تنش سیاسی و نظامی در جهان همچنان شدت می گیرد و صلح خواهان و آرامش طلبان دنیا این پرسش را عنوان می کنند که آیا کره خاکی دوباره به سوی یک دوران جنگ و خونریزی پیش می رود؟ آیا جنگ جهانی سومی در راه است؟
اگر از فرماندهان ماجراجوی سپاه پاسداران بپرسید، آنها گفته اند که حمله به تاسیسات اتمی رژیم ایران موجب بروز جنگ جهانی سوم خواهد شد.
نادانی آنان را ببخشید! چون جنگ جهانی هنگامی رخ می دهد که دو گروه یا چند گروه از کشورها رو در روی یکدیگر قرار گرفته باشند، و این در حالی که حکومت ایران کاملا در دنیا منزوی است و اگر مورد حمله قرار گیرد، حتی سوریه ای که میلیاردها دلار از ایران کلاشی کرده، به یاری آن رژیم نخواهد آمد، زیرا ذلت و نگون بختی حکومت ایران را به خطراتی که ممکن است برای سوریه به وجود آید ترجیح می دهد.
مسلما از دست حکومت روبرت موگابه در زیمبابوه و اوو مورالس در بولیوی و هوگو چاوس در ونزوئلا هم کاری برای حکومت ایران ساخته نیست. روسیه هم به فکر منافع خویش است و مسلما به یاری حکومت ایران نخواهد آمد.
پس آنها از کدام جنگ جهانی سخن می گویند؟
شاید منظورشان آن باشد که اگر تاسیسات اتمی ایران بمباران شود، روسیه با استناد به یادداشت های سال 1920 و 1924 سربازانش را وارد ایران خواهد کرد و به بهانه آنکه امنیتش با این بمبارانها به خطر افتاده، به اشغال ایران دست خواهد زد - درست به همان شیوه ای که در اوستیای جنوبی و در آبخازیا در پیش گرفت.
ولی از این نکته که بگذریم، اکنون دو کانون بحران در منطقه و جهان وجود دارد که یک سلسله تنش های فرعی آن را دنبال می کند و موجب نگرانی آرامش طلبان و صلح خواهان می شود و این پرسش را به میان می آورد که دنیا در چه راستا در حرکت است و آینده روابط بین ملت ها چه خواهد شد؟
درست است که روسیه هنوز لقمه چرب گرجستان را به طور کامل نبلعیده، ولی بی تردید اشتهایش بیش و بیشتر خواهد شد. دولت مسکو دو ناحیه اوستیا و آبخازیا را تکیه گاه دفاعی خود می داند و حاضر به تخلیه آن نیست.
غرب هم تهدید می کند که اگر روسیه نیروهای خود را عقب نکشد، با تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی اروپا روبرو خواهد شد.
معاون ریاست جمهوری ایالات متحده نیز از تفلیس و باکو دیدن کرده و قول همکاری و همیاری داده است. پیمان ناتو ابراز آمادگی می کند گرجستان را به عضویت خود بپذیرد. دو جمهوری اوکراین و آذربایجان هم در نوبت ایستاده اند. روسیه با این وضع نیز قطعا کنار نخواهد آمد.
پس چه خواهد شد؟
سخن از بروز جنگ جهانی سوم و یا جنگ بین شرق و غرب در میان نیست. امروز شرق و غربی وجود ندارد و در صورت بروز جنگ، کشوری پیدا نمی شود که از توسعه طلبی های روسیه و زیاده خواهی های آن جانبداری کند- بلکه به عکس، همه کشورها این تجاوزکاری روسیه را محکوم می دانند و خواهان خنثی کردن آن هستند.
درگذشته، روسیه (در واقع اتحاد شوروی) همراه با جمهوری های کمونیستی اروپای شرقی یک جبهه واحد تشکیل می دادند که تا حدودی می شد کشور کمونیستی چین و نظام کره شمالی و ویتنام شمالی را نیز به آن افزود و از بلوک شرق سخن گفت - و بلوک غرب شامل ایالات متحده، کشورهای اروپای غربی و دولتهای هم پیمان آنها در ناتو و سنتو وسیتو و غیره بودند.
امروز روسیه نه فقط تنهاست، بلکه کشورهائی چون چین و هند با قدرت گیری روسیه مخالفند و آن را برخلاف مصالح خویش می دانند.
بی تردید حکومت اسلامی ایران نیز از قدرت گرفتن روسیه چندان شادمان نخواهد شد.
درست است که امروز در میان کشورهای تاثیرگذار در جهان، تنها روسیه است که در کنار ایران قرار دارد، ولی این حمایت هم کاملا مصلحتی است و تا کنون جنبه قاطع و همه جانبه نداشته، بلکه دولت مسکو هرگاه منافعش ایجاب می کرده به طرفداری از ایران پرداخته و هرگاه مصلحت خویش را دیده، از حکومت ایران روی گردانیده است.
دو نمونه از این سیاست های مصلحتی روسیه آن است که به سه قطعنامه علیه برنامه های اتمی حکومت ایران در شورای امنیت رای موافق داده و راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر را دائما به عقب می اندازد - و این بار، تاریخ تابستان سال آینده را به عنوان زمان آن تعیین کرده اند و 13 سال است که تکمیل نیروگاه را دست به دست می کنند- زیرا روسها خود به خوبی می دانند روزی که نیروگاه بوشهر راه اندازی شود، چه لطمه ای به چهره بین المللی آنها وارد خواهد آمد - زیرا چگونه ممکن است که روسیه از یک سو به قطعنامه های گسترش تحریمها علیه حکومت ایران رای موافق دهد و از سوی دیگر نیروگاهی را راه اندازی کند که با پس سوخت آن می توان بمب اتمی ساخت.
برخی امامان جمعه، با بی خردی، در خطبه های روز گذشته تهاجم روسیه به گرجستان و اشغال اوستیا و آبخازیا را در راستای منافع حکومت اسلامی ایران دانستند، غافل از این که ایران یک دشمن خارجی واقعی دارد، آن هم روسیه است که در دوران تزارها ناحیه قفقاز را از پیکر ایران جدا ساخت و غائله پیشه وری واشغال آذربایجان را به راه انداخت و هنوز در رؤیای رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس است.
برخی از این نابخردان حتی در نماز جمعه گفتند که تهاجم روسیه در گرجستان به سود حکومت ایران و مساله اتمی آن کشور است- و این در حالی که حتی برخی کارشناسان در داخل ایران اعتراف می کنند که روسیه ممکن است در جریان مصالحه با غرب به هدف پایان بخشیدن به این تنش، به یک معامله دست بزند و آن این که حاضر به گسترش تحریمها علیه رژیم ایران و وارد آوردن ضربه مهلک بر برنامه های اتمی رژیم باشد - به شرط آن که کشورهای غرب در مورد نفوذ روسیه در گرجستان و بلعیدن اوستیا و آبخازیا کوتاه آیند و از مخالفت دست بردارند.
آیا سران حکومت ایران و امامان جمعه و سیاست گذاران رژیم، این احتمال را در نظر گرفته اند؟
مقامات حکومت هر روز ادعا می کنند که دارای قوی ترین نیروی نظامی در منطقه هستند. چرا نباشند؟
اعلام می کنند که هواپیمای جنگی می سازند، موشک می سازند، تانک می سازند، خمپاره و کشتی می سازند و انواع جنگ افزارهای دیگر.
چگونه ممکن است کشوری که این همه جنگ افزارهای گوناگون می سازد، ضعیف باشد و نتواند در برابر تهاجم بیایستد؟
ولی همه آنچه که آنها تا کنون ساخته اند، همه کپی برداری و تقلید از ساخته های دیگران بوده است - با این تفاوت که جنگ افزارهای تولیدی آنان فاقد آن دستگاههای پیشرفته تکنولوژی و الکترونی است که در واقع مغز هر جنگ افزار محسوب می شود و اگر در کیفیت بسیار بالا نباشد، آن هواپیما و یا آن تانک و یا آن رزمناو در روز سرنوشت و رویاروئی، هیچ ارزشی نخواهد داشت و به آسانی طعمه سلاحهای دشمن خواهد شد.
حکومتی که یک زیربنای مستحکم علمی و تکنولوژی ندارد و بهترین استادان دانشگاههای خود را بازنشسته یا اخراج کرده، فاقد یک زیربنای سالم علمی و صنعتی می باشد که بتواند قلب و مغز سلاحهای جنگی را بسازد و مواظبت های لازم را از آنها بکند.
و از این رو، بعید نیست که شبکه سلاحهای ساخته شده حکومت ایران، فردا اگر خدای ناکرده ایران مورد حمله قرار گیرد، همانند یک کاخ کاغذی فرو ریزد.
* * * * *
در کنار زیاده خواهی های روسیه که می خواهد به مقام ابرقدرتی باز گردد و دوران تزارها را زنده کند، از احتمال ابرقدرتی چین و هند نباید نگران بود.
چین از دیرباز ایدئولوژی اساسی مارکسیسم –لنینیسم را که رهائی طبقه پرولتاریا از قید کاپیتالیسم است کنار گذاشته و فردا نیز وقتی به ابرقدرتی برسد، رفاه اقتصادی مردمان خود را طلب می کند و قصد جهانی گشائی نخواهد داشت.
این واقعیت در مورد هند نیز کاملا صادق است که هرگز دنبال آشوب و درگیری نبوده و همیشه صلح و آرامش را جستجو کرده است.
ولی در دنیای امروز از هنگام به روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران، کانون تنش دیگری در منطقه و جهان شکل می گیرد که بازتاب دهنده آرمانهای زیاده خواهانه گروههای ترور اسلامی است.
این جناح به دو بخش شیعه و سنی تقسیم می شود و در حالی که حکومت ایران می خواهد بر جهان اسلام مسلط شود و مذهب شیعه را بر آن فرمانروا سازد، گروههای تروریستی طالبان و القاعدة در تلاش مسلط کردن اسلام اهل تسنن هستند و روحانیون وهابی در عربستان، نسخه سنی این تسلط و آقائی را می جویند.
احتمال این که این دو گرایش تعصب گرای مذهبی بتوانند با یکدیگر کنار آیند و یک جبهه تهاجمی واحد به وجود آوردند بسیار ضعیف است.
ولی از سوی دیگر، تلاش جداگانه این دو گرایش، و رقابت بین آنها در رویاروی با فرهنگ غرب و دنیای مسیحیت، ممکن است بحران را گسترده تر و شدیدتر کند.
از یک سو روسیه زیاده خواه که اشتهایش تحریک شده - و از دیگر سوی تعصب گرایان اسلامی که به عالم بشریت از دریچه تنگ آقائی اسلام بنیادگرا بر همه انسانهای جهان می نگرند و ممکن است آتش بزرگی در دنیا بیافروزند.
اگر از فرماندهان ماجراجوی سپاه پاسداران بپرسید، آنها گفته اند که حمله به تاسیسات اتمی رژیم ایران موجب بروز جنگ جهانی سوم خواهد شد.
نادانی آنان را ببخشید! چون جنگ جهانی هنگامی رخ می دهد که دو گروه یا چند گروه از کشورها رو در روی یکدیگر قرار گرفته باشند، و این در حالی که حکومت ایران کاملا در دنیا منزوی است و اگر مورد حمله قرار گیرد، حتی سوریه ای که میلیاردها دلار از ایران کلاشی کرده، به یاری آن رژیم نخواهد آمد، زیرا ذلت و نگون بختی حکومت ایران را به خطراتی که ممکن است برای سوریه به وجود آید ترجیح می دهد.
مسلما از دست حکومت روبرت موگابه در زیمبابوه و اوو مورالس در بولیوی و هوگو چاوس در ونزوئلا هم کاری برای حکومت ایران ساخته نیست. روسیه هم به فکر منافع خویش است و مسلما به یاری حکومت ایران نخواهد آمد.
پس آنها از کدام جنگ جهانی سخن می گویند؟
شاید منظورشان آن باشد که اگر تاسیسات اتمی ایران بمباران شود، روسیه با استناد به یادداشت های سال 1920 و 1924 سربازانش را وارد ایران خواهد کرد و به بهانه آنکه امنیتش با این بمبارانها به خطر افتاده، به اشغال ایران دست خواهد زد - درست به همان شیوه ای که در اوستیای جنوبی و در آبخازیا در پیش گرفت.
ولی از این نکته که بگذریم، اکنون دو کانون بحران در منطقه و جهان وجود دارد که یک سلسله تنش های فرعی آن را دنبال می کند و موجب نگرانی آرامش طلبان و صلح خواهان می شود و این پرسش را به میان می آورد که دنیا در چه راستا در حرکت است و آینده روابط بین ملت ها چه خواهد شد؟
درست است که روسیه هنوز لقمه چرب گرجستان را به طور کامل نبلعیده، ولی بی تردید اشتهایش بیش و بیشتر خواهد شد. دولت مسکو دو ناحیه اوستیا و آبخازیا را تکیه گاه دفاعی خود می داند و حاضر به تخلیه آن نیست.
غرب هم تهدید می کند که اگر روسیه نیروهای خود را عقب نکشد، با تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی اروپا روبرو خواهد شد.
معاون ریاست جمهوری ایالات متحده نیز از تفلیس و باکو دیدن کرده و قول همکاری و همیاری داده است. پیمان ناتو ابراز آمادگی می کند گرجستان را به عضویت خود بپذیرد. دو جمهوری اوکراین و آذربایجان هم در نوبت ایستاده اند. روسیه با این وضع نیز قطعا کنار نخواهد آمد.
پس چه خواهد شد؟
سخن از بروز جنگ جهانی سوم و یا جنگ بین شرق و غرب در میان نیست. امروز شرق و غربی وجود ندارد و در صورت بروز جنگ، کشوری پیدا نمی شود که از توسعه طلبی های روسیه و زیاده خواهی های آن جانبداری کند- بلکه به عکس، همه کشورها این تجاوزکاری روسیه را محکوم می دانند و خواهان خنثی کردن آن هستند.
درگذشته، روسیه (در واقع اتحاد شوروی) همراه با جمهوری های کمونیستی اروپای شرقی یک جبهه واحد تشکیل می دادند که تا حدودی می شد کشور کمونیستی چین و نظام کره شمالی و ویتنام شمالی را نیز به آن افزود و از بلوک شرق سخن گفت - و بلوک غرب شامل ایالات متحده، کشورهای اروپای غربی و دولتهای هم پیمان آنها در ناتو و سنتو وسیتو و غیره بودند.
امروز روسیه نه فقط تنهاست، بلکه کشورهائی چون چین و هند با قدرت گیری روسیه مخالفند و آن را برخلاف مصالح خویش می دانند.
بی تردید حکومت اسلامی ایران نیز از قدرت گرفتن روسیه چندان شادمان نخواهد شد.
درست است که امروز در میان کشورهای تاثیرگذار در جهان، تنها روسیه است که در کنار ایران قرار دارد، ولی این حمایت هم کاملا مصلحتی است و تا کنون جنبه قاطع و همه جانبه نداشته، بلکه دولت مسکو هرگاه منافعش ایجاب می کرده به طرفداری از ایران پرداخته و هرگاه مصلحت خویش را دیده، از حکومت ایران روی گردانیده است.
دو نمونه از این سیاست های مصلحتی روسیه آن است که به سه قطعنامه علیه برنامه های اتمی حکومت ایران در شورای امنیت رای موافق داده و راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر را دائما به عقب می اندازد - و این بار، تاریخ تابستان سال آینده را به عنوان زمان آن تعیین کرده اند و 13 سال است که تکمیل نیروگاه را دست به دست می کنند- زیرا روسها خود به خوبی می دانند روزی که نیروگاه بوشهر راه اندازی شود، چه لطمه ای به چهره بین المللی آنها وارد خواهد آمد - زیرا چگونه ممکن است که روسیه از یک سو به قطعنامه های گسترش تحریمها علیه حکومت ایران رای موافق دهد و از سوی دیگر نیروگاهی را راه اندازی کند که با پس سوخت آن می توان بمب اتمی ساخت.
برخی امامان جمعه، با بی خردی، در خطبه های روز گذشته تهاجم روسیه به گرجستان و اشغال اوستیا و آبخازیا را در راستای منافع حکومت اسلامی ایران دانستند، غافل از این که ایران یک دشمن خارجی واقعی دارد، آن هم روسیه است که در دوران تزارها ناحیه قفقاز را از پیکر ایران جدا ساخت و غائله پیشه وری واشغال آذربایجان را به راه انداخت و هنوز در رؤیای رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس است.
برخی از این نابخردان حتی در نماز جمعه گفتند که تهاجم روسیه در گرجستان به سود حکومت ایران و مساله اتمی آن کشور است- و این در حالی که حتی برخی کارشناسان در داخل ایران اعتراف می کنند که روسیه ممکن است در جریان مصالحه با غرب به هدف پایان بخشیدن به این تنش، به یک معامله دست بزند و آن این که حاضر به گسترش تحریمها علیه رژیم ایران و وارد آوردن ضربه مهلک بر برنامه های اتمی رژیم باشد - به شرط آن که کشورهای غرب در مورد نفوذ روسیه در گرجستان و بلعیدن اوستیا و آبخازیا کوتاه آیند و از مخالفت دست بردارند.
آیا سران حکومت ایران و امامان جمعه و سیاست گذاران رژیم، این احتمال را در نظر گرفته اند؟
مقامات حکومت هر روز ادعا می کنند که دارای قوی ترین نیروی نظامی در منطقه هستند. چرا نباشند؟
اعلام می کنند که هواپیمای جنگی می سازند، موشک می سازند، تانک می سازند، خمپاره و کشتی می سازند و انواع جنگ افزارهای دیگر.
چگونه ممکن است کشوری که این همه جنگ افزارهای گوناگون می سازد، ضعیف باشد و نتواند در برابر تهاجم بیایستد؟
ولی همه آنچه که آنها تا کنون ساخته اند، همه کپی برداری و تقلید از ساخته های دیگران بوده است - با این تفاوت که جنگ افزارهای تولیدی آنان فاقد آن دستگاههای پیشرفته تکنولوژی و الکترونی است که در واقع مغز هر جنگ افزار محسوب می شود و اگر در کیفیت بسیار بالا نباشد، آن هواپیما و یا آن تانک و یا آن رزمناو در روز سرنوشت و رویاروئی، هیچ ارزشی نخواهد داشت و به آسانی طعمه سلاحهای دشمن خواهد شد.
حکومتی که یک زیربنای مستحکم علمی و تکنولوژی ندارد و بهترین استادان دانشگاههای خود را بازنشسته یا اخراج کرده، فاقد یک زیربنای سالم علمی و صنعتی می باشد که بتواند قلب و مغز سلاحهای جنگی را بسازد و مواظبت های لازم را از آنها بکند.
و از این رو، بعید نیست که شبکه سلاحهای ساخته شده حکومت ایران، فردا اگر خدای ناکرده ایران مورد حمله قرار گیرد، همانند یک کاخ کاغذی فرو ریزد.
* * * * *
در کنار زیاده خواهی های روسیه که می خواهد به مقام ابرقدرتی باز گردد و دوران تزارها را زنده کند، از احتمال ابرقدرتی چین و هند نباید نگران بود.
چین از دیرباز ایدئولوژی اساسی مارکسیسم –لنینیسم را که رهائی طبقه پرولتاریا از قید کاپیتالیسم است کنار گذاشته و فردا نیز وقتی به ابرقدرتی برسد، رفاه اقتصادی مردمان خود را طلب می کند و قصد جهانی گشائی نخواهد داشت.
این واقعیت در مورد هند نیز کاملا صادق است که هرگز دنبال آشوب و درگیری نبوده و همیشه صلح و آرامش را جستجو کرده است.
ولی در دنیای امروز از هنگام به روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران، کانون تنش دیگری در منطقه و جهان شکل می گیرد که بازتاب دهنده آرمانهای زیاده خواهانه گروههای ترور اسلامی است.
این جناح به دو بخش شیعه و سنی تقسیم می شود و در حالی که حکومت ایران می خواهد بر جهان اسلام مسلط شود و مذهب شیعه را بر آن فرمانروا سازد، گروههای تروریستی طالبان و القاعدة در تلاش مسلط کردن اسلام اهل تسنن هستند و روحانیون وهابی در عربستان، نسخه سنی این تسلط و آقائی را می جویند.
احتمال این که این دو گرایش تعصب گرای مذهبی بتوانند با یکدیگر کنار آیند و یک جبهه تهاجمی واحد به وجود آوردند بسیار ضعیف است.
ولی از سوی دیگر، تلاش جداگانه این دو گرایش، و رقابت بین آنها در رویاروی با فرهنگ غرب و دنیای مسیحیت، ممکن است بحران را گسترده تر و شدیدتر کند.
از یک سو روسیه زیاده خواه که اشتهایش تحریک شده - و از دیگر سوی تعصب گرایان اسلامی که به عالم بشریت از دریچه تنگ آقائی اسلام بنیادگرا بر همه انسانهای جهان می نگرند و ممکن است آتش بزرگی در دنیا بیافروزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر