همه ی شواهد و رویدادهای ِ پیش رو چه در ایران و عراق، چه در لبنان و در نوار غزه و هم چنین افغانستان، گواهی بر این می دهند که جمهوری اسلامی با شتابی بی همتا می خواهد جنگ را به سرزمین ایران بکشاند تا به زعم خود با نابودی زیر ساختها و بنیه ی اقتصادی به شکل ضعیف شده در قدرت بماند و یا زمین سوخته را بر دوش آیندگان بگذارد.عراق جبهه ای است که از آغاز ِ سقوط صدام حسین بوسیله ی جمهوری اسلامی علیه نیروهای متفق و بویژه آمریکا گشوده شده است و کماکان گشوده است و امروز با خروج نیروهای انگلیسی از جنوب عراق، مقتدا صدر را با نیروی نظامی اش که پول و سلاح و همه ی امکاناتشان از جمهوری اسلامی تأمین می شود، مرگ صادر کردند و جنوب عراق را به خاک و خون کشیدند تا از این طریق آمریکا و متحدانش را تحریک کنند و جنگ را به داخل ایران بکشانند.و این ترور و خشنونت ِ عریان غیر از خشونت و پودر کردن انسانهایی است که هر روز در عراق جریان دارد و سربازان آمریکایی را به کام مرگ می کشانند.اما تا امروز نیروهای متحد در عراق و بویژه آمریکا خویشتن داری از خود نشان دادند و از جنگ بزرگتر پرهیز کردند، که فقط دلخواه جمهوری اسلامی و همه ی نیروهای تجزیه طلب است.هر چند طیف نا آگاه جامعه از شدت فشار هر روزه بر خود آه می کشند که بمب ها از آسمان ایران بر آخوندها ببارد تا از این شرایط مرگبار نجات پیدا کنند و صد البته چنین استقبالی در طیف زنان ستم دیده از هر سو بیشتر است.اما این استقبال همگانی نیست و بسیاری از بسیاران ِ قشر آگاه و وطندوست ِ جامعه در حالی که می خواهند سر به تن جمهوری اسلامی، در تمامیتش نباشد، ولی ایران و حفظ آن را برتر از جان خود می پندارند و هر حمله و هجوم در هر شکل و قد و قواره ای به خاک و آب و آسمان ایران را محکوم می کنند.افغانستان جبهه ی دیگری است که همواره بر علیه نیروهای عضو ناتو گشوده است و جای پای جمهوری اسلامی در هر حادثه ای در خاک افغانستان به خوبی آشکار است.سران تروریستی و انسان کشی همگی از خزانه جمهوری اسلامی که از حلقوم ملت ایران کشیده می شود، تغذیه می شوند و بسیاری از این سران هم اکنون در پناهگاه هایی در ایران تیم های عمیاتی مرگ را آموزش می دهند تا زندگی را بر زندگان و عاشقان زندگی بکشند.حماس نیروی دیگر جیره خوار جمهوری اسلامی است که آرامش در منطقه ی فلسطین نشین را بر هم زده است و با گلوله باران منطقه ی مسکونی شهرهای اسرائیل، می خواهد اسرائیل را وارد یک جنگ تما عیار کند، که دلخواه اسرائیل نیست اما این حق برایش محفوظ است که تروریست ها را تا هر جا دنبال کند و آن ها را به دست عدالت بسپارد.پر واضح است که حماس به تنهایی محلی از اعراب ندارد که بخواهد یک تنه هم با جناح محمود عباس بجنگد و هم همزمان پای اسرائیل را به میدان جنگ بکشاند. بلکه این جمهوری اسلامی است که این جبهه ها را گشوده است تا با تحریک کردن اسرائیل، دامنه ی جنگ را گسترش دهد و به ابتدا به خاک سوریه و سپس به ایران بکشاند و از این طریق آمریکا را وارد جنگ کند.حزب الله جبهه ی دیگر است که با پول و امکانات جمهوری اسلامی و از خاک سوریه که آن هم از کیسه ی مردم ایران حمایت می شود، لبنان را به آتش کشیده است تا دامنه ی جنگ را به خاک اسرائیل بکشاند و اسرائیل را وا دارد که به جنگ عکس العمل نشان دهد و از این طریق پای آمریکا را اگر در جاهای دیگر نتوانست به جنگ بکشاند از این طریق وارد عرصه ی جنگ کند.عملی نگین و ضد منافع ایرانی که امروز و هر روز، جمهوری اسلامی تلاش می کند موعدش را جلو بیاندازد.ولی خوشبختانه کشورهای آمریکا و اسرائیل تا امروز تدبیرشان بر ساده نگری و احساسات فاجعه آفرین چربید و در دامی که جمهوری اسلامی پهن کرده است، نیافتادند.اما نباید خوش بین بود که این بازی تا بی انتها ادامه پیدا کند و دست جمهوری اسلامی همچنان گشاده بماند که از زندگی مرگ تولید کند.صبر و شکیبایی را هم حدی است و تا ابد نباید از دیگران انتظار داشت که خویشتن دار باشند و از منافع و جان خود و سربازانشان چشم بپوشند.اگر چنین می نماید که اکنون دیده می شود، دیر یا زود این جنگ در ِ خانه ی ایران را خواهد کوفت. چون جمهوری اسلامی در قدرت است.و تا وقتی چنین کسان ضد وطن در قدرت هستند ما باید هر لحظه خطر جنگ را بر بام خانه ی خود حس کنیم.زیرا جمهوری اسلامی در بحران و جنگ آفریده شد، در بحران و جنگ به حیات خود ادامه می دهد و عاقبت در بحران و جنگ هم می میرد.از این جهت است که یک روز دم از صدور انقلاب می زنند و همزمان با عمل جنایتکارانه و ضد قوانین بین المللی ِ اشغال وحوش وار سفارت آمریکا، جنگ خانمانسوز هشت ساله را با عراق راه می اندازند و در کنار ویران کردن هستی ایران، میلیون ها نفر را به کام جنگ می برند و مبارزین این میهن را به خاک و خون می کشند و روز دیگر نعره ی نابودی اسرائیل را زوزه می کشند و به تروریستهای عالم کمک می کنند تا در هر نقطه ای که بتوانند، ترور و آشوب راه بیاندازند و به موازات آن هر حرکت آزادیخواهی را در ایران سرکوب کنند.امروز هم این جبهه ها را در فراسوی ایران گشوده اند و انباری از باروت و سلاح های مر گبار را در اطراف ایران به غلظت انفجار رسانده اند.و هر آن گمان می رود همین فردا بمب بر سر ایران و ایرانی ببارد و با نابود کردن زیر ساختهای ایران، خلاء قدرتی ایجاد گردد و تجزیه طلبان چنگال خون آشامشان را در تن زخمی ایران فرو ببرند و از آن تکه ی جدایی، جدا کنند.وظیفه ی ما در این شرایط چیست؟اینکه امروز بگویم جنگ بد است و یا خوب، دیگر هیچ اعتباری ندارد.و اینکه امروز دنبال مقصر بگردیم که چه کسی شروع کننده ی جنگ است و یا چه کسی جنگ طلب و خواهان جنگ است، مشکلی از ما حل نمی کند.امروز دیگر همه ی آن فرصت ها که می توانست ما را روی نقاط مشترکمان دور هم جمع کند، گذشته است و میدان را برای جمهوری اسلامی گشاده گذاشتیم.نیروهای چپ در همه رنگش تا امروز نشان دادند که هیچ دلسوزی برای خاک ندارند و از حساسیت در مقابل تجزیه طلبان تهی هستند.در امر ائتلاف و یا اتحاد با نیروهای راست که تنها شانس آینده ی ایران هستند، هیچ رغبتی نشان ندادند و نمی دهند و ترسشان این است که در چنین اتحادی ذوب و بی رنگ شوند.زیرا از اندوخته اجتماعی در زمینه ی علم اجتماع و تاریخ اگر نگوییم تهی اما به فزون خالی هستند.به جرئت می توان گفت که بسیاری از این نیروهای چپ، در فردای جنگ به جای دفاع از تمامیت ارضی و آبی ایران در کنار تجزیه طلبان قرار می گیرند تا ایران را از این کوچکتر کنند.مجاهدین را هم باید در این جنگ ِ در پیش فراموش کرد که دلشان برای ایران بسوزد. بلکه باید چنین دید که همراه با نیروهای متجاوز به خاک ایران در کنار آنها به حداقل خواسته ها راضی شوند.از این جهت است که با هر بهانه ای می خواهند با اطلاعات غلط دادن به نیروهای در گیر با جمهوری اسلامی، جنگ و مرگ را بر سر ایران ببارانند تا شاید از این نمد جنگ، کلاهی برای خودشان بدوزند.اما باید به ایشان گفت شتر در خواب بیند پنبه دانه.در این میان فقط نیروهای راست است که با تمامی جان و دل با ایران و ایرانی همراه هستند و هر گونه گزند به گوشه ای از خاک ایران و یا صدمه بر مردم را نمی توانند تحمل کنند.چنین بوده و هست که بار تاریخی و حفظ ایران را همین نیروهای راست بر دوش کشیده و بکشند و امروز بیش از هر زمان دیگری این وظیفه فقط به نیروهای راست محول شده است.پس اولین وظیفه می تواند این باشد که نیروهای به حق وطندوست با هماهنگی نیروهایی در داخل ایران، زیر چتر شخصیت ِ شاهزاده رضا پهلوی که از اعتبار بین المللی و حمایت بی شماری از مردم ایران بر خوردار است، گرد هم آیند که ایشان را به عنوان سمبل و نماد آشتی و حافظ چهارچوب ارضی و آبی ایران در نقش فراسازمانی و حزبی به جهانیان معرفی کنند تا در هنگامه ی جنگ و جنگ اگر خلاء قدرتی در ایران ایجاد شد ایشان بتوانند در کنار این نیروها و اکثریت مردم ایران این خلاء را پر کنند و هم زمان با سرنگون کردن جمهوری اسلامی به دست توانای مردم ایران به کمک باقی مانده ی ارتش و بخشأ سپاه و بسیج و همه ی وطندوستان، تجزیه طلبان را گوش بپیجانند و جلوی تجزیه ایران را بگیرند.این تنها امید و شانس تاریخی ملت نجیب ایران است که هر کس باید برای حفظ ایران و مردم ایران دست ایشان را بفشارد.پر واضح است که این راه حل یک راه عبور به آینده است و در فردای نیست شدن جمهوری اسلامی و حفظ چهار چوب ارضی ایران، شرایط برای انتخابات مجلس مؤسسان ایجاد می گردد و آینده ی کشور در آن به رایزنی گذاشته می شود.حال اگر نیروهای چپ ادعا دارند که وطندوست هستند باید در این سرفصل تاریخی تعیین کننده که بود و نبود ایران و ایرانی در میان است به وظایف خود عمل کنند.همچنین باید بدانند که همه ی این نیروها در همه رنگش به تنهایی هیچ وقت مطرح نبودند و نیستند اما برای ماندگاری و پاک کردن کارنامه ی سراسر سیاه و خونین خودشان در تاریخ ایران بهتر است از خواب بیدار شوند و یکبار هم شده نام نیکی از خودشان در تاریخ به یادگار بگذارند.در کنار این امر مهم باید با صدای بلند جهانیان را گوش و چشمان باز کرد که حل معضلی بنام جمهوری اسلامی تنها راه جنگ نیست. زیرا جنگ نمی تواند فقط سران و همه ی جنایتکاران در قدرت را هدف قرار دهد بلکه چنین جنگی قبل از همه زیر ساخت های صنعتی و اقتصادی ایران را هدف قرار می دهد و مردمان بسیاری را بی گناه به کام مرگ می کشاند که از جمهوری اسلامی دلی پر خون دارند.چنین فاجعه ی انسانی و تخریب زیر ساخت های وطن، مردم را از حرکت برای نابودی جمهوری اسلامی در همه سو باز می دارد و این در این شرایط مطلوب جمهوری اسلامی است که آن را انتظار می کشد.همچنین باید به گوش جهانیان بویژه آمریکا و اسرائیل برسانیم که برای زمین زدن جمهوری اسلامی باید سر انگشتان این رژیم جنایتکار در عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان را بی هیچگونه درنگی قطع کرد.و هم زمان پای روی گلوگاه منبع در آمد جمهوری اسلامی گذاشت و یک تحریم همه جانبه را پیش برد و همزمان با این برنامه به مردم ایران و اپوزیسیون کمک کرد تا با شل شدن پایه های جمهوری اسلامی در این فشار همه سویه، مردم را به خیابانها بکشند و گلوی جمهوری اسلامی را در تهران خفه کنند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر