اکثر ما، چه جمهوریخواه و چه طرفدار نظام پادشاهی پس از ۳۰ سال تجربه تلخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به این نتیجه رسیدهایم که مخصوصا در این برهه حساس تاریخی "افراط" یعنی ویرانی. در این شکی نیست که در هر دو جناح هستند افراد، گروها، سازمانها و احزابی که افراطی می پندارند و عمل می کنند. اما روی سخن ما و پرسش ما از آن دسته است که در ۳۰ سال گذشته به صورت جدی به اهمی ت "ایران اول" فکر کردهاند و به اهمی ت "یک ایران آزاد و دموکراتیک" اعتقاد دارند. پرسش این است. آیا شما جمهوریخواهان هنوز هم پس از ۳۰ سال معتقد هستید که پادشاهی می تواند از جمهوری اسلامی بدتر باشد برای ایران؟ آن هم در زمانی که همه می گوییم این مردم آن مردم ۳۰ سال گذشته نیستند و ما با ملتی سرو کار داریم که تجربهء سیاسی بزرگی کسب کرده؟ و این ملت است که باید تصمیم نهایی را بگیرد.آیا دلیل اینکه شما می دانید شاهزاده رضا پهلوی می تواند نقش مهمی در یکپارچه کردن مبارزه ایفا کند ولی حاضر نیستید که نقشی که او می تواند در انسجام بخشیدن به اپوزيسيون داشته باشد را به رسمیت بشمارید از مخالف بودن شما با نظام پادشاهی است یا اینکه از ترس شما است که مبادا در روز رای گیری مردم ایران به پادشاهی به عنوان نوع حکومت رأی دهند؟ آیا پیروزی شما در سیاست های خود برای شما مهمتر است یا آزادی ایران و مردم ایران؟و بالاخره، آیا شما جمهوریخواهان می خواهید که جمهوری اسلامی شر خود را از سر مردم ایران کم کند یا هنوز هم دشمنی کردن با پادشاهی برای شما مهمتر است؟آیا شما به تجاربی که خود شما جمهوری خواهان، و مردم ایران در ۳۰ سال تلخ گذشته کسب کردهاند اعتقاد دارید یا نه؟ آیا شما به مردم ایران اعتقاد دارید یا نه؟ آیا شما اعتقاد دارید که پس از تجربهء "جمهوری اسلامی" دیگر نمی شود به مردم ایران یک نوع حکومت (چه پادشاهی چه جمهوری) را تحمیل کرد یا نه؟ اگر به مردم ایران اعتقاد دارید نباید امروز از حمایت کردن از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر اپوزيسيون هراس داشته باشید. مگر اینکه چیزی که شما دچارش هستید خود کامهگی و خود شیفتگی باشد. هیچ کدام ما نمی دانیم که در یک رای گیری آزاد مردم ایران به چه نوع حکومتی رأی خواهند داد ولی دست کم ما طرفداران نظام پادشاهی از اینکه اگر فردا در رای گیری آزاد مردم به جمهوری رای دادند هراسی نداریم. جمهوری خواهان اما ۳۰ سال فرصت داشتند که مشکل "رهبری" را برای طرفداران "جمهوری" حل کنند و نکردند.فرقی که بین طرفدارن نظام پادشاهی و جمهوری وجود دارد این است که با تمام کمی و کاستیها دست کم اکثریت طرفداران نظام پادشاهی در اینکه شاهزاده رضا پهلوی رهبر و نماد پادشاهی هستند توافق دارند. این در حالی است که جمهوریخواهان هنوز پس از ۳۰ سال قادر نیستند که یک "رهبری" مشخص را به مردم ایران معرفی کنند. آن هم در زمانی که یکی از بزرگترین در خواستهای مردم ایران و آزادیخواهان این است که مشکل "رهبری" را حل کنید.نه حاضر هستید که شاهزاده را به عنوان یک رهبر سیاسی که می تواند "در پناه پشتیبانی همگانی" نقش مهمی در آزادی ایران ایفا کند بپذیرید و نه قدرت معرفی یک "رهبری" را که جمهوری خواهان بتوانند در کنار او یکپارچه و هماهنگ بر ضد جمهوری اسلامی اقدام کنند را دارید.در نتیجه، اگر کمی دموکرات و منصف باشید شما جمهوریخواهان باید بپذیرید که مخالفت های احساسی و مسلکی شما با نقشی که شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر "اپوزيسيون" می تواند ایفا کند کمک بزرگی به ادامهء بقای جمهوری اسلامی کرده است. و در این میان، این مردم ایران و وطن است که با سرعت رو به نابودی می روند. وظیفهء همهء ما آزدیخواهان آن است که بهترین و کم هزینهترین راه جانی برای مردم ایران را، که کمک کند مردم ایران و کشور ما از این کابوس وحشتناک و نابود کننده نجات پیدا کنند، ارائه دهیم و در کنار یکدیگر به بازسازی ایرانزمین بپردازیم و اجازه ندهیم که جهانیان ایران را تبدیل به یک ایرانستان مخروبه کنند.سازمان ما، به عنوان یک سازمان مردمی طرفدار نظام پادشاهی، از هر جمهوریخواهی که به ایران و ایرانی و حکومت مردمی اعتقاد دارد می خواهد که اول به مردم ایران و به میهن فکر کند و وجدان انسانی خود را به کار گرفته و بیاید در کنار یکدیگر مشکل رهبری اپوزيسيون را یک بار برای همیشه حل کنیم. ما ایرانیان فرصت زیادی نداریم و این دور باطل بلاتکلیفی باید هر چه زودتر خاتمه یابد. بدون شک تاریخ قضاوت مثبتی خواهد داشت در مورد جمهوری خواهانی که جرأت این را داشتند که در بدترین زمان در تاریخ ایران از خود رشادت وجدانی نشان داده و برای شکستن این تابو (خط قرمز) تصمیمی اتخاذ کنند که به سود مردم ایران و میهن تمام شود.مسلما تصمیم نهائی در مورد نوع نظام آینده با مردم ایران خواهد بود اما مهم این است که امروز "تا کار از کار نگذشته" همهء ما کوشش کنیم تا مردم ایران را به آنجایی برسانیم که بتوانند "آزدانه در مورد سرنوشت خود رای دهند".جمهوری خواهان می توانند مشکل رهبری اپوزيسيون را با "یک تصمیم مثبت" به سود مردم ایران حل کنند. امیدواریم که توانسته باشیم این پیام را به صورت مثبت ارائه داده باشیم و امیدواریم که همهء ما متوجه باشیم که وظیفهء ما اول نسبت به مردم ایران و میهن است.بیایید در لحظاتی که ایران ما در دو راهی نابودی کامل یا آزادی و پیشرفت قرار گرفته است در کنار یکدیگر به وجدان خود رجوع کنیم و در خدمت به مردم گامی مثبت برداریم و این "انقلاب مرگ" را در گورستان تاریخ ایران دفن کنیم. ایران فردا متعلق به مردم ایران است و ما باید هر کاری که از دستمان ساخته است انجام دهیم تا ایران را برای مردم ایران حفظ کنیم.و در این راستا کمی بیش از این به مردم ایران اعتقاد داشته باشیم و باور داشته باشیم که آنها خواهند توانست با قابلیت ها و تجارب کسب شده از این ویرانستان یک ایران قدرتمند و سر بلند برای خود و فرزندان خود بسازند.سیاستمداری موفق می شود و نامش جاودانه می ماند که بتواند در شرایطی بحرانی تصمیمی بگیرد که وزنه را به سود مردم دگرگون و سنگین کند، نه اینکه از مردم استفاده کند تا وزنه را به سود آرمان های خود سنگین کند.همهء ما در خدمت مردم ایران هستیم و در خدمت دفاع از خاک میهن و زمان آن رسیده که همهء ما این شهامت را داشته باشیم تا در این لحظات تاریخ ساز تصمیمهای بزرگ که منجر به آزادی میهن و ملت شود بگیریم.یک سیاستمدار که خود را میهن دوست و از مردم می نامد باید توان و آینده نگری قوی داشته باشد و قدرت تشخیص و تمیيز دادن بین سیاست بد از سیاست درست. سی سال گذشته باید به ما آموخته باشد که سیاستهای سی سال گذشته راهگشا نبوده و باید همهء ما در روابط خود با یکدیگر تجدید نظر کنیم. اگر موفق به این کار نشویم در پرتگاه و مرز "خیانت به مردم و میهن" قرار گرفتهایم.در قبال پشتیبانی جمهوریخواهان از نقشی که شاهزاده رضا پهلوی می تواند به عنوان تنها رهبر اپوزيسيون، در جهت همآهنگ کردن و شدت بخشیدن به مبارزه، ایفا کند، طرفدارن نظام پادشاهی نيز بايد، به نوبهء خود، پیمان خود را با جمهوری خواهان تازه کرده و فراموش نکنند. هیچ کدام ما بر دیگری حق بیشتری نداریم بلکه همهء ما "مردم ایران هستیم" و همهء ما برای آزاد کردن "حق خود" از اسارت و ظلم می کوشیم.و در فردای آزادی و رأی گیری برای "تعیین سرنوشت و نوع حکومت"، و حتی پس از روز رأی گیری، همهء ما مردم و ملت هستیم که باید در بازسازی ایران نقشی مهم ایفا کنیم و حقوق یکدیگر را محترم بشماریم؛ زیرا بدیهی است که برای نجات ایران و باز سازی، میهن ما به همهء استعدادها نیاز دارد. بیایید وطن را نجات دهیم و امید برای زنده ماندن و زندگی کردن را به مردم خود باز گردانیم. وطن نام فرد فرد ما را صدا می زند و به کمک ما نیاز دارد و ما نباید با یک دنده گی به دشمنان ایران میدان دهیم.سازمان پرچمداران (داخل ايران)، مهرماه 1387
۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه
پرسشی از ایرانیان طرفدار جمهوری در خارج از کشور
اکثر ما، چه جمهوریخواه و چه طرفدار نظام پادشاهی پس از ۳۰ سال تجربه تلخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به این نتیجه رسیدهایم که مخصوصا در این برهه حساس تاریخی "افراط" یعنی ویرانی. در این شکی نیست که در هر دو جناح هستند افراد، گروها، سازمانها و احزابی که افراطی می پندارند و عمل می کنند. اما روی سخن ما و پرسش ما از آن دسته است که در ۳۰ سال گذشته به صورت جدی به اهمی ت "ایران اول" فکر کردهاند و به اهمی ت "یک ایران آزاد و دموکراتیک" اعتقاد دارند. پرسش این است. آیا شما جمهوریخواهان هنوز هم پس از ۳۰ سال معتقد هستید که پادشاهی می تواند از جمهوری اسلامی بدتر باشد برای ایران؟ آن هم در زمانی که همه می گوییم این مردم آن مردم ۳۰ سال گذشته نیستند و ما با ملتی سرو کار داریم که تجربهء سیاسی بزرگی کسب کرده؟ و این ملت است که باید تصمیم نهایی را بگیرد.آیا دلیل اینکه شما می دانید شاهزاده رضا پهلوی می تواند نقش مهمی در یکپارچه کردن مبارزه ایفا کند ولی حاضر نیستید که نقشی که او می تواند در انسجام بخشیدن به اپوزيسيون داشته باشد را به رسمیت بشمارید از مخالف بودن شما با نظام پادشاهی است یا اینکه از ترس شما است که مبادا در روز رای گیری مردم ایران به پادشاهی به عنوان نوع حکومت رأی دهند؟ آیا پیروزی شما در سیاست های خود برای شما مهمتر است یا آزادی ایران و مردم ایران؟و بالاخره، آیا شما جمهوریخواهان می خواهید که جمهوری اسلامی شر خود را از سر مردم ایران کم کند یا هنوز هم دشمنی کردن با پادشاهی برای شما مهمتر است؟آیا شما به تجاربی که خود شما جمهوری خواهان، و مردم ایران در ۳۰ سال تلخ گذشته کسب کردهاند اعتقاد دارید یا نه؟ آیا شما به مردم ایران اعتقاد دارید یا نه؟ آیا شما اعتقاد دارید که پس از تجربهء "جمهوری اسلامی" دیگر نمی شود به مردم ایران یک نوع حکومت (چه پادشاهی چه جمهوری) را تحمیل کرد یا نه؟ اگر به مردم ایران اعتقاد دارید نباید امروز از حمایت کردن از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر اپوزيسيون هراس داشته باشید. مگر اینکه چیزی که شما دچارش هستید خود کامهگی و خود شیفتگی باشد. هیچ کدام ما نمی دانیم که در یک رای گیری آزاد مردم ایران به چه نوع حکومتی رأی خواهند داد ولی دست کم ما طرفداران نظام پادشاهی از اینکه اگر فردا در رای گیری آزاد مردم به جمهوری رای دادند هراسی نداریم. جمهوری خواهان اما ۳۰ سال فرصت داشتند که مشکل "رهبری" را برای طرفداران "جمهوری" حل کنند و نکردند.فرقی که بین طرفدارن نظام پادشاهی و جمهوری وجود دارد این است که با تمام کمی و کاستیها دست کم اکثریت طرفداران نظام پادشاهی در اینکه شاهزاده رضا پهلوی رهبر و نماد پادشاهی هستند توافق دارند. این در حالی است که جمهوریخواهان هنوز پس از ۳۰ سال قادر نیستند که یک "رهبری" مشخص را به مردم ایران معرفی کنند. آن هم در زمانی که یکی از بزرگترین در خواستهای مردم ایران و آزادیخواهان این است که مشکل "رهبری" را حل کنید.نه حاضر هستید که شاهزاده را به عنوان یک رهبر سیاسی که می تواند "در پناه پشتیبانی همگانی" نقش مهمی در آزادی ایران ایفا کند بپذیرید و نه قدرت معرفی یک "رهبری" را که جمهوری خواهان بتوانند در کنار او یکپارچه و هماهنگ بر ضد جمهوری اسلامی اقدام کنند را دارید.در نتیجه، اگر کمی دموکرات و منصف باشید شما جمهوریخواهان باید بپذیرید که مخالفت های احساسی و مسلکی شما با نقشی که شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر "اپوزيسيون" می تواند ایفا کند کمک بزرگی به ادامهء بقای جمهوری اسلامی کرده است. و در این میان، این مردم ایران و وطن است که با سرعت رو به نابودی می روند. وظیفهء همهء ما آزدیخواهان آن است که بهترین و کم هزینهترین راه جانی برای مردم ایران را، که کمک کند مردم ایران و کشور ما از این کابوس وحشتناک و نابود کننده نجات پیدا کنند، ارائه دهیم و در کنار یکدیگر به بازسازی ایرانزمین بپردازیم و اجازه ندهیم که جهانیان ایران را تبدیل به یک ایرانستان مخروبه کنند.سازمان ما، به عنوان یک سازمان مردمی طرفدار نظام پادشاهی، از هر جمهوریخواهی که به ایران و ایرانی و حکومت مردمی اعتقاد دارد می خواهد که اول به مردم ایران و به میهن فکر کند و وجدان انسانی خود را به کار گرفته و بیاید در کنار یکدیگر مشکل رهبری اپوزيسيون را یک بار برای همیشه حل کنیم. ما ایرانیان فرصت زیادی نداریم و این دور باطل بلاتکلیفی باید هر چه زودتر خاتمه یابد. بدون شک تاریخ قضاوت مثبتی خواهد داشت در مورد جمهوری خواهانی که جرأت این را داشتند که در بدترین زمان در تاریخ ایران از خود رشادت وجدانی نشان داده و برای شکستن این تابو (خط قرمز) تصمیمی اتخاذ کنند که به سود مردم ایران و میهن تمام شود.مسلما تصمیم نهائی در مورد نوع نظام آینده با مردم ایران خواهد بود اما مهم این است که امروز "تا کار از کار نگذشته" همهء ما کوشش کنیم تا مردم ایران را به آنجایی برسانیم که بتوانند "آزدانه در مورد سرنوشت خود رای دهند".جمهوری خواهان می توانند مشکل رهبری اپوزيسيون را با "یک تصمیم مثبت" به سود مردم ایران حل کنند. امیدواریم که توانسته باشیم این پیام را به صورت مثبت ارائه داده باشیم و امیدواریم که همهء ما متوجه باشیم که وظیفهء ما اول نسبت به مردم ایران و میهن است.بیایید در لحظاتی که ایران ما در دو راهی نابودی کامل یا آزادی و پیشرفت قرار گرفته است در کنار یکدیگر به وجدان خود رجوع کنیم و در خدمت به مردم گامی مثبت برداریم و این "انقلاب مرگ" را در گورستان تاریخ ایران دفن کنیم. ایران فردا متعلق به مردم ایران است و ما باید هر کاری که از دستمان ساخته است انجام دهیم تا ایران را برای مردم ایران حفظ کنیم.و در این راستا کمی بیش از این به مردم ایران اعتقاد داشته باشیم و باور داشته باشیم که آنها خواهند توانست با قابلیت ها و تجارب کسب شده از این ویرانستان یک ایران قدرتمند و سر بلند برای خود و فرزندان خود بسازند.سیاستمداری موفق می شود و نامش جاودانه می ماند که بتواند در شرایطی بحرانی تصمیمی بگیرد که وزنه را به سود مردم دگرگون و سنگین کند، نه اینکه از مردم استفاده کند تا وزنه را به سود آرمان های خود سنگین کند.همهء ما در خدمت مردم ایران هستیم و در خدمت دفاع از خاک میهن و زمان آن رسیده که همهء ما این شهامت را داشته باشیم تا در این لحظات تاریخ ساز تصمیمهای بزرگ که منجر به آزادی میهن و ملت شود بگیریم.یک سیاستمدار که خود را میهن دوست و از مردم می نامد باید توان و آینده نگری قوی داشته باشد و قدرت تشخیص و تمیيز دادن بین سیاست بد از سیاست درست. سی سال گذشته باید به ما آموخته باشد که سیاستهای سی سال گذشته راهگشا نبوده و باید همهء ما در روابط خود با یکدیگر تجدید نظر کنیم. اگر موفق به این کار نشویم در پرتگاه و مرز "خیانت به مردم و میهن" قرار گرفتهایم.در قبال پشتیبانی جمهوریخواهان از نقشی که شاهزاده رضا پهلوی می تواند به عنوان تنها رهبر اپوزيسيون، در جهت همآهنگ کردن و شدت بخشیدن به مبارزه، ایفا کند، طرفدارن نظام پادشاهی نيز بايد، به نوبهء خود، پیمان خود را با جمهوری خواهان تازه کرده و فراموش نکنند. هیچ کدام ما بر دیگری حق بیشتری نداریم بلکه همهء ما "مردم ایران هستیم" و همهء ما برای آزاد کردن "حق خود" از اسارت و ظلم می کوشیم.و در فردای آزادی و رأی گیری برای "تعیین سرنوشت و نوع حکومت"، و حتی پس از روز رأی گیری، همهء ما مردم و ملت هستیم که باید در بازسازی ایران نقشی مهم ایفا کنیم و حقوق یکدیگر را محترم بشماریم؛ زیرا بدیهی است که برای نجات ایران و باز سازی، میهن ما به همهء استعدادها نیاز دارد. بیایید وطن را نجات دهیم و امید برای زنده ماندن و زندگی کردن را به مردم خود باز گردانیم. وطن نام فرد فرد ما را صدا می زند و به کمک ما نیاز دارد و ما نباید با یک دنده گی به دشمنان ایران میدان دهیم.سازمان پرچمداران (داخل ايران)، مهرماه 1387
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر