کوشش خستگی نا پذیر چند صد ساله اروپا برای سازش بین خرد و ایمان و به عبارتی بین علم و وحی به جایی نرسید و در نهایت با پشت سر گذاشتن دوران روشنگری ، وحی به نفع خرد و علم عقب نشینی کرد. بدین ترتیب با جریان سکولاریزم رسما دو حوزه از یکدیگر جدا شد و حوزه عمومی و تنظیم امور انسانی به دست خرد سپرده شد. با رشد و توسعه علم و تسلط خرد در حوزه شناخت - که بر اساس عنصر شک و تردید به میراث فکری ، فرهنگی – تاریخی خود بود- به کارگیری روش نقد تاریخی در حوزه دین نیز گسترش یافت . به این معنا که برای بررسی علمی پدیده های اجتماعی و تاریخی ، هیچ حوزه ای برای علم مقدس و ابدی فرض نشد. بررسی و نگاهی علمی همراه با نقد تاریخی، نه تنها به فلسفه و تاریخ دین که به تحلیل محتوای متون الهی نیز تسری یافت. یان آسمَن (۱۹٣٨) مصر شناس ( متخصص در فرهنگ و دین مصر باستان) یکی از پرو فسور های مطرح در آلمان و جهان با تحقیقات خود ، گفتمان مسلط در ادیان توحیدی را تغییر داد و گفتمان جدیدی را دراین سه دین توحیدی - یهود ، مسیحیت و اسلام - گشود . نقطه حرکت نظری ( تئوریک ) یان آسمَن بر ،، حافظه فرهنگی،، استوار شده است. او با تکیه بر تاریخ ، اسناد و باستان شناسی مصر، به شکل گیری تفکر توحیدی در مصر باستان پرداخته است . ا و با تحلیل محتوای تورات به مواردی اشاره دارد که در مسیحیت و اسلام نیز تداوم یافته، و در نتیجه به شکل گیری حافظه فرهنگی (۱) انجامیده که تا به امروز همچنان با انسان مدرن همراه ا ست. از دوران روشنگری در اروپا ، متون الهی در ادیان توحیدی (وحی) ، بالقوه متونی توام با خشونت ارزیابی شده است. بازگشت دوباره ادیان بخصوص اسلام سیاسی به حوزه عمومی که توام با خشونت بی سابقه در صد سال اخیر بعد از مسیحیت بوده است ، گفتمان چگونگی ارتباط متون الهی ( وحی) با خشونت ، بار دیگر در محافل آکادمیک اروپا بویژه آلمان ، مطرح شد. سوال مطرح شده عبارت بود از اینکه ، آیا ارتباطی بین مفهوم حقیقت مطلق و انحصاری مورد ادعای متون الهی ( وحی) در ادیان توحیدی با زبان خشونت وجود دارد؟ سوِ الی که آسمَن مطرح می کند این نیست که چرا ادیان توحیدی خود را با چنین خشونتی ، در تاریخ گسترش داده است، بلکه سوال او این است که چرا توسعه آن از طرف خداوند ( وحی) باید با زبان خشونت همراه باشد؟ اودر این نقطه از بحث اللهیات خارج شده و ادیان توحیدی را در زمینه فرهنگی و تاریخی دنبال و تحلیل می کند. او زبان مشترک در متون الهی موجود در تورات ؛ انجیل و قرآن را به یک زبان فرهنگی مشخص و در نهایت به حافظه فرهنگی ارتباط می دهد. در واقع مسئله اصلی مورد تحقیق آسمَن، خود خشونت و عمل خشونت آمیز نیست ، بلکه زبان خشونت موجود در متون الهی است. ( مثل مشروعیت کلماتی پیرامون کشتار های جمعی ، خونریزی، عذاب های الهی سخت ، تهدید ، اجبار و ایجاد رعب و وحشت از قیامت - چون آتشی که هیزمش مردم بدکارهستند- تضیع اراده انسانی ، تبعیض جنسیتی و ... است ). آسمَن مطرح می کند خشونت ، نفرت و ... مفاهیمی قدیمی هستند که قبل از شکل گیری تفکر توحیدی نیز وجود داشته است ، اما در ادیان ابراهیمی ( توحیدی) رنگی شدیدا مذهبی یا به عبارتی مشروعیتی مذهبی به خود گرفته اند. به زعم او قبل از دین یهود ، خشونت با سیاست در ارتباط بوده است ، اما نه در ارتباط با خدا. در واقع خشونت در ارتباط با قدرت مطرح بوده است اما نه در ارتباط با حقیقت. ( حقیقتی که مورد ادعای ادیان توحیدی است. ) آسمَن تلاش می کند که با تکیه بر یافته های خود ، فهمی از توحید ارائه دهد . او این فهم خود از توحید را در مقایسه با چند خدایی که در آن زمان در مصر حاکم بوده است مطرح می کند. او دو مفهوم از توحید ارائه می دهد. ۱. همه خدا ها یکی هستند. ۲. هیچ خدایی نیست جز او. مفهوم اول را می توان در متون مصری ، بابل، هند و دوران آنتیک – روم و یونان- بازیافت. او این نوع از تفکر توحیدی را تفکر توحیدی ( شامل گرا یا در بر گیرنده) نام می نهد. (۲) از دید گاه لویس (٣) این مرحله اوج پختگی و وضعیت تکامل یافته چند خدایی است. آسمَن مفهوم دوم تفکر توحیدی ( یعنی جز او خدایی دیگر نیست) را توحید انحصاری یا بسته می نامد. (۶) از نظر او این نوع تفکر توحیدی در مفهوم دوم ، در واقع تکامل تفکر دین چند خدایی نبود ، بلکه انقلابی در آن بود. در واقع از نظر او همین تفکر توحیدی نوع دوم که انحصاری و انقلابی بود ، در زبانی از خشونت پیچیده شد. و به عبارتی اللهیات سیاسی بود. بر اساس تحقیقات آسمَن و بسیاری از مصر شناسان ، تفکر توحیدی ( یکتا پرستی) برای اولین بار توسط اخناتون (۴ ) فرعون مصر ( در ۱٣۵۰ قبل از میلاد مسیح) که به عبارتی یک انقلاب دینی بود ، ظاهر شد، و بعدها به شدت در تفکر توحیدی یهودیت ، مسیحیت و اسلام دنبال شد. اما تلاش اخناتون با شکست روبرو می شود و این اندیشه از طریق یکی از طرفداران او ( موسی مصری) و با خروج از مصر ، تاریخی دیگر را رقم می زند. (۵) موسی هم چهره ای تاریخی است و هم از آنجا که با خط (تورات) عجین شده است و ما آنرا هزاران سال تکرار کرده ایم در حافظه تاریخی ما نقش بسته و تداوم یافته است . به عبارتی بخش عمده ای از حافظه تاریخی ما را تشکیل می دهد. لذا برای ما حقیقت و واقعیت مسلم شده است . اما اخناتون تما ما یک چهره تاریخی مانده است. باید تاریخ و آثار باستانی و کتیبه های دفن شده با اجساد مومیایی را کالبد شکافی کنیم تا آنرا از آوار فراموشی بیرون آورده و به بخشی از حافظه فرهنگی و تاریخی خود متصل کنیم. در واقع تفاوت اخناتون با موسی در این است که او در حافظه تاریخی ما جایی ندارد. اما با کشف دوباره کتیبه ها ی اخناتون در قرن ۱۹ میلادی در مصر و خواندن آنها ، بخشی از تاریخ فراموش شده ، خود را بازسازی می کند. اما نباید فراموش کرد که این حافظه تاریخی و بازسازی آن در حوزه آکادمیک صورت می گیرد و با حافظه فرهنگی– تاریخی متکی بر خط (الهی) که هر روزه در بین مردمان مومن به خط ( تورات، انجیل و قرآن) تکرار می شود ، متفاوت است. فاجعه فرهنگی آنجا اتفاق می افتد که این دو حافظه فرهنگی – تاریخی ( آکادمیک و غیر آکادمیک) بر هم منطبق می شود. پدیده ای که در انقلاب اسلامی شاهد آن بودیم. آسمَن درتحلیل خود به زبان و تصوری که از خداوند در توحید انحصاری نقش بسته است، می پردازد و به متن مربوط به گوساله طلایی در تورات اشاره می کند. قوم یهود درغیبت موسی (که به کوه سینا برای دریافت ده فرمان ( وحی) رفته بود )، گوساله طلایی را برای پرستش می سازند. در متن تورات می خوانیم؛ موسی پس از بازگشت و مشاهده گوساله طلائی و جشن قوم خود ، دستور مجازات قوم اسرائیل را صادر کرد و اعلام می کند که ،، هر کس که به خدا ایمان دارد ، به نزد من بیاید! و این گونه فرمان خدا را اعلام می کند ؛ شمشیر هایتان را بردارید و خانه به خانه رفته ، برادرانتان ، دوستانتان و همسایگان خود را بکشید. فرمان موسی (وحی) انجام شد و بدین ترتیب سه هزار اسرائیلی در این روز به قتل رسیدند. (۷) کلمه هایی که مورد توجه آسمَن در این متن الهی قرارگرفته است ، برادران، دوستان و همسایه ها است. از نظر او خشونت در فرمان خدا نه به بیرون یعنی خشونت به بیگانگان و دشمنان ، بلکه خشونت به درون یعنی پیوند های عمیق و تنگا تنگ انسانی را نشانه رفته است. در این ارتباط در آیات بعدی حتی همدردی را نسبت به آنان منع می کند. در بخش دیگر تورات چنین آمده است ،، اگر برادرت و یا دوستت که تو آنها را به اندازه خودت دوست داری ، تو را اغفال کردند و گفتند که خدای دیگری را پرستش کن ... تو می بایست مقاومت کنی ... و تو نباید به آنها احساس ترحم داشته باشی و بر گفته آنها سر پوش بگذاری، بلکه باید بر علیه آنها شکایت کنی ( لو بدی) و اگر برادرت و دوستت به مرگ محکوم شدند ، تو می بایست اولین نفری باشی که دستت را بلند و آنها را سنگسار کنی ... تو باید آنها را سنگسار کنی و .... (٨) به عبارت دیگر زبان الهی در متن مقدس منولوگ است نه دیالوگ ( گفتمان) و زبانی است توام با خشونت. خدایی که خشونت را با کمک موسی به درون خانه ها کشاند. آسمَن بر روی متن تمرکز می کند و از آنجا که مصر شناس و بر تاریخ مصر باستان تسلط دارد ، این سنتز را مطرح می کند که این زبان، یعنی زبان خشونت از دوران آشوریان کپی شده است. به این معنا که پادشاه آشوریان از بردگان و زیر دستان خود فرمانبرداری مطلق طلب می کردند. اوتمار کیل (۱۹٣۷) متکلم کاتولیک و متخصص در انجیل ، تاریخ دین و تاریخ هنر شرق باستان است. (۹) او در کارهای علمی خود نشان داده است که چگونه سمبل های شرق باستان ، کلیدی برای فهم و درک متن تورات است. از دید کیل تحقیقات اخیر بیش از پیش روشن ساخته است که قسمتی از متون الهی ( وحی مندرج در تورات) کلمه به کلمه از متون آشوریان کپی شده است. این متون نه مذهبی بلکه سیاسی بوده است. آشوریان در شمال عراق فعلی سکنا داشتند و هر کس که در این حوزه سیاسی زندگی می کرده است ، موظف به فرمانبرداری مطلق از پادشاه بوده است و عدم رعایت آنها مجازات سختی را بدنبال داشت. اما بعدها در دین یهود رنگ مذهبی به خود می گیرد و این بار به جای پادشاه آشور ، خدای یهود می نشیند. در همین رابطه می توان به امر خدا به سالمو (۱۰) در تورات [ ۶-۹ ] اشاره کرد ،، اگر شما و پسران شما از من روی برگردانید و قوانین من را نادیده بگیرید. اگر شما ها خدای دیگری را پرستش کنید، در آن موقع من اسرائیل را با خاک یکسان می کنم.،، این تهدید خدا مانند قراردادهای سیاسی بود که دولت آشور با حا کمان محلی زیر دست خود منعقد می کرد، که بر طبق آن سرزمین تحت تسلط در صورت سرپیچی از اوامر پادشاه نابود می شد. کیل می نویسد ۲٨ بخش کتاب پنجم موسی (۱۱) ، به عبارتی تهدیدها و مجازات خداوند از روی برگرداندن از او ، دقیقا از ادبیات آشوریان کپی برداری شده است. که سراسر زبان خشونت است. مثل نابود کردن، ویران کردن، سوزاندن و به سنگ تبدیل کردن قومی ... که کمتر از رفتار نازیها درآشویتس در جنگ جهانی دوم نیست. در کتیبه های به جا مانده از شرق باستان ، استبداد شرقی بسیار واضح است . این زبان توام با خشونت در شرق باستان ، کارکردی سیاسی داشته است. در استبداد شرق اصل بر آن بوده است که ، زمانی حق و سیاست تواما امکان پذیر می شود که به خشونت فیزیکی متوسل شد. امپراطوری های شرق باستان بر یک زبان فرهنگی استوار شده بود که هدف از آن متحد کردن و جمع کردن زیر دستان و سرسپردگان خود حول و حوش یک میله و عصا ( پادشاه) بوده است . محوری که در عصای موسی خود را باز می یابد. اما چه عواملی باعث شد که فرهنگ خشونت بار دولت آشور در تورات انعکاس یابد؟ کیل در این ارتباط به روند تاریخی اشاره دارد . او می نویسد که امپراطوری آشور در پا یان قرن ۷ قبل از میلاد از هم پاشیده می شود. در نتیجه فرو پاشی امپراطوری آشور، یک خلاء قدرت در منطقه بوجود آمد ، این خلاء را بعدها الهیات یهود پر می کند. به این معنا که ایده اصلی سیستم پادشا هی آشور یان و اقتدار شاه ، این بار از زبان خدای یهود شنیده می شود. تمامی مورخین و اسناد و مدارک معتبر بر این نکته تاکید دارند که موسی در قرن ۱٣ قبل از میلاد می زیسته است. از طرفی مطابق تحقیقات وسیع پیرامون کتاب مقدس با تکیه بر روش نقد تاریخی متکی بر اسناد ، تورات ( کتاب موسی) حول وحوش قرن ۵ قبل از مسیح به عبارتی ٨ قرن (٨۰۰ سال) بعد از موسی نگا شته شده است. در این زمان یعنی قرن ۶ و قرن ۵ خا خام ها ( روحانیون در دین یهود) خواسته ها و اوامر پادشاهان آشور از زیردستان خود را ، از زبان خدای یهود به پیروانان دین یهود رساندند. بدین ترتیب خصوصیات پادشاه مستبد ( با تکیه بر استبداد شرقی) را به خدای اسرائیل انتقال دادند. کتاب تورات که شدیدا متاثر از ادبیات سیاسی سیستم پادشاهی آشوریان ( استبداد شرقی) بوده است ، بارزترین خصوصیتش ، در هم ریختن سیاست و الهیات و به عبارتی بهتر سیاست و دیانت بوده است. سیستمی که به شدت متفاوت از سیستم فکری یونانیان در آن زمان بوده است. شک نیست که سامیان ، و در میان آنها عبرانیان ، در تکوین و تحول حکومت خدا سالارانه (۱۲) به عنوان مقابل و ضد حکومت مردم سالارانه (۱٣) نقش اساسی را ایفا نموده اند. آنها بوده اند که اصل-- خداوند قانونگذار-- سامی را در مقابل اصل-- انسان قانونگذار-- یونانی قرار داده اند. به عبارت دیگر، این عبرانیان بوده اند که الهیات سیاسی را جانشین فلسفه سیاسی و مفهوم پیامبر شهریار را جایگزین مفهوم فیلسوف شهریار ساخته اند. ویژگی عبرانیان در طول تاریخ ، آسمانی ساختن مسائل زمینی بوده است. (۱۴) در حالیکه این پروسه در یونان برعکس بوده است. با تشکیل عقل نظری (۱۵) در یونان ، که عقل روزمره را به نقد می کشید ، درک جهان در نزد آنان تغییر کرد. به عبارتی یونان از قرن ۶ قبل از مسیح ، به مرحله گذار از اسطوره به منطق گام گذاشت ، و درک اسطوره ای از جهان را به نقد کشید. خدایان یونان در طبیعت بودند و نه در آسمان ، به همین دلیل راه شناخت دنیا و طبیعت برای یونا نیان هموارتر بود. تا جایی که تالس ( ۶۲۴- ۵۴۶ قبل از مسیح ) آب را اساس زندگی و موجود زنده می دانست. (۱۶) تفاوت و تضاد این دو سیستم فکری به اندازه ای است که از قرن ۱۹ تا به امروز این سوال بارها مطرح شده است که آیا ما ( انسان امروز) یهودی هستیم( عبری) یا هلنی ( یونانی)؟ به عبارتی باید به این سوال پاسخ دهیم که آیا انسانهایی واقع گرا ، خلاق و شاداب هستیم یا ذهنی ، خیالی و زاهد و ریاضت کش؟ (۱۷) در واقع باید شناخت پیدا کنیم که کدام یک از این دو ، در درون ما نقش مهمتری دارد. از نظر آسمَن بررسی و تحلیل زبان در متن الهی تورات بسیار مهم است ، چرا که تا به امروز اساس جهان ذهنی و سنت میلیاردها دینداران ادیان - توحیدی- ( یهودیت، مسیحیت و اسلام) را تشکیل داده است. از دید آسمَن و کیل ریشه زبان خشونت در متون الهی - مذهب توحیدی - در نهایت تجسم نوعی حسادت انسانی ( متکی بر سلطنت دنیایی ) است. و انعکاس آن ، خدایی است که در توحید انحصاری باز می یابیم ، خدای حسودی که کسی جز خود را تحمل نمی کند. آسمَن با اشاره به فرهنگ نوشتاری در تاریخ بشری ، مطرح می کند که یک نوشته گاه به صورت اطلاعاتی (۱٨) است ، یعنی اطلاعاتی را در خود دارد. به طور مثال بر روی پاکت سیگار می خوانیم که سیگار کشیدن برای سلامتی مضر است. گاهی نوشته امری است. (۱۹) مثل اینکه تابلویی چیزی را ممنوع کرده است.( سیگار کشیدن ممنوع اس) آسمَن معتقد است که تورات ، نوع جدیدی از فرهنگ نوشتاری را رایج کرد. به این معنا که چنانچه از متن، تبعیت نشود ، به گناه آلوده خواهیم شد ، و در نتیجه گناه ، مستحق مجازات خواهیم بود. این احساس گناه از نظر او نوآوری بود. نوآوری که نه تنها در دین و تاریخ ، بلکه در فرهنگ نوشتاری ظاهر شد. دستور و فرمان صریح به اجرا و پیروی از متن (وحی) ، منجر به مراجعه دائمی پیروان به متن ، و هما هنگ کردن زندگی با متن و خط می شود. در چنین وضعیتی از نظر آسمَن، زندگی و مفهوم زندگی سراسر تلاش در جهت تامین و برآوردن نقل قولهایی است که از خدا ناشی شده است. به عبارتی زندگی مساوی است با انجام نقل قولها. یا به زبانی ساده تر ، زندگی در واقع عملی ساختن خط است. زمانی که فرد در متن چنین فرهنگی ( متاثر از ادیان توحیدی) بدنیا می آید و پرورش می یابد ، تولد و مرگ مطابق خط مقدس می شود. این امر بدیهی می شود و پرسشی را برای معتقد به آن ایجاد نمی کند. به طور مثال شهادت که مرگ برای قانون الهی یا همان خط الهی است، یکی از محوری ترین مفاهیم موجود در مسیحیت، یهودیت و اسلام است. چنین مرگی نه تنها زشت و ناپسند نیست ، بلکه مشروعیت الهی دارد. به زعم آسمَن ، چنین مرگی در توحید انحصاری ( جز او خدایی نیست) قابل تصور است. از نظر آسمَن ، کلیدی ترین زبان خشونت در توحید انحصاری ، مسئله ارتداد و به عبارت دیگر اجازه نداشتن تغییر دین در این ادیان است. به این معنا که این نوع تصور از توحید ، تما می ابعاد زندگی انسان را در قید و بند خود می گیرد و برای آن برنامه دقیق وجود دارد. شاید اشتباه نباشد که در چنین متن فرهنگی است که اصولا آزادی فردی نه درک می شود ، و نه انسان به آن خود آگاه است و لذا به نیازضروری انسان تبدیل نمی شود. حتی بر عکس، آزادی فردی تابو و بر خلاف اخلاق تعبیر می شود. چرا که همه چیز از قبل توسط خرد الهی تنظیم و تعیین شده و در نتیجه نمی توان مطابق خرد فردی عمل کرد. لذا عبور از آن گناه بزرگی است. از نظر آسمَن دینامیک و پتانسیل خشونت در زبان مقدس ( که ناشی از زبان و استبداد شرق باستان است) توسط بنیادگراها مورد استفاده قرار می گیرد و با ایجاد رعب و وحشت از دنیای دیگر از یک طرف و پاداش و تطمیع در بهشت و رضایت الهی از طرف دیگر ، توده ها را به زیر نفوذ خود می آورند. در نتیجه منبعی شده است در جهت مبارزه برای قدرت سیاسی. قدرت سیاسی که در متن الهی (وحی) مشروعیت یافته است و با مفهوم حقیقت ارتباطی نا گسستنی دارد و در آن مرگ انسان ( هم مردن و هم کشتن) مقدس می شود. از دوران روشنگری ما با تغییر طبیعت علم روبروئیم. علمی که بر اساس شک و تردید در میراث فرهنگی و اسطوره های تاریخی و به عبارتی شک در آنچه که ما حقیقت می پنداشتیم. با گسترش علم و توسعه روش های علمی و تشکیل حوزه عمومی و مشارکت انسان ها در تولید و مصرف اطلاعات، شناخت ، معرفت و علم نه تنها مرز نمی شناسد که شناخت فردی و فردیت را نیز دچار تحول عظیمی می کند. آنجا که حوزه شناخت فردی مجال رشد می یابد ، خدا و شناخت خدا از کتاب مشخص ، صحافی شده بیرون می آید و متکی بر علوم روز ، خود را بازسازی می کند. به این معنی که خدا و تصوری از او داشتن ، وابسته به شناخت فردی و توسعه علوم ، و در نتیجه در حال تغییر است. در این وضعیت تعریفی که با تکیه بر علم و روش علمی می دهیم ، تعریفی از واقعیت است و نه تعریفی برای واقعیت ، یعنی تعریفی که ما بر تن حقیقت و واقعیت می پوشانیم. حرکت و چرخش مجدد از یکتا پرستی در مفهوم انحصاری آن به سمت میلیونها (چند ) خدایی ( شامل گرا) و پذیرش و احترام به شناخت فردی از خدا ، در واقع نقطه اوج پختگی چند خدایی در عین تک خدایی است. علم توحید یا به عبارتی شناخت خداوند انتهای علوم است. آنجا که رشد علم به نهایت می رسد و کامل می شود و ندانسته ها ، دانسته می شود و هر بار که امری ناروشن ، روشن می شود ، از بار مسئولیت ( انسان گونه ) خداوندی در زندگی بشری کاسته می شود و از حوزه عمومی قدم به قدم عقب می رود و در جایگاه وزین خود می نشیند. آنجا در آن قله رفیع علم بشری است که می توان تصوری کم و بیش از خدا و نه برای خدا داشت. Mojgan.servati@gmail.com ۱) kulturelle Gedächtnis ۲) inklusiven Monotheismus ٣) C. S Lewis ۴) Echnaton von Amarna ۵) انقلاب دینی اخناتون این بود که همه خدایان را از بین برد و تنها یک خدا(نور) را گذاشت به نام آتون. او در ۶ سال اول حکومت خود ، رادیکال و با یک عمل انقلابی خشونت آمیز ، کل سیستم فرهنگی- اعتقادی مصر را از بالا تغییر داد ، اقدام او به شکست انجامید و درنتیجه در حافظه جمعی خود مصر باقی نماند . اما با موسی از مصر خارج شد. از نظر آسمَن چنین اقدامی شوکی برای جامعه انسانی آن زمان مصر بود که به خدایان خود بسیار وابسته بودند و در مدت کوتاهی فروپاشی خدایان ، نظم اجتماعی و جهان بینی خود را به چشم می دیدند. مذهب توحیدی یا همان یکتا پرستی ایده مصریان بود . موسی و نام او نیز مصری بود و نه عبری. موسی در زبان باستانی مصر، به معنای کودک است. این نام در بسیاری از بنا های مصر که در قرون ما قبل تولد موسی ساخته شده اند ، دیده می شود. اما در تورات آن را به گونه ای دیگر یعنی-- کودکی که از آب گرفته شده است-- تفسیر کردند . منشاء داستان کودکی موسی را روایت سارگون آکاد می دانند. داستان ساراگون که بر الواح گلین و سنگی که به فرمان خود او نوشته شده است ، متعلق به ۲۴ قرن قبل از میلاد مسیح می باشد ،( در حالیکه موسی ۱٣ قرن قبل از میلاد مسیح می زیسته است. ) برای مطالعه بیشتر به زبان فارسی می توانید به کتاب محمد رضا فشاهی. اندیشیدن فلسفی و اندیشیدن الهی –عرفانی ص. ۱۶۵-۱۷٣ و سایر منابع دیگر؛ از جمله Jan Assmann ۱۹۹٨ , Moses der Ägypter, Entzifferung einer Gedächtnisspur, Carl Hanser Verlag. Or, Moses the Egyptian. The Memory of Egypt in Western Monotheism. Harvard University Press, Cambridge Mass. ۱۹۹۷ Sigmund Freud ۲۰۰۶; Der Mann Moses und die monotheistische Religion, Fischer Taschenbuch Verlag, Or Moses and Monotheism, Sigmund Freud, Vintage Books. ۶) exklusiver Monotheismus ۷) ( Exodus ٣۲,۶-۲٨ ). ٨) ( Deuteronomium ۱٣, ۷-۱۲ ). ۹) Othmar Keel, Schweiz, Othmar. Keel, “ Monotheismus “ - ein göttlicher Makel ? , in: Neue Züricher Zeitung ۶٨ , ٣۰/٣۱. ۱۰.۲۰۰۴ ۱۰) Salomo http://chubin.net/۲۰۰۷/۰۹/۱۷/۱۷۲/#respond ۱۱) Deuteronomium: Das ۵. Buch Mose ۱۲) Theokratie ۱٣) Demokratie ۱۴) اندیشیدن فلسفی و اندیشیدن الهی –عرفانی- از محمد رضا فشاهی. نشر باران . استکهلم ۲۰۰۴. ص ۱۵۹ ۱۵ ) Spekulative Vernunft ۱۶) Herbert Schnädelbach, ۲۰۰۷, Vernunft. Verlag Reclam. S. ۱۵-٣۰ ۱۷) Jan Assmann ۲۰۰٣, Die Mosaische Unterscheidung, oder der Preis des Monotheismus. Edition Akzente Hanser. S. ۱۲۱ ۱٨) Informativ ۱۹) Performativ مطالب فوق با تکیه بر کتاب های یان آسمن بخصوص کتاب زیر تحلیل شده است. * Jan Assmann ۲۰۰۴, Monotheismus und die Sprache der Gewalt. Wiener Vorlesungen, Picus
---------------------------نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر