۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه
بزرگداشت کورش بزرگ
به پاس معجزه ی انسان مدارانه اش
بيانيه کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد به مناسبت 29 اکتبر، روز کورش بزرگ
22 اکتبر ـ 2 نوامبر (6 تا 12 آبان)
اکتبر 2008
کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد امسال نيز، همچون سال های گذشته، همگان را برای بزرگداشت کورش بزرگ، مبتکر حقوق بشر، در روز 29 اکتبر، فرا می خواند.
اين روز از آنجا برای ما اهميت دارد که که کورش بزرگ، در آن، اولين سخنان خود را درباره ی آزادی مذاهب، آزادی محل زندگی، الغای برده داری، و برقراری صلح و آشتی بيان داشته است، سخنانی که در نوروز همان سال بر استوانه ای گلين نشست، و از گذرگاه هزازه ها و قرون گذشت تا اکنون، به عنوان اثری نادر و قابل تحسين زينت بخش موزه ی بريتانيا شود و چنان فرازی از تاريخ تمدن بشری را نمايان سازد که سازمان ملل متحد نيز يک نسخه از آن را، همچنان به عنوان «اولين منشور حقوق بشر جهانی»، در ميان دو در ورودی تالارهایی به تماشا بگذارد که در آنها سياست مداران جهان به شور و گفتگو درباره ی اوضاع صلح و جنگ جهانی می پردازند. و اين محل از آن رو انتخاب شده تا نمايندگانی که وارد تالارها می شوند همواره به ياد آورند که در بيش از دو هزار و پانصد سال قبل، در دورانی که جهان در هراس جنگ و خشونت و بردگی و بيگاری و تبعيض های مذهبی می سوخت، رهبر سياسی يکی از سرزمين های آزاد و مقتدر جهان سخن از آزادی و آشتی بين ملت ها و نژادها و مذاهب گفته و، در واقع، بازگوينده ی فرهنگ درخشان و خردگرايي بوده است که مردمان سرزمين اش به آن باور داشته و او را در گهواره ای چنين شکوهمند و انسانی پروريده اند.
و جای بسيار دريغ است که اکنون، در آغاز قرن بيست و يکم، بر سرزمين مان سياست مدارانی بی خبر حکم می رانند که نه تنها هنگامی که پای در سازمان ملل می گذارند سری به اين نشانه ی با ارزش ايرانی ـ بشری نمی زنند، بلکه به راحتی فرمان به آب بستن شهر و زادگاه گوينده آن را صادر می کنند و به عمد و آگاهانه در تخريب آرامگاه او می کوشند.
اما در جاودانگی انسانی و بزرگی خردمندانه ی کورش همين بس که ـ با همه ی بی توجهی ها و ستيزه جويي هايي که حکومت ايران و وابستگانش در راستای پنهان داشتن و محو ارزش های او به عنوان يک رهبر سياسی و، مهم تر از آن، به عنوان يک رهبر فرهنگی به کار می برند، و با همه ی بی اعتنايي هايي که در مورد شناساندن منشور او به جوانان ايران می شود ـ اکنون، پس از دو هزار و پانصد و چهل و هفت سال، گفته های او، چه به عنوان گفته هاي بشردوستانه يک انسان والا، و چه به عنوان رهنمودهای رهبری هدايت گر به سوی تمدنی انسان مدار، همچنان در جهان امروز مطرح و شنودنی است. و آرامگاه او، که آگاهانه در دست تخريب روز افزون حکومت است، بی فرش و چلچراغ و تبليغات و هزينه کردن های سرسام آور، به هر مناسبتی محل ديدار هزاران هزار انسانی است که او را به پاس معجزه ی انسان مدارانه اش ـ که همانا انشای نخستين منشور حقوق بشر باشد ـ ستايش می کنند و گرامی می دارند.
ما می دانيم که در دوران نبود دولتی دلسوز، و باورمند به ارزش های فرهنگی و انسانی، وظيفه ی هر ايرانی با فرهنگی است که به عنوان نگاهبان اين ارزش ها و تحويل دهنده ی آن به آيندگان خود، در زنده نگاهداشتن و بزرگ داشتن آن ها بکوشد.
کميته نجات پاسارگاد به خود می بالد که امسال نيز، همچون سال های گذشته، به کمک اعضا، هواداران و فرهنگدوستان و باورمندان به حقوق بشر، در برگزاری اين روز بزرگ در سراسر جهان، شرکتی فعال خواهد داشت.
شما نيز در بزرگداشت اين روز همراه و ياری دهنده ما باشيد.
با مهر و احترام
شکوه ميرزادگی
کميته بين المللی نجات پاسارگاد
www.savepasargad.com
info@savepasargad.com
admin@savepasargad.com
۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه
آقای گنجی ! ..... شما چرا؟
۱۳۸۷ مهر ۲۷, شنبه
نگرانی شدید رژیم از گسترش اعتراضات اجتماعی
اطلاعیۀ دبیرخانۀ شاهزاده رضا پهلوی در مورد شبکۀ تلویزیونی «آریامهر»
خاتمی خواستار تغییر روشها در کشور شد
محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران از وضعیت عمومی این کشور انتقاد کرده و گفته است: "این وضع، وضع مناسب ایران و جامعه ایرانی نیست و باید تغییر کند." آقای خاتمی گفت که "آیا آنقدر که به ظواهر توجه میشود، به باطن جامعه که همانا اخلاق است و به امنیتی که ریشه در اعتماد و رضایت مردم از حاکمان دارد، توجه میشود؟ آیا ما در چنین جامعهای بسر میبریم؟ اگر اینگونه نیست باید نگران بود و خواستار تغییر روش ها شد." وی این انتقاداها را در دیدار برخی از نمایندگان انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد، مطرح کرده است. رئیس جمهور پیشین ایران طی ماه های اخیر از سیاست های دولت محمود احمدی نژاد انتقاد کرده بود. وی در دیدار اخیرش با دانشجویان بدون اشاره به آقای احمدی نژاد و کابینه وی گفته است: "اگر کسی در این رابطه حرف میزند قصد تضعیف ندارد، چه خوب بود کسانی که مورد اعتماد مردم قرار گرفتهاند، خودشان متوجه قضایا باشند و با برنامههای درست تری مسیر را طی کنند. اگر انتقادی از سر دلسوزی میشود یا حرفی به زبان می آید، نباید لجاجت کرد." رئیس جمهور پیشین ایران گفته است: "آنچه ما میخواهیم ایرانی سربلند و پیشرفته است که مردم در آن احساس امنیت و حرمت کنند، اندیشیدن و سخن گفتن برایشان هزینه نداشته باشد و وجود آزادی و امنیت را به راستی احساس کنند." در هفته های اخیر برخی از گروههای سیاسی موسوم به اصلاح طلب خواستار حضور محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده شده اند. این انتخابات ۲۲ خرداد سال آینده خورشیدی برگزار می شود. آقای خاتمی در جریان دیدار با دانشجویان درباره احتمال کاندیداتوری اش گفته است: "در مورد خودم نمیخواهم بگویم که در انتخابات آتی شرکت میکنم یا خیر. بنده دیدگاهها و حرفهایی دارم که در این روزها کم و بیش درباره آنها صحبت کردهام و انشاءالله کم کم مسأله را روشنتر خواهم کرد." آقای خاتمی برای دومین بار طی هفته های اخیر از حدود اختیاراتی که قانون اساسی به رئیس جمهور ایران داده انتقاد کرده و گفته که رییس جمهور باید در اجرای وظیفه خود به عنوان ناظر اجرای قانون اساسی، ضمانت اجرایی لازم را در اختیار داشته باشد. آقای خاتمی می گوید که قوانین حاضر درباره حقوق رییس جمهور "ناقص" است. به گفته رئیس جمهور پیشین ایران، آیت الله علی خامنه رهبر کنونی ایران در زمان ریاست جمهوری اش برای احیای حقوق رییس جمهور تلاش کرد بود. آقای خاتمی گفته است: " اگر این تلاشها نبود تشکیلات کنونی آن [اختیارات] را هم از من میگرفت." محمد خاتمی از مرداد ۱۳۷۶ به مدت هشت سال رئیس جمهور ایران بود. وی در سال های پایانی دوران ریاست جمهوری اش طی لایحه ای به مجلس، افزایش اختیارات ریاست جمهوری را خواستار شد اما با معطل ماندن این لایحه در مجلس ششم و جنجال هایی که بر سر تصویب احتمالی آن به وجود آمد، سرانجام این لایحه از سوی دولت پس گرفته شد. رئیس جمهور پیشین ایران پس از پایان دوران ریاست جمهوری اش و واگذاری کرسی ریاست جمهوری به محمود احمدی نژاد، هیچ پیشنهادی از سوی نهادهای مختلف حکومتی را نپذیرفت و فعالیت هایش را به ریاست موسسه گفتگوی تمدن ها و موسسه باران، دو نهاد خصوصی که وی پایه گذار آن بوده، محدود کرده است. نظرشما در مورد این مطلبی که خواندید چیست |
۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه
واکنش سران ایران به بحران مالی آمریکا
با بروز بحران عمیق مالی در آمریکا که بدترین وضعیت اقتصادی در این کشور از دهه 1930 تاکنون را ترسیم می کند، مقام های بلندپایه جمهوری اسلامی به آن واکنش نشان داده و تلویحا یا مستقیما نسبت به آن ابراز خرسندی کرده اند. نظر تعدادی از مقام های ایرانی درباره این بحران اینجا عینا نقل می شود.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی
"... اکنون دیگر نامی از مکتب مارکسیسم نمانده است و مکتب لیبرال دموکراسی نیز با همه هیمنه سیاسی، اقتصادی و نظامی خود، در مقابل جهانیان به زمین خورده است.
انقلاب اسلامی دو مدعی بزرگ ایدئولوژیک داشت که یکی از آنها مارکسیسم و دیگری لیبرال دموکراسی غرب بود که براساس اندیشه ها و افکار خود برای مسائل دنیا برنامه ریزی می کردند.
با فروپاشی مارکسیسم، مکتب لیبرال دموکراسی غرب دچار وسوسه سلطه تک قطبی بر جهان و پیشبرد سیاستهای خود بدون وجود رقیب شد و همه دنیا را در اختیار خود می پنداشت.
مشکلات جاری دنیای غرب نشان دهنده وضعیت اقتصادی لیبرال دموکراسی غرب است... امروز حباب کاذب پول در دنیای غرب شکسته شده و فریادهای آن به آسمان بلند شده و خود آنها می گویند دوران حاکمیت مطلق آمریکا به پایان رسیده است."
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور
"بدون تردید جهان در حال گذار به شرایط جدیدی است چرا که نمادهای شاخص دوران گذشته که اندیشه مارکسیستی و لیبرالیستی بود و از آن به عنوان پایان تاریخ نام برده می شد، به پایان راه خود رسیده اند.
جهانیان مرگ مارکسیسم را مشاهده کرده اند و امروز نیز به لطف خدا اضمحلال لیبرالیسم را شاهد هستیم.
موج توجه جهانیان به اندیشه ای که در نقطه مقابل لیبرالیسم قرار دارد، فزونی یافته است ... امروز گرایش گسترده ای در سطح جهان به سوی معیارهای دینی و ارتباط با خدا و کمالات انسانی شکل گرفته است.
امروز ماموریت ما جهانی است و معتقدیم کسانی جز اندیشمندان و علمای ایران اسلامی نمی توانند نقش محوری در هدایت بشریت به راه درست ایفا کنند.
... باید برای رفع مشکلات اساسی دنیا به دنبال حل ریشه ای مسائل باشیم که یکی از آنها اندیشه استکباری است که باید تلاش کنیم آن را با اندیشه الهی جایگزین کنیم و این ماموریت امروز ما است.
امروز اقتصاد غرب به واسطه نظام بانکی مبتنی بر ربا دچار بحران شده است. آنها راه فراری از این بحران ندارند، از این رو باید نظام بانکی را اصلاح و عقود اسلامی را جاری کنیم."
هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
"... اگر بحران اقتصادی آمریکا، تهدید جدی برای دنیای غرب است یکی از عوامل این بحران، هزینه های زیادی است که در این هفت، هشت سال درعراق و افغانستان کرده و امروز باید ۷۰۰ میلیارد دلار دیگر تزریق کنند تا از این بحران اقتصادی تا حدودی نجات یابند."
"این یک وعده الهی است و البته باید صبر کرد زیرا خدا می داند که چگونه و کی و در چه شرایطی متجاوزان را از پای درآورد."
احمد جنتی، خطیب نماز جمعه تهران
"همانطور که آمریکایی ها از بروز مشکلات در ایران خوشحال میشوند، خوشحالیم که اقتصاد آمریکا دچار آشفتگی شده و مشکلات آنها به اروپا نیز سرایت کرده است و نتیجه اعمال زشت خود را می بینند و خداوند آنها را گوشمالی میدهد."
علی لاریجانی، رئیس مجلس
"در طول دو دهه اخیر امریکایی ها معتقد به یک نوع مدیریت جهانی واحد هستند و کسی که معتقد به چنین مدیریتی است باید پاسخ گویی این بحران باشد.
از نظر ما مقدار زیادی از اشتباهات آمریکا در سالهای اخیر عامل اصلی بوده و کشورهای دیگر نباید تاوان آن را بپردازند. "
لاریجانی: درحال بررسی درخواست مذاکره با آمریکاییها هستیم
علی لاریجانی رئیس مجلس ایران گفته است: 'برخی نمایندگان آمریکا از جمله شخصیتهای سطح بالا و سناتورها' نامه هایی برای ایران فرستاده اند و درخواست گفتگو با این کشور را کرده اند. آقای لاریجانی که برای شرکت در اجلاس اتحادیه بینالمجالس در ژنو به سر می برد گفت ایران درحال بررسی این نامه ها است. او به زمان ارسال این نامه ها و نام افرادی که آن ها را به ایران فرستاده اند اشاره نکرده است. اوایل سال جاری خورشیدی اعلام شد برخی نمایندگان کنگره آمریکا خواستار ملاقات با نمایندگان مجلس ایران شده اند. تام لانتوس، رئیس وقت کمیته امور بین الملل مجلس نمایندگان آمریکا گفته بود از پیشنهاد دهندگان این دیدار احتمالی است. وی پیش تر هم اعلام کرده بود که مایل به سفر به ایران و ملاقات با نمایندگان مجلس این کشور است. آقای لانتوس اواسط فوریه امسال درگذشت. در انتظار انتخابات آمریکا واکنش مقام های ایرانی به این ابراز تمایل نمایندگان کنگره آمریکا در آن هنگام ضد و نقیض بود، اما وزارت خارجه ایران گفت چنین درخواستی اگر به صورت رسمی مطرح شود، بررسی خواهد شد. مشخص نیست اشاره آقای لاریجانی به بررسی نامه های حاوی درخواست گفتگو که توسط 'برخی نمایندگان آمریکا' نوشته شده، به درخواست پیشین نمایندگان یادشده مربوط می شود یا خیر. موضوع لزوم مذاکره با ایران در ماه های اخیر بارها توسط سیاستمداران و رسانه های آمریکایی مطرح شده است. از جمله سناتور باراک اوباما، نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گفته است در صورت پیروزی حاضر است بدون پیش شرط با مقامات ایران گفتگو کند. جیم موران نماینده دموکرات کنگره آمریکا نیز چندی پیش گفته بود انتظار می رود با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و تغییر دولت آمریکا، دیدار مستقیم با مقامات ایرانی تسهیل شود. چندی پیش همزمان با سفر نانسی پلوسی، رییس مجلس نمایندگان آمریکا به سوریه، موضوع احتمال سفر وی به تهران نیز مطرح شد؛ اما دو کشور تمایلی برای انجام این سفر از خود نشان ندادند. از زمان گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در تهران و قطع کامل روابط دو کشور تاکنون دیدار رسمی میان نمایندگان مجالس ایران و آمریکا رخ نداده است اما نمایندگان آمریکایی دو ملاقات غیر رسمی اعلام شده با مقام های ایرانی داشته اند که هر دو مورد با واکنش هایی همراه شد. ملاقات هایی غیر رسمی در اولین ملاقات، مهدی کروبی رئیس وقت مجلس ششم که برای شرکت در اجلاس سالانه بین المجالس به نیویورک سفر کرده بود در بازدید از موزه متروپلیتن این شهر با سناتورهای آمریکایی روبه رو شد و به درخواست آنها برای گفت وگویی کوتاه پاسخ مثبت داد. این اقدام آقای کروبی در شرایطی انجام شد که موضوع رابطه با آمریکا و هرگونه ارتباط میان مسئولان جمهوری اسلامی و سیاستمداران آمریکایی خط قرمز ایران، محسوب می شد.
دومین ملاقات مربوط به دیدار سناتور جوزف بایدن رئیس کمیته امور خارجه سنای آمریکا با محمد جواد ظریف نماینده سابق ایران در سازمان ملل بود. این دیدار که در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد صورت گرفت، برخلاف ملاقات آقای کروبی، واکنش منفی چندانی به دنبال نداشت اما درز کردن خبر آن در رسانه های آمریکا، واکنش مطبوعات دو کشور را برانگیخت. باراک اوباما نامزد حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آقای بایدن را به عنوان نامزد پست معاونت ریاست جمهوری در صورت پیروزی خود برگزیده است. آقای بایدن از جمله سیاستمدارن حزب دمکرات است که طرفدار گفت و گوی مستقیم با ایران محسوب می شود و تاکنون تلاش هایی نیز در این باره انجام داده است. وزارت خارجه آمریکا پیشتر از دیدار احتمالی نمایندگان مجالس ایران و آمریکا استقبال کرده بود اما نمایندگان مجلس در ایران تاکنون برنامه ای برای انجام چنین دیداری نداشته اند. تنها اقدام مجلس ایران برای ارتباط بیشتر نماندگان دو کشور، تصمیم نمایندگان مجلس هفتم به تشکیل گروه دوستی پارلمانی ایران و آمریکا بود که با وجود حمایت نمایندگانی از هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب، در عمل مسکوت ماند و به نتیجه نرسید. |
تصویب قانون زندانزدایی در مجلس ایران
مجلس شورای اسلامی ایران در جلسهی روز چهارشنبه، ۲۴ مهر، خود کلیات قانونی را تصویب کرد که به موجب آن دادگاهها میتوانند برای شماری از جرائم به جای حبس، مجازاتهای جایگزین تعیین کنند. در صورتی که این قانون در دور دوم نیز با موافقت نمایندگان مجلس روبرو شود، دادگاهها اختیار مییابند که بخشی از مجرمان را به جای زندان به مجازاتهایی همچون تحتنظربودن، انجام خدمات عمومی، پرداخت جزای نقدی روزانه و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم کنند.
مجازات جایگزین عمدتاَ در مورد جرائمی اعمال خواهد شد که تا کنون، معمولاَ مشمول ۶ ماه تا دو سال زندان میشدهاند. با اجرای قانون جدید دادگاهها ملزم خواهند بود که به ویژه برای جرائم غیرعمد که طبق قوانین کنونی ایران، تا دو سال زندان برای آنها در نظر گرفته میشده، مجازاتهای جایگزین تعیین کنند و مجرم را از حبسکشی معاف کنند. در مواردی که محکومیت جرم غیرعمد فراتر از دو سال زندان باشد، تعیین مجازات جایگزین برای دادگاه اختیاری خواهد بود.
ایران از صدرنشینها
در ايران آمار مربوط به زندانيان تا حدودی ضدونقيض است. اما اگر رقم ۱۵۰ هزار نفر که معمولاَ در گفتار و آمار مقامات قضایی کشور اعلام میشود را مبنا بگیریم، باز هم تعداد زندانیان ایران به قدری بالاست که ايران را در فهرست ۱۰ کشور دارای بيشترين تعداد زندانی جا داده است. در قياس با تعداد جمعيت، رقم زندانيان ايران نزدیک به ۲۳۰ در هر ۱۰۰ هزار نفر است، این رقم در مورد کشوری مانند هند، با جمعیت یک میلیاردیاش ۳۶ نفر در ۱۰۰ هزار نفر است.
در سال ۱۳۵۸ جمعيت زندانهای ایران ۸ هزار نفر، در سال ۶۰، ۱۳ هزار نفر و به همين ترتيب با افزايش افراطی و غيرمنطقی، امروز به نزدیک ۱۵۰ هزار نفر رسيده است. به عبارت ديگر، در حالی که افزايش جمعيت ايران در طول ۲۸ سال گذشته ۱۰۰ درصد بوده، ضريب رشد شمار زندانيان از رقم غيرقابل تصور ۱۰۰۰ درصد هم فراتر رفته است.
به باور کارشناسان، بحران در عرصههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و آموزشی دهههای اخیر به افزایش فاحش ناهنجاریهای رفتاری، زایلشدن همبستگی اجتماعی، کاهش آستانهی تحمل عمومی و در نتیجه، بالارفتن ضریب قانون شکنی در ایران انجامیده است. این نیز هست که قوانین جاری کشور برای بسیاری از جرائم جزئی و غیرعمد مجازات زندان تعیین کردهاند. علاوه براین، در سی سال گذشته، در کنار مجرمان عادی، شمار چشمگیری از فعالان سیاسی و مطبوعاتی نیز روانهی زندانها شدهاند. منتقدان میگویند که این رویکرد حاکمیت در خدمت بستن فضای سیاسی و فرهنگی جامعه و محدود کردن آزادی اندیشه و بیان بوده است.
زمینههای تغییر قانون
در سالهای اخیر اما وضعیت وخیم زندانها به لحاظ بهداشت، شیوع مواد مخدر،ایدز و خشونت، و نیز مشکلاتی مانند کمبود زندان، هزینهی سرسامآور نگهداشتن زندانیها و رویآوردن شدیدتر بسیاری از زندانیان به اعمال خلاف پس از آزادی از زندان، همه و همه سبب شدهاند که اعمال گستردهی مجازات زندان بیش از پیش زیر سوال رود.
قانون جدید که روز چهارشنبه کلیات آن به تصویب مجلس رسید، ظاهراَ واکنشی است به این وضعیت بنبستگونه در نظام کیفری ایران.
این که قانون جدید به رغم مضمون مثبت آن تا چه حد عرصهی عمل امکان موفقیت بیابد، پرسشی است که برای پاسخ به آن باید منتظر زمان ماند. ولی چه پیچیدگی و ابهامهای تفسیرپذیر این قانون، وچه ملزومات مالی و آموزشی اجرای آن مواردی هستند که اعمال آن را در عمل آسان نخواهند کرد. به ویژه بدون آموزشهای عمومی و اداری گسترده، بدون تلاش برای کاستن زمینههای بروز ناهنجاریهای اجتماعی و نیز بدون اعمال راهکارهایی برای تنزل ضریب خشونت و انتقامجویی در جامعه، اجرای قانون جدید نیز با مشکلات عدیدهای روبرو خواهد بود. شماری از کارشناسان این انتقاد را نیز مطرح میکنند که تلاشهای کنونی برای تلطیف مجازاتها در ایران و کارآکردن آنها، عمدتاَ در مورد مجازات زندان محدود مانده است و بدترین نوع مجازات، یعنی اعدام همچنان در این کشور جاری و ساری است و برنامهای هم برای توقف و لغو آن در چشمانداز دیده نمیشود.
نگرانی شدید رژیم از گسترش اعتراضات اجتماعی
برخورد وحشیانه مزدوران رژیم اشغالگر با مردم
یکی از خوانندگان: در شهر تبریز بسیجیان در دعواهای شخصی و اصولا" هرگونه اختلافی با هرکسی از موقعیت خود استفاده سوء کرده وافراد را تهدید به بازداشت به بهانه های واهی میکنند بعنوان یک نمونه (از صدها مورد) که امروز چهارشنبه 24مهر در مقابل دیدگان من وسایر رانندگان در چراغ قرمز نزدیک مجتمع پتروشیمی اتفاق افتاد عرض میکنم: بدینگونه که پیکان سفیدرنگی جلوی پژو 206 پیچید (به گفته یک راننده ظاهرا" پژو206 بطور غیر عمد نیش ترمزی جلوی پیکان زده بود وبابت آنهم در همان چراغ قرمز از راننده پیکان عذرخواهی کرده بود) وراننده پیکان که بعدا" معلو شد بسیجی با لباس شخصی هست با سرعت پیاده شده وبطرف راننده 206 که از ماشین پیاده نشده بود حمله ور شده وبا انواع فحش واتهامات اثبات نشده مانند اوباش معتاد بنگی وغیره از طرف پذیرایی کرد و راننده 206 که بنظر آدم جاافتاده وباشخصیتی بود هیچ جوابی نداد غیر از اینکه گفت "از شما که معذرت خواستم!" که اینبار "سرباز بی شخصیت امام زمان" دست از شیشه 206 داخل برده واز گوش راننده 206 گرفت و تهدید به بازداشت کرد و راننده 206 که ظاهرا" میدانست اگر بازداشت شود مثل نمونه های بسیار حتی ممکنه جانش هم بخطر بیافته باز واکنشی نشان نداد و بسیجیه هم با تکبر وغضب برگشته و سوار ماشین خود شده و رفت.آخر سر میخوام اینو بگم که این جانوران و لاشخوران کثیف رژیم در تمام صحنه ها برخوردشان از این خفیف تر نبوده و معمولا" بسیار شدیدتر از این نمونه هست.لعنت بر این رژیم که خود را نماینده خدا میداند ودر عین حال به بندگان خدا به چشم مجرم نگاه میکند
۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه
نامه جانباز شکنجه شده در زندان رژیم به خامنه ای
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور از کرج، این جانباز ارتش در نامه خود به آیت الله خامنه ای به بازداشت غیرقانونی توسط مأمورین اطلاعات و شکنجه های رفته بر وی اشاره و می گوید : جنابعالي، بارها در سخنراني خود اعلام فرموده ايد كه: " ماهر چه داريم از بركت وجود جانبازان و ايثارگران است". اما مامورين اطلاعات کرج به من ثابت نمودند كه جانبازي چون فقير، نه تنها مايه بركت نظام نيست بلكه اسباب ناراحتي است و بايد مورد ضرب و شتم نيز قرار گيرد!!
وی در ادامه می نویسد :ماموران امنیتی به كدامين گناه مرا با پابند و دست بند و چشم بند مورد بازجويي قرار دادند؟ مرحوم امام خميني (ره) بارها فرمودند: "نگذاريد اين انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد". با اين اقدام غير قانوني و غیر انسانی اداره اطلاعات كرج، اين شبهه در ذهن من ايجاد نموده كه گويي نااهل و نامحرمي درپیکره اطلاعاتی كشور نفوذ كرده كه اينگونه، جانبازي را مورد بي حرمتي و ضرب و شتم قرار مي دهند.
این درویش جانبازدر نامه خود به رهبر ایران ضمن اعتراض به عملکرد مسئولین امنیتی و قضایی شهرستان کرج ، می افزاید : جواني نادان و ناآگاه از مسايل شرعي كه در همسايگي ما سكونت دارد ، مدام از زنان و دختران اهالي محل و همسر و دختر من عكسبرداري و فيلمبرداري مي كند. اما عليرغم گزارشات شخصي و مردمي، نه تنها مورد توبيخ مسئولين شهر قرارنمی گیرد بلكه امنيت وي نيز تضمين و تامين است!! متأسفانه این جوان و امثال وی صرفاً براي رهايي از خدمت نظام وظيفه و براي سوء استفاده از تسهيلات دانشگاهي و استخدامي در كشور، تحت لواي نام بسيج قراردارد.
سپندار در پایان می گوید : حضرت آيت الله خامنه اي؛ من با نگارش اين نامه، از جفاي رفته بر خود نزد شما مي گويم و انتظار دارم اقدامي عاجل در راستاي حفظ حقوق قانوني من جانباز و خانواده ام به عمل آوريد.
استرالیا شرکتها و افراد وابسته به رژیم را تحریم کرد
این بانک توضیح داده که این تحریم علیه موسسات و اشخاص مرتبط با فعالیتهای هستهای رژیم تهران صورت میگیرد که درحال حاضر نام این اشخاص و موسسات در فهرست شورای امنیت سازمان ملل وجود دارد.
قابل ذکر است وزیر امور خارجه استرالیا چهارشنبه اعلام کرد دولت استرالیا عمیقا نسبت به ادامه برنامه غنیسازی اورانیوم توسط رژیم تهران نگران است و استرالیا فشارهای اقتصادی علیه این رژیم را افزایش خواهد داد.
وی افزود این تحریم علیه 18 موسسه اقتصادی از جمله بانکهای ملی و صادرات و 20 نفر از افراد وابسته به رژیم تهران اعمال میشود.
۱۳۸۷ مهر ۲۳, سهشنبه
مترجم بریتانیایی برای ایران 'جاسوسی می کرد'
در دادگاهی در بریتانیا گفته شده که یک مترجم ارتش بریتانیا در افغانستان برای ایران جاسوسی کرده است. سرجوخه دانیل جیمز که در تهران به دنیا آمده اهل برایتون است و مترجم ژنرال دیوید ریچاردز، فرمانده پیشین نیروهای ناتو در افغانستان بود. او نام اصلی خود را پس از کسب شهروندی بریتانیا به دانیل جیمز تغییر داد. گفته شده که او پیام های رمزی به وابسته نظامی ایران در کابل ارسال کرده که طی آن به او گفته است: "من در خدمت شما هستم." آقای جیمز که 45 سال دارد اتهامات وارده را تکذیب کرده است. مارک دنیس دادستان دادگاه گفته است که نقش دانیل جیمز که برای ژنرال ریچاردز کار می کرد، او را در موقعیتی یگانه قرار می داد. در مورد او گفته شده که او فردی خیالپرداز بوده است. آقای دنیس گفت دانیل جیمز بر این باور بوده که فرصت پیشرفت شغلی از او گرفته شده است. او بر این باور بوده که برخی افسران ارتش "نژادپرست" بودند و مانع پیشرفت او شده اند. به گفته این دادستان، در اواخر سال 2006، وفاداری آقای جیمز به کشورش متزلزل شد و به سوی ایران، زادگاهش چرخید. آقای دنیس افزود او با پشت کردن به افرادی که با آنها در افغانستان کار می کرد، به مامور یک کشور خارجی تبدیل شد. دانیل جیمز سعی می کرد تا اطلاعات محرمانه را در اختیار شورشیانی بگذارد که با نیروهای اتئلاف در حال مبارزه بودند. او همچنین این اطلاعات را در اختیار افرادی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم از عوامل ناآرامی حمایت می کردند، قرار می داد. دانیل جیمز در دسامبر سال 2006 چند ماه پس از تماس اولیه بازداشت شد. پلیس از ساک او کارت حافظه ای به دست آورد که حاوی اسناد محرمانه بود. این اسناد درباره فعالیت های شورشیان و تحرکات نظامی نیروهای اتئلاف بود. دانیل جیمز در سال 1986 شهروند بریتانیا شد و پیش از آن معلم رقص سالسا در برایتون بود. |
۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه
محمد خاتمی، میزبان رهبران سابق جهان
محمد خاتمی رئیس جمهوری سابق ایران، ادعاها مبنی بر سیاسی و انتخاباتی بودن همایش «دین در دنیای معاصر» را رد کرد.
این همایش امروز دوشنبه با حضور میهمانانی همچون کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل، مری رابینسون، رئیس جمهور پیشین ایرلند و رومانو پرودی، نخست وزیر پیشین ایتالیا آغاز بهکار کرده است.
در همایش «دین در دنیای معاصر» که دو روز ادامه خواهد داشت، شخصیتهای دیگری از جمله لیونل ژوسپن، نخست وزیر سابق فرانسه، صادق المهدی، نخست وزیر سابق سودان و جورج سامپایو، رئیس جمهور سابق پرتقال حضور دارند.
به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، آقای خاتمی گفت: «این همایش بینالمللی از دو سال پیش برنامهریزی شده است و ربطی به مسایل داخلی از جمله انتخابات ندارد.»
کوفی عنان دبیرکل سابق سازمان ملل
وی افزود: «اگر بخواهیم در عرصه انتخاباتی و سیاسی حضور داشته باشیم، باید کارهای دیگری بکنیم.»
نخستین نشست این همایش که از سوی بنیاد بینالمللی گفتگو میان تمدنها برگزار میشود، سال گذشته در اسلو پایتخت نروژ برگزار شده بود.
در برگزاری این همایش، مرکز صلح و حقوق بشر اسلو به ریاست کیل مگنه بوندویک نخست وزیر سابق نروژ نیز شرکت دارد.
به گزارش خبرگزاریها، تشکیل کارگاههای تخصصی با موضوعات «مذهب، دموکراسی و افراطگرایی» و «مذهب و سیاست» از دیگر برنامههای این همایش است.
بنیاد بینالمللی گفتگو میان تمدنها سال گذشته در ژنو سوئیس تاسیس شده و هدف آن حمایت از گفتگو بین ملتها، فرهنگها، تمدنها و ادیان مختلف تعریف شده است.
ریاست این بنیاد بر عهده محمد خاتمی است و شورای مرکزی آن متشکل از سایر کشورها از جمله ایران است.
آقای خاتمی در سخنرانی امروز این همایش گفت که «آنچه امروز فاجعهبار است، غیبت یا کمرنگ بودن همان جوهر مشترک ادیان است.»
مری رابینسون رئیس جمهوری سابق ایرلند
کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان ملل نیز در این همایش، بر لزوم پیشگام شدن مقامات و مسئولان مذهبی و سیاسی کشورهای مختلف در محکوم کردن خشونتی که جهان امروز از آن رنج میبرد، تاکید کرد.
آقای عنان همچنین مشکل جهان معاصر و افراطیگری با نام دین را نه مشکل ادیان بلکه مشکل معتقدان آنها و فهم نادرستشان از مفاهیم ارزیابی کرد.
مری رابینسون، رئیس جمهوری پیشین ایرلند و کمیسر عالی کمیسریای حقوق بشر سازمان ملل، از دیگر سخنرانان این همایش، در سخنانی گفت: «باید از مذهب، روحانیت و ارزشهای معنوی، برای صلح و نزدیکی ملل جهان استفاده کرد.»
رابینسون همچنین خواستار آن شد که راهبردی اخلاقی در کنار بررسی وضع اقلیتها در کشورها در نظر گرفته شود.
گیل مگنه بان داویک، نخستوزیر سابق نروژ و رئیس بنیاد صلح و حقوق بشر این کشور هم در سخنانی اظهار داشت: «آزادی مذهبی معنایش آزادی تغییر کردن است. ما انتظار داریم نیروهای مختلف تاثیر خود را بگذارند تا آزادی مذهب از این لحاظ رعایت شود.»
همایش دین در دنیای معاصر در حالی در ایران برگزار می شود که جمهوری اسلامی به خاطر ادامه فعالیتهای اتمیاش، تحت شدیدترین فشارهای بینالمللی قرار دارد.
این کشور تا کنون از سوی شورای امنیت سازمان ملل به منظور توقف غنیسازی اورانیوم، سه مرحله تحریم شده است.
با آن که محمود احمدی نژاد دو روز پیش به فشارها و اعتراضات کسبه و بازاریان تسلیم شد و دستور داد که برقراری شیوه مالیات ارزش افزوده دست کم برای دو ماه متوقف شود، امروز اعتصاب و تظاهرات در بازار تهران و بازارهای چند شهر دیگر همچنان ادامه داشت و مقامات دولتی ادعا کردند که عوامل خارجی روی این جریان تاثیر می گذارند.
یک شیر و خورشید در خانه
روز بیستم آوریل 1998 یک اطلاعیه هشت صفحه ای به دفتر خبرگزاری رویتر در شهر کلن آلمان رسید که طی آن «فراکسیون ارتش سرخ» معروف به «اِر آ اِف» انحلال خود را اعلام می نمود. در این اطلاعیه از جمله چنین آمده بود: «بیست و هشت سال پیش، در روز چهاردهم ماه مه 1970 فراکسیون ارتش سرخ با یک عملیات آزادیبخش به وجود آمد. امروز ما به این پروژه پایان می دهیم. نبرد چریکی شهری در شکل فراکسیون ارتش سرخ اکنون به تاریخ پیوسته است». سه تن از بنیانگذاران اصلی این گروه، آندریاس بادر، گودرون انسلین و اولریکه ماینهوف، پس از آدم ربایی ها و ترورهای خونینی که بی خبر از آنها توسط هوادارانی که راه آنها را در پیش گرفته بودند، انجام می شد، پس از تحمل پنج سال زندان در سال 1977 دست به خودکشی زدند و یکی دیگر، هورست مالر، که اتفاقا وکالت اش را صدراعظم پیشین آلمان، گرهارد شرودر از حزب سوسیال دمکرات، بر عهده داشت، پس از گذراندن بخشی از دوران محکومیت خود در دهه هشتاد از زندان آزاد شد و به نئونازی ها پیوست! هورست مالر 72 ساله که برای اینکه نتواند در سال 2006 در کنفرانس انکار هولوکاست در جمهوری اسلامی شرکت کند، گذرنامه اش ضبط شد، چهار ماه پیش در ژوییه 2008 به یازده ماه دیگر زندان محکوم شد زیرا هنگامی که در نوامبر 2007 برای گذراندن یک دوران محکومیت به دلیل دفاع از نازیسم وارد زندان می شد، با سلام هیتلری فریاد «هایل هیتلر!» سر داد.به چپ چپ!فیلم «بادرماینهوف» (آلمان 2008) با سفر شاه و ملکه ایران در ژوئن 1967 آغاز می شود. غروب روز دوم ژوئن آنها قصد تماشای اپرای «نی سحرآمیز» اثر موتزارت در اپرای آلمان واقع در برلین را داشتند که کنفدراسیونی ها و ایرانیان مخالف رژیم همراه با دانشجویان آلمانی به تظاهرات علیه شاه و ملکه می پردازند. نه تنها پلیس بلکه افرادی که از سوی سفارت ایران به چماق مجهز شده بودند، به جمعیت تظاهرکننده حمله برده و در این میان دانشجویی به نام «بنو اونه زورگ» بر اثر شلیک گلوله پلیس کشته می شود.اولریکه ماینهوف، ژورنالیست جوانی که برای مجله چپ گرای «کنکرت» می نویسد، با همسر و دختران دوقلویش تعطیلات خود را در «سیلت» یکی از جزایر زیبا و ثروتمندنشین آلمان می گذراند که از این سفر با خبر می شود. او در ستون خود، نامه ای سرگشاده به «فرح دیبا» می نویسد و در آن وضعیت «زنان» و «زحمتکشان» ایران را به وی یادآور می گردد. نامه ماینهوف و اساسا مقالات او مورد توجه دانشجویانی قرار می گیرد که علیه «امپریالیسم آمریکا» و «اسراییل اشغالگر» مبارزه می کنند و از همین رو هنگامی که گروه «بادر- ماینهوف» شکل می گیرد، اعضای آن مانند همه گروه های چریکی و تروریستی مورد حمایت «رفقا» و «برادران» عرب و خاورمیانه ای خود قرار می گیرند و حتی برخی عملیات را با همکاری آنها سازماندهی می کنند.روندی که در چین (1949) و سپس ده سال بعد در کوبا کمونیست ها را به قدرت رساند (جنگ چریکی روستایی) بر زمینه تقسیم منابع سیاسی و اقتصادی جهان پس از جنگ جهانی دوم که توسط دو ابرقدرت آمریکا و روسیه از جمله به شکل جنگ های خونین در آسیا و آمریکای لاتین بازتاب می یافت، بسیاری از جوانان و روشنفکران را به سربازان عاصی و از جان گذشته خویش تبدیل ساخت. جوانانی که در یک جهان دو قطبی، با تکیه بر قطب «سوسیالیسم» و «کمونیسم» که مدافع «زحمتکشان» و «پرولتاریا» می پنداشتند، در برابر قطب «امپریالیسم» و «کاپیتالیسم» که پشتیبان «سرمایه داران» و «بورژوازی» می انگاشتند، زیر پرچم «خلق های ستمدیده» و «مبارزه با امپریالیسم» از هیچ جنایتی پروا نداشتند.اما در کشورهای صنعتی از جمله آلمان و ایتالیا و هم چنین ژاپن تئوری «جنگ چریکی روستایی» هیچ کاربردی نداشت. راهپیمایی طولانی چین و نبرد کوهستانی کوبا در کشورهای مدرن غربی قابل تقلید و پیاده شدن نبود. تئوری «جنگ چریکی شهری» که نطفه اش در برخی گروه های چریکی کشورهای آمریکای لاتین بسته شده بود، در اروپا به شکل آدم ربایی، هواپیمادزدی، بمب گذاری و ترورهای خیابانی به نقطه اوج خود رسید. «فراکسیون ارتش سرخ» در آلمان یکی از معروف ترین گروه های تروریستی دهه شصت و هفتاد در جهان است که به نوبه خود به رشد ابتکارات پلیسی و کنترل امنیتی در آلمان چنان یاری رساند که پس از قلع و قمع آنها، تا به امروز این کشور، البته در شبکه همکاری های اروپایی و بین المللی، توانسته است هرگونه عملیات تروریستی توسط اسلامیست ها را پیشاپیش خنثی و عاملان آنها را دستگیر نماید.آن زمان جنگ ویتنام، دخالت های آشکار آمریکا در حفظ و حمایت دیکتاتوری های جهان به ویژه در آمریکای لاتین، پایمال کردن حقوق فلسطینی ها و نپذیرفتن یک کشور مستقل فلسطینی و مهم تر از همه شکاف اقتصادی که بین دو بلوک شرق و غرب وجود داشت، سبب می شد تا گروه های تروریستی زیر عنوان نبردهای «رهایی بخش» خواست های سیاسی معینی را مطرح کنند. جذابیت سوسیالیسم و عمدتا بی خبری از آنچه پشت پرده آهنین می گذشت همراه با آرمان خواهی عدالت جویانه و نفرت از «امپریالیسم» به مثابه مسبب همه رنج های بشری، نمی گذاشت تا چپ های آن زمان، چه آنها که با عضویت در احزاب برادر بر «جوانان ماجراجو» خُرده می گرفتند و چه چریک های مسلح که اعضا و هواداران احزاب برادر را سازشکار می خواندند، دریابند که اگر مسئله بر سر «آزادی» و «عدالت» است، نه تنها در آن زمان بین دو بلوک تفاوتی وجود نداشت، چه بسا آن آزادی و عدالت در جوامع باز سرمایه داری بیشتر دسترسی پذیر می بود تا آنچه آنها با «رهایی» خود می خواستند به آن بپیوندند، بدون آنکه بدانند آن امپراتوری عظیم «کارگران و زحمتکشان» اتفاقا به دلیل ظرفیت های سرمایه داری از درون فرو خواهد پاشید و تازه پای به دورانی از سرمایه داری خواهد گذاشت که در آن اگرچه گردش تولید و مصرف بر اساس موازین جوامع پیشرفته سرمایه داری صورت می گیرد، لیکن از نظر تأمین وتضمین حقوق صنفی، سیاسی و رفاهی کارگران و زحمتکشان اش به دلیل نبودن دمکراسی، در بدوی ترین مراحل سرمایه داری در جا می زند. گروه بادر- ماینهوف بسی با تأخیر، انحلال خود را اعلام کرد بدون آنکه همتایان خاورمیانه ای شان چیزی از آنها آموخته باشند.به راست راست!آنچه ایران در همان دوران زیر عنوان «جنبش چریکی» و تفاوت آن با جنبش چپی که عمدتا توسط حزب توده ایران نمایندگی می گشت، با آن روبرو شد، در واقع تَرکِش واکنش هایی بود که در کشورهای دیگر نسبت به مسائل جهان دو قطبی بروز می کرد و عمدتا توسط دانشجویان و کنفدراسیونی ها به ایران منتقل می شد. درعین حال شکل گیری گروه های تروریستی یا چریکی در کشورهای اروپایی از جمله آلمان، یکی از مهمترین دلایل شکل گیری آنها را مبنی بر وجود دیکتاتوری از جمله در کشورهایی مانند ایران به شدت مورد تردید و تناقض قرار می داد. گروه مارکسیست بادر- ماینهوف که تاریخچه اش مملو از ترور و آدم ربایی است و حتی اطلاعیه انحلال خود را در سال 98 با سخنی از روزا لوکزِمبورگ به پایان رساند (انقلاب می گوید: من بودم/ هستم/ خواهم بود) نه تنها در دیکتاتوری شکل نگرفت، بلکه در دمکراسی اروپایی و در دوران حکومت دولت های سوسیال دمکرات و سیاستمداران برجسته ای چون ویلی برانت و هلموت اشمیت تشکیل شد که صدارت آلمان غربی را بر عهده داشتند.«موریس بلایب تروی» هنرپیشه آلمانی در نقش «آندریاس بادر» این انقلابی عاصی و عصبی، در گفتگویی تأکید می کند که فیلم قصد دارد به این نکته بپردازد که چرا جوانانی که برای جهانی بهتر مبارزه می کردند، نهایتا به «قاتل» تبدیل شدند. گذشته از اینکه آیا فیلم در این مورد موفق بوده است یا نه، این صراحت لهجه و استفاده از کلمه «قاتل» برای کسانی که نهایتا کاری جز «قتل» نکرده اند، برای وارثان «جنبش چریکی» ایران حتی فراتر از یک تابو است. برخی از آنها هنوز تأسیس خود را که در خون چند پاسبان و روستایی و انسان عادی نطفه بسته است، جشن می گیرند و پایکوبی می کنند زیرا بر خلاف آنچه در فیلم گفته می شود نه «اسطوره» بلکه «اعتقاد» است که انگیزه آنها را دیروز برای آن عملیات و امروز برای بزرگداشت آن تشکیل می دهد. مجاهدین و فداییان و گروه های چریکی (تروریستی) کشورهای دیگر با اسطوره های متفاوت اعم از مذهبی و کمونیستی دست به اسلحه می بردند، لیکن همگی در اعتقاد بود که اشتراک داشتند. اگر آنها این بخت و فرصت را نیافتند تا مانند رفقایشان در چین (1949) یا در کوبا (1959) به قدرت برسند، نوع دیگری از آنها اما، با اسطوره های دیگر ولی با همان اعتقاد مشترک و بر زمینه همان عملکرد تروریستی در ایران (1979) به قدرت رسید و بی جهت نبود که مورد پشتیبانی همه اینان، در داخل و خارج، قرار گرفت.در تروریسمی که امروز گریبان جهان را گرفته است، تفاوت بنیادین با پیشینیان آنها، نه در اعتقادی که انگیزه آن را تشکیل می دهد و نه در ابزاری که به کار می گیرد، وجود ندارد. اگر می توانستند، آنها نیز هواپیمایی ربوده و به برج های دوقلوی نیویورک می کوبیدند. تفاوت در هدف آنهاست: اگر تروریسم چپگرا در سالهای شصت و هفتاد، به دنبال اهداف سیاسی معینی بود و بطور تئوریک، راه مذاکره را برای رسیدن به توافق باز می گذاشت، تروریسم اسلامی اما هیچ خواست سیاسی معینی را مطرح نمی کند که بتوان بر سر آن به مذاکره نشست و به توافق رسید چرا که با ایمان به درستی و پیروزی راه خود، خواستار نابودی آن مجموعه ای است که علیه آن دست به اسلحه برده است. با این تروریسم نمی توان آنگونه مبارزه کرد که آلمانی ها با گروه بادر- ماینهوف کردند. فیلم «بادر- ماینهوف» که برای نامزدی جایزه اسکار نیز معرفی شده است، تصویری سطحی از آنچه به دست می دهد که زمانی جوانان سراسر جهان را شیفته خود ساخته، و نفس را در سینه دولت های اروپایی حبس کرده بود. فیلم از صحنه های بامزه نیز غافل نیست به ویژه آنجا که «چریکه» های آلمانی در برابر چشم رفقا و برادران عرب در یک اردوگاه آموزش تروریستی در اردن، برهنه حمام آفتاب می گیرند و آندریاس بادر تلاش می کند به همرزمان عرب خود بفهماند «عشق و اسلحه یکی هستند». آنها به عنوان وارثان هیپی ها و شعار «جنگ نکن، عشق بورز!» ظاهرا ترجیح داده بودند هم بجنگند و هم عشق بورزند. درست برخلاف رفقای ایرانی که به استناد خاطراتشان، عشق را با قتل پاسخ می دادند.به عنوان ایرانی اما فیلم «بادرماینهوف» تأثیر دیگری بر تماشاچی می نهد. هنگامی که تابستان سال گذشته تصادفا از خیابانی که آن را برای فیلم برداری قرق کرده بودند، می گذشتم، شعار آشنای «جاوید شاه» و «مرگ بر شاه» به گوشم رسید. فریاد ایرانیان سیاهی لشکر فیلم بود که قرار بود بعدا با معجزه تدوین و موسیقی، خشونت پلیس آلمان غربی و ساواکی ها را در سفر شاه و ملکه ایران به نمایش بگذارند. چشمم به پرچم دو کشور افتاد که به رسم معمول در کنار هم همراه با پرچم شهر برلین در باد به اهتزاز در آمده بودند. پرچم ایران درست مانند پرچم ایتالیا (و پرچم برخی چپ ها و جمهوری خواهان ایرانی!) هیچ علامتی در میان نداشت! به یکی از افراد درون محوطه ای که برای فیلمبردای بسته شده بود، گفتم: «به کارگردانتان بگویید پرچم تان عوضی است!» گفت: «چطور مگه؟» گفتم: «یک شیر و خورشید کم دارد!» و در حالی که دور می شدم، ادامه دادم: «من یک شیر و خورشید در خانه دارم، اگر می خواهید برایتان بیاورم!»امروز، پس از چهل سال، مجله «کنکرت» که اولریکه ماینهوف در آن می نوشت و مدتی نیز سردبیر آن بود، هنوز منتشر می شود. «نی سحرآمیز» تقریبا هر سال در اپرای آلمان به روی صحنه می رود. کنفدراسیونی هایی که روشنفکران و دانشجویان آلمانی را علیه رژیم شاه بسیج کرده بودند، با پشت سر نهادن سنین شصت و هفتاد چه بسا به جای «نی سحرآمیز» موتزارت به این دل خوش کرده اند که رهبر جمهوری شان زمانی «تنبک» می زد. کسی اعضای بادر- ماینهوف را «قهرمان» نمی شناسد و جوانان و دانشجویان آلمانی هم به جای آنکه وقت خود را صرف «زنان» و «زحمتکشان» و سنگسار و اعدام کودکان و جوانان در ایران کنند و نامه سرگشاده به سران کشوری بنویسند که رژیم اش تنها در همین کشور چندین مخالف خود را به قتل رسانده است، بیش از هر چیز به فکر میزان حقوق بازنشستگی شان هستند. پرچم ایران هم که تنها در دقایق نخستین فیلم برای لحظه ای دیده می شود، همچنان بدون هویت، شیر و خورشید ندارد.
۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه
گزارش نشست 43 دفتر پژوهش ح.م.ای
درخواست بنياد ميراث پاسارگاد از وزير فرهنگ بريتانيا
---------------------------نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
---------------------------
پرسشی از ایرانیان طرفدار جمهوری در خارج از کشور
اکثر ما، چه جمهوریخواه و چه طرفدار نظام پادشاهی پس از ۳۰ سال تجربه تلخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به این نتیجه رسیدهایم که مخصوصا در این برهه حساس تاریخی "افراط" یعنی ویرانی. در این شکی نیست که در هر دو جناح هستند افراد، گروها، سازمانها و احزابی که افراطی می پندارند و عمل می کنند. اما روی سخن ما و پرسش ما از آن دسته است که در ۳۰ سال گذشته به صورت جدی به اهمی ت "ایران اول" فکر کردهاند و به اهمی ت "یک ایران آزاد و دموکراتیک" اعتقاد دارند. پرسش این است. آیا شما جمهوریخواهان هنوز هم پس از ۳۰ سال معتقد هستید که پادشاهی می تواند از جمهوری اسلامی بدتر باشد برای ایران؟ آن هم در زمانی که همه می گوییم این مردم آن مردم ۳۰ سال گذشته نیستند و ما با ملتی سرو کار داریم که تجربهء سیاسی بزرگی کسب کرده؟ و این ملت است که باید تصمیم نهایی را بگیرد.آیا دلیل اینکه شما می دانید شاهزاده رضا پهلوی می تواند نقش مهمی در یکپارچه کردن مبارزه ایفا کند ولی حاضر نیستید که نقشی که او می تواند در انسجام بخشیدن به اپوزيسيون داشته باشد را به رسمیت بشمارید از مخالف بودن شما با نظام پادشاهی است یا اینکه از ترس شما است که مبادا در روز رای گیری مردم ایران به پادشاهی به عنوان نوع حکومت رأی دهند؟ آیا پیروزی شما در سیاست های خود برای شما مهمتر است یا آزادی ایران و مردم ایران؟و بالاخره، آیا شما جمهوریخواهان می خواهید که جمهوری اسلامی شر خود را از سر مردم ایران کم کند یا هنوز هم دشمنی کردن با پادشاهی برای شما مهمتر است؟آیا شما به تجاربی که خود شما جمهوری خواهان، و مردم ایران در ۳۰ سال تلخ گذشته کسب کردهاند اعتقاد دارید یا نه؟ آیا شما به مردم ایران اعتقاد دارید یا نه؟ آیا شما اعتقاد دارید که پس از تجربهء "جمهوری اسلامی" دیگر نمی شود به مردم ایران یک نوع حکومت (چه پادشاهی چه جمهوری) را تحمیل کرد یا نه؟ اگر به مردم ایران اعتقاد دارید نباید امروز از حمایت کردن از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر اپوزيسيون هراس داشته باشید. مگر اینکه چیزی که شما دچارش هستید خود کامهگی و خود شیفتگی باشد. هیچ کدام ما نمی دانیم که در یک رای گیری آزاد مردم ایران به چه نوع حکومتی رأی خواهند داد ولی دست کم ما طرفداران نظام پادشاهی از اینکه اگر فردا در رای گیری آزاد مردم به جمهوری رای دادند هراسی نداریم. جمهوری خواهان اما ۳۰ سال فرصت داشتند که مشکل "رهبری" را برای طرفداران "جمهوری" حل کنند و نکردند.فرقی که بین طرفدارن نظام پادشاهی و جمهوری وجود دارد این است که با تمام کمی و کاستیها دست کم اکثریت طرفداران نظام پادشاهی در اینکه شاهزاده رضا پهلوی رهبر و نماد پادشاهی هستند توافق دارند. این در حالی است که جمهوریخواهان هنوز پس از ۳۰ سال قادر نیستند که یک "رهبری" مشخص را به مردم ایران معرفی کنند. آن هم در زمانی که یکی از بزرگترین در خواستهای مردم ایران و آزادیخواهان این است که مشکل "رهبری" را حل کنید.نه حاضر هستید که شاهزاده را به عنوان یک رهبر سیاسی که می تواند "در پناه پشتیبانی همگانی" نقش مهمی در آزادی ایران ایفا کند بپذیرید و نه قدرت معرفی یک "رهبری" را که جمهوری خواهان بتوانند در کنار او یکپارچه و هماهنگ بر ضد جمهوری اسلامی اقدام کنند را دارید.در نتیجه، اگر کمی دموکرات و منصف باشید شما جمهوریخواهان باید بپذیرید که مخالفت های احساسی و مسلکی شما با نقشی که شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر "اپوزيسيون" می تواند ایفا کند کمک بزرگی به ادامهء بقای جمهوری اسلامی کرده است. و در این میان، این مردم ایران و وطن است که با سرعت رو به نابودی می روند. وظیفهء همهء ما آزدیخواهان آن است که بهترین و کم هزینهترین راه جانی برای مردم ایران را، که کمک کند مردم ایران و کشور ما از این کابوس وحشتناک و نابود کننده نجات پیدا کنند، ارائه دهیم و در کنار یکدیگر به بازسازی ایرانزمین بپردازیم و اجازه ندهیم که جهانیان ایران را تبدیل به یک ایرانستان مخروبه کنند.سازمان ما، به عنوان یک سازمان مردمی طرفدار نظام پادشاهی، از هر جمهوریخواهی که به ایران و ایرانی و حکومت مردمی اعتقاد دارد می خواهد که اول به مردم ایران و به میهن فکر کند و وجدان انسانی خود را به کار گرفته و بیاید در کنار یکدیگر مشکل رهبری اپوزيسيون را یک بار برای همیشه حل کنیم. ما ایرانیان فرصت زیادی نداریم و این دور باطل بلاتکلیفی باید هر چه زودتر خاتمه یابد. بدون شک تاریخ قضاوت مثبتی خواهد داشت در مورد جمهوری خواهانی که جرأت این را داشتند که در بدترین زمان در تاریخ ایران از خود رشادت وجدانی نشان داده و برای شکستن این تابو (خط قرمز) تصمیمی اتخاذ کنند که به سود مردم ایران و میهن تمام شود.مسلما تصمیم نهائی در مورد نوع نظام آینده با مردم ایران خواهد بود اما مهم این است که امروز "تا کار از کار نگذشته" همهء ما کوشش کنیم تا مردم ایران را به آنجایی برسانیم که بتوانند "آزدانه در مورد سرنوشت خود رای دهند".جمهوری خواهان می توانند مشکل رهبری اپوزيسيون را با "یک تصمیم مثبت" به سود مردم ایران حل کنند. امیدواریم که توانسته باشیم این پیام را به صورت مثبت ارائه داده باشیم و امیدواریم که همهء ما متوجه باشیم که وظیفهء ما اول نسبت به مردم ایران و میهن است.بیایید در لحظاتی که ایران ما در دو راهی نابودی کامل یا آزادی و پیشرفت قرار گرفته است در کنار یکدیگر به وجدان خود رجوع کنیم و در خدمت به مردم گامی مثبت برداریم و این "انقلاب مرگ" را در گورستان تاریخ ایران دفن کنیم. ایران فردا متعلق به مردم ایران است و ما باید هر کاری که از دستمان ساخته است انجام دهیم تا ایران را برای مردم ایران حفظ کنیم.و در این راستا کمی بیش از این به مردم ایران اعتقاد داشته باشیم و باور داشته باشیم که آنها خواهند توانست با قابلیت ها و تجارب کسب شده از این ویرانستان یک ایران قدرتمند و سر بلند برای خود و فرزندان خود بسازند.سیاستمداری موفق می شود و نامش جاودانه می ماند که بتواند در شرایطی بحرانی تصمیمی بگیرد که وزنه را به سود مردم دگرگون و سنگین کند، نه اینکه از مردم استفاده کند تا وزنه را به سود آرمان های خود سنگین کند.همهء ما در خدمت مردم ایران هستیم و در خدمت دفاع از خاک میهن و زمان آن رسیده که همهء ما این شهامت را داشته باشیم تا در این لحظات تاریخ ساز تصمیمهای بزرگ که منجر به آزادی میهن و ملت شود بگیریم.یک سیاستمدار که خود را میهن دوست و از مردم می نامد باید توان و آینده نگری قوی داشته باشد و قدرت تشخیص و تمیيز دادن بین سیاست بد از سیاست درست. سی سال گذشته باید به ما آموخته باشد که سیاستهای سی سال گذشته راهگشا نبوده و باید همهء ما در روابط خود با یکدیگر تجدید نظر کنیم. اگر موفق به این کار نشویم در پرتگاه و مرز "خیانت به مردم و میهن" قرار گرفتهایم.در قبال پشتیبانی جمهوریخواهان از نقشی که شاهزاده رضا پهلوی می تواند به عنوان تنها رهبر اپوزيسيون، در جهت همآهنگ کردن و شدت بخشیدن به مبارزه، ایفا کند، طرفدارن نظام پادشاهی نيز بايد، به نوبهء خود، پیمان خود را با جمهوری خواهان تازه کرده و فراموش نکنند. هیچ کدام ما بر دیگری حق بیشتری نداریم بلکه همهء ما "مردم ایران هستیم" و همهء ما برای آزاد کردن "حق خود" از اسارت و ظلم می کوشیم.و در فردای آزادی و رأی گیری برای "تعیین سرنوشت و نوع حکومت"، و حتی پس از روز رأی گیری، همهء ما مردم و ملت هستیم که باید در بازسازی ایران نقشی مهم ایفا کنیم و حقوق یکدیگر را محترم بشماریم؛ زیرا بدیهی است که برای نجات ایران و باز سازی، میهن ما به همهء استعدادها نیاز دارد. بیایید وطن را نجات دهیم و امید برای زنده ماندن و زندگی کردن را به مردم خود باز گردانیم. وطن نام فرد فرد ما را صدا می زند و به کمک ما نیاز دارد و ما نباید با یک دنده گی به دشمنان ایران میدان دهیم.سازمان پرچمداران (داخل ايران)، مهرماه 1387
۱۳۸۷ مهر ۱۹, جمعه
اعدام در ایران را متوقف کنید
در حالی روز 10 اکتبر روز جهانی علیه اعدام را گرامی میداریم که تعداد زیادی از زندانیان سیاسی در ایران محکوم به اعدام هستند و دهها کودک در زندانهای ایران kdc در انتظار مرگ بسر می برند.
گزارشها از زندانهای مختلف کشور حاکی از وجود صدها زندانی محکوم به مرگ در هر زندان است. بعنوان مثال در زندان گوهردشت کرج چند صد نفر محکوم به اعدام هستند. در زندان اصفهان نزدیک به 100 نفر در انتظار مرگ بسر می برند و از سایر زندانها آمارهایی کم و بیش مشابهی می رسد.
اعدامهای گروهی در میادین شهرها و در مقابل چشمان بهت زدۀ کودکان، زنان و مردان سالخورده به اجرا گذاشته می شود. پخش صحنه های اعدام گروهی از تلویزیون و یا چاپ تصاویر آنها در روزنامه های دولتی به امری معمولی مبدل شده است. اعلام رسمی آمار اعدامهای گروهی چند روز قبل از اجرای حکم توسط سعید مرتضوی و موارد متعدد دیگر.
در حال حاضر زندانیان سیاسی مانند فرزاد کمانگر، انور حسین پناهی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، علیرضا کرمی خیرآبادی و زندانیان دیگر محکوم به اعدام هستند.
نوجوانانی که حین ارتکاب جرم کمتر از 18 سال سن داشتند مانند علی مهین ترابی، بهنود شجاعی و ده ها نوجوان دیگر در انتظار مرگ بسر می برند.
این احکام غیر انسانی هدفی جزء ایجاد رعب و وحشت و تن ندادن به خواسته های بحق مردم چیز دیگری نمی تواند باشد.
احکام غیر انسانی مانند اعدام زندانیان سیاسی، اعدام کودکان، سنگسار و اعدامهای دست جمعی به دستور و تایید شاهرودی رئیس قوه قضائیه با توجیهات مذهبی صورت می گیرد.
علیرغم تعهدات و معاهدات بین المللی که رژیم ملزم به اجرای آنها است ولی تا بحال تمامی آنها را نقض و زیر پا گذشته است .
همزمان با روز جهانی علیه اعدام صدای اعتراض خود را در ایران و جهان برای پایان دادن به موج اعدامهای که تقریبا روزانه به اجرا گذشته میشود و ابزاری است در دست حاکمین مستبد که حکومت استبدادی خود را بر مبنای جنایتهای ضد بشری اینگونه ادامه میدهند رساترکنیم.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، اعدام زندانیان سیاسی، اعدام کودکان، اجرای حکم سنگسار و اعدامهای دست جمعی را به عنوان یک جنایت ضد بشری محکوم می کند و در روز جهانی علیه اعدام، خواستار لغو مجازات اعدام در ایران است.
19 مهر 1387 برابر با 10 اکتبر 2008
آیت الله سبحانی: تفکیک دانشجویان دختر و پسر
آیت الله جعفر سبحانی، از روحانیون بلند پایه جمهوری اسلامی در دیدار با عبدالله جاسبی رییس دانشگاه آزاد از طرح تفکیک دانشجویان دختر و پسر دفاع کرده و گفته است: " تفکیک کلاس های درسی دختران و پسران اگر چه پر هزینه باشد ولی باید اجرایی شود که این امر در اتقای تقوای دانشجویان موثر خواهد بود." آقای سبحانی همچنین از طرح بومیسازی پذیرش دانشجو در دانشگاه دفاع کرده و گفته است: "اجرای طرح بومی سازی دانشجو، باعث حفظ عفاف و حجاب میشود و این مسئله باید به صورت دستور العمل و بخشنامه درآمده و دانشگاهها موظف به پذیرش دانشجویان ساکن در آن محل شوند." به گفته این استاد حوزه علمیه قم، دانشجویانی که برای تحصیل وارد شهرهای دیگر می شوند نمی توانند فرهنگ خود را با شهر محل تحصیل خود تطبیق دهند. برای همین بومی کردن دانشگاهها برای حفظ تقوای دانشجویان موثر خواهد بود. طرح گزینش دانشجویان بومی که امسال بر اساس مصوبه ای شورای عالی انقلاب فرهنگی اجرا شد، اعتراض های گسترده ای در پی داشت. بر اساس این مصوبه 65 درصد حجم پذیرش دانشجو در دانشگاهها به صورت بومی انجام می شود. از نظر معترضان، وزارت علوم با اجرای طرح بومی گزینی باعث شده، داوطلبان شهرستانی با وجود دارا بودن رتبه های پایین نتوانند در دانشگاههای معتبر قبول شوند. در پی اعتراض شرکت کنندگان کنکور به روش "بومی گزینی"، سازمان سنجش ظرفیت تعدادی از دانشگاههای تهران را افزایش داد و مجلس نیز ده درصد به ظرفیت دانشگاههای معتبر اضافه کرد. این طرح به دلیل داشتن بار مالی به تائید شورای نگهبان نرسیده و قرار است مجلس مجددا آن را بررسی کند. از نظر مجلس اجرای طرح "بومی گزینی" دسترسی دانشجویان نخبه به دانشگاههای برتر را کاهش داده و برای همین باید تغییراتی در این طرح صورت بگیرد تا معایب آن به حداقل برسد. آقای سبحانی همچنین بالا بودن میزان طلاق در ایران را معلول آشنایی زن و مرد در دانشگاه دانسته و گفته است: "اگر ازدواج های امروز منجر به طلاق می شود به دلیل آشنایی زن و مرد در خیابان یا دانشگاه است در حالی که ازدواج به طریق سنتی و قدیمی استحکام بیشتری دارد." این استاد حوزه علمیه قم به رئیس دانشگاه آزاد توصیه کرده در اداره دانشگاهها موازین اسلام را مد نظر قرار گیرد. |