است که به زنجیر هم وصل باشد و گرنه باعث گسستن زندگیها و شکاف عمیق به روی زمین میشود. چنین گرگهای درنده ای که در لباس انسان و مذهب به وجود و حق دیگران تجاوز میکنند اصلا" لیاقت حتی زیست کردن درقفس هم ندارند بلکه باید نابود شوند و با خاک یکسان شوند.

رهبران دیکتاتور و ظالم باعث ویران شدن شهرها و کشورها میشوند. با بودن چنین پلیدیها به روی زمین کوهها فرو میریزند. دریاها خشک میشوند. چمنزارها به علف هرز تبدیل میشوند. تاریکی همه جا را فرامیگیرد و وحشت و بدبختی برهمه چیز و همه کس غلبه میکند. بعبارت دیگر مرگ با وسیعترین تلخی ها بر آدمها حکمفرما میشود. نام چنین موقعیتی را نمیتوان زندگی گذاشت بلکه نیستی از نوع بدترینها. رهبرانی که حتی با نام حقوق بشر آشنائی ندارند نمیتوان آنها را بشر نامید. ایران اولین کشوری است که توسط کوروش کبیر حقوق بشر را بنیان گذاری کرده است. واقعا شرم آور است که در قرن بیست و یکم ایران از نظر حقوق بشر در پائینترین سطح است.

رهبرانی که زن را کالا میدانند و برای او هیچ ارزش و شخصیتی قائل نیستند و بطور دائم به او امر میکنند که چگونه لباس بپوشد و چگونه رفتار کند فقط یک دلیل دارد که خود هیچ ارزش شخصی ندارند و بطور دائم از این بی لیاقتی در ترس و وحشت زندگی میکنند و واهمه خود را به انسانهای برتر از خود با وضع فجیعی منتقل میکنند.

زندانیان سیاسی را آزاد کنید. خانواده‌هائی که سالهای سال در رنج و عذابند شاد کنید. گذشت و بخشش نزد بزرگان است. رهبران خوب بدون شک دارای چنین خاصیتی هستند فقط لازم است که قلبشان را آزاد کنند و به جهانیان ثابت کنند که خود و کشور و ملت ارزش دارند. با امید به تغییرات مثبت و داشتن ایرانی آزاد.



---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
---------------------------

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

جمع آوری امضا برای طرح سئوال از احمدی نژاد

جمع آوری امضا برای طرح سئوال از احمدی نژاد


نمایندگان مجلس خواستار برکناری آقای مشائی از سمتش هستند.
نمایندگان مجلس ایران در حال جمع آوری امضا برای سئوال از محمود احمدی نژاد رئیس جمهور این کشور هستند. سخنان رحیم مشائی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در باره دوستی مردم ایران و اسرائیل محور سئوال از آقای احمدی نژاد است.
اگر نمایندگان موفق به جمع آوری امضا برای سئوال از رئیس جمهور شوند این اولین باری خواهد بود که در سی سال گذشته نمایندگان مجلس، یک رئیس جمهور را به مجلس فرا می خوانند.

نمایندگان مجلس خواستار کنار گذاشتن آقای مشائی از سمتش هستند اما آقای احمدی نژاد تاکنون در برابر خواسته نمایندگان و طیفی از حامیان خود مقاومت کرده است.

علی مطهری که از لیست رایحه خوش خدمت از حامیان احمدی نژاد وارد مجلس شده است پیگیر جمع آوری امضا برای سئوال از رئیس جمهور است.

بر اساس قانون اساسی سئوال از رئیس جمهور به امضای 74 نماینده مجلس نیاز دارد و به گفته آقای مطهری تاکنون نیمی از امضاهای مورد نیاز جمع آوری شده است.

به گفته آقای مطهری، محور اصلی سئوال اظهارات آقای مشائی در باره دوستی با مردم اسرائیل و سکوت رئیس جمهور در این زمینه است.

اگر 75 نماینده مجلس این طرح سئوال را امضا کنند، آقای احمدی نژاد باید در مجلس حاضر و در صحن علنی مجلس به سئوالات نمایندگان پاسخ دهد.

دوستی ایران و اسرائیل

آقای مشایی در روزهای پایانی تیر ماه در همایشی درباره گردشگری گفته بود: "ایران، امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است و هیج ملتی در دنیا دشمن ما نیست."

معاون آقای احمدی نژاد در سخنان خود گفت که ایران با هیچکس در دنیا جنگ ندارد و کشورش در حین هشت سال جنگ {ایران و عراق} تنها دفاع کرده است.

آقای مشایی گفته بود: "هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست، ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است و این افتخار است. ما مردم آمریکا را از برترین ملت های دنیا می دانیم."

این سخنان با واکنش های تندی به خصوص از سوی حامیان آقای احمدی نژاد مواجه شد اما وی نه تنها واکنشی به این انتقادها نشان نداد بلکه حتی برخی حضور پی درپی آقای مشائی در کنار آقای احمدی نژاد را نشانه دهن کجی رئیس جمهور به انتقادهای ارزیابی کردند.

پیش از تلاش نمایندگان برای جمع آوری امضا و سئوال از رئیس جمهور، محمد رضا باهنر نایب رئیس مجلس، گفته بود: "اگر دولت و رئیس جمهور فکری در حد تعویض آقای مشایی نکند احتمال دارد اصطکاک ایجاد شود. ما می ترسیم در این مسئله خدای نکرده اگر قرار باشد دولت مقاومت کند، دعوا شود."

همزمان با جمع آوری امضا برای طرح سئوال از رئیس جمهور، گروهی از نمایندگان مجلس درصدد تهیه طرحی برای خارج کردن سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از زیر مجموعه ریاست جمهوری هستند.

هم اکنون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری زیر نظر رئیس جمهور قرار دارد و رئیس این سازمان معاون رئیس جمهور است.

بر اساس طرح نمایندگان، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اضافه می شود.

نمایندگان مجلس می گویند که این طرح با هدف بالا بردن توانایی مجلس در اعمال نظارت بر مجموعه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تهیه شده است اما برخی کارشناسان می گویند که سازمان میراث فرهنگی قبلا زیر مجموعه وزارت ارشاد بوده و تلاش نمایندگان در واقع نشانه ناخرسندی از عملکرد احمدی نژاد در قبال آقای مشایی است.

نشست مسؤلین شورا های شاخه های حزب در آلمان

به دعوت شاخه برمن حزب و موافقت معاون محترم دبیر کل در تاریخ سی و یکم آگوست دو هزارو هشت مسؤلین شاخه های برلین , هامبورگ , کاسل, مانهایم , دوسلدورف , مونستر , برمن و دو هسته نوردن و بیله فیلد در محل همیشگی جلسات شاخه برمن حضور بهم رساندند.

در این نشست که با حضور آقایان دکتر نادر زاهدی معاون دبیر کل و دکتر حسن یزدی عضو شورای مرکزی برگزار شد به مسایل تغییرات در اساسنامه, و ارایه پیشنهادات جدید به کنگره اتی حزب , رسیدگی شد .

۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

روسیه، ایران و جنگ جهانی سوم

تنش سیاسی و نظامی در جهان همچنان شدت می گیرد و صلح خواهان و آرامش طلبان دنیا این پرسش را عنوان می کنند که آیا کره خاکی دوباره به سوی یک دوران جنگ و خونریزی پیش می رود؟ آیا جنگ جهانی سومی در راه است؟
اگر از فرماندهان ماجراجوی سپاه پاسداران بپرسید، آنها گفته اند که حمله به تاسیسات اتمی رژیم ایران موجب بروز جنگ جهانی سوم خواهد شد.
نادانی آنان را ببخشید! چون جنگ جهانی هنگامی رخ می دهد که دو گروه یا چند گروه از کشورها رو در روی یکدیگر قرار گرفته باشند، و این در حالی که حکومت ایران کاملا در دنیا منزوی است و اگر مورد حمله قرار گیرد، حتی سوریه ای که میلیاردها دلار از ایران کلاشی کرده، به یاری آن رژیم نخواهد آمد، زیرا ذلت و نگون بختی حکومت ایران را به خطراتی که ممکن است برای سوریه به وجود آید ترجیح می دهد.
مسلما از دست حکومت روبرت موگابه در زیمبابوه و اوو مورالس در بولیوی و هوگو چاوس در ونزوئلا هم کاری برای حکومت ایران ساخته نیست. روسیه هم به فکر منافع خویش است و مسلما به یاری حکومت ایران نخواهد آمد.
پس آنها از کدام جنگ جهانی سخن می گویند؟
شاید منظورشان آن باشد که اگر تاسیسات اتمی ایران بمباران شود، روسیه با استناد به یادداشت های سال 1920 و 1924 سربازانش را وارد ایران خواهد کرد و به بهانه آنکه امنیتش با این بمبارانها به خطر افتاده، به اشغال ایران دست خواهد زد - درست به همان شیوه ای که در اوستیای جنوبی و در آبخازیا در پیش گرفت.
ولی از این نکته که بگذریم، اکنون دو کانون بحران در منطقه و جهان وجود دارد که یک سلسله تنش های فرعی آن را دنبال می کند و موجب نگرانی آرامش طلبان و صلح خواهان می شود و این پرسش را به میان می آورد که دنیا در چه راستا در حرکت است و آینده روابط بین ملت ها چه خواهد شد؟
درست است که روسیه هنوز لقمه چرب گرجستان را به طور کامل نبلعیده، ولی بی تردید اشتهایش بیش و بیشتر خواهد شد. دولت مسکو دو ناحیه اوستیا و آبخازیا را تکیه گاه دفاعی خود می داند و حاضر به تخلیه آن نیست.
غرب هم تهدید می کند که اگر روسیه نیروهای خود را عقب نکشد، با تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی اروپا روبرو خواهد شد.
معاون ریاست جمهوری ایالات متحده نیز از تفلیس و باکو دیدن کرده و قول همکاری و همیاری داده است. پیمان ناتو ابراز آمادگی می کند گرجستان را به عضویت خود بپذیرد. دو جمهوری اوکراین و آذربایجان هم در نوبت ایستاده اند. روسیه با این وضع نیز قطعا کنار نخواهد آمد.
پس چه خواهد شد؟
سخن از بروز جنگ جهانی سوم و یا جنگ بین شرق و غرب در میان نیست. امروز شرق و غربی وجود ندارد و در صورت بروز جنگ، کشوری پیدا نمی شود که از توسعه طلبی های روسیه و زیاده خواهی های آن جانبداری کند- بلکه به عکس، همه کشورها این تجاوزکاری روسیه را محکوم می دانند و خواهان خنثی کردن آن هستند.
درگذشته، روسیه (در واقع اتحاد شوروی) همراه با جمهوری های کمونیستی اروپای شرقی یک جبهه واحد تشکیل می دادند که تا حدودی می شد کشور کمونیستی چین و نظام کره شمالی و ویتنام شمالی را نیز به آن افزود و از بلوک شرق سخن گفت - و بلوک غرب شامل ایالات متحده، کشورهای اروپای غربی و دولتهای هم پیمان آنها در ناتو و سنتو وسیتو و غیره بودند.
امروز روسیه نه فقط تنهاست، بلکه کشورهائی چون چین و هند با قدرت گیری روسیه مخالفند و آن را برخلاف مصالح خویش می دانند.
بی تردید حکومت اسلامی ایران نیز از قدرت گرفتن روسیه چندان شادمان نخواهد شد.
درست است که امروز در میان کشورهای تاثیرگذار در جهان، تنها روسیه است که در کنار ایران قرار دارد، ولی این حمایت هم کاملا مصلحتی است و تا کنون جنبه قاطع و همه جانبه نداشته، بلکه دولت مسکو هرگاه منافعش ایجاب می کرده به طرفداری از ایران پرداخته و هرگاه مصلحت خویش را دیده، از حکومت ایران روی گردانیده است.
دو نمونه از این سیاست های مصلحتی روسیه آن است که به سه قطعنامه علیه برنامه های اتمی حکومت ایران در شورای امنیت رای موافق داده و راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر را دائما به عقب می اندازد - و این بار، تاریخ تابستان سال آینده را به عنوان زمان آن تعیین کرده اند و 13 سال است که تکمیل نیروگاه را دست به دست می کنند- زیرا روسها خود به خوبی می دانند روزی که نیروگاه بوشهر راه اندازی شود، چه لطمه ای به چهره بین المللی آنها وارد خواهد آمد - زیرا چگونه ممکن است که روسیه از یک سو به قطعنامه های گسترش تحریمها علیه حکومت ایران رای موافق دهد و از سوی دیگر نیروگاهی را راه اندازی کند که با پس سوخت آن می توان بمب اتمی ساخت.
برخی امامان جمعه، با بی خردی، در خطبه های روز گذشته تهاجم روسیه به گرجستان و اشغال اوستیا و آبخازیا را در راستای منافع حکومت اسلامی ایران دانستند، غافل از این که ایران یک دشمن خارجی واقعی دارد، آن هم روسیه است که در دوران تزارها ناحیه قفقاز را از پیکر ایران جدا ساخت و غائله پیشه وری واشغال آذربایجان را به راه انداخت و هنوز در رؤیای رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس است.
برخی از این نابخردان حتی در نماز جمعه گفتند که تهاجم روسیه در گرجستان به سود حکومت ایران و مساله اتمی آن کشور است- و این در حالی که حتی برخی کارشناسان در داخل ایران اعتراف می کنند که روسیه ممکن است در جریان مصالحه با غرب به هدف پایان بخشیدن به این تنش، به یک معامله دست بزند و آن این که حاضر به گسترش تحریمها علیه رژیم ایران و وارد آوردن ضربه مهلک بر برنامه های اتمی رژیم باشد - به شرط آن که کشورهای غرب در مورد نفوذ روسیه در گرجستان و بلعیدن اوستیا و آبخازیا کوتاه آیند و از مخالفت دست بردارند.
آیا سران حکومت ایران و امامان جمعه و سیاست گذاران رژیم، این احتمال را در نظر گرفته اند؟
مقامات حکومت هر روز ادعا می کنند که دارای قوی ترین نیروی نظامی در منطقه هستند. چرا نباشند؟
اعلام می کنند که هواپیمای جنگی می سازند، موشک می سازند، تانک می سازند، خمپاره و کشتی می سازند و انواع جنگ افزارهای دیگر.
چگونه ممکن است کشوری که این همه جنگ افزارهای گوناگون می سازد، ضعیف باشد و نتواند در برابر تهاجم بیایستد؟
ولی همه آنچه که آنها تا کنون ساخته اند، همه کپی برداری و تقلید از ساخته های دیگران بوده است - با این تفاوت که جنگ افزارهای تولیدی آنان فاقد آن دستگاههای پیشرفته تکنولوژی و الکترونی است که در واقع مغز هر جنگ افزار محسوب می شود و اگر در کیفیت بسیار بالا نباشد، آن هواپیما و یا آن تانک و یا آن رزمناو در روز سرنوشت و رویاروئی، هیچ ارزشی نخواهد داشت و به آسانی طعمه سلاحهای دشمن خواهد شد.
حکومتی که یک زیربنای مستحکم علمی و تکنولوژی ندارد و بهترین استادان دانشگاههای خود را بازنشسته یا اخراج کرده، فاقد یک زیربنای سالم علمی و صنعتی می باشد که بتواند قلب و مغز سلاحهای جنگی را بسازد و مواظبت های لازم را از آنها بکند.
و از این رو، بعید نیست که شبکه سلاحهای ساخته شده حکومت ایران، فردا اگر خدای ناکرده ایران مورد حمله قرار گیرد، همانند یک کاخ کاغذی فرو ریزد.
* * * * *
در کنار زیاده خواهی های روسیه که می خواهد به مقام ابرقدرتی باز گردد و دوران تزارها را زنده کند، از احتمال ابرقدرتی چین و هند نباید نگران بود.
چین از دیرباز ایدئولوژی اساسی مارکسیسم –لنینیسم را که رهائی طبقه پرولتاریا از قید کاپیتالیسم است کنار گذاشته و فردا نیز وقتی به ابرقدرتی برسد، رفاه اقتصادی مردمان خود را طلب می کند و قصد جهانی گشائی نخواهد داشت.
این واقعیت در مورد هند نیز کاملا صادق است که هرگز دنبال آشوب و درگیری نبوده و همیشه صلح و آرامش را جستجو کرده است.
ولی در دنیای امروز از هنگام به روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران، کانون تنش دیگری در منطقه و جهان شکل می گیرد که بازتاب دهنده آرمانهای زیاده خواهانه گروههای ترور اسلامی است.
این جناح به دو بخش شیعه و سنی تقسیم می شود و در حالی که حکومت ایران می خواهد بر جهان اسلام مسلط شود و مذهب شیعه را بر آن فرمانروا سازد، گروههای تروریستی طالبان و القاعدة در تلاش مسلط کردن اسلام اهل تسنن هستند و روحانیون وهابی در عربستان، نسخه سنی این تسلط و آقائی را می جویند.
احتمال این که این دو گرایش تعصب گرای مذهبی بتوانند با یکدیگر کنار آیند و یک جبهه تهاجمی واحد به وجود آوردند بسیار ضعیف است.
ولی از سوی دیگر، تلاش جداگانه این دو گرایش، و رقابت بین آنها در رویاروی با فرهنگ غرب و دنیای مسیحیت، ممکن است بحران را گسترده تر و شدیدتر کند.
از یک سو روسیه زیاده خواه که اشتهایش تحریک شده - و از دیگر سوی تعصب گرایان اسلامی که به عالم بشریت از دریچه تنگ آقائی اسلام بنیادگرا بر همه انسانهای جهان می نگرند و ممکن است آتش بزرگی در دنیا بیافروزند.

اخراج 1500مامور نیروی انتظامی به خاطر تخلف

احمدی مقدم
آقای احمدی مقدم دریافت رشوه از سوی ماموران را تائید کرده اما گفته است که آمار ان زیاد نیست
سرتیپ اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی ایران از اخراج سالانه یک هزار و پانصد مامور پلیس به خاطر تخلف خبر داده است.

آقای احمدی مقدم به خبرگزاری دولتی ایران - ایرنا گفته است: "سالانه کمتر از پنج درصد از پرسنل نیروی انتظامی به دلیل انجام تخلفات مختلف از نیروی انتظامی اخراج می شوند."

به گفته فرمانده نیروی انتظامی، در سه سال گذشته بین ده تا دوازده درصد از جرایم و تخلفات در نیروی انتظامی کاسته شده است.

یکی از مواردی که همواره با انتقاداتی از سوی مردم همراه بوده موضوع گرفتن رشوه از سوی ماموران پلیس است.

در برخی موارد دیده شده که ماموران پلیس در ازای مبالغی، برخی تخلفات به خصوص تخلفات رانندگی را نادیده می گیرند.

آقای احمدی مقدم با آنکه معضل گرفتن رشوه از سوی ماموران پلیس را تائید کرده اما گفته است: "آمار رشوه در نیروی انتظامی زیاد نیست."

بر اساس گزارش فرمانده نیروی انتظامی سالانه یک هزار و پانصد نفر به دلیل تخلف از نیروی انتظامی "اخراج" و یا "رها" می شوند.

به گفته آقای احمدی مقدم بیشترین دلایل جدا شدن ماموران نیروی انتظامی، فرار از خدمت، تمرد از دستور، سهل انگاری، خسارت به بیت المال، ترک پست، دریافت رشوه و مسائل انضباطی بوده است.

حوزه فعالیت های نیروی انتظامی بسیار گسترده است که بخشی از ماموریت های آن به طور مداوم در ارتباط با مردم است.

در این بخشی از این وظایف، نظیر اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی، مبارزه با مواد مخدر، مبارزه با قاچاق، اجرای قوانین وظیفه عمومی( خدمت سربازی)، مبارزه با منکرات، دست ماموران پلیس برای نحوه برخورد باز است.

برخی کارشناسان می گویند که ماموران پلیس به دلیل حقوق پائین و بالا بودن هزینه های زندگی از مردم رشوه می گیرند برای همین نیروی انتظامی باید ابتدا حقوق ماموران پلیس را به حدی برساند که آنها در مقابل پیشنهاد رشوه مقاومت کنند.

البته همیشه ماموران پیشنهاد دریافت رشوه را مطرح نمی کنند، در مواردی نیز متخلفان یا کسانی که مشکلی در مراکز نیروی انتظامی دارند، در این کار پیشقدم می شوند و به ماموران پیشنهاد رشوه می دهند.

مدافعان حقوق بشر کرد به اعتصاب غذا ادامه می دهند

پنجشنبه، 14 شهریور ماه 1387 برابر با 2008 Thursday 04 Septemberاطلاعیه مطبوعاتیایران: مدافعان حقوق بشر کرد به اعتصاب غذا ادامه می دهند4 سپتامبر 2008پاریس، ژنو- برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر، به عنوان برنامه ای مشترک از "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" (OMCT) و "فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر" (FIDH) مراتب نگرانی شدید خود را درخصوص اعتصاب غذای چندین زندانی کرد، ازجمله چندین مدافع حقوق بشر، که از تاریخ 25 اوت 2008 آغاز شده اعلام می دارد. هدف آنان از این اعتصاب غذا، اعتراض به حبس و شرایطی است که در آن بسر می برند.زندانیانی که دست به اعتصاب غذا زده اند، کرد هستند و اکثر آنان از مدافعان حقوق بشر محسوب می شوند:- آقایان عدنان حسن پور و عبدالوحید بوتیمار (مشهور به هیوا)، دو روزنامه نگار کرد و از اعضای فعال جامعه مدنی ایران که در تاریخ 16 ژوئیه 2007 به اعدام محکوم شدند.- آقای محمد صدیق کبودوند، روزنامه نگار و رییس انجمن دفاع از حقوق بشر کردستان (RMMK) که در اواخر ماه مه 2008 به 10 سال زندان محکوم شده است.- خانم هانا عبدی، یکی از اعضای سازمان غیردولتی "آذرمهر" و یک عضو فعال در کمپین یک میلیون امضاء که در تاریخ 18 ژوئن 2008 به پنج سال زندان محکوم شده است.- خانم روناک صفارزاده، به عنوان یکی دیگر از اعضای کمپین یک میلیون امضاء، از 9 اکتبر 2007 در زندان بسر می برد.- آقای مسعود کردپور، یکی از مؤسسان بنیاد دموکراسی و حقوق بشر کردستان و یکی از فعالان جامعه مدنی که در زمینه حقوق بشر و مسایل زیست محیطی فعالیت می کند، از تاریخ 25 اوت 2008 در زندان بسر می برد.- آقای یاسر گلی، دانشجوی کرد و فعال حقوق بشر که از 9 اکتبر 2007 در زندان بسر می برد و مادر او، خانم فاطمه گفتاری، یکی از اعضای سازمان غیردولتی "آذرمهر" که اولین بار در تاریخ 14 ژانویه 2008 دستگیر شد. 40 روز پس از دستگیری خانم گفتاری، وثیقه ای معادل با 15 میلیون تومان برای آزادی او مقرر گردید. او سپس متهم و شش ماه بعد به 8 ماه زندان محکوم شد. این محکومیت سپس توسط دادگاه تجدیدنظر کردستان به سه ماه تقلیل یافت. او از تاریخ 22 اوت 2008 حبس خود را آغاز کرده است.- خانم زینب بایزیدی، یکی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء در تاریخ 7 ژوئیه 2008 دستگیر و روز 10 اوت 2008 به چهار سال زندان محکوم گردید.- آقایان فرزاد کمانگر و علی حیدریان که هر دو پس از اتهام به همکاری با حزب کارگر کردستان (PKK) به اعدام محکوم شدند.این افراد که در زندان های متفاوت محبوس هستند نسبت به شرایط نامناسب حبس خود اعتراض دارند و از جمله عدم امکان ملاقات با وکیل مدافع و خانواده و دور نگاه داشته شدن از دیگر زندانیان. اینان همچنین اعتراض خود را نسبت به محاکمه های غیرقانونی شان اعلام می دارند.برنامه نظارت مراتب نگرانی عمیق خود را نسبت به ادامه اعتصاب غذا توسط این مدافعان حقوق بشر که نشان دهنده شرایط نامناسب آنان در زندان است اعلام می دارد و از دولتمردان جمهوری اسلامی می خواهد که شرایط حبس این زندانیان را مطابق با عهدنامه های بین المللی ضمانت کنند.به علاوه، برنامه نظارت از مقامات جمهوری اسلامی می خواهد که سلامت روحی و جسمانی تمامی این مدافعان حقوق بشر را که نام شان پیشتر ذکر گردید ضمانت کنند و آنان را هرچه سریعتر و بدون وضع هیچ گونه پیش شرطی آزاد سازند. کاملاً مشخص است که حبس آنان خودسرانه بوده و صرفاً به دلیل فعالیت های آنان در زمینه حقوق بشر بوده است. برنامه نظارت همچنین از دولتمردان جمهوری اسلامی می خواهد که امکان دسترسی بدون قید و شرط به وکیل، ملاقات با خانواده و بهره جستن از درمان پزشکی مورد نیاز را برای این مدافعان فراهم نمایند.برنامه نظارت همچنین از دولتمردان جمهوری اسلامی می خواهد که به هرگونه اقدام تهدیدآمیز و آزاردهنده در قبال تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهند و براساس مواد اعلامیه مدافعان حقوق بشر، تصویب شده توسط مجمع عمومی سازمان ملل در 9 دسامبر 1998، عمل کنند. به ویژه ماده اول آن که می گوید: "هر شخصی به صورت فردی یا گروهی این حق را دارد که در سطوح ملی و یا بین المللی اقدام به حمایت از حقوق بشر کند و آزادی های اصلی را تحقق بخشد" و همچنین ماده 6 قسمت دوم که می گوید: "هر شخصی این حق را دارد (...) تا به شکلی آزادانه به افشا، اشاعه یا نشر نظرات دیگران و اطلاعات مربوط به حقوق بشر و آزادی های اصلی اقدام کند". و همچنین ماده 12.2 که می گوید: "دولت باید کلیه تدابیر لازم را انجام دهد تا حمایت فردی و گروهی همه کس نسبت به خشونت، تهدید، اقدامات تلافی جویانه، فشار، تبعیض های منفی شخصی و یا قانونی و هرگونه اقدام مستبدانه دیگری، توسط مراجع ذیصلاح تضمین گردد".برنامه نظارت مصرانه بر روی این حقیقت تأکید می کند که ایران با ارائه نامزدی خود در انتخابات شورای حقوق بشر سال 2006 متعهد شده "بالاترین سطح استانداردها را در ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر رعایت و حفظ کند". قابل ذکر است که ایران مصرانه روی این نکته تأکید نمود که "تلاش هایی را به طور مستمر در زمینه حفظ شئونات انسانی و ارتقاء و حمایت از مقوله حقوق بشر و آزادی های اصلی انجام خواهد داد". برنامه نظارت به منظور اطمینان بخشیدن به واقعیت ادامه این تلاش ها، از جمهوری اسلامی ایران می خواهد تا براساس عهدنامه های بین المللی حقوق بشر عمل کند.پاریس – ژنو، 4 سپتامبر

بیست سال بعد: مقصر اصلی اعدام های سراسری کیست؟

بیست سال است که هر سال، از نیمه مرداد، دلشوره ای غریب مرا فرا می گیرد. یاد خاطرات تلخ دهه شصت بر فکر و جان سنگینی می کند. خبر اعدام ها که اوایل انقلاب از رادیو و تلویزیون نیز پخش می شد، به گوشه های دور از چشم صفحات درونی مطبوعات منتقل شده بودند. دوران بی خبری با تثبیت گام به گام نظام جمهوری اسلامی آغاز شده بود. قلع و قمع گروه های سیاسی، حتی آنهایی که صمیمانه به حکومت اسلامی یاری رسانده بودند و بین «اسلام» و «سوسیالیسم»، مانند امروز بین «اسلام» و «دمکراسی»، هیچ تفاوتی نمی دیدند، به خشن ترین شکل ممکن دنبال می شد و به گمان رژیم، مراحل پایانی را می گذراند. تعقیب و گریز، دستگیری و شکنجه و اعدام و گاه «توبه» و تبعید، به سرنوشت و زندگی روزانه کسانی تبدیل شده بود که با آرمان خواهی ویژه و تکرارناشدنی آن نسلِ جهانشمول، می خواستند آنچه را به نام «انقلاب» آغاز شده بود، به انجام برسانند. نتیجه اما با پرورش اژدهای هفت سری که از دل قرون به نام حکومت دینی در مغز و قلب انقلاب اسلامی نطفه بسته بود، جز جنگ و اعدام درون مرزهای ایران نبود، که با تلاش های امیدوارانه تبعیدیان در آن سوی مرزها و در زیر سایه سهمگین ترور همراه می شد. دهه شصت اما پایان نیافت و بسی طولانی تر از ده سال، دامنه تلخ خود را به شکل بی تفاوتی های انبوه، در جامه کلاهبرداری های برادرانه، و در کشاکش غم نان و چکمه گزمه های «امنیت اجتماعی» و در سایه چوبه های «مدرن» اعدام بر هیولاهای جرثقیل در خیابان ها، در کنار جنبش های اجتماعی آرام، متین و گاه خاموش، گستراند. آنان که آمر و عامل جنایت های دهه شصت و پس از آن بودند، همچنان بر جای ماندند و دست آنهایی را که پایین تر مانده بودند گرفته و به رهبری و ریاست و وزارت و وکالت رساندند. ارکستر ناهنجار انقلاب اسلامی و جمهوری اش با به کار گرفتن سه نسل از معتقدان نظامی و روحانی اش، هرگز تا به این اندازه کامل و پُر و پیمان نبوده است.نماد و نقطه عطفتابستان 67 اما به نماد عملکرد خشن و غیرانسانی جمهوری اسلامی نه تنها در زمینه دمکراسی و حقوق بشر، بلکه به نشانه ای از ناتوانی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این رژیم تبدیل گشت. هنگامی که ناکامی ناگزیر در عرصه سیاست بین المللی و جهانگشایی جاه طلبانه که قرار بود با جنگ از راه «کربلا» به «قدس» برسد، در برابر چشمان رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار حکومت دینی که خدا نیز وی را در این راه تنها گذاشته بود، قرار گرفت، تلاش کرد تا تلخی زهر شکست را با اعدام های سراسری شیرین کند. در عین حال، پایان جنگ به معنای از دست رفتن بهانه های تعلل و آغاز بازسازی کشوری بود که مردمانش با انقلاب و تحمل جنگی هشت ساله بر انبوه توقعاتشان افزوده شده بود.حکومت اما به رسم صدقه، تنها توانست خانواده های قربانیان جنگ، معلولان و اعوان و انصار خود را که در سپاه و بسیج گرد آمده بودند، دست کم تا مدتی زیر بال و پر خود بگیرد. امروز پس از بیست سال که از پایان جنگ می گذرد، هنوز شهرهای جنوبی ایران در رؤیای بازسازی بسر می برند. معلولان به معترضان اجتماعی پیوسته اند، بسیاری از خانواده های قربانیان جنگ نمی دانند عزیزانشان برای کدام هدف، جان شیرین باخته اند، و انبوه پاسداران و بسیجیان، یا به مزدوران سرکوب تبدیل شده اند و یا در تناقضی غریب بین گذران زندگی و حقیقت رهبران سیاسی و دینی خویش آماده اند تا هر آینه برای پاسداری از چیزی غیر از حکومت اسلامی بسیج شوند.تابستان 67 نماد یک نقطه عطف نیز هست. نقطه ای که در آن فعالیت یک نسل پایان می گیرد بدون آنکه آرمانش برای یک زندگی بهتر با وی به گورهای جمعی سپرده شود. همه آن مفاهیمی که آن نسل با آن دست و پنجه نرم می کرد، در جستجوی تعاریف واقعی آنها، از درون نسل بعدی سر بر آورد: مارکسیست، کمونیست، سوسیالیست، لیبرال، دمکرات، راست، چپ، انقلابی، محافظه کار، اصلاح طلب، مشروطه خواه، سلطنت طلب، جمهوری خواه...جمهوری اسلامی برخی از این مفاهیم را فکاهی وار و کاریکاتورگونه به عاریت گرفت تا هم آن ها را از معنای رایج، بین المللی و علمی خود خالی کند و هم بتواند دسته بندی های درونی خود را تعریف نماید چرا که دیگر بر خلاف سالهای اوایل انقلاب نمی شد به زبان منسوخ «امام» با واژه هایی چون «طاغوت»، «منافق»، «انصار» و یا «خوارج» این گروه بندی ها را در زبان سیاسی به نمایش گذاشت.گذشت زمان اما بیش از پیش نشان داد با کلمات نمی توان واقعیت را تغییر داد. آنها هر نامی که بر خود و یاران یا رقبای خودیِ خویش بگذارند، باز هم همگی مدافعان یک حکومت دینی هستند که سی سال ایران را از روند تحولات مثبت منطقه ای و جهانی اساسا منحرف ساخته است. طنز تاریخ را ببینید که برای نخستین بار، داستان مشهور کلمه «مار» و شکل «مار» این بار در عمل بر ضد کسانی تبدیل شد که می خواستند درک ناشی از نگاه و تجربه را در برابر آموزش و سواد علمی قرار دهند: آنها هر آنچه هم از «راست» و «چپ» خود بگویند، هر آنقدر هم از «اصولگرا» و «اصلاح طلب» و غیره بنویسند، مردم به نگاه و به تجربه بر روی «شکل» آنها و هر آنچه روزانه از آنها می بینند و می آزمایند، انگشت می گذارند. اگر نسل 67 با تکیه بر آرمان می دانست، حکومت دینی برای این کشور، آزادی و عدالت به همراه نخواهد داشت، نسل کنونی به مشاهده و تجربه آموخته است برای رسیدن به دمکراسی و حقوق بشر باید این حکومت را پشت سر نهد. نکته قابل تأمل این است که شکل این گذار را خود حکومت با سیاست هایی که در پیش می گیرد، تعیین می کند و اینکه کسانی پیشاپیش و پیامبرگونه این یا آن شکل را تأیید یا تکذیب می کنند، نقشی در راهی که هر حکومتی پیش پای مردم می نهد، بازی نمی کند. ما در ادامه آن راهیم اگرچه نمی دانیم در میانه ایم و یا در پایان آن. آنچه اما مسلم است، اینکه، در آغاز آن نیستیم. کسانی که در اعدام های سراسری جان باختند، ده سال راهی را که در برابر فعالان سیاسی گشوده شده بود، پیموده بودند: اعدام، تبعید، سکوت، همکاری!آرمان و امیدتابستان 67، ماههای بیم و امید و فصل شادی و غم، با هم بود. سایه سیاه جنگ آسمان ایران را ترک می گفت. هیولای کینه و انتقام همراه با وحشتی که فرومایگان تازه به قدرت رسیده را فرا گرفته بود، درون زندان های ایران بیداد می کرد. بر رادیو و تلویزیون و مطبوعات گرد مرگ پاشیده بودند. خبر جابجایی درون زندانها و پدران و مادران و همسرانی که نمی توانستند به ملاقات زندانیان بروند و یا می رفتند و با ساکی از آخرین وسایل عزیزانشان باز می گشتند، فقط در روابط محدود تشکیلاتی و یا خانوادگی دهان به دهان می گشت. آنهایی که نام «رهبران» را یدک می کشیدند (و برخی از آنان به سنت جمهوری اسلامی آن را حق مادام العمر خود می شمارند) سالها و ماهها بود که در خارج از ایران بسر می بردند و برخی از کسانی را که اعدام شدند، خود راهی ایران کرده بودند. تا کی می شد شبها درون اتومبیل در خیابانهای تهران گشت و موج رادیو را آنقدر حرکت داد تا صدایی از آن سوی مرزها شنید که شاید اندکی بیش از آنچه می دانستیم، خبر داشته باشد؟ امروز اینترنت و ماهواره تصویر را به شدت تغییر داده است. نسل امروز و نسل های آینده باید بدانند چه سکوت سهمگینی در دهه شصت در ایران و جهان برقرار بود. باید بدانند نسل ما چه تنها بود. چه بی دفاع بود و در چه نبرد نابرابری گرفتار آمده بود و با این همه از جان گذشت تا آرمان آزادی خواهی اش زنده بماند.اینک سالهاست همه از دهه شصت و تابستان67 سخن می گویند. جهان چه بسا با شرم به گذشته نگاه می کند و سازمان عفو بین الملل در یک اطلاعیه عمومی (اول شهریور 87) به مناسبت بیستمین سال «اعدام های گروهی» خواهان پاسخگویی مسئولان این قتل عام می شود و تأکید می کند: «در مورد نقض های فاحش حقوق بشری از این قبیل، صرف نظر از زمان ارتکاب آنها، هیچ مصونیتی از مجازات نباید وجود داشته باشد». ایرانیان در سراسر جهان با حضور شخصیت ها و نهادهای بین المللی همراه با بازماندگان جانباختگان اعدام های سراسری و زندانیان سیاسی سابق، هر سال و به ویژه امسال، خاطرات تلخ آن دوران را مرور می کنند تا با یادآوری فاجعه ای که در تاریخ معاصر ایران نظیر نداشته است، چه بسا از تکرار آن جلوگیری شود. مسببان این فاجعه و ترورهای خارج از کشور هنوز و همچنان در مقام رهبری و نهادهای تصمیم گیرنده کشور قرار دارند. اینها همان کسانی هستند که هر بار برای نمایش «انتخابات» وارد میدان می شوند. و افسوس که برخی مدعیان را مطلقا شرمی نیست هنگامی که «شناسنامه» خود را برای رأی دادن به جنایتکاران و مشارکت در نظام جنایت به حوزه های رأی گیری در ایران و یا به مأموران سفارت خانه ها ارائه می دهند. آن هم در شرایطی که اگر در دهه شصت، دایره جنایت به فعالان سیاسی و مخالفان و دگراندیشان محدود می شد، امروز با تهمت «اقدام علیه امنیت ملی» و وابستگی به گروه های تروریستی، همراه با اعدام های خیابانی و اعدام کودکان و نوجوانان، دامان فعالان اجتماعی و مردم عادی را گرفته است. چرا زمامداران جمهوری اسلامی درباره اعدام های دهه شصت و قتل عام تابستان 67 سخنی نمی گویند؟ اگر به درستی کار خود معتقدند، چرا از آن دفاع نمی کنند؟ اگر آن را رد می کنند، چرا از آن فاصله نمی گیرند، حتی اگر خود در آن زمان جزو تأییدکنندگانش بوده باشند؟ آن هم در شرایطی که آنگونه که رایج است، می توان در یک توافق نانوشته و ناگفته، همه چیز را گردن «امام» مرحوم انداخت؟ اما در این صورت جنایات کنونی را گردن چه کسی می توان انداخت؟ چرا احزاب قانونی و «نیمه قانونی» که هر بار برای «اصلاح» یا «بازگشت به قانون اساسی اولیه» نظام داد سخن می دهند، سرکوب و جنایات این رژیم را که در سالهای اخیر به کوچه و خیابان کشیده شده است، به روی خود نمی آورند مگر آنکه بخواهند از آن برای «تبلیغات انتخابی» استفاده کنند؟ و یا آن کسانی که هم یاد اعدام شدگان را گرامی می دارند و هم به اعدام کنندگان رأی می دهند، بر اساس کدام اخلاق دوگانه و کدام سیاست مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر رفتار می کنند؟سی سال پس از آدم سوزی سینما رکس آبادان، سی سال پس از آغاز موج اعدام ها، بیست سال پس از پایان جنگ، بیست سال پس از کشتار 67، نوزده سال پس از ترور قاسملو، شانزده سال پس از ترور میکونوس، پانزده سال پس از ترور بختیار، ده سال پس از قتل های زنجیره ای، پنج سال پس از قتل زیبا (زهرا) کاظمی خبرنگار و عکاس ایرانی- کانادایی، و... و هر سال و هر ماه و هر روز، دستگیری و پیگرد و زندان و شکنجه و اعدام در گوشه ای از این خاک سوخته. امروز بهنام زارع، به عنوان پنجمین نوجوان در سالی که تنها پنج ماه از آن گذشته است، اعدام شد. به راستی مقصر این همه فاجعه و کشتار در یک دوره کوتاه سی ساله کیست؟ به نظر می رسد حکومت رأس مسئول مثلثی نامتوازن را تشکیل می دهد که دو رأس دیگر آن را به ترتیبِ سنگینی بار مسئولیت، همانا گروه های سیاسی (قانونی و غیرقانونی) و مردم تشکیل می دهند. نمی توان جنایات رژیم را محکوم کرد و نقش کژ گروه های سیاسی و یک جامعه ناهنجار را در آنها ندید. کسانی که در چنین شرایطی و با کمترین امکانات، حاملان آرمان و امید برای یک جامعه بهتر و یک ساختار مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر هستند، با کمترین نقطه اتکا، دهه شصت دیگری را تجربه می کنند که چشم باز جامعه جهانی و تکنیک ارتباطات آنها را تا اندازه ای از فاجعه ای که بر سر آزادی خواهان آن دوران رفت، در امان می دارد اگرچه ادامه این راه در هیچ دورانی و در هیچ کشوری بدون قربانی ممکن نبوده است.