۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

نامه سرگشاده به رئیس قوه قضائیه ی جمهوری اسلامی ایران


آقای هاشمی شاهرودیبا سلام و عرض ارادت به خادمین ملّت و مخلصین خداوند و سرسپردگان به آستان میهن. علت آن كه این دردنامه را به صورت جمعی و عمومی فرستادم آنست كه سه سال قبل، وقتی كه برای شكایت از ویژه روحانیت، به منزل شما در قم آمدم، پاسخ دادید كه در موضوعی كه وزارت اطلاعات دخالت كرده، وارد نمی شوم. پس دانستم كه كه كارآئی مرد شماره دوّم حكومت از وزیر اطلاعات، كمتر است! لذا خواستم تا عریضه ام را به تاریخ معاصر بنویسم تا در اوراق تقویم حاضر، اخبار و اسرار دین سیاسی، ثبت گردد.آقای هاشمی؛ بیش از دو سال است كه در زندانی به سر می برم كه زیرمجموعه شماست و بارها ژست مدافعین حقوق بشر را در روزنامه ی شما دیده ام ! به راستی كه رُل آزادیخواهی را نیكو بازی می كنید اما امروز، عصر بیداری ملتهاست و این گونه حناها در جهان مترّقّی و دنیای تكنولوژی رسانه ای، رنگی ندارد. آنچه كه در سرمقاله های روزنامه ی حمایت، در درشت ترین تیتر آمده كه اقرارنامه مقام طراز اوّل قوّه قضائیه است، زندان را محلّ عذاب و مقرّ بی رحمی و مركز انسان ستیزی و عامل فروپاشی خانواده ها و خرابی جامعه معرفی می كند.آقای هاشمی؛ در مدت اقامتم در اوین، شخصاً شاهد بی عدالتی ها و نقض آشكار و علنی و همه جانبه حقوق بشر بوده ام و با احساس و اعصاب و احوال و اخلاقم ، زشتی ها و پلیدی ها و پیسی های اینجا را كه بندی بیچاره به تدریج به آنها مبتلا می گردد را یافته ام. در بندهای امنیتی كه شكنجه غوغا می كند و در بندهای عمومی، انكار خدا و استحالۀ انسانی و تغییر هویت آدمی و جنون و خُلق و خوی حیوانی در خشم و امیال نفسانی، محصول تصوّری است كه بنیانگزار انقلاب از آن به دانشگاه ، یاد می كرد.آقای هاشمی ؛ در اثر آزار و اذیت كه بیش از دو سال است بر این فرزند رسول الله كه گناهش، مرثیه خوانی آباء كرام و داغ كردن تنورعشق به اجداد عظامش بود وارد شده ، به پیری زودرس رسیده ام و اكثر اعضای بدنم فرسوده و خراب گردیده و بیمارستان اوین، بسان مترسكی است كه جلوی تبلیغات طرفداران حقوق بشر را بگیرد و اسناد كافی در تائید این كلام را دارم . گرچه طرف حساب من، ویژه روحانیت است و به طوری كه بارها از آنها شنیده شده، زورشان به شما هم می رسد و لذا انتظاری از نظارت شما ندارم ؛ اما، زندانی، تحویل قوه قضائیه است كه تغذیه اش، بیماری زا و بهداشت آن اسفناك و برخورد نگهبانانش تأثربار و محیط موجود، غیر قابل تحمل است. به كوچكترین اعتراضی، حملات گارد حفاظتی، مسجون بدبخت را روانه انفرادی و قطع ارتباط با خانواده اش می كند و در برخی موارد همراه با زدن و كوبیدن و شكستن و له كردن است.آقای هاشمی؛ بزودی متن شكایاتم را به عنوان یك مدعی العموم كه خواهان جدائی دیانت از سیاست است و اكثریت قاطع ملت ایران را به همراه دارم از حكومت جمهوری اسلامی ایران به محاكم حقوقی سازمان ملل متحد می دهم تا دنیا به میراث اسلام سیاسی كه كارنامه اش در این سی سال گذشته، قابل احصاء ‌می باشد پی ببرد و طی قطعنامه ای در شورای امنیت سازمان ملل، حمایت جدی از دین سنّتی و مذهب آباء و اجدادی مردم ایران به عمل آید. بارها موقعیت نامساعد روحی جسمی خود را به رهبری نظام، اطلاع داده ام ولی بر قساوتهای مسئولین ویژه و زندان افزوده شده. اكنون خواسته هایم را از شما به عنوان سرپرست قانونی قوه قضائیه كشور، مطرح می نمایم گرچه می دانم كه آب درهاون كوفتن است.اولاً تقاضای تجدید دادرسی را با حضور خبرنگاران بدون مرز و حقوقدانان سازمان ملل متحد دارم زیرا به استناد ‌یاران انقلاب و نزدیكان حكومت، مثل موسوی خوئینی ها و عبدالله نوری، دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت، فاقد وجاهت قانونی و دور از اصالت شرعی است.دوم؛ خواستار بستری شدن در یك بیمارستان خصوصی به خرج شما و با نظارت نمایندگان سازمان ملل متحد می باشم. اما مخارجش، چون تمامی مایملكم را سران ویژه، ربوده اند و اما زیر نظر سازمان ملل، به علت آن كه سران ویژه، بارها وعده كشتن مرا داده اند.سوم این كه، به همراه من صدها تن، زن و مرد و بزرگ و كوچك، مصدوم و مجروح و محبوس شدند كه به شكایات اینها رسیدگی كنید و از بین این افراد برخی به خاطر شدت تهاجمات مأمورین، كشته شده اند از جمله، مادر پیرم كه اجازه تشییع و ترحیم هم ندادند. امیدوارم كه عملتان با شعارهایتان، تطبیق نماید.سید حسین كاظمینی بروجرد یزندان اوین تهران ـ اكتبر 2008شماره 6924334

هیچ نظری موجود نیست: